منبع: نیوزکلیک
نویسنده: ابهیجان چودهوری
تارنگاشت عدالت
یکی از مثبتترین مواضع سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ارزیابی آن از «پیمان اسلو» است، که تاریخ و سیر رویدادها درستی آن را به اثبات رسانيده است. از شوخی روزگار، جمهوری اسلامی در مذاکرات و بحثهای پیش و پس از «برجام» این تجریه تاریخی در مذاکره و «توافق» با امپریالیسم را به فراموشی کامل سپرده است. گویا تجربه «پیمان اسلو» فقط برای فلسطین، فلسطینیها و رهبران آنها کاربرد دارد.
پیمان اسلو (۱۹۹۳) از جانب بسیاری، به ویژه در غرب، به مثابه نویددهندۀ صلح و همسازی در منطقه مورد استقبال قرار گرفت. اما در ۲۵ سال گذشته، اسرائيل با کمک ایالات متحده پیوسته برای کارشکنی در آن فعالیت کرده است.
پیمان اسلو که ۲۵ سال پیش در میان تحسین گسترده به امضاء رسید، قرار بود عصر جدیدی از صلح را بنا نهد. این برای ناظرین بسیاری، به ویژه در غرب امید به پایان رسیدن اختلافات و درگیری را بالا برد، گرچه بسیاری در منطقه خیلی بیشتر محتاط بودند.
پیمان اسلو که ۲۵ سال پیش در میان تحسین گسترده به امضاء رسید، قرار بود عصر جدیدی از صلح را بنا نهد. این برای ناظرین بسیاری، به ویژه در غرب امید به پایان رسیدن اختلافات و درگیری را بالا برد، گرچه بسیاری در منطقه خیلی بیشتر محتاط بودند. هنگامیکه پس از امضای اعلامیه اصول پیمان اسلو از سوی دو طرف، یاسر عرفات رهبر فلسطین دست اسحاق رابین نخستوزیر اسرائيل را فشرد، فلسطینیهای بسیاری باور داشتند که تشکیل دولت خود آنها گام نخست در مسیر آزادی حقیقی خواهد بود. امروز، ۲۵ سال بعد، اشتباه نخواهد بود اگر گفته شود که تعداد اندکی توانسته بودند آنچه را که در سالهای بعد اتفاق افتاد، تصویر نمایند.
نه فقط یک دولت مستقل، بادوام و منسجم فلسطینی از هر زمان دیگری غیرقابل دسترستر به نظر میرسد، بلکه در این نقطه هر چیزی که ذرهای به یک دولت شباهت داشته باشد وجود خارجی ندارد.
نزدیک به ۷۰۰هزار یهودی مهاجر اراضی ساحل غربی و شرق بیتالمقدس را اشغال کرده اند، که سه برابر زمان امضای پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳ است، و تعداد آن هر سال به میزان زیادی افزایش مییابد.
نزدیک به ۷۰۰هزار یهودی مهاجر اراضی ساحل غربی و شرق بیتالمقدس را اشغال کرده اند، که سه برابر زمان امضای پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳ است، و تعداد آن هر سال به میزان زیادی افزایش مییابد.
اما، در آن نقطه، شاید امید بالای فلسطینیها موجه بود. نخستین انتفاضه تازه رخ داده بود، و اسرائيل برای نخستینبار پس از تأسیس آن در سال ۱۹۴۸ پی برده بود که ادامه به اشغال میلیونها نفر هزینه دارد. هیچ اشغال خارجی نمیتواند تا ابد ادامه یابد. نخستین انتفاضه به فلسطینیها یک احساس تازه از اعتماد و انگیره داده بود. اسرائيل نیز که در جریان انتفاضه بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی را کشته بود پس از محکومیت بینالمللی گسترده تحت فشار قرار داشت.
در جریان دومین سال انتفاضه در سال ۱۹۸۸، عرفات طی سخنرانی در استکهلم اعلام کرد که «ساف» (سازمان آزادیبخش فلسطین) «موجودیت اسرائيل را میپذیرد.» او همچنین گفت که «ساف» تروریسم را در همه اشکال آن رد و محکوم میکند. او مجدداً جملاتی را که در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل در ژنو گفته بود، تکرار کرد و همچنین قطعنامههای ۲۴۲ و ۳۳۸ سازمان ملل را پذیرفت، و راه را برای یک توافقنامه صلح بالقوه، نهایی و ماندگار بین فلسطین و اسرائيل هموار ساخت.
با این وصف، هنگامی که در سال ۱۹۹۳ مذاکرات آغار شد احتمال توافق بسیار ضعیف بود و انتظارات برای نتیجه ثمربخش حداقل بود. این بدین دلیل بود که کنفرانس مادرید ۱۹۹۱، که ایالات متحده و اتحاد شوروی سابق مشترکاً میزبان آن بودند، نتوانسته بود به نتیجهای برسد. «ساف» نیز به کنفراسن دعوت نشده بود، در حالیکه اسرائيل، اردن، لبنان، سوریه و هیأت نمایندگی فلسطینی خارج از «ساف» در آن شرکت داشتند.
در سال ۱۹۹۲، پس از تغییر دولت در اسرائيل، اسحاق رابین نخستوزیر جدید از حزب کارگر نمایندگان خود را مأمور کرد مذاکرات مستقیم و پنهان را با «ساف» آغاز کنند. مذاکرات از دسامبر ۱۹۹۲ تا آوریل ۱۹۹۳ در اسلو صورت گفت.
متنی که در ۲۰ اوت ۱۹۹۳ نهایی شد در ۹ دسامبر به تأیید عرفات رسید، و «حق موجودیت» اسرائيل را به رسمیت شناخت، و تصمیم به حرکت در جهت رسیدن به یک راهحل مسالمتآمیز را برای موضوع اعلام کرد. نهایتاً، پیمان در ۱۳ دسامبر از سوی عرفات و رابین در کاخ سفید امضاء شد.
متنی که در ۲۰ اوت ۱۹۹۳ نهایی شد در ۹ دسامبر به تأیید عرفات رسید، و «حق موجودیت» اسرائيل را به رسمیت شناخت، و تصمیم به حرکت در جهت رسیدن به یک راهحل مسالمتآمیز را برای موضوع اعلام کرد. نهایتاً، پیمان در ۱۳ دسامبر از سوی عرفات و رابین در کاخ سفید امضاء شد.
متن پیمان همچنین شامل خروج ارتش اسرائيل از بخشهایی از غزه و ساحل غربی، برگزاری انتخابات فلسطین و با فراهم شدن شرایط، تشکیل یک دولت موقت فلسطین (تشکیلات خودگردان فلسطین) برای حکومت بر مناطق تحت کنترل آن، همکاری فلسطین-اسرائيل در زمینه انرژی، منابع، تجارت، مالیه، ارتباطات، بخشهای رفاه اجتماعی و غیره میشد. پیمان همچنین از کشورهای «گروه ۷» میخواست یک برنامه توسعه اقتصادی برای فلسطین ارايه دهند. اسرائيل رسماً «ساف» را به عنوان نمایندۀ قانونی مردم فلسطین به رسمیت شناخت.
از دو طرف انتظار میرفت طی پنح سال اول پس از امضای پیمان پیرامون همه موضوعات مطروحه مذاکره کنند و سعی نمایند آنها را حل کنند. اینها شامل حق بازگشت فلسطینیها، موقعیت بیتالمقدس و شهرکهای غیرقانونی اسرائيل در اراضی اشغالی میشد.
طی دو سال بعد، مذاکرات بین دو طرف ادامه یافت، که به پیمان اسلو دوم که در ۲۴ سپتامبر ۱۹۹۵ در طابا مصر به امضاء رسید، انجامید. دور دوم ساحل غربی را به سه منطقه همکاری اقتصادی و امنیتی بین تشکیلات فلسطین و اسرائيل تقسیم کرد. منطقه «الف» قرار بود تحت کنترل کامل فلسطین باشد، منطقه «ب» تحت کنترل مشترک فلسطین-اسرائيل، و منطق «ث» تحت کنترل کامل اسرائيل. مناطق «ب» و «ث» ۸۹ درصد ساحل غربی را تشکیل میدادند. منطقه «الف» در آغاز فقط ۳ درصد ساحل غربی را تشکیل میداد، اما تا سال ۱۹۹۹ به ۱۸ درصد رسید. منطقه «ث» به تنهایی ۶۰ درصد ساحل غربی را تشکیل میداد و اسرائيل هر جنبه آنرا کنترل میکرد. در مناطق «الف» و «ب»، اسرائيل کنترل کامل امنیت خارحی را در دست داشت، و فقط موضوعات اقتصادی و اجتماعی را به تشکیلات فلسطین واگذار کرده بود. تا به امروز، اسرائيل مرزهای خارجی و امنیت همه سه منطقه را کنترل میکند، و همچنین کل منطقه «ث» را تحت اشغال دارد.
اما، حتا این معامله با مخالفت بخشهای زیادی در اسرائيل روبهرو شد. بخشهای راستگرای یهودیان افراطی، علیرغم اینکه عرفات همه شکلهای خشونت را رد کرده بود، این را تسامح در برابر چیزی که یک سازمان تروریستی میدانستند، تلقی میکردند. آنها همچنین قاطعانه مخالف ایده از دست دادن زمینی بودند که به نظر آنها سرزمین یهودی «یهودا» و «شومرون» انجیل بود.
در میان فلسطینیها، فقط حزب الفتح از پیمان اسلو حمایت میکرد. دیگر بخشهای سیاسی، مانند حماس، جهاد اسلامی و جبهه خلق برای آزادی فلسطین مخالف بودند، و آنرا خیانت به فلسطینیها میدانستند.
مخالفت راست اسرائيل نخست با کشتن ۲۹ نفر در مسجد ابراهیم در الخیل در فوریه ۱۹۹۴ به وسيلۀ بنیادگرایان بهودی، و سپس با ترور اسحاق رابین در یک گردهمآیی صلح به دست یک مرد اسرائيلی مخالف پیمان در ۴ نوامبر ۱۹۹۵ به اوج رسید. مذاکرات متعاقب نتوانست به هیچ نتیجهای برسد، و این در سپتامبر ۲۰۰۰ موجب انتفاضه دوم شد. نتیجتاً، طی پنج سال بعد، ۳۲۰۰ فلسطینی و ۱۰۰۰ اسرائيلی کشته شدند.
از آن به بعد، اسرائيل نیز سه بار به غزه حمله کرده است، در ۰۹-۲۰۰۸، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴، و هر بار هزاران مرد، زن، کودک فلسطینی را کشته است. اسرائيل همچنین از سال ۲۰۰۵ ، پس از پیروزی حماس در انتخابات ملی فلسطین و به دست گرفتن کنترل غزه، نوار غزه را در محاصره اقتصادی قرار داده است. این موجب یک بحران انسانی شدید برای حدود ۲ میلیون اهالی فلسطینی نوار غزه شده است. دو و نیم میلیون فلسطینی در ساحل غربی و بیتالمقدس شرقی با ۵۰۰ ایست بازرسی غیرقانونی و در میان بیش از ۷۰۰ هزار مهاجر اسرائيلی غیرقانونی که دولت اسرائيل به آنها یارانه میدهد و تحت حفاظت ارتش اسرائیل قرار دارند، زندگی میکنند.
سالهای پس از اسلو همچنین شاهد این بوده است که اسرائيل، با حمایت بخشهایی از دستگاه ایالات متحده، جای پای دیپلماتیک و استراتژیک خود را در سراسر جهان گسترش دهد، و در لابیگری شدید برای ساکت کردن هر انتقادی از کشور درگیر شود.
در واقع، پیمان اسلو، ظاهر مورد احترام بودن را به اسرائيل داد و به آن امکان داد با کشورهایی مانند هند، که زمانی یک متحد سرسخت آرمان فلسطین بود و به نحو فزایندهای آماده است آنرا برای منفعت اقتصادی همسویی با اسرائيل قربانی کند، روابط برقرار سازد. در نتیجه، حتا در حالیکه اسرائيل شاهد صعود دوباره راست افراطی بود، جامعه بینالمللی چشمان خود را بر نقض توافق از سوی اسرائيل و سوءنیتی که نشان میدهد، بست. نتیجتاً، وضعیتی به وجود آمده که در آن اسرائيل و متحدین آن- به ویژه ایالات متحده تحت ترامپ- در میدان برای نابود ساختن هر گونه امکان تشکیل دولت فلسطین حرکت میکنند و جامعه جهانی به جز صدور بیانههای ولرم قادر نیست کاری انجام دهد.
در واقع، پیمان اسلو، ظاهر مورد احترام بودن را به اسرائيل داد و به آن امکان داد با کشورهایی مانند هند، که زمانی یک متحد سرسخت آرمان فلسطین بود و به نحو فزایندهای آماده است آنرا برای منفعت اقتصادی همسویی با اسرائيل قربانی کند، روابط برقرار سازد. در نتیجه، حتا در حالیکه اسرائيل شاهد صعود دوباره راست افراطی بود، جامعه بینالمللی چشمان خود را بر نقض توافق از سوی اسرائيل و سوءنیتی که نشان میدهد، بست. نتیجتاً، وضعیتی به وجود آمده که در آن اسرائيل و متحدین آن- به ویژه ایالات متحده تحت ترامپ- در میدان برای نابود ساختن هر گونه امکان تشکیل دولت فلسطین حرکت میکنند و جامعه جهانی به جز صدور بیانههای ولرم قادر نیست کاری انجام دهد. این واقعیت که دونالد ترامپ امروز میتواند بدون مشورت با تشکیلات خودگردان فلسطین از «معامله قرن» حرف بزند- معاملهای که با دست برداشتن فلسطنیها از حق خود بر بیتالقدس درگیر است- نشان میدهد شرایط چقدر تغییر کرده است. همانطور این واقعیت که خشونت بیپایان علیه فلسطینیها طی «راهپیمایی بزرگ بازگشت» حتا به یک اقدام جدی بینالمللی علیه اسرائيل منجر نشده است. مخالفت با اسرائيل و شیوههای استعماری آن هنوز کاملاٌ به مردم فلسطین، که شهامت و روحیه آنها الهام بخش بوده، و به متحدین آنها در سراسر جهان زیر پرچم تلاشهایی مانند «جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریمها»، که پرچم مقاومت را در اهتزاز نگه داشته اند، محول شده است.
با توجه به همه اینها، در ۲۵-مین سالگرد پیمان اسلو، اگر شخص بخواهد پیآمدها و عواقب نشستها را در اسلو بازبینی و دوباره ارزیابی کند، میتواند در یک لحظه دیرهنگام صداقت نسبت به فلسطینیها، آن لحظات تاریخی در چمن کاخ سفید را «فریبکاری اسلو» بنامد.
https://www.newsclick.in/oslo-accords-bloody-legacy-betrayal