مجله هفته – مجله سیاست بین المللی – سال هجدهم

maghale_big

 نوشته زیر متن سخنرانی من در سمیناراستکهلم است که به مناسبت ۸ مارس روزجهانی زن برگزارشد  متاسفانه به علت ضیق وقت ممکن نشد که به طور کامل بحثم را ارائه بدهم.

ستم جنسیتی، رابطه سوسیالیسم وجنبش های عمومی

در یکساله  اخیر، به ویژه در چند ماه گذشته شاهد اعتصابات و اعتراضات عاصی شدگان از وضعیت موجود در ایران بودیم.  شاهد اعتراضات گسترده کارگران به طورمداوم، اعتراضاتی که به مثال کارگران هپکو و یا هفت تپه، نه در گوشه و کنار که مناطق وسیع و شهر ها را تحت تاثیر قرار می داد. صدای زنانی را شنیدیم که فراخوان  تجمعات اعتراضی می دادند، زن مبارز هفت تپه ای را دیدیم که  جاده می بندد و تریبون سخنرانی به  دست میگیرد. در همین اثناء  تصویری در دنیای مجازی چشمانمان را خیره کرد. من لحظات طولانی  به  زن جوانی  نگریستم که در خیابان انقلاب، بر سکو ایستاده، نماد انقیاد را بر سر چوب کرده، هستی اش بر آن سکو، بدینگونه سرفراز ایستادنش، شورش بر علیه قدرت حاکم و فریاد حق آزادی بود. همزمان در خاطرات من  تصاویر دیگری به حرکت درآمدند، تصاویری که گاه با هم پیوند و گاه گسست پیدا می کنند. از همین خیابان انقلاب، زنانی که به مراسم روز ۸ مارس به دانشگاه  می آیند و تظاهرات از همانجا در خیابان انقلاب شکل می گیرد، زنانی که فریاد یا مرگ یا آزادی سر می دهند، پرستاران و بهیاران، معلمان، کارکنان ادارات، زنان خانه دار، فعالین چپ ،دانشجویان و نوجوانان دانش آموز  بر علیه حکم حجاب اجباری. سال ۱۳۵۷

خیابان انقلاب، دخترانی با چشمان پر امید بحث می کنند، کتاب و نشریه در دست دارند تصویر مرضیه اسکويی و دومیتلا را روی کتابها می بینم. دختران با قامتی افراشته  در مقابل حملات ارتجاعی امثال عباس فالانژ و زهرا خانم و دارو دسته های حزب اللهی مقابله  می کنند، دخترانی که سودای دنیای بهتری در سر دارند. در همین خیابان انقلاب، تصویر مادر تکیده ای را می بینم که در بحبوحه بگیرو ببندهای سال ۶۰، یک جعبه خالی میوه  رازیر پایش می گذارد و بالا می رود، فریاد می زند « دخترم را گرفتند، با دلاکی سر حمام بزرگش کردم ، ساکت ننشینید ،همه برویم اوین و آزادشون کنیم…» دختران دستگیر شده از همان خیابان انقلاب، و حتی دختر آن مادری که در خیابان انقلاب بود را در زندان اوین ملاقات می کنم…و خاطرات ادامه دارد.

واما اکنون حباب سلطه و ناباوری انسان به خود در جای جای ایران شکسته میشود و خیزش نان و آزادی به درستی پیوند مقوله حسرت آزادی و روابط اقتصادی موجود را فریاد می زند ، کل نظم حاکم را به چالش می کشد.

 بحث اصلی خودم را با طرح یک سوال شروع می کنم

چرا جنسیت انسان، زن یا مرد  بودن در دوران ما این چنین جایگاهی دارد؟؟  مگر نه اینکه نظام سرمایه داری بر جهان حاکم است؟ و مگر نه اینکه غایت سرمایه سود است و از این جهت سرمایه در اساس کور جنسی و نژادی(رنگی) است؟  پس چرا ستم جنسیتی جهانی است؟

به باور من، ملزومات اعمال و باز تولید ستم جنسیتی  در دوران کنونی را در سوخت و ساز سیستم سرمایه داری باید جست . عمدتا به سود کلان کار خانگی، تو لید و باز تولید نیروی کار و فعالیت های مراقبتی که سنتا و عمدتا به عهده زنان است و منبع سر شار سود های باد آورده ای است که  سرمایه  گذشتن از ان را محال میداند وهمچنین به چگونگی سازماندهی نیروی کار در روابط موجود، به ضرورت وجود  ارتش ذخیره کار، بیکاران نیاز مند و نیروی کار ارزان باید توجه داشت.

حاکمان جهان حافظان نظام سرمایه داری هستند چه هیلاری کلینون و یا ترامپ باشد و یا حکومت اسلامی ، غایت سرمایه سود است، ولی جهت وصول غایت از همه هستی انسانها و به ویژه اقشار بی قدرت و فرو دست جامعه مایه می گذارد. اقلیت کوچکی که قدرتشان به انقیاد اکثریت وابسته است به همه عرصه های زندگی وارد میشود . تبعیض جنسیتی ،پدر\مرد سالاری، ناسیونالیسم و دگر باش هراسی  ابزاری هستند جهت  حفظ سوخت و سازخود سرمایه.

 گسترش و ایجاد سلسه مراتب ورقابت و هویت های جدا از هم بین مردمی بی قدرت، به رها کردن تضاد اصلی یعنی تضاد کار و سرمایه کمک میکند.

 آیا مذهب نقشی ندارد؟ پر واضح است که دارد، مذهب ، یکی از مؤثرترین ابزار سلطه و تعمیق ستم جنسیتی است، کمترین آن ایجاد سلسه مراتب ها  و هویت های جداگانه بین مردمانی دور از هم که سرگرم تحقیر و در ستیز با هم هستند .

آنچه که می خواهم از این قسمت بحث نتیجه بگیرم این است که ستم جنسیتی را در همه ابعاد و زوایای آن باید دید. چگونگی عمل آن در دنیای کنونی  و هم  پایه ها و چرايی  برقراری آنرا را فهمید.

در دوران انقلاب و طی سالهای ۵۷\ ۶۰ تشکلهای متعددی عمدتا به وسیله نیروها و فعالین چپ در جهت سازمان دهی زنان  فعال شدند. یک  جمعبندی عاجل  می تواند این باشد که

نیروهای چپ و کمونیست درآن مقطع( حال به هر دلیلی که جای بحثش اینجا نیست و البته در ابعاد مختلف)توجه  تعیین کنند ای به مسایل ویژه زنان و تبعیض جنسیتی نداشتند و تشکلات  ان زمان موجود زنان را، عمدتا  در راستای فعالیت بین زنان کارگر و زحمتکش وجذب زنان به تشکلیلات خود می فهمیدند و به طور کلی  این بینش غالب بود که با برقراری سوسیالیسم همه چیز حل میشود. سوسیالیسم هم البته در آینده ای دور دیده میشد  

بعد از سرکوب انقلاب و تسلط رژیم  سر مایه داری جمهوری اسلامی، ما باز ماندگان آن دوران بارها و بارها این نگاه را به درستی مورد نقد و بررسی قرار دادیم تا ضعف ها و کاستی هایمان را در یابیم. از خود پرسیدیم که وقتی اولین حمله های ارتجاع کثیف مذهبی، زنان تن فروش شهر نو را  این بی صدا ترین انسانها را زنده زنده سوزاند وخبر ان فاجعه در هیاهوی خبرهای دیگر گم شد،  ما کجا بودیم ؟

همه هستی نقد ما را این سوال تشکیل میدهد که اشکال این دیدگاه در کجا بود . آیا دیگر حل مسئله به سوسیالیسم ربطی ندارد؟ اگر  دارد پس اشتباه در چه بود؟  

بعد ها آنطور که از ادبیات اکثر جریانات سیاسی به دست می اید تبین کردیم که

مبارزه برای سوسیالیسم جدا از مبارزه در جهت از بین بردن آن روابط اجتماعی که به استمرار سیستم موجود خدمت می کند وهمچنین از بین بردن آن ایده های کهنی که این روابط اجتماعی را ستایش کرده و به تداوم آن خدمت می کند، نیست. به زبان ساده یعنی باید در مبارزات روزمره علیه مناسبات کنونی فعال بود.

ولی آنچه که من از بیشتر نوشته ها ، ارائه راهکارها و اطلاعیه ها … که در رابطه با.مسئله زنان از جانب اکثریت جریانهای کنونی  می فهمم  تفاوت  دارد با تعریفی که از مبارزه برای سوسیالیسم داده شد.

در این جا تاکید کنم که جریاناتی که منطبق بر منافع طبقاتی خودشان خواهان حفظ نظم حاکم، سرمایه داری هستند مثل فمینیست لیبرال ها و انواع و اقسام به اصطلاح فعالین حقوق زن، آنانی که نهایت آرزوی شان به راه یافتن چند نفر وکیل و وزیرزن به پارلمان و یا تعویض چهره حاکمان از ملا و شیخ به کرواتی و…فراتر نمی رود، مورد بحث من در این فرصت محدود نیستند. سخن من رو به کسانی دارد که  خواهان رهایی زن هستند و خود را سوسیالیست می دانند

جریاناتی در رابطه با وظایف جنبش زنان دچار تقلیل گرایی می شوند ونهایت وظیفه این جنبش را به دست یابی به یکسری حقوق قانونی، رفع قوانین مذهبی و در بهترین شکل به برابر حقوقی با مردان محدود می کند. در اینجا باید توجه کرد که به تحقق پیوستن همان موارد حقوقی هم وقتی به زنان کارگر و فرودست جامعه می رسد شدیدا تحت تاثیر  شرایط اقتصادی  قرار می گیرد.

این نظر پدیده ستم جنسیتی را شقه  می کند بخشی از آنرا انتخاب می کند و مبارزه حول آنرا توصیه می کند. در واقع  گویی فقط قوانین و فرهنگ عقب مانده و یا دینی است که ستم جنسیتی را موجب می شود. بعضی از این جریانات بعد ازلیست کردن همان مواردی که  در بالا گفته شد، به عنوان مطالباتی که جنبش زنان باید حول آن مبارزه کند، در آخر و به طور بی ربطی به یکباره  گوشزد می کند که  جنبش زنان باید به جنبش کار گری به پیوندد یا به فلان سازمان و حزب بپیوندد. توجه کنید که بحث من این نیست که این جریانات در بر نامه های حزبی و سازمانی  چه نوشته اند، بحث بر این است که وظیفه جنبش زنان را چه چیزی می دانند. این جریانات وقتی کسانی  در بهم تنیده بودن روابط افتصادی و حقوقی و فرهنگی و ضرورت مبارزه حول ابعاد مختلف این ستم در همین مبارزات روزمره  در جنبش زنان پا فشاری می کنند به اکونومیست یا سنتی بودن و غیره متهم می کنند

 کنار گذاشتن بخشی از خواسته های زنان که در اینجا مشخصا مربوط به زنان فرودست و کارگر می شود و محدود کردن مطالبات جنبش زنان، همزمان که اکثریت زنان را که همان زنان کارگر و فرودست باشد از جنبش جدا می کند همان نگرش به ستم جنسیتی و جنبش زنان است که به عنوان برخورد چپ در سالهای بین ۵۷ تا ۶۰ مورد نقد قرار گرفت ، منتهی روی دیگر همان سکه است.

رابطه جنبش ها

به باور من، رابطه جنبش ها به خواسته های مشترک آنها مربوط میشود و لزوما ابعادی تشکیلاتی ندارد. درک مکانیکی از رابطه جنبش ها عمدتا تشکیلاتی فهمیده میشود.

مسئله زنان ومسئله کارگران بشدت در هم تنیده است . این رابطه امری ایدئولوژیک نیست بلکه پایه های مادی قوی دارد .

تولید نیروی کار وپرورش آن عمدتا به دوش زنان است

بخش عظیمی از زنان کارخانگی انجام میدهند واز اینرو به تولیدکنندگان واقعی در جامعه مربوط میشوند

بخش عظیمی از زنان  کارگرند

این نیروی مادی محل ارتباط عمیق جنبش زنان با جنبش کارگران است . تبعیض جنسیتی شامل همه زنان است ولی زنان بورژوا برای تحقق بخشیدن به بخشی از ان همراه هستند. زنان کارگر و فرودست جامعه رفع تمامیت تبعیض جنسیتی را طلب می کنند. اگر قرار است مثلا زنان از کارخانگی رها شوند زن بورژوا حاضر نیست هزینه ای برای اجتماعی شدن کار خانگی بپردازد لذا با این رهایی برای عموم زنان همراه نیست ومشکلات خودش را از طریق استخدام کارگر خانگی حل میکند. به این ترتیب مهمترین مسئله جنبش زنان از سوی زن بورژوا نادیده گرفته میشود . درحالیکه جنبش کارگری در آن منفعت معین دارد. یکی از خواسته های مشترک جنبش انقلابی زنان با جنبش کارگری مقوله کار خانگی است . .

سازمان یابی  توده زنان فرودست و کارگر وفعالین انها در محیط کار وزیست از ضروریات شرایط کنونی است. یکی ازخواسته هائی که میتواند نقش محوری در مبارزات زنان داشته باشد اجتماعی شدن کار خانگی است که متاسفانه به ان توجه کمتری شده …حق حاکمیت بر سرنوشت خویش،  رفاه اجتماعی ، در کنارآزادی های سیاسی واجتماعی، حق تشکل و جدایی دین از دولت وبرابر حقوقی در همه عرصه های زندگی … از زمره مطالبات واقعی جنبش زنان می تواند باشد که تکیه بر معضلات زندگی اکثریت زنان دارد. همچنین آن پرچمهای مشترکی است که بین جنبش های مختلف اجتماعی به هم پیوستگی آنان را تضمین می کند.

 به عقیده من ما باید از خواسته های جنبش زنان حمایت وبرایش مبارزه کنیم واستراتژی این جنبش را هم تبلیغ وترویج کنیم. شرکت در مبارزات روز مره سوسیالیست ها را از مبارزه برای استراتژی ها معاف نمی کند. ما باید در حرکات روزمره بتوانیم از استراتژی دفاع ورابطه آنرا با فعالیت روزمره نشان دهیم.

 

مهرنوش شفیعی  ــ‌ سوم مارچ ۲۰۱۸

  1. چین و روسیه با تصویب قطعنامه ضدیمنی امریکا عملا شریک جنایت امریکا درین حمله میباشند. بزرگ‌ترین امتیاز و خوشبختی جبهه…

Designed with WordPress