چرا ترامپ اینهمه تهدید میکند؟

mohsen_trump

محسن مسرت

احمد احقری

هنوز ديرزمانی از سخنان تهديدآميز دونالد ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل در 21 سپتامبر نگذشته بود که مخاطبان سخن او به دامش افتادند.

کيم يونگ اون، رهبر کره شمالی در قبال تهدید ترامپ به نابودی کشورش گفت: «آمريکا باید برای جنگ با کره شمالی هزينه سنگینی متحمل شود». او در پی آن تهديد نمود که کره شمالی در اقیانوس ارام يک بمب هيدروژنی منفجر خواهد کرد. حسن روحانی، رئيس جمهوری اسلامی ايران نیز پس از بازگشت از نيويورک در سالروز آغاز جنگ ايران و عراق اعلام نمود که ایران در صورتیکه آمریکا برجام را لغو کند، به تجهيز گسترده‌ی تسليحاتی دست خواهد زد.

به اين ترتيب همه چيز بر وفق مراد و تصورات رئيس جمهور آمریکا به پيش می‌رود. ترامپ از آغاز دوره رياست جمهوری خود، از هيچ فرصتی فروگذار نکرد اذعان کند که او در درجه نخست نماينده‌ی صنايع-تسليحاتی ايالات متحده است. او هنگام ارائه لايحه‌ی بودجه دولت در فوريه امسال خبر داد که در طرح بودجه دولت در همه امور بجز در امور امنیتی صرفه‌جويی خواهد کرد.وی حتی مصمم است بودجه‌ی نظامی کشور را به ميزان 54 ميليارد دلار افزايش دهد، زیرا اين ارتش بی بنیه شده نيازمندِ به يک «تزريق مالی» محتاج است. او دراجلاس سازمان ملل مژده داد که بودجه نظامی آمریکا راحتی به ميزان 700 ميليارد دلار افزایش خواهد داد. این افزایش معادل رشد سالانه 11.5 درصد و رکورد بودجه‌ی تسليحاتی در تاريخ ايالات متحده آمريکا است. به اين ترتيب باید انتظار مسابقه‌ی تسليحاتی همه جانبه ای با پیامدهای زنجيره ای در سطح جهانی را داشته باشیم. ابتدا روسيه و چين به‌مناسبت افزايش نجومی بودجه‌ ی تسليحاتی آمريکا به گسترش نظامی و تسليحاتی خود خواهند پرداخت و پس از آن کشورهای اروپايی در واکنش به تهديد تازه روسيه و همچنين ژاپن و ساير کشورهای آسيايی در واکنش به تهديد چين اقدام به افزايش بودجه نظامی- و شرکت فعال در مسابقه تسليحاتی جدید خواهند ، وضعی که خواه و ناخواه به شکل مارپیچی به جانب بالا شدت میابد.

رئيس جمهور آمریکا از هر فرصتی هم استفاده میکند که به همپیمانان آمریکا در ناتو به اینکه اینان موظف هستند که سهم بودجه ارتش خود را تا دو در صد تولید داخلی افزایش دهند، گوشزد کند. ترامپ در این راستا حتی آنگونه پیش رفت که کشورهای عضو ناتو را با تاکید به اینکه این کشورها باید مخارج امنیت شان را خود به عهده بگیرند آنها در معذورات اخلاقی قرار داد. البته جای بسیار تاسف است که شماری از دولت های اروپائی و قبل از همه آنجلا مرکل و وزیر دفاع آلمان اورزولا فون در لاين با ساده لوحی مختص به خود به تله ترامپ افتادند و ضمضمه افزایش بوجه نظامی آلمان رادر رسانه های این کشور به پیش کشیدند.

به نظر من درگیری پرخطر هسته ای ترامپ با کره شمالی، حتا اگر با نیمچه منطقی هم به آن بپردازیم درنهايت پیامد دیگری نخواهد داشت بجز مسابقه تسليحاتی هسته ای نه تنها در شبه جزيره کره، بلکه ميان ايالات متحده و متحدين کره شمالی یعنی چين و روسيه. با توجه به اینکه طبق نظریه کارشناسان هدف اصلی تحریکات کره شمالی چیزی بجز دریافت تضمین امنیتی از جانب ایالات متحده نیست، پرسش اين است که اگردولت ايالات متحده به این خواست قابل درک رژيم کره شمالی پاسخ مثبت دهد چه رويداد دهشتناکی در جهان اتفاق خواهد افتاد؟. از نظر من هيچ جز آن که به درگیری مضحک و در عین حال مرگباری پایان دهد که در حال حاضر میان داود پر مدعا و جالوت قدرتمند و دلال در جریان است. و این طبیعی به نظر میرسد که در صورت پایان این قاعله، کره شمال و کره جنوبی که از آغاز جنگ کره در سال 1949 تاکنون در جدار بسر میبرند، به احتمال بسیار زیاد بالاخره با یکدیگر و بهمان دلایلی که دو کشور آلمان هم با یکدیگر اتحاد کردند، متحد خواهند شد. اما به رغم اینکه صلح در منطقه و اتحاد دوکشور نهایتا به نفع مردم کره و کل منطقه آسیای جنوب شرقی میباشد، هیچ یک از دولت های ایالات متحده تا کنون از اعطای تضمین امنیتی به کره شمالی اکیدا خود داری کرده اند زیرا که با از میان رفتن دشمنی چون رژيم کره شمالی، ايالات متحده دليل اصلی خود برای تضمین امنیت کره جنوبی، ژاپن، اندونزی، مالزی و ساير کشورهای آسيائی به همراه ايفای نقش هژمونيستی خود در آسیای جنوب شرقی را يک شبه از دست خواهد داد. تفاوت میان ترامپ با دولت های اسبق آمریکا فقط در این است که ترامپ با تحريکات پی در پی خود در قبال کره شمالی، اين کشور را به سمت توليد تسلیحات هسته ای بيش‌تر سوق می‌دهد تا بازار رقابت تسليحاتی در آسيا را هرچه بيش‌تر گرم نگاه دارد. اما اين هنوز تمام ماجرا نيست.

رئيس جمهور ايالات متحده بلافاصله پس از پيروزی در انتخابات در کنار کره شمالی حملات خود به ايران را نيز آغاز کرد. از نظر او جمهوری اسلامی ايران بزرگ‌ترين عامل ناامنی در منطقه‌ی خاور ميانه است. علاوه بر آن ترامپ برجام را هم که نتيجه‌ی مذاکرات بسيار دشوار جامعه‌ی جهانی با ايران بود، زير سوال برد. اين ژست‌های تهديدآميز ضدايرانی بالاخره در ماه مه سال جاری هنگامی که او به عربستان سعودی سفر کرد وسفارشهای عمده تسلیحاتی به ارزش بالای 300 ميليارد دلار برای صنايع نظامی-تسليحاتی آمريکا دريافت نمود، بالاخره به ثمر رسیدند. روشن بود که تسليح نظامی رژیم پترو دلاری سعودی به معنای اقدامی آشکارا و به شدت تحريک‌آميز علیه جمهوری اسلامی تلقی می‌شد. دراجلاس اخير سازمان ملل ترامپ به حملات لفظی خود به ايران ادامه داد و دولت اين کشور را مانند بوش پسر به عنوان دولت یاغی تلقی نمود. علاوه بر این روش لات معابانه اش او به طور جدی تحديد کرد که برجام را بزودی ملغی خواهد نمود و بدین ترتیب درگیری هسته ای را مجددا در دستور کار بین المللی قرار خواهد داد. بدین ترتیب ترامپ شرایط ناامنی را تجدید حیاط خواهد کند که در سال 2006 تا آستانه جنگ ميان ايران و دولت جورج دبليو بوش پيش رفته بود.

متاسفانه رئيس جمهور ايران هم با واکنش خود مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی تسلیحات نظامی خود را گسترش خواهد داد در حقیقت به عکس العملی دست زد که در حقیقت هدف اصلی ترامپ و تحریکات حساب شده او برای ايجاد يک رقابت تازه و خطرناک تسليحاتی در خاورميانه بود. رقابتی تسلیحاتی مشابه آنچه که در دهه هشتاد ميلادی ميان رژيم شاه در ايران و صدام حسين در عراق تحقق يافت و پیامد آن دقیقا جنگ هشت ساله بين اين دو کشور از سال 1980 بود، که چیزی بجز زمين‌های سوخته و يک ميليون قربانی بر جای نگذاشت. برنده‌ی اصلی اين رقابت تسليحاتی در آن زمان و جنگی که در پی آن به وقوع پيوست، توليدکنندگان جهانی تسليحات و قبل از همه مجمع صنايع نظامی-تسليحاتی آمريکا بوده است. بازندگان اصلی اين رقابت نه تنها ايران و عراق، بلکه تمام منطقه‌ای است که در آن تا به امروز هنوز جنگ، جنایتهای کلان و کشتار مردمان عادی در راستای منافع صنايع نظامی ادامه دارد. ترامپ آشکارا در صدد آن است که آتش اين فاجعه‌ی تاريخی را از نو شعله‌ور سازد. در اين شرائط است که تعويض دلارهای نفتی با تسليحات نظامی برای صنايع نظامی-تسليحاتی ايالات متحده امری مسلم و برای رشد اقتصاد آمريکا به موتوری محرک تبديل شده است.

پرسش اين است که قصد دونالد ترامپ از اين بازی بی‌وقفه با آتشِ مسابقه‌ی تسليحاتی در جهان، که از ابتدای پيروزی خود در انتخابات در پيش گرفته، چيست؟ چرا او با شعار ناسيوناليستی و غيرقابل توجيه «اول آمريکا» به جهان اين پيام را می‌دهد که حاضر است منافع کوتاه مدت خود را بر گرده‌ی ضعيف‌ترين و فقيرترين کشورها و نسل‌های آينده به پيش ببرد، حتا اگر برای آن مجبور به جنگ و زور متوصل شود؟ و بالاخره چه چيزی نصيب اين رئيس جمهور خواهد شد که اين چنین آشکار، هدفمند، سيستماتيک و قاطعانه در تمام مناطق جهان، در اروپا، آسيا و خاورميانه بی شرمانه آتش رقابت نظامی را شعله‌ور می‌سازد و حتی از این ریسک نیز واهمه ندارد که این همه رقابتهای تسلیحاتی از کنترل همه خارج و منجر به جنگ سوم جهانی شود؟

حدث من آن است که دونالد ترامپ، به عنوان تاجری بی رحم و بدون معیارهای اخلاقی معاملات املاک، در نظر دارد با سياست کنونی خود پشتيبانی تمام و کمال بافت نظامی – صنعتی را که بزرگ‌ترين عامل قدرت در سياست داخلی آمريکاست، به‌نفع خود جلب کند. با توجه به شکست‌های سنگينی که او در سياست‌های خود در زمينه‌هائی چون قانون اصلاح بيمه‌های درمانی، قانون مهاجرت و يا روابط با اتحاديه‌ی اروپا داشته است، اين خطر که او قادر نباشد تا پايان دوره‌ی رياست جمهوری خود بر مسند قدرت بماند، هر چه بيش‌تر ملموس و به واقعيت نزديک‌تر می‌شود. بر کسی پوشیده نیست که در ايالات متحده آمريکا هيچ نیروی سیاسی قادر به این نیست که بتواند بدون پشتيبانی صنايع نظامی-تسليحاتی اين کشور، رئيس جمهوری را انتخاب و يا از قدرت خلع نمايد. ترامپ هم که می‌خواهد به هر قيمتی و بدون توجه به هر فاجعه‌ای که ممکن است در جهان اتفاق بيفتد، برمسند رياست جمهوری باقی بماند، مدت‌هاست که به اين واقعيت آگاه است. علاوه بر اين او با سياست های غيرمسئولانه و فاجعه‌آفرين خود و با بی‌تفاوتی کامل از اين که پس از او چه بر سر جهان بيايد، يک هدف جانبی ديگری را نيز بدست خواهد آورد. با صدور گسترده‌ی سلاح و افزارآلات نظامی به خارج، اقتصاد ناتوان آمريکا با قدرت رقابتی ضعيف اش، به حرکت درخواهد آمد و مشاغل تازه‌ای را هم ایجاد خواهند نمود. بدین منوال شعله ور نمودن مسابقه تسلیحاتی در مناطق گوناگون جهان دستکم يکی از مهم‌ترين وعده‌های انتخاباتی که ترامپ بمنظور ایجاد اشتغال در آمریکا داده بود نیز تحقق خواهد يافت. از خطر بروز سومين جنگ جهانی که بگذريم، اين مشاغل تازه با خون ميليون‌ها انسان و شهروندان غيرنظامی در جهان ادغام خواهد گردید.

لذا جامعه جهانی و یک یک کشورهای مورد نظر ترامپ بمنظور جلوگیری از اهداف ناسیونالیستی و خودپرستانه ترامپ در مقابل مسئولیت خطیری قرار دارند و لازم است کوششهای وی را برای شعله ورساختن مسابقه تسلیحاتی خنثی نمایند. دفاع از برجام نیز در این راستا یکی از وظایف مهم جامعه جهانی بشمار میاید.

روزنامه شرق
مأخذ: http://www.nachdenkseiten.de/?p=40391

3 دیدگاه برای «چرا ترامپ اینهمه تهدید میکند؟»

  1. آقای مهدی ضمیری و خانم و یا آقای آهنکار، درود برشما باد،
    با شما ها همنظرهستم ولی در یک مورد آقای ضمیری: «از نظر اقتصادی ، نظامی … کشورهای جهان سوم با در امد بیش از 40 درصدی ناخالص جهانی …»
    آیا دو واژه آن نادقیق نیستند و یا با افکار شما در تناقض؟
    کشورهای جهان سومی در کار نیست، این کشورها کشورهای عقب نگه داشته شده میباشند، آنهم درست بخاطر آنکه اینکشورها نتوانند پا به مرحله سرمایداری مستقل گذاشته وطبق قوانین رشد ناموزون لنینی به رقیب آن‌ها تبدیل گردند تا همانطور حیاط خلوت آن‌ها باقی بمانند. آیا ایران و کره شمالی… که زنده در مقابل چشمان ما این فرآیند جریان دارد باندازه کافی گویا نیست؟
    واژه جهان سوم را «رویزیونیسم چینی» در اواخر زمان مائوتسه تونگ سامان داد و سبزهای آلمان هم آنرا به همه جا سرایت دادند(در آنزمان کفش کتونی ها هنوز وزیر نشده بودند).
    دوم. شما از ۴۰ درصد درآمد ناخالص سخن گفته‌اید که میتواند تصادفی منظورتان را برساند. زیرا در شاخص های GPD یا «در آمد ناخالص ملی»، درآمد از طریقِ خدمات را هم در بر میگیرد.(در آمدهای ساعتی چند ده هزار و یا چند ده میلیون دلاری! تراکنش های بانکی «معاملات بانکی» و سهم افراد عمل کننده)
    ارزش‌های دلاریِ خدمات نمیتواند نیروی مادی در جامعه بوجود بیاورد که هژمونی کشور ویا کشورهایی را امکان دهد. فقط نیروی کار زنده با تولید محصولات صنعتی-کشاورزی میباشد که محاسبه صحیح قدرت کشوری را بدست میدهد*). دولت ام.آمریکا بخاطر همین امر یعنی عدم تناسب حجم دلاری خدمات، با‌ارزش تولیدات کالاهای صنعتی کشاورزی خود(بدون بخش اسلحه سازی) دچار این بحران دَوَرانی گردیده است که اینبار همانطور که گفته‌اید پا به افول خود گذاشته است.
    ***************************
    *) بهمین خاطر است که شما هرچقدر در رسانه‌ها و کتابخانه‌ها که در دسترس عمومی قرار دارند جستجو کنید، قادر به پیدا کردن چنین آماری در کشورهای ابرقدرتی نخواهید شد. زیرا امپریالیستها بخوبی باین امر آگاهند و نمیگذارند که نیروی واقعی مادی آن‌ها را رقبایشان بدست آورده و دندانهایشان را بشمارند!
    درست همانطور هم که آهنگر بیان کرده است. فقط حجم تولید صنعتی-کشاورزی کشوری میباشد که قدرت واقعی وچونگی توان سازماندهی توده های خود برای جنگ را در کشوری امپریالیستی بیان میکند.
    چین را در نظر بگیرید. در زمان رشد ناموزون خود نسبت به ام.آمریکا یعنی دوران پسا انقلاب بورژوادمکراتیک خود (دوران سرمایداری تحت رهبری حزب کمونیست چین)، در تولید کالاهای صنعتی و کشاورزی چنان پیشروی کرد که شخصی نگاشت: «چین میتواند بزودی تمام کارگران و دهقانان جهان را از کار روزانه خود آزاد کرده و نیاز کلیه جهان را از طریق صادرات تأمین نماید».
    در این دوران کوتاه با سرعتی باورنکردنی قدرت مادی آمریکا را خرد کرده و با اینکه از نظر نظامی نه بپای روسیه و نه آمریکا میرسد(هم از نظر صادرات اسلحه و هم از نظر حجم انبارهای تسلیحاتی برای ارتش خود)! ولی با وجود این «بانک جهانی» که هنوز در دست امپریالیستهای غربی آمریکا-اروپا قرار دارد طبق گفته خانمی که رئیس آن میباشد بزودی در چین لانه خواهد گزید!
    این است قوانین لنینیستی در باره نظام سرمایداری در مرحله گندیدگی(انحصارات بانکی در لحظه کنونی بلاک رک که عمرش بسررسیده است) که مانند چهارعمل اصلی ریاضی در همه پهنه های اجتماعی، طبیعی و صنعتی در عمل بدون تبصره پاسخ داده و خواهد داد.
    سپیده

    لایک

  2. آقای پروفسور محسن مسرت، ما با مقاله های بسیار روشنگرانه و بخصوص تیزبین در مورد فلسطین از شما بدعادت شده بودیم، در این مقاله (شاید بخاطر سانسور نشدن در روزنامه شرق) جای علت و معلول را عوض کرده‌اید و در نتیجه خواهان یک نوع غیرفعال شدن دولتها و عدم تلاش برای دفاع از خود(پاسیو ماندن) در مقابل ابرقدرتها میباشید. شما این نکات را نادیده گرفته اید:
    ۱- حرف آخر را از زمان تاسیس بانک مرکزی ام.آمریکا(حنگ شمال و جنوب)، همانا این بانک خصوصی «فدرال رزرو- یا بهتر بگوییم خانواده های راکفلر/روتشیلد»‌ میزنند.
    ۲- از اوان سالهای ۱۹۰۰ کلیه کنسرنهای تولید سلاح و تولیدات مایحتاج زندگی، تحت کنترل بانکهای بزرگ قرار گرفته بوده اند.
    ۳- در همان زمان مجموعه کارتلها، تراستها، کنسرنها… که در خط آخر انحصارات تولیدی را تشکیل میدادند زیر تسلط بانکهای انحصاری در آمده بودند.
    اکنون که ما به سال ۲۰۱۸ نزدیک می‌شویم همین وضعیت وجود دارد و انحصار بانکها دیکته کننده کلیه قوانین و کلیه مناسبات در کشورها، حتی کشورهای زیر تسلط ابرقدرت های شرقی و خود این کشورها هستند(چین وروسیه). باشد که بزودی لااقل بریکسی ها نافشان را از بانک جهانی قطع کنند و یا بانک جهانی در شانگهای لانه کرده و اموررا در دست بگیرد تا فرصتی بدست آید و بغفلت نگذرد.
    این بانک ها اکنون زیر تسلط بانکهای بزرگ انحصاری وال استریت که جدیداً در «سنگ سیاه=Black Rock» گرد آمده‌اند بوده که کلیه تحرکات اقتصادی «سویفت» را درکنترل خود داشته واز طریق سه ابراهرم بانک جهانی و صندوق…آنرا بنفع خود میچرخانند.
    بنابراین کنسرنهای تسلیحاتی آمریکا حرف آخر را نمیزند، بلکه این وال استریت است که برای زنده نگاه داشتن پنتاگون اجبارا بخش اعظمی از بودجه را به این کنسرنهای تسلیحاتی اختصاص میدهد و امکان این بودجه را با تعیین افراد لازم تأمین میکند. زیرا بدون پنتاگون قمارخانه های بورس صفرهایی را که در دفاترشان مینویسند و چوب خط (بدهی) کشورهای عقب نگه داشته روزبروز دراز تر می‌شوند را وصول نماید.
    پنتاگون وسیله ایست در دست بانکها برای وصول ژتونهایی که برسر میز قماررولت خود، خود را برنده کرده اند!!(حتی جک لندن در اواسط سالهای ۱۸۸۰، غارت مردم را بدست بانکها از طریق قمار بورس، بصورت داستان در آورده بوده است « طلا نشئهGoldrausch» که در آخرسال تا از بین رفتن کشور آلمان شرق همیشه در تلویزیونهای اروپایی نشان می دادند)
    ۴- تولید در بخش تسلیحات با اضافه ارزش آفرینی یک به «چند ده هزاری البته در کوتاه مدت» نمیتواند جای ارزش اضافی تولیدات مایحتاج روزانه کارِ زنده را پرنماید. بلکه این برعهده تولیدات بدست کارگران صنعتی چه در تولید کالاهای صنعتی مورد نیاز جامعه و چه درکشاورزی هستند که مخارج کل جامعه، حتی دولت، ارتش و بازتولید نیروی کار را تأمین مینمایند.
    در‌واقع افرادی را که در بخش تسلیحات بکار میگمارند، دردی از فقر و کشتار هم شهری‌ها و فرهنگ همه را زیر پا گذاردن تا راهی برای خود باز کردن«Elenbogen Kultur»، بحران های اقتصادی و اجتماعی را دوا نمیکند.
    بازهم ناگفته نماند که بازتولید نیروی کار- خود ارزش اضافه تولید میکند ولی این ارزش اضافه تأمین کننده نیازهای دولت، ارتش، پلیس، مدرسه‌ها، داشگاه ها… را نمیتواند تأمین کند و کیفیت دیگری دارد و فقط میتواند سود سرمایدار خودرا تأمین کند که حتی این سود هم از طریق ارزش اضافه کارگران صنعتی تأمین و واقعی میگردد و جای ارزش تولید کالاهای صنعتی-کشاورزی را نمیگیرد.
    در همان اوان که ترامپ یکی از نامزد های جمهوری خواهان گردید رفقایی بودند که نوشتند، آرزو دارند که این دلال ساختمان انتخاب گردد که وال استریت نیش آخرین را بخود زده و به مرحله افول سرکردگی امپریالیستیِ کنونی خود قدم گذارد.(تصادفاً هیتلر هم از بخش ساختمانی آمده بود و مانند ترامپ یک لومپن واقعی دست راستی«کنزرواتیو=محافظه کار» بوده است، که دولت آمریکا در ۱۹۲۴ وی را انتخاب کرد تا در مقابل ارتش سرخ قربانی گردد)
    این امر هم‌اکنون در حال اجرا میباشد. و گفته شما «باید جامعه جهان جلوی جنگ سوم را بگیرد»، بسیار خام است! فقط و فقط انقلابی اکتبری میتواند جلوی جنگ را بگیرد!
    در غیر اینصورت چنین نوشته هایی تبدیل به انتقادی کم‌رنگ بر نظام گندیده سرمایداری میشود.
    فرموده شما: «دفاع از برجام نیز در این راستا یکی از وظایف مهم جامعه جهانی بشمار میاید.» گلی است که بدروازه خود میزنید.
    برجام بزرگترین خیانتی بوده است که بمردم ایران گذشته است. این قرارداد روی قرارداد دارسی را سپید کرده. آنهم به بهانه گرفتنِ جلوی جنگ!!
    در‌واقع از زمان شروع برجام تا کنون این وضعیت اکثریت شکننده مردم ایران است که روبه وخامت میرود. از اینکه آمریکا بهر دری که میزند مانند تف سربالا بصورت خودش میافتد، بخاطر همان مقام افولی وی مانند امپریالیستهای ماقبل خود: استعمارگران پرتقال-اسپانیا و سپس امپریالیسم استعماری انگلیس، فرانسه، ایتالیا، هلند… میباشد که جای خود را به ابرقدرت تازه نفس تر دیگری دادند.
    تنها با تکیه به نیروی خود یعنی تکیه کردن بکارگران، زحمتکشان، روشنفکران متعهد و خرده بورژوازی غیر مرفه است که میتواند مبارزه‌ای ضد امپریالیستی بخصوص برعلیه امپریالیسم آمریکا را بنتیجه ای مطلوب برساند. هر نوع فرار از مردم که اکنون بانکهای خصوصی بشدت آن‌ها را غارت میکنند و بجیب بانک جهانی واریز مینمایند، روحانی و مصلحت نظام، ولایت فقیه و محسن رضایی و غلام یخی ها، برادران لاریجانی… به ماموران این بانکهای خصوصی ایرانی تبدیل گشته اند که خود اجرا کننده فرامین بانک جهانی اند.
    در اسلام ربح خواری حرام است را ببینید بکجا رسیده است که ربح خواری بانکها بر همه چیز ارجهیت پیدا کرده و مقدس ترین مقدسات در «ایرانِ سرمایداریِ اسلامی» است.

    لایک

  3. هدف آمریکا بسیج همه نیروهای محافظه کار داخلی و اروپای غربی برای ایجاد یک جبهه متحد بر علیه چین که در آینده نزدیک از نظر نظامی و اقتصادی آمریکا را پشت سر میگزارد و نفوذ غیر قابل انکاری از نظر اقتصادی و سیاسی در جهان برجای گذاشته است .سروصداهای اخیر ترامپ نماینده محافظه کارترین جناحهای سرمایه داری انحصاری آمریکا ، اروپا و ژاپن ترساندن کشورهای اروپایی در درجه اول و بقیه کشورهای دنیا که در آنها هنوز قدرت سرمایه داری انحصاری حرف اول را میزند و بسیج آنها برای قدرت اقتصادی شتاب یابنده جهانی چین که در حال برگزاری 19 کنگره حزبی خود قرار است برنامه مدونی با توجه به منافع اکثریت کشورهای جهان عرضه کند .و پتانسیل لازم و کافی برای پشتیبانی از برنامه های اجرایی خود را دارد در مقابل آمریکا بجز تولیدات نظامی که از پشتیبانی کافی اقتصادی و تولیدی بعلت هزینه زیاد نظامی و بدهکاری و زیر ساختهای ویران برخوردار نیست و نمیتواند هژمونی جهانی خودرا مثل گذشته تحمیل کند .
    بخشی از مانور نظامی و تهدید کره شمالی ،ایران و حتی روسیه در واقع منحرف کردن افکار عمومی جهانی از تحولات عظیمی است که در چین و در پی ان در کشورهای جهان سوم در.حال جریان است و عملا آمریکا و اروپا قادر به کنترل ان نیستند همینقدر بس که آمریکا هنوز جرات نکرده است حتی یک گلوله به خاک و نیروی نظامی کره شمالی شلیک کند .همدستی و گرایش اروپا در نظامی گری آمریکا بر کسی پوشیده نیست چه اروپا هم در انتظار ان است بکمک آمریکا و با میلیتاریزه کردن جو جهانی جبران مافات کند که البته خیال خامی بیش نیست چه امروزه از نظر اقتصادی ، نظامی ، جبهه جهانی و همکاری چین ، روسیه و بسیاری از کشورهای جهان سوم با در امد بیش از 40 درصدی ناخالص جهانی بزرگترین مانع هژمونی دوباره آمریکا و اروپا هستند ضمن آنکه آمریکا از نظر اقتصادی در شرایطی نیست که دست بیک حمله نظامی بزند
    عقب نشینی استراتژیکی غرب بویژه آمریکا مدتهاست که شروع شده و اگر دست به حماقت دیگری بزند تلاشی اروپا و آمریکا حتمی است

    لایک

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.