برادرانِ بازگشته
نویسنده: مهدی گرایلو
در دورهی حضور در مسکو [در مقام سفیرِ پرو]، خونگرمیِ فوقالعادهی مردمان روس را کشف کردم. همانگونه که هرجا خدمت کردهام، صداقت و آزادگی را در سمتِ زیباییشناختیِ زندگی جستجو کردهام و به این کشف رسیدهام که پیوندهای ظریف هنری تنها زیر ظاهر خاکستریِ سازگاری وجود دارند. کار بسیاری از هنرمندان که نمایش آنها ممنوع شده بود، هیجانانگیز بود. من بسیاری از این نقاشیهای «ممنوع» را خریدم. بعدها در نیویورک، یکی از آنها را که پساامپرسیونیستی بود، از دیوار [اقامتگاهم در سازمان ملل] آویختم. در این تابلو، گلهای تازه که نماد حقیقت بودند، کنارِ نشانِ عبوسِ سازمان جوانان، کومسومول، و نسخهای از پراودا قرار گرفته بودند و من آن را در جایی کنار کتابخانهی محل اقامتم نصب کرده بودم، بهنحوی که در معرض دید باشد … یکبار آندره گرومیکو برای ملاقات به اقامتگاه من آمد … خیلی مراقب بودم که وزیر خارجه [شوروی] را به اتاقی دیگر هدایت کنم و او را از آن منظرهی ناخوشایند برای او، دور نگه دارم …
خاویِر پِرِز دِکوئیار
اعرابِ قدیم نام ماه شعبان را از شاخهشاخهشدنِ فصلیِ گلههای دام برای یافتن چراگاه، و بهدنبال آن انشعاب در خودِ قبایل صاحبحشم، گرفتند؛ قاعدتاً در ماههای بعد، گلههای منشعب باید بار دیگر به هم میپیوستند و شاخههای قبیلهی مادر نیز دوباره با یکدیگر میآمیختند. اما لابُد میشد که یک شاخهی جدا شده و رفته، بنا به هر دلیلی، دیگر به بدنهی اولیه بازنگردد. از این «شعبِ» بازنگشته نشانهای زبانشناختی در موطن به یادگار میمانَد تا چونان جایگزین دِلالی هر ازدستدادگیِ اُدیپی، برای تعمیر روانی یک خاطرهی آسیبزا تبدیل به مفهوم دلالتپذیر ملّت در زبان عربی شود؛ و بیشک با همان سرکوب تکرارشوندهی ذاتیِ کلمات است که متکلم با هربار تلفظِ آن به تقدّسِ ناگزیرش تن میدهد: امروز تازیانْ دیگر برای تأمینِ مرتعْ انشعابِ شعبانی نمیکنند؛ درعوض در بازگشتِ مکرّر به خاطرهی نیمروز جدایی از برادران خونی خود، بهتاوان شکستن سوگندِ رُجعت به اُخوَّت اولیه، با داغ و درفشِ غرور یک اَبَرمَنِ عربی، بیوقفه کیفر میشوند.
برای دریافت متن کامل لطفا اینجا را کلیک کنید
کاملا روشن است که ادعای دموکراسی در کشورهای سرمایهداری یک زینت درخشنده ولی بی محتوا است که در بهترین شرایط…