Der Bolschewik, Ölgemälde von Boris Kustodijew (1920)
2017- 1917
صدمین سالگشت
انقلاب کبیرسوسیالیستی اکتبر در روسیه
بشریت نیازمند اکتبر نوینی است!
ترجمه وتکثیر<یکی ازفعالین چپ در وین – اتریش >
درهفتم نوامبر(1) 1917 غرش توپهای ناوشکن آورورا (Aurora) برکاخ زمستانی تزار- محل نشست دولت بورژوازی – دوران نوینی را درتاریخ جهان به صدادرآورد: عصرانقلابات پرولتری تحت رهبری پرولتاریا علیه امپریالیسم!
طوفانی که کارگران ودهقانان درمقرقدرت بورژوازی همراه با غرش توپهای <آورورا> بپا کردند، هجومی علیه پایههای فئودال امپریالیسم روسیه بود. برای اولین بار در تاریخ بشریت، مرکز قدرت دولت بورژوازی توسط یک قیام مسلحانه تحت رهبری حزب کمونیست- بلشویکی، درهمشکسته میشد وحاکمیت زحمتکشان، دیکتاتوری پرولتاریا برقرارمیگردید. درنتیجه انقلاب اکتبر درروسیه، برخرابههای مناسبات گذشته ودرجنگ سخت داخلی علیه ارتجاعی که از طرف دولتهای امپریالیستی، بشدت حمایت میشد، اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی متولد شد.
یک ششم کره زمین ازچنگال استثمارامپریالیستی آزاد شد و سرخ شد! ازهفتم نوامبر ستاره سرخ برفراز کرملین به نشانه رهائی و راه انقلاب جهانی پرولتاریائی برای تمامی فرودستان، استثمار وسرکوبشدگان روی زمین به درخشش درآمد، ستاره سرخی که راهنمای پارتیزانها وارتش سرخ درنابودی فاشیسم هیتلری بود.
ستاره سرخ دهها سال بعد جلا و درخشش خود را با قدرتگیری کامل رویزیونیستها از دست داد ودیکتاتوری نوین بوروکراتها و تکنوکراتها جایگزین دیکتاتوری پرولتاریا گردید. ولی این چرخش نافی این حقیقت نیست که: 7 نوامبر1917 برای تمامی بشریت یک واقعه استثنائی و برای آینده انسانیت یک تاریخ راهنماست. بورژوازی همه کشورها تمامی کوشش خود را بکار گرفته ومیگیرند تا خاطره این روز بزرگ پیروزمند پرولتاریای روسیه را بدست فراموشی بسپارند و مورد افتراء قراردهند. درمقابل تمامی کارگران آگاه به منافع طبقاتی، و زحمتکشان که دیگر وضعیت موجود را برنمیتابند، بمناسبت صدمین سالگشت انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبراین روز را گرامی داشته ومبارزات خود را علیه بربریت امپریالیستی دوچندان میکنند. آنها آموزشهای راهبردی انقلاب اکتبر را اساس حرکت خود قرار داده وبا تکیه به آنها این دگرگونی عظیم را که توسط رویزیونیستهای ضدانقلابی به کجراه کشانده شد، ارج نهاده و راه اکتبر را ادامه میدهند.
انقلاب اکتبر: فراخوانی به قیام علیه وضع موجود
حال ببینیم وضعیت جهان بویژه روسیه قبل از انقلاب اکتبر چگونه بود؟ در این زمان جهان امپریالیسم درگیریکی ازخونینترین جنگهای تاریخ دنیا، جنگ جهانی اول بود. جنگی که بنام دفاع از«کشورپدری،» «شرف«، «استقلال«ونیز بنام «خدا»، وغیره توجیه میشد ولی این جنگ چیزی جزسلاخی خلقها برای تجدید تقسیم جدید جهان توسط قدرتهای بزرگ نبود. همهجا خلقها غرق گرسنگی، تباهی، مرگ وآوارگی وکشتارتودهای بودند، تاثیر تبلیغات میهنپرستانه ـ ناسیونالیستی بورژوازی درطول سالهای سخت جنگ تاثیر خود را ازدست میدادند. کارگران وزحمتکشانی که بزور به لباس نظامی ملبس شده بودند هرچه بیشتربه این واقعیت پی میبردند، که ازآنها بمثابه گوشت دم توپ، جهت برآورد منافع آزمندانه بورژوازی استفاده میشود.
بلشویکها بیش از پیش این واقعیت مسلم را که: جنگ جاری جنگی امپریالیستی است درمغز زحمتکشان مینشاندند واینکه درهرکشورامپریالیستی دشمن اصلی، بورژوازی خودی است وکسی که خواهان صلح است باید قبل ازهرچیزعلیه بورژوازی خودی مبارزه نماید، اسلحه را بطرف او نشانه رفته وقدرت بورژوازی را دریک انقلاب مسلحانه درهم شکند واینکه تنها راه تامین صلحی عادلانه وپایدار انقلاب است وهرچیزی غیراز این، حرفی پوچ ومهملی رفرمیستی است.
انقلاب اکتبر بعدازسرنگونی تزار ودولت هشتماهه بورژوازی کرنسکی(Kerenski)را سرنگون کرد، دولتی که بعد ازکسب قدرت به شرکت روسیه درسلاخی جهانی تحت نام دفاع ازانقلاب همچنان پایبند بود.
اولین فرمان قدرت شوراهای نوین،» مصوبه درباره صلح» بود که درآن پایان جنگ را از طرف روسیه بعنوان یکی ازطرفین درگیری اعلام میکرد و کارگران وزحمتکشان تمامی ملل درجبهههای جنگ را به قطع عملیات نظامی و برادری فرای سنگرهای جنگ دعوت مینمود و تمامی قراردادهای محرمانه تزارها و بورژوازی روسیه را با همه قدرتهای امپریالیستی علنی ونیزدولتهای بورژوازی درگیرجنگ رابه ترک مخاصمه وآغاز فوری مذاکرات بدون هیچگونه الحاقطلبی فرامیخواند. انقلاب درروسیه به تمامی سربازان کشورهای دیگرنشان داد: صلح ازکانال انقلاب علیه بورژوازی خودی امکانپذیر است. انقلاب اکتبرفراخوانی به صلح، فراخوانی برای انقلاب مسلحانه علیه وضع موجود بود.
کارگران وزحمتکشان امروز درسال 2017 با چه وضعیتی روبرو هستند؟
امروزه درتمامی نقاط جهان بنام آزادی، دمکراسی وحفاظت ازشیوه زندگی غربی، بنام استقلال، به بهانه مبارزه علیه تروریسم، بنام خدا وغیره جنگهای استعماری درجریان است. قدرت تخریبی اسلحههایی که امروزه بکار گرفته میشوند چندین برابرصد سال پیش است و میلیونها انسان را مجبور به ترک خانه وکاشانهشان کردهاست. دریکطرف سرمایه هنگفتی از کالا انباشت شده است که توسط زحمتکشان تولید میشود، و در طرف دیگر همانند گذشته «سرنوشت» اجتناب ناپذیر، گرسنگی وفقر میلیاردها انسان را درخود تنیده است، در حالیکه کمتر ازیک درصد از جمعیت کل جهان بیش ازنیمی ازمجموع ثروت را صاحب است. اضافه برآن نابودی جابرانه شرایط زندگی وتخریب محیط زیست که مسبب واقعی آن تولید بیرحمانه سرمایهداری است، بشدت ادامه دارد .
این وضعیت دلیل کافی برای استثمارشدگان وسرکوبشدگان است که امروزبیش از گذشته به ندای انقلاب اکتبرجواب دهند:علیه وضع موجود بپاخیزید! چون تغییرات واقعی تنها از طریق انقلاب پرولتاریائی امکانپذیر است.
انقلاب اکتبر: تمامی حقوق به کارگران وزحمتکشان
« نظام شوروی حداکثر دمکراتیسم برای کارگران ودهقانان است و درعین حال دال برگسست با دمکراتیسم بورژوائی وپیدایش طراز نوین جهانی تاریخی دمکراسی یعنی دمکراسی پرولتری یا دیکتاتوری پرولتاریا است. بگذار سگان و خوکان بورژوازی محتضر و دمکراسی خرده بورژوائی که از دنبال این بورژوازی میرود بخاطر ناکامیها و اشتباهات مرتکبه در امر ساختمان نظام شوروی ما بارانی ازلعنت ودشنام بر سر ما ببارند. ما دقیقهای فراموش نمیکنیم که ناکامیها واشتباهات ما واقعاً زیاد بود وزیاد است و اصولاً مگر میشود که درچنین امر تازهای که برای تاریخ جهان تازه است یعنی در امر ایجاد تراز تاکنون نادیده سازمان دولتی بدون ناکامی واشتباه عمل کرد! ما پیوسته در را اصلاح ناکامیها و اشتباهات خودمان و بهبود انطباق عملی اصول شوروی، انطباقی که بسیار وبسیار از حد کمال دور است، مبارزه خواهیم کرد. ولی ما حق داریم بخود ببالیم و میبالیم که سعادت شروع ساختمان دولت شوروی و بدینوسیله شروع دوران نوین درتاریخ جهان، دوران سلطه طبقه نوین که در کلیه کشورهای سرمایهداری ستمکش است و همه جا بسوی زندگی نوین، بسوی پیروزی بر بورژوازی بسوی دیکتاتوری پرولتاریا، بسوی خلاصی انسانیت از یوغ سرمایه و جنگهای امپریالیستی گام برمیدارد، نصیب ما شدهاست.»(2)
اولین فرمان حاکمیت شوراها سلب مالکیت از سرمایهبزرگ و زمینداران کلان بود. دیکتاتوری پرولتاری تولید اجتماعی را بدست گرفت، وعلیه نظام استثماری کهن نشانه رفت و کوششهای کودتاگرانه حامیان نظم گذشته را سرسختانه وبا خشونت سرکوب کرد.
دیکتاتوری پرولتاریا همزمان دمکراسی وسیعی را برای زحمتکشان تامین نمود. آنها خود را در شوراهای کارگران، سربازان ودهقانان سازماندهی نمودندوساختمان کشوررا تحت شرایط سخت جنگ داخلی ومداخله نظامی امپریالیستها آغازکردند.
سازماندهی دمکراتیک و اشتراکی انسانهای کارکن در تمامی سطوح جامعه و مداخله مستقیم آنها درسازماندهی تولید وتغییر انقلابی ودمکراتیک جامعه، برابری زنان و مبارزه علیه پدرسالاری (Patriachat)، حق داشتن شش ساعت کار در روز، امنیت کاری، مرخصی کافی، امکانات تفریحی واستراحت، تحصیلات تخصصی وشایسته، دادگستری مردمی، هنربرای همه، تامین حقوق کودکان و تربیت جمعی آنها، رفع نیازهای پزشکی، اجتماعی کردن کار خانگی، دامن زدن به بحثهای دمکراتیک سیاسی و اجتماعی ـ درست در سالهای 1930 اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دربرآورد مسائل ضروری روز جامعه، کشورهای پیشرفته سرمایهداری را پشتسر گذاشته بود.
تامین احتیاجات مادی و معنوی انسانهای زحمتکش ـ هدف اساسی در سیاست بود. طبیعی است که عقبماندگی کشورروسیه نمیتوانست با یک ضربه از میان برداشته شود، بعنوان مثال مسئله مسکن در سال 1930 هنوز یک مشکل بزرگ بود. ولی سرعت توسعه، و راندمان سازندگی، سطح بالای زندگی تا کنونی انسانها، برتری جامعه سوسیالیستی را اثبات میکند.
بورژوازی درتبلیغات نفرتانگیزش علیه سوسیالیسم درشوروی درست این دستآوردها را پنهان نگهمیدارد چون برای آنها جوابی ندارد. بهمین دلیل وظیفه دوچندانی درمقابل کمونیستها قرار میگیرد که دانشهای بدستآمده در باره قدرت سازندگی و تجارب گوناگون حاصل ازآنرا در راه ایجاد یک جامعه نوین دراختیار تودهها قراردهند.
کارگران وزحمتکشان در جامعه کنونی سرمایهداری بهیچوجه به آنچه هست راضی نیستند، و در راه پیداکردن بدیل، با انبوهی ازتحریکات رسانهای وتبلیغات بورژوازی روبرویند که مغز و قلب آنها را پوک و کدرکردهاست. بهمین خاطرضرورت بحث در باره انقلاب روسیه وتبیین تجارب آن چه مثبت ویا منفی، برای ایجاد یک جامعه نوین کمال اهمیت را دارد.
انقلاب اکتبر: برابری کامل تمامی ملل
انقلاب اکتبردرروسیه کهزندانخلقهابود، برایرهائی ملتهای دربند، انترناسیونالیسم پرولتاریائی راجایگزین ملیگرائی وعظمتطلبی بورژوازی نمود وبدینگونه یک تغییر دورانسازرا آغازکرد. درست دراولین روزانقلاب «حق برابربرای تمامی ملل» وحق ملتها «برای تعیین سرنوشت خویش تا حق جدائی» اعلام شد. اتحادشوروی اولین کشوری بود که درآن خلقها با انتخابی آزادانه در یک اتحادیه جمهوریهای متساویالحقوق و نواحی خودمختار درکنار هم قرارگرفتند. فنلاند دریک همهپرسی همگانی به جدائی دولتی رای داد و دولت بلشویکی هم آنرا بدون اما واگر پذیرفت. در زندگی روزانه هم تمامی ملتها در استفاده اززبان وفرهنگ خودی آزاد بودند و با راسیسم، عظمتطلبی و یهودیستیزی فعالانه مبارزه میشد. انقلاب اکتبر درعمل نشان داد که سوسیالیسم تنها بدیل واقعی راسیسم ـ شووینیسم و بربریت امپریالیسم است. انقلاب اکتبراثبات کرد که حل واقعی مسئله ملی تنها از طریق انقلاب پرولتری امکانپذیر است. او همچنین نشان داد که«حق تساوی ملل تا زمانیکه سرمایه حاکم است وتا زمانیکه مالکیت خصوصی بر ابزار تولید بر قرار است وتا زمانیکه طبقات وجوددارند. نمیتواند تضمین گردد، تساوی ملل همانقدر امکان ناپذیر است، مانند همکاری تودههای کارگرملیتهای مختلف، تا زمانیکه قدرت سرمایه برقرار است، و بر سر مالکیت بر ابزار تولید مبارزه در جریان است(3) یک تجربه روزآمد و مهم دیگرانقلاب اکتبراین است که مبارزه رهائی بخش ملی زمانی به رهائی واقعی منتهی خواهد شد که هدایت سیاسی آن دردست طبقه کارگر باشد، درغیراین صورت سپردن قدم به قدم دستآوردهای مبارزاتی به بورژوازی اجتنابناپذیر خواهد بود. تکامل سالهای 50 -60- 70 قرن گذشته کشورهای آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا و رهائی آنها ازسلطه امپریالیسم این حقیقت را کاملاً اثبات نمود، و بار دیگربا توجه به مبارزات گسترده ملی در جهان مسئلهای کاملاً روزآمد شدهاست.
انقلاب اکتبر: روشنگری بجای ارتجاع مذهبی
دین» آه انسان نا امید، قلب دنیای بی قلب، احساس شرایط بیروح است، دین افیون مردم» است(4) که از طرف بورژوازی همانند گذشته با مهارت علیه طبقه کارگر و خلقها بکارگرفته میشود وآنها راتوسط دین ومذاهب علیه همدیگرتحریک میکنند. امروزه گروههای متعصب مذهبی اسلامی، ماننددولت اسلامی(IS)، طالبان(Taliban) القاعده (Al Qaida) الشباب(die jugend) وغیره توسط امپریالیستهای گوناگون بعنوان «دشمن بشریت»، «دشمن ارزشهای انسانی(غربی) شیوه زندگی وفرهنگ معرفی میشوند. تمامی امپریالیستها چه غربی وچه شرقی جنگهایشان را بخاطرتقسیم مجددجهان بنام مبارزه با » تروریستهای ضد بشراسلامی» به پیش میبرند. درحالیکه این سازمانها درنهایت محصول سیاستهای امپریالیستی هستند که خلقها را به انقیاد کشیده ودر رقابت با دیگر امپریالیستها سازمانهای مذهبی ـ ملی» آزادیبخش » میسازند ویا مورد پشتیبانی قرارمیدهند. بعنوان مثال القاعده ازجمله این سازمانهاست که هنگام اشغال افغانستان توسط سوسیال امپریالیسم روس، توسط امپریالیسم آمریکا وسیا(CIA) ساخته و پرداخته شد. دولت اسلامی که امروزبعنوان یک سازمان اهریمنی تبلیغ میشود در طول اشغال عراق توسط امپریالیستهای غربی شکل گرفت، وفرق ترورآن با ترورامپریالیستها تنها در بکارگیری ابزار تروراست .دین و تعلق مذهبی یک عامل پیوند مبارزاتی علیه اشغالگری، انقیاد و بردگی است.» دین احساس دنیای بیقلب است«که » درآن انسانهای نا امید خود را باز مییابند» اگر درابتدا چنینسازمانهای مذهبی مستقیماً توسط امپریالیستها بعنوان ابزارکارساخته وپرداخته میشوند، زمانی هم خود را ازکنترل مستقیم خارج میکنند. واگرهم تحت کنترل مستقیم نباشند از آنها استفاده ابزاری برای دست زدن به جنگهای غارتگرانه نواستعماری میکنند، همانطوریکه اکنون درسوریه، عراق، مالی، کنیا وغیره ازاین گروهها بهره برداری میکنند. بعبارت دیگر مبارزه امپریالیستها علیه تعصبگرائی مذهبی، چیزی جزعوامفریبی نیست.
انقلاب اکتبر درعمل نشان داد، که چگونه میتوان علیه ارتجاع مذهبی مبارزه کرد. دولت پرولتاریائی بعد ازانقلاب اکتبر دین را بمثابه امری خصوصی اعلام کرد و تبلیغات روشنگرانه علیه عملکرد واقعی دین سازماندهی نمود وبا نهادهای مذهبی فعالانه مبارزه کرد و ازطرف دیگر کوشش نمود از درگیری وسرکوب مذاهب مختلف علیه یکدیگر جلوگیری نماید وبدین سان از دعواهای مذهبی که مانعی برای همزیستی مسالمتآمیزخلقها بود اجتناب گردید. همانطور که انقلاب اکتبرثابت نمود، حل واقعی مسئله ملی توسط انقلاب برهبری پرولتاریا میسر است، در موردمسئله مذهب هم جدائی واقعی دین ازدولت را عملی کرد که تا آنموقع هیچ دولت بورژوائی موفق به این کار نشدهبود چون این عمل با نظام استثماریش در تضاد است. دولت بورژوازی مذهب را بمثابه امرخصوصی فرد تعریف نمود.»مذهب یا بیحقوقی زنان یا ستمگری نسبت به ملیتهای غیر روس و نابرابری حقوقی آنها را در نظر بگیرید. همه اینها مسائل مربوط به انقلاب بورژا دمکراتیک است فرومایگان دمکراسی خردهبورژوازی هشت ماه درباره این مطالب پرگوئی میکردند، حتی یک کشور راقی جهانی نیست که این مسائل در آن در جهت بورژوا دمکراتیک تا آخر حل شده باشد. در کشور ما این مسائل بوسیله قانونگذاری انقلاب اکتبر تا آخر حل شدهاست. ما با مذهب چنانچه که باید وشاید مبارزه کردهایم ومیکنیم.(5).
انقلاب اکتبر: نقش تعیینکننده حزب بلشویکی
برای اینکه بربریت امپریالیستی ازنظرتاریخی دفن شود، تحقق انقلاب پرولتری وبنای ساختمان سوسیالیسم امری کاملاً ضروری است، امروزه مهمترین وظیفه، ایجاد یک حزب واقعی مارکسیست – لنینیستی ودرحقیقت بلشویکی است که بتواند کارگران وزحمتکشان را تحت رهبری خویش متحد نماید. پیش شرط اساسی انقلاب اکتبراین امر مهم بود که طبقه کارگردر این انقلاب توسط حزبی کمونیستی رهبری میشد. » تنها حزبی مانند بلشویکی به اندازه کافی جسور، قادر بود مردم را به حمله نهائی رهبری نماید، حزبی باندازه کافی با تدبیر و هشیار که تمام قلههای سر راه را دور بزند – تنها چنین حزبی میتوانست با مهارت لازم جنبشهای گوناگون را در یک جریان واحد متحد نماید، جنبش دمکراتیک عمومی برای صلح، جنبش دمکراتیک دهقانی برای تصرف زمین از زمینداران، جنبشرهائیبخش خلقهای تحتستم جهت کسب برابری ملی و جنبش سوسیالیستی پرولتاریا برای سرنگونی بورژوازی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا.» (6)
طبیعی است که چنین حزبی دراکتبر1917 ازآسمان نازل نشد. این حزب درنبردی بینالمللی علیه رفرمیسم، آشتی طبقاتی وتکیه زنندگان برسنت فرصتطلبی پارلمانتاریسم انترناسیونال دوم، بعنوان پیشاهنگ طبقهکارگرایجاد شد. این حزب درانقلاب، درمبارزه طبقه کارگردر روسیه تکامل یافت وآبدیده گردید. این حزب حاصل کار آگاهانه مارکسیستهای بود که جنبش کارگری را با سوسیالیسم علمی تلفیق نمودند. این حزب جائی بنا شد که طبقه کارگر درآنجا حیات داشت: در تولید ودرکارخانجات، ساختار سازمانی آن درسلولهای کارگاهای تولیدی مستقر بود، آنطوری که شایسته یک حزب طبقهکارگر است. این حزب میلیونها توده کارگر را با تئوری انقلابی وعلمی مارکسیستی مسلح نمود و به مواضع انقلابی هدایت کرد. این حزب با یک خط سیاسی روشن توانست هماهنگ با نبض تودهها آنها را همواره درانقلاب وساختمان سوسیالیسم برهبری دیکتاتوری پرولتاریا بدرستی راهنمائی کرده و خود را با آنها کاملاً پیوند زند.
امروز درصدمین سالگشت انقلاب اکتبر، فقدان احزابی که درون طبقهکارگر پایه داشته باشند و لازمه پیروزی انقلاب جهانی پرولتاریائی است، کاملا مشهود است. امر آزادی پرولتاریا تمامی مارکسیست- لنینیستها را در سرتاسر جهان در برابراین وظیفه مبرم قرار میدهد، از آنجائیکه چنین احزابی موجود نیستند ویا اگرهستند نسبتاً ضعیفاند احزابی از نوع بلشویکی لنین واستالین بنا نمایند. هماکنون نیزاحزاب کمونیست ضروریاند برای اینکه بتوان با هیاهوی ایدئولوژیک بورژوازی»پایان کمونیسم» مقابله نمود، تودههای کارگر وزحمتکش را به نفع کمونیسم جلب کرد و برای اکتبر جدیدی به پیش رفت!
ضعف جنبش مارکسیست- لنینیستی باعث شدهاست که جوانان زیادی که «جویای دنیای دیگری» هستند، امید خود را درجنبشهای ملی ـ بورژوائی جستجو نمایند، بخشی هم حتی «سوسیالیسم قرن 21″ را بنام دین موعظه میکنند، و آنهائی هم که تمامی امید خود را جهت نابودی سرمایهداری از دست دادهاند، بنام دمکراسی، حقوق بشر و ارزشهای غربی بدنبال امپریالیستهای خودی لنگ لنگان روانند.
از طرف دیگر: آز آنجائیکه امپریالیسم بیش از گذشته، جهانی عمل میکند و سرمایه مالی بیش از گذشته گسترش جهانی یافته است و تعرض امپریالیستها علیه طبقه کارگرو خلقهای تحتستم دایم درحال افزایش است، شرایط عینی جهت اتحاد تودههای کارگر وزحمتکش با خواهران و برادران همطبقاتیشان فرای مرزهای ملی ودولتی بیش از گذشته فراهم است. امروزه آنچه که به شرایط عینی سوسیالیسم وکمونیسم مربوط میشود، این درک قوت میگیرد که درجهان امروز بطورعینی این امکان وجود دارد که یک اقتصاد واحد جهانی بوجود آید، که درآن تمامی انسانها برپایه استعدادهایشان سهم خود را ادا نمایند وهمگی بنا به احتیاجشان ازثروت فراهم شده بهرهمند گردنند. ما باید تنها ازصاحبان ابزار تولید سلبمالکیت نمائیم و در اختیار جامعه که صاحب اصلی آن است قرار دهیم. ما باید تمامی ابزار تولید کلیدی را اشتراکی کرده واستثماررا ناممکن گردانیم. خلاصه اینکه: استثمارشدگان وسرکوبشدگان کاری راکه ازانقلاب اکتبرآغازشد سر مشق قرارداده ومبارزه را ادامه دهند. با وجود اینکه شرایط عینی برای انقلاب مناسب است، ولی اکثریت بزرگی ازتودههای کارگر وزحمتکش طبق منافع خود عمل نمیکنند، بنابراین وظیفه کمونیستهاست که عنصر ذهنی را به سطح امکانات عینی ارتقاء دهند. در تمامی کشورها باید مارکسیست ـ لنینیستها وهمچنین سازمانها، پیگیرانه درجهت ایجاد احزاب کمونیستی حرکت نمایند و با تبلیغ و ترویج خستگی ناپذیر کارگران و زحمتکشان را تحت پرچم کمونیستی متحد کرده و درزمینه بینالمللی برای اتحاد تمامی نیروهای انقلابی براساس یک منشور مارکسیستی ـ لنینیستی مبارزه نمایند! این وظیفه اساسی و مبرم روز است! بموازات آن یگانه کردن مبارزات عملی سازمانهای انقلابی وکمونیستی کاملاً ضروری است. یکی از ظرفهای عملی همکاری در شرایط کنونی سازمانهای مارکسیستی- لنینیستی، تشکلهای انقلابی واحزاب (ICOR) <هماهنگی بینالمللی احزاب وسازمانهای انقلابی> است که در سال 2010 تاًسیس شدهاست.
بربریت امپریالیستی با اکتبر نوینی بزبالهدان تاریخ انداخته خواهد شد.
آموزشهای اکتبر!
بدیل موجود همانند گذشته : سوسیالیسم یا سقوط دربربریت است! ازپیروزی انقلاب اکتبر درسال 1917 تا کنون تغییرات زیادی صورت گرفته است. امپریالیسم با وجود شکست در اکتبر سرخ و پیروزی خلقها در جنگ جهانی دوم درهم شکسته نشد. با از دست رفتن دستآوردهای انقلاب، رویزیونیستها، تکنوکراتها وبوروکراتهای بورژوا شده در کشورهای سابق شوروی و دمکراسیهای خلقی، ازجمله چین، قدرت را دوباره بدست گرفتند. امروزه هیچ کشوری که بتوان نام سوسیالیستی ویا حاکمیت خلقی برآن نهاد، موجود نیست. سرمایهداری همانند قبل از جنگ جهانی اول دوباره در تمامی جهان حاکم است واین نظام خود را از آنچه که تصورمیشد مقاوم وجانسختترنشان دادهاست. تجارب صدسال اخیرحاکی ازآن است که چیرگی بر سرمایهداری امپریالیستی از طریق اصلاحات کاملاً خیالی خام است، بورژوازی اگر قدرت خود را درخطر ببیند به فاشیسم متوسل میشود. گسترش شعاع عمل و جهانی شدن سرمایه در صد سال اخیر بطورچشمگیری افزایش یافته وانحصار بیاندازه منسجمترشده است ولی ماهیت امپریالیسم تغییری نکردهاست. تضادهای اصلی نظام همچنان تاثیر گذارند و روز بروز شدت مییابند.
مثل سابق دولتهای ملی شکل اصلی سازماندهی جوامع سرمایهداریاند. همانند گذشته انحصارجهانی تعیین کننده دربخش صنعت، کشاورزی ویا خدمات است. همانند گذشته انحصارهای مختلف برای دستیابی به بازارامپریالیستی مشغول رقابتاند. مثل گذشته یکایک کشورهای امپریالیستی درائتلافهای مختلف جهت پیشبرد منافع بورژوازی خودی درحال رقابت با یکدیگرند، همانند گذشته قدرتهای بزرگ بخاطر تحمیل برتری خود بر جهان درحال جدالند. مثل گذشته ما دردوران امپریالیسم که تنها بدیل آن انقلاب جهانی پرولتری یعنی سوسیالیسم است زندگی میکنیم. امپریالیسم یعنی راسیسم، عظمتطلبی وارتجاع و مردسالاری، استثماربیرحمانه وغارت طبیعت. امپریالیسم یعنی بیآیندگی برای جوانان زحمتکش، چپاول بی حد و مرزطبیعت وطمع کسب سود مافوق که باعث تخریب محیط زیست شده وجهان را به مرز تغییرات جوی فاجعهباری کشاندهاست.
تمامی اینها نشان میدهد: امپریالیسم بربریت است واگرازطریق یک انقلاب تحت رهبری پرولتاریا ازآن جلوگیری نشود جهان را به بربریت سوق خواهد داد. انقلاب اکتبرعلیه تمامیت نظام امپریالیستی و تنها بدیل بربریت آن است. انقلاب برهبری پرولتاریا و ساختمان سوسیالیسم انتخاب ماست. این واقعیتها میبایست درصدمین سالگشت انقلاب اکتبر درمرکز تبلیغات ما قرار گیرد و برای آنها مبارزه شود. ما را موظف میکند هرچه بیشترمصمم، آگاه ومتشکل مبارزه نمائیم!
پیش بسوی مبارزه سوسیالیستی علیه بربریت امپریالیستی! – با نمونه بلشویکی احزاب کمونیستی را سازماندهی کنیم! پیش بسوی اکتبری جدید!
پیش بسوی انقلاب سوسیالیستی جهانی!
یا انقلاب اکتبر نوینی یا سقوط در بربریت امپریالیستی!
کره زمین سرخ خواهد شد! وین – 3/3/ 201
درج،چاپ ونشراین مقاله با ذکرنام ومنبع آن آزاد است!
پینویسها:
1 – طبق تاریخ قدیم روسی انقلاب در25 اکتبر آغاز شد ، که برابر هفتم نوامبردر تقویم جدید است.
2- لنین» بمناسبت چهارمین سالگشت انقلاب اکتبر» مجموعه آثار، جلد.33 ، ص. 34- 35، 1921
3- استالین» دهمین کنگره حزب کمونیست روسیه(بلشویکی)»مجموعه آثار،جلد. 5 ص.33 ،1921
4- مارکس» نقد فلسفه حقوق هگل» مجموعه آثار1، ص. 378،1884
5 – لنین» بمناسبت چهارمین سالگشت انقلاب اکتبر» مجموعه آثار، جلد33، ص.33 ، 1921
6 – استالین » تاریخ حزب کمونیست شوروی(بلشویکی) مجموعه آثار، جلد.15، ص.266، 1938
Bolschewistische Partei (Nordkurdistan/Türkei) – BP (KK/T)
mail@bolsevikparti.org * www.bolsevikparti.org
Initiative für den Aufbau einer Revolutionär-kommunistischen Partei Österreich – IA*RKP
ia.rkp2017@yahoo.com * www.iarkp.wordpress.com
Kommunistische Aktion-Marxistisch-Leninistisch Österreich – KOMAK – ML
Trotz alledem! (Deutschland) – TA
trotzalledem1.ml
Kontakt: Iran-Rat, Amerlinghaus, Stiftgasse 8, A-1070 wien –
Österreich / email:linksaktivist@gmx.at