گرامشی، یک رزمنده بیباک آرمان طبقه کارگر، پیوسته اصول انقلابی تئوری مارکسیستی را حفظ نمود و توسعه داد. هدف اصلی پژوهش تاریخی گرامشی این بود که به طور علمی مشکلات هژمونی پرولتاریا را شرح دهد. با استفاده از شواهد تاریخی مشخص نشان داد که اتحاد با دهقانان، موفقیت سیاسی نیروی اعمال کننده نقش رهبری در اتحاد را تعیین میکند. گرامشی معتقد بود که مهمترین وظیفه پرولتاریا و پیشاهنگ آن- حزب کمونیست- این است که علیه ایدئولوژی بورژوازی مبارزه کند. گرامشی در آثار فلسفی خود، درصدد بود یک شرح مفصل جامع از مارکسیسم به مثابه یک جهانبینی فراگیر و منسجم ارايه نماید. او به مشکل ارتباط بین تئوری و عمل توجه ویژهای نمود، که یکی از مهمترین جوانب آن مسأله روابط بین طبقه کارگر و روشنفکران بود…
تارنگاشت عدالت
منبع: دايرةالمعارف بزرگ شوروی، جلد ۷، چاپخانه دايرةالمعارف بزرگ شوروی، مسکو، ۱۹۷۰، صفحات ۳۳۴-۳۳۶.
گرامشی، آنتونیو
تولد ۲۳ ژانویه ۱۸۹۱ در آلس، ساردین؛ مرگ ۲۷ آوریل ۱۹۳۷ در رم. بنیانگذار و رهبر حزب کمونیست ایتالیا؛ تئوریسین مارکسیست.
گرامشی از یک خانواده کارمند دفتری جزء آمد. او از ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ در دانشگاه تورین در دانشکده زبانشناسی تحصیل کرد، در سال ۱۹۱۳ به حزب سوسیالیست ایتالیا پیوست. او طی جنگ جهانی اول سردبیر هفتهنامه سوسیالیستی تورین به نام IL Grido del Popolo بود، در عینحال همزمان با آن در استخدام چاپ تورین روزنامه سوسیالیستی Avanti بود!
گرامشی سریعاً نشان داد یک نماینده برجسته نسل جوان انقلابیون ایتالیایی است که مبارزه علیه رفرمیسم در حزب سوسیالیست را آغاز کرده بودند. در سال ۱۹۱۷ او در درون حزب در ایجاد یک جناح چپ انقلابی شرکت کرد. او پس از یک مبارزه مسلحانه ضدجنگ در تورین در اوت ۱۹۱۷، به عنوان دبیر بخش محلی حزب سوسیالیست انتخاب شد.
ایدههای لنینیسم و انقلاب سوسیالیستی اکتبر تأثیر قاطعی بر فعالیت تئوریک و عملی گرامشی گذاشت.
در خیزش انقلابی بعد از جنگ در ایتالیا، گرامشی جنبشی را برای ایجاد شوراهای کارخانه آغاز نهاد، که به یک شکل ویژه مبارزه برای قدرت پرولتاریای ایتالیا در ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ مبدل شد. نقش اصلی در مبارزه برای سازماندهی شوراهای کارخانه به گروه «نظم جدید» (Ordino Nuovo) تعلق داشت، که گرامشی، همراه پ. توگلیاتی، یو. تراسینی، و دیگر سوسیالیستهای جوان، در ماه مه ۱۹۱۹ ایجاد نمود. هفتهنامه L’Ordine Nuovo در ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ مقالاتی را از گرامشی منتشر کرد، که او در آنها و بر شالوده یک تحلیل ژرف از ساختار جامعه ایتالیا و ویژگیهای خاص توسعه تاریخی آن، اتحاد بین پرولتاریای صنعتی شمال و دهقانان جنوب را پیشنهاد کرد و نشان داد که با توجه به شرایط اجتماعی موجود در ایتالیا، تحقق بخشیدن به چنین اتحادی مهمترین پیششرط هژمونی پرولتاریا است. یک گزارش بخش تورین، تحت عنوان «برای نوسازی حزب سوسیالیست» که گرامشی نوشته بود، مورد تأیید و. آی. لنین و دومین کنگره کمینترن در سال ۱۹۲۰ قرار گرفت. در نوامبر ۱۹۲۰، ممتنعین (گروه مربوط به آ. بوردیگا)، حداکثرطلبان چپگرا، و Ordino Nuovo یک جناح متحد کمونیستی تشکیل دادند. در ژانوبه ۱۹۲۱، در هفدمین کنگره حزب سوسیالیست ایتالیا در لیگورن (لیورنو)، این جناح از رفرمیستها و سانتریستها جدا شد و حزب کمونیبست ایتالیا را بنا نهاد.
در سالهای ۱۹۲۲- ۱۹۲۳ گرامشی به عنوان نماینده حزب کمونیست ایتالیا در کمیتۀ اجرایی کمینترن در اتحاد شوروی زندگی کرد. در سال ۱۹۲۴، به ابتکار گرامشی، هفتهنامه حزب به نام L’Unita تأسیس شد و، در ادامه خط حزب، برای متحد کردن همه کارگران در مبارزه علیه فاشیسم تلاش نمود. گرامشی در سال ۱۹۲۴ به ایتالیا بازگشت.
گرامشی که مبارزه مستمری را علیه سیاست سکتاریستی رهبری حزب (به سرکردگی بوردیگا) پیش برده بود، گروه رهبری جدید در حزب به وجود آورد. گرامشی در حالیکه از ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۶ رهبری گروه پارلمانی کمونیستها را داشت، سیاستهای جنایتکارانه فاشیسم را از تریبون مجلس نمایندگان افشاء مینمود. همزمان با آن، گرامشی به شرح تئوریک مشکلات مبارزه پرولتاریای ایتالیا ادامه میداد.
در ۸ نوامبر ۱۹۲۶، فاشیستها گرامشی را دستگیر کردند و او را به جزیره یوستیکا تبعید نمودند. در سال ۱۹۲۸، یک دادگاه فاشیستی او را به ۲۰ سال زندان محکوم کرد (مدت بعداً در نتیجه چندین عفو کاهش و در سال ۱۹۳۷ پایان یافت). گرامشی بخش عمده دوره زندان خود را در زندان «توری دی باری» گذراند. شرایط سخت زندگی در زندان، سلامتی او را گرفت، و چند روز بعد از آزادی رسمی، گرامشی درگذشت.
گرامشی، یک رزمنده بیباک آرمان طبقه کارگر، پیوسته اصول انقلابی تئوری مارکسیستی را حفظ نمود و توسعه داد. گرامشی میراث تئوریک بزرگی باقی گذاشت، که «یادداشتهای زندان» مشهورش، که طی سالهای زندان نگاشت، آن را در بر میگیرد. آثار او در تاریخ، فلسفه، و فرهنگ منبع زرادخانۀ ایدئولوژیک برای پرولتاریاست.
هدف اصلی پژوهش تاریخی گرامشی این بود که به طور علمی مشکلات هژمونی پرولتاریا را شرح دهد. در ارتباط نزدیک با این، پژوهش او درباره Risorgimento-دوره مبارزه برای رهایی ملی و وحدت ایتالیا در قرن نوزدهم- قرار داشت. گرامشی با استفاده از شواهد تاریخی مشخص نشان داد که اتحاد با دهقانان، موفقیت سیاسی نیروی اعمال کننده نقش رهبری در اتحاد را تعیین میکند. گرامشی یک مفهوم مارکسیستی منسجم را در باره Risorgimento تولید نمود: او به Risorgimento به مثابه یک انقلاب بورژوایی نگاه میکرد که عمدتاً به این دلیل که ساماندهی انقلابی در روستای ایتالیا انجام نشد، ناتمام ماند. حفظ بقایای فئودالیسم و ضعف اردوی چپ به ناتوانی درونی به اصطلاح دولت لیبرال انجامید، که به ویژه بعد از جنگ جهانی اول (در اوايل دهه ۱۹۲۰) آشکار گردید. گرامشی خاطرنشان کرد، که پرولتاریا باید از درسهای تاریخ بیاموزد و به مثابه سرکردۀ انقلاب، تودههای وسیع مردم را رهبری نماید.
گرامشی تلاش نمود تمام مشکلات اساسی را که در مبارزه برای وحدت ملی حل نشده باقی مانده بودند و به جلوگیری از توسعه اقتصادی و سیاسی کشور ادامه میدادند، برملا نماید، او بر بستر تاریخی، مشکلات فاصله بین شهر و روستا، شمال و جنوب، روشنفکران و مردم را پژوهش نمود. گرامشی به مسايل مربوط به مشکل عقبماندگی اقتصادی و سیاسی جنوب ایتالیا- به اصطلاح مسأله جنوب- که وی آن را عمدتاً به مثابه یک مسأله دهقانی میدید، توجه ويژهای نمود. گرامشی معتقد بود که مهمترین وظیفه پرولتاریا و پیشاهنگ آن- حزب کمونیست-این است که علیه ایدئولوژی بورژوازی مبارزه کند.
گرامشی در آثار فلسفی خود، درصدد بود یک شرح مفصل جامع از مارکسیسم به مثابه یک جهانبینی فراگیر و منسجم ارايه نماید. او به مشکل ارتباط بین تئوری و عمل توجه ویژهای نمود، که یکی از مهمترین جوانب آن مسأله روابط بین طبقه کارگر و روشنفکران بود. گرامشی در برقراری وحدت بین آنها یکی از مهمترین تفاوتهای بین مارکسیسم و نظامهای فلسفی بورژوازی را- به ویژه، نظام ب. کروچی- میدید. در پاسخ به کروچی، که درصدد بود، «فرهنگ عالی» را با جدا کردن آن از سیاست و تودهها، نجات دهد گرامشی بر نیاز به ارتباط بین «مردم ساده» و روشنفکران «دقیقاً برای ایجاد یک بلوک روشنفکری و اخلاقی که از نظر سیاسی ترقی تودهها در کلیت آنها، و نه فقط محافل باریک روشنفکران را امکانپذیر نماید»، تأکید نمود. (Izbr. proizv، جلد ۳، مسکو، ۱۹۵۹، ص. ۲۲)
گرامشی این را اساسی میدانست که برای ارتقای روشنفکرانه تودهها مبارزه شود. گرامشی، مشخصاً در انتقاد از هر نوع ساده کردن تئوری مارکسیستی در ارتباط با عوامپسند کردن مسأله روابط متقابل بین زیربنا و روبنا نوشت: شخص نباید «هر نوسان دماسنج سیاسی یا ایدئولوژیک را به مثابه تظاهر مستقیم تغییرات در زیربنا ترسیم نماید و توضیح دهد.» (همانجا، ص. ۹۸) در شرح تفصیلی تئوری هژمونی پرولتاریا، گرامشی توجه ویژهای به مسأله رهبری روانی و اخلاقی پرولتاریا، تودهها، و جامعه نمود. او جانبدار ایده یک نقش از نظر اجتماعی فعال برای هنر و مسؤولیت نویسنده به مردم بود؛ در عینحال او مخالف عوامپسند کردن این اصول و تحمیل موضوع، شیوهها، و وظايف مناسب هنر به آن از طريق اظهارنظر رسمی یا فرمان بود. دقیقاً بر این بستر بود که گرامشی مسايل ارتباط متقابل بین هنر و تودهها، بین نویسنده و مردم را مطرح و حل کرد، و بر ارزش آموزشی عظیم هنر تأکید نمود.
آثار گرامشی در شکلگیری سپهری از فلاسفه و مورخین مارکسیست در ابتالیا نقش داشت، و از اهمیت عظیمی برای کل فعالیت طبقه کارگر ایتالیا و جنبش جهانی کمونیستی برخوردار است.
آثار
Opere, vols. 1-10. (Turin) 1952-60.
به ترجمه روسی:
Izbr. proizv.,vols. 1-3. Moscow, 1957-59.
O literature I iskusstv. Moscow, 1967.
منابع:
Alicata, M. A. Gramshi-osnovatel’ Ital’ianskoi kommunisticheskoi partii. Moscow, 1957.
Bondarchuk, V. S. “Problemy ital’ianskogo Risordzhimento v teoreticheskikh trudakh A. Gramshi.” Novaia I noveishaia is-toriia, 1958, no. 6.
Golemba, A. Gramshi. Moscow, 1968.
Egerman, E. Ia. “Antonio Gramshi o krest’ianskom voprose v Italii.” Voprosy filosofii, 1950, no. 1.
Lopukhov, B. R. A. Gramshi. Moscow, 1963.
Miziano, K. F. “Velikaia Oktiabr’skaia sotsialisticheskaia revoliutsiia I problemy rabochego dvizheniia Italii v rabotakh A. Gramshi 1919-1920 gg.” Novaia i noveishaia istoriia, 1957, no. 2.
Frantsev, Iu. P. “Gramshi I problema ideinogo vospitaniia mass.” In the collection 40 let Ital’ianskoi kommunisticheskoi partii. Moscow, 1961.
Togliatti, P. Gramsci. Milan, 1949.
Studi Gramsciani: Atti del convegno tenuto a Roma nei giorni 11-13, gennaio 1958. (Rome, 1958.)
Garmsci e la cultura contemporanea, vols 1-2, Rome, 1969-70.
کاملا روشن است که ادعای دموکراسی در کشورهای سرمایهداری یک زینت درخشنده ولی بی محتوا است که در بهترین شرایط…