مجله هفته – مجله سیاست بین المللی – سال هجدهم

syria_2016_2017

اطلاعیه در باره‌ی جنگ سوریه

از طرف گروه مشاوره‌ی attac شعبه‌ی آلمان

قبل از ورود به موضوع اعلام می‌کنیم: اولا، بر ما پوشیده نیست که روسیه و ایران که در کنار رژیم اسد در جنگ شرکت دارند، منافع و اهداف استراتژیک خود را دنبال می‌کنند. ثانیا، ما از همان آغاز، اِعمال خشونت و مداخله‌ی دولت‌های خارجی در مناقشه‌ی داخلی سوریه را اشتباه دانسته و آن را مورد انتقاد قرار داده‌ایم: هم اِعمال قهر از طرف اسد بر علیه تظاهرات مسالمت‌آمیزِ کسانی که در مخالفت با دیکتاتوری به خیابان‌ها آمده بودند، و هم بر علیه اسلحه‌رسانی غرب به شورشیان باصطلاح میانه‌رو و تمام عملیات جنگی متعاقب آن.

با وجود این، ما بر خلاف نظر مسلط در رسانه‌های غربی، بر این باوریم که:

روسیه و ایران در ابتدا همه‌ی امکانات را برای حل دیپلماتیک و مسالمت‌آمیز جدال سوریه به کار بستند؛ اما پس از آنکه این تلاش بیهوده و بی‌حاصل از آب درآمد به حمله‌ی نظامی دست زدند و به جنگ در حلب پایان دادند. محکوم کردن روسیه، به شکلی که رسانه‌های جریان مسلط غرب تقریبا متفق‌‌القول انجام می‌دهند، به نظر ما کاری بی‌معنی و یاوه است، و به همان اندازه متهم کردن یک‌جانبه‌ی‌ روسیه توسط آن گروه از سرشناسان فرهنگ و سیاست که در ۷ دسامبر ۲۰۱۶ در مقابل سفارت روسیه در برلین با شعار «حلب ننگ پوتینتظاهرات کردند. ما دست‌اندرکاران و امضاکنندگان آن فراخوان را دعوت به بحث علنی و عمومی در باره‌ی روند واقعی مناقشه‌ی سوریه می‌کنیم. برای این منظور چند داده‌ی واقعی را یادآوری می‌کنیم:

بنا بر اظهارات فرمانده عالیرتبه‌ی سابق ناتو، ژنرال وسلی کلارک، دولت امریکا بلافاصله بعد از وقایع یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ شروع کرد به طراحی تغییر رژیم در هفت کشور که از طرف امریکا دشمن تلقی می‌شدند، از جمله افغانستان، عراق، لیبی و همچنین سوریه. برای رسیدن به این هدف ایالات متحده از سال ۲۰۰۵ به آماده کردن زمینه‌های لازم اقدام کردند. از جمله‌ی این اقدامات، در کنار عملیات بیشمار پروپاگاندای رسانه‌ای بر علیه رژیم اسد، تامین مالی و آموزش ارتشی از جهادگران توسط امریکا، عربستان، قطر و اسرائیل بود که از آن پس در گزارش‌های غرب دائما تحت نام بی‌آزار »اپوزیسیون معتدل« از آن یاد می‌شد. قوی‌ترین بخش نیروهای نظامی این اپوزیسیون متعلق بود به شبکه‌ی القاعده و اسلامیست‌های رادیکال جبهه‌النصره که قبلا توسط خود امریکا به عنوان »سازمان‌های تروریستی« شناخته شده بودند. این نیروها باید برای سرنگونی حکومت‌های دمشق و تهران به کار گرفته می‌شدند، همانطور که ژورنالیست معروف و برنده‌ی جایزه‌ی پولیتسر، سیمور هرش (Seymour Hersh) در سال ۲۰۰۷ برملا کرده بود.

بعد از شروع کشمکش‌ها در سوریه، تا زمانی که می‌شد آن را یک مناقشه‌ی داخلی در خود سوریه دانست، روسیه هیچ مداخله‌ای نکرد. اما پس از آنکه »دولت اسلامی«، که تشکیل آن ریشه در سرنگونی صدام حسین و ویرانی بغداد توسط امریکایی‌ها در بهار 2003 دارد، موفق شد به کمک ترور و با حمایت نظامی و لجیستیکیِ سازمان‌های اطلاعاتی امریکا، عربستان و ترکیه مناطق وسیعی در شمال عراق و شهر بزرگ موصل را تحت کنترل خود درآورد، روسیه به طور فعال جانب حکومت سوریه را گرفت، چون بدرستی فکر می‌کرد که در سوریه هم مسئله‌ی تغییر رژیم مطرح است، و به همراه آن، از دست رفتن پایگاه نظامی روسیه در دریای مدیترانه.

چنانکه همه می‌دانند، پرزیدنت اوباما به کار گرفتنِ سلاح‌های شیمیایی را به عنوان »خط قرمزِ« امریکا برای ورود به جنگ بر علیه اسد اعلان کرد. زمانی که در 21 اوت 2013 در یک حمله‌ی شیمیایی در غوطه در نزدیکی دمشق صدها نفر به طرز هولناکی جان باختند، به نظر می‌رسید که بهانه‌ی جنگ فراهم شده باشد. اوباما اعلام کرد استفاده‌ی رژیم اسد از سلاح شیمیایی را با »یک ضربه‌ی نظامی هدفمند« پاسخ می‌دهد.

از طرف دیگر سیمور هرش در 8 دسامبر 2013 در مقاله‌ای طولانی در London Review of Books توانست اثبات کند که حمله‌ی شیمیایی در غوطه را نمی‌توان به رژیم اسد منتسب کرد، چیزی که تا به امروز هنوز صورت می‌گیرد. بنا به اظهارات مامور سابق CIA، ری مک‌گوورن ( Ray Mc Govern) که جزو تحلیلگران سطح بالای سیا است، راکت‌های حامل سارین، که گویا از منطقه‌ای شلیک شده‌اند که تحت کنترل رژیم اسد بوده، نمی‌توانسته از آنجا آمده باشند. راکت‌های اسد بُرد لازم را نداشتند. همچنین، آنطور که آنالیزهای آزمایشگاهیِ سازمان اطلاعاتی بریتانیا M16 بعدا نشان دادند، سارینِ به کار رفته از نوعی که ارتش سوریه در انبارهایش نگهداری می‌کرده نبوده است. و اساسا آیا اسد آنقدر احمق و گستاخ بوده که در پیش چشم همه، شخصا و رأسا بهانه برای جنگ به دست امریکایی‌ها بدهد و با این کار حکم مرگ خود را امضا کند؟

در 23 اکتبر 2013 روزنامه‌ی ترکی »Todays Zaman« از کنفرانس مطبوعاتی دو نماینده‌ی »حزب جمهوری‌خواه مردم CHP« به نامه نامه های ارن اردم (Eren Erdem) و علی سکر (Ali Seker) گزارش داد، که در آن اسناد و نوارهای صوتی ارائه کرده‌اند که بتفصیل نشان می‌دادند که چگونه سارین در ترکیه تولید شده و به تروریست‌های جبهه‌النصره تحویل داده شده است. یک افسر سابق اطلاعاتی در امریکا برای هرش توضیح داده: »ما حالا می‌دانیم که حمله‌ی شیمیایی در 21 اوت یک عملیات پنهانی آدم‌های اردوغان بوده، برای اینکه اوباما را از روی خط قرمزش رد کنند.« (انسان به یاد دروغ تبلیغاتی سلاح‌های کشتار جمعیِ صدام حسین می‌افتد که در آن زمان از سوی حکومت بوش به عنوان دلیل برای تهاجم به عراق عنوان می‌شد.)

در 31 اوت اوباما در باغچهی کاخ سفید به طور غیرمنتظره‌ای اعلام کرد که حمله به سوریه را به عقب انداخته است و میخواهد قبل از آن از کنگره رای بگیرد. در این فاصله کار آنالیز نمونههای شیمیایی از غوطه به پایان رسیده بود و سازمان اطلاعات بریتانیا نتایج آن را به پورتون داون در امریکا و به ژنرال مارتین دمپسی گزارش داده بود. بر مبنای این گزارش، ژنرال امریکایی به کاخ سفید توضیح داده بود: حمله به سوریه یک عمل تجاوزکارانهی توجیهناپذیر است، چونکه سارین در غوطه از زرادخانههای ارتش سوریه منشا نمی‌گیرد. در پی آن اوباما نقشهی B را انتخاب میکند: اگر اسد با نابود کردن کلیهی سلاحهای شیمیاییاش تحت نظارت سازمان ملل موافقت کند، بمباران سوریه انجام نخواهد گرفت. اما کاخ سفید حاضر نشد به اشتباهش اعتراف کند؛ بعد از این تغییر جهت، همچنان رژیم اسد مسئولِ به کار بستن گازهای شیمیایی شناخته میشود.

سرانجام این روسیه بود، و نه هیچ دولت دیگر، که با کارآیی دیپلماتیک از این تغییر سیاست استفاده کرد تا با همکاری امریکا و زیر نظارت سازمان ملل تمام سلاحهای شیمیایی سوریه از بین برده شوند. تلاش روسیه برای نابودی سلاحهای کشتار جمعیِ سوریه تلاشی صلح‌طلبانه بود که حکومت‌ها و رسانه‌های غرب هیچ حرفی در قدرشناسی و ارج گذاری آن بر زبان نیاوردند.

ژنرالِ بوندس‌ور (ارتش آلمان) و رئیس سابق کمیته‌ی امور ناتو و ارتش، هارالد کویات (Harald Kujat) اغلب و بدرستی یادآوری می‌کرد که ورود روسیه به جنگ اساسا کنفرانس سوریه در ژنو را امکان‌پذیر کرده است. از این گذشته روسیه و ایران بسیار تلاش کرده‌اند که جنگ سوریه را از راه‌های دیپلماتیک و مذاکرات پایان بدهند. آنها همیشه پیشنهادهای آتش‌بس چندروزه در حلب را پذیرفتند، در حالیکه شورشیان از آتش‌بس برای تسلیح بیشتر خود سوء استفاده می‌کردند. اما متحدان غربی، عربستان سعودی، دولت‌های خلیج، اسرائیل و بویژه شورشیان مسلح بودند که هر گونه مذاکره با اسد را رد می‌کردند و سرنگونی او را پیش‌شرط مذاکرات اعلام می‌کردند. غرب و ایالات متحده علنا نمی‌خواستند همدستان جنگ‌آفرین و آشوب‌طلب خود را وادار به مذاکره با اسد بکنند. در حالیکه باید برای هر سیاستمدارِ بادرایت و دورنگر مثل روز روشن می‌بود که اسد، حتی اگر خودش هم می‌خواست نمی‌تواند کناره‌گیری کند. غربی‌ها هیچوقت نفهمیدند یا نمی‌خواستند بفهمند که: اسد کلیه‌ی گروه‌های مذهبی و اقلیت‌ها را، بخصوص علوی‌ها، مسیحیان، یزیدی‌ها و همه آن کسانی را نمایندگی می‌کند که از رژیم او به خاطر لائیسیسم اعلان شده‌اش پشتیبانی می‌کنند و از او انتظار دارند که میدان را خالی نکند و آن را به داعش واگذار نکند،که نتیجه‌ی قابل پیش‌بینی آن عبارت است از قتل‌عام اقلیت‌های مذهبی و علویان.

پروفسور گونتر مایر، مدیر باسابقه‌ی مرکز پژوهشِ جهان عرب در دانشگاه یوهانسگوتمبرگ در ماینس، در مصاحبه‌ای با برنامه‌ی خبریِ heute در۱۵ ژانویه‌ 2017 توضیح داد: »بدون مداخله‌ی نظامی روسیه در سپتامبر 2015 نه فقط حلب به طور کامل به دست جهادگرایان افتاده بود، بلکه رژیم اسد هم از مدتها پیش درهم شکسته بود. به این ترتیب مخالفان اسد، با رهبری امریکا به تغییرِ رژیم دست یافته بودند، اما قدرت به چنگ قویترین نیروهای نظامی می‌افتاد، و این نیروها عبارتند از اسلامگرایان افراطی، مثل جبههالنصره از شبکهی القاعده و دولت اسلامی (داعش) که یک ائتلاف بینالمللی به سرکردگی امریکا در حال جنگ با آن است. کسی که، همانند سیاستمداران اسرائیلی، برایش حاکمیتِ این ترور مطلوبتر از رژیم اسد است، میتواند پوتین را محکوم کند که چرا مانع آن شده است

مسلما جای تاسف است که در جریان این حملات بیمارستان‌ها و دیگر موسسات غیرنظامی تخریب شده‌اند و از سپتامبر 2015 بر اثر بمباران‌های روسیه در شرق حلب و ادلیب تا 10000 غیرنظامی سوری کشته شده‌اند. ما مخالف شمارش و محاسبه‌ی تعداد کشتگان دو طرف در برابر هم هستیم. با وجود این، با توجه به نوع خبررسانی یکجانبه‌ی ضد روسی و پروپاگاندا در رسانه‌های غربی، باید یادآوری کنیم که از اوت 2014 تا امروز 40000 غیرنظامی عراقی دستکم چهار برابر حلب توسط بمب‌های ائتلافِ تحت رهبری امریکا هلاک شده‌اند، از این تعداد، فقط 15000 نفر در منطقه‌ی موصل. از 1980 تنها ایالات متحده به 14 کشور مسلمان حمله کرده، به اشغال درآورده و یا بمباران کرده است. اما از سوی دیگر، در دو قرن گذشته یکبار هم یک کشور اسلامی غرب را مورد حمله قرار نداده است.

یورگن تودنهوفر (Jürgen Todenhöfer) مینویسد»دولت آلمان، مانند تمام جریان حاکم در غرب، در »جمع هوادارانِ« امریکا قرار دارد و »سیاست جمع هواداران« را پیش میبرد: بر اساس این سیاست، بمبهای امریکایی بمبهای خوباند، بمبهای روسی بمبهای بد. از هوادارها نمیشود واقعگرایی اخلاقی انتظار داشت القاعده و داعش در تمام حیات بیست سال گذشتهشان حدود 5000 نفر را در غرب به قتل رساندهاند، در اینجا حملات 11 سپتامبر 2011 نیز منظور شدهاند. برای همهی ما این حملات هولناک و مشمئزکننده بود اما غرب، بنا به گزارش سازمان »پزشکان بر علیه جنگ اتمی« از سال 2001 تنها در عراق، در افغانستان و در پاکستان مسئول مرگ 1/3 میلیون انسان است. اما آنها فقط »عراقی، افغان، پاکستانی بودند.« (نقل قول از فرایتاگ (der Freitag)، 5 ژانویه 2017)«

در جریان تخلیه‌ی شورشیان از حلب توسط نظامیان سوری، ایرانی و روسی نیز در رسانه‌های اینجا همواره از مقصر بودنِ یک طرف جنگ می‌شنیدیم: روسیه و ایران. اما زمانی که شورشیان در مقابل چشم همه به هشت اتوبوس سوری که برای خارج کردن شورشیان و خانواده‌های آنان آمده بودند تیراندازی کردند و آنها را به آتش کشیدند، همین رسانه‌ها ناگهان سکوت کردند. بندرت در این باره‌ی که چرا شورشیان دست به این اقدام زدند، گزارشی منتشر شد.

چند روز پس از آنکه تخلیه‌ی حلب خاتمه یافته اعلام شد، روسیه، ترکیه و ایران در دیدارشان در آنکارا پیشنهاد کردند که مناقشه‌ی سوریه از این به بعد باید از راه دیپلماتیک و از طریق مذاکره به پایان برسد. در اینجا نیز به‌تلخی درمی‌یابیم که حتی یک سیاستمدار غربی هم به خود زحمت نداد قول ولادیمیر پوتین، حسن روحانی و رجب طیب اردوغان را جدی بگیرد و پیشنهاد تضمین از طرف آنها را مهم و سازنده ارزیابی کند. به نظر می‌رسد سیاستمداران غربی در موقعیتی نیستند که به این گونه نشانه‌ها که برای سیاست صلح‌جوبایه بسیار پراهمیت‌اند عکس‌العمل نشان بدهند.

به نظر ما فوق‌العاده عجیب است که رسانه‌های غربی، و نیز امضاکنندگان فراخوانِ ضد روسی حتی هیچ اشاره‌ای به سیاست ویرانگر ایالات متحده در تغییر رژیم در خاور نزدیک و خاورمیانه نمی‌کنند، چه رسد به اینکه آن را مورد انتقاد قرار دهند. در حالیکه نتیجه‌ی آشکار این سیاست تولید »دولت‌های ناکام« بوده است که خود زمینه‌ی مناسب برای گسترش بیشتر تروریسم و دلیل اصلی برای ادامه‌ی جریان پناهجویان است. ما سوال می‌کنیم، برای ندیدنِ واقعیتی که قابل ندیده گرفتن نیست چقدر باید نابینا بود؟ به نظر پروفسور گونتر مایر و میشائیل لودرس (Michael Lüders)، که جزو مطلع‌ترین کارشناسان مسائل خاور نزدیک و میانه در آلمان محسوب می‌شوند، حکومت جرج بوش مسئول اصلی جنگ سوریه نیز هست، چرا که با اشغال عراق بلاواسطه شرایط عمومی لازم برای شکل‌گیری داعش فراهم آمدند. امریکا و آلمان از سال 2010 بیش از 130 میلیارد دلار سلاح در اختیار عربستان سعودی، ارسال کننده‌ی اصلی اسلحه به داعش و دیگر گروه‌های تروریستی که در جنگ سوریه شرکت دارند، گذاشته‌اند و از این طریق به رقابت تسلیحاتی خطرناکی در منطقه‌ی خاورمیانه دامن زده‌اند.

روحانی کاتولیک اویگن دروِرمن (Eugen Drewermann) اخیرا در مصاحبهای این سیاست را بادقت اینطور توصیف کرده است: »در سال 1991 پاول ولفوویتز، مشاور چندین رئیس جمهور امریکا و پس از آن رئیس بانک جهانی، شخصیتی فوقالعاده فاسد، برنامهای را طراحی کرد که اکنون در حال اجراست: چگونه باید عراق و سوریه را ویران کرد، چطور میشود لبنان و حزبالله را بیثبات کرد، به لیبی حمله کرد، به ایران ضربه زد. میتوان گفت که خوشبختانه اوباما در پایان دورهی ریاست جمهوریش به این کابوس پایان داد که اسرائیلیها هر چند روز یکبار تهدید میکردند که با خطر فرضی سلاح اتمی ایران با یک حملهی وسیع مقابله میکنند.« (www.jungewelt.de/2016/12.14/069.php)

با توجه به تمامی این حقایق و جنگ سرد جدید بین غرب و روسیه که به نظر میرسد روزبروز سرعت بیشتری میگیرد، ما بیاندازه نگران موضعگیریهای یکطرفهی ضد روسی و جانبداری از غرب هستیم. از اینرو همهی گروه‌های اجتماعی را فرا می‌خوانیم همراه با جنبش صلح، برای تثبیت راه و روشهایی در کشمکش‌های سیاسی فعالیت کنند که از بروز مناقشه و جنگ پیشگیری میکند؛ این راهها، به عنوان مثال برای خاورمیانه، همواره وجود داشتهاند و امروز هم هنوز وجود دارند: یک طرح بینالمللی برای همکاری و امنیت مشترک برای خاورمیانه وخاور نزدیک که بتواند در منطقه‌ای که به شکل انبار باروت درآمده، مانع تحولات قابل پیشبینی بشود.

برلین، ۲۵ ژانویه ۲۰۱۷

Prof. Dr. Elmar Altvater

Prof. Dr. Rudolph Bauer

Prof. Dr. Armin Bernhard

Dr. Axel Bust Bartels

Prof. Dr. Ulrich Duchrow

Prof. Dr. Frigga Haug

Prof. Dr. Wolfgang F. Haug

Prof. Dr. Birgit Mahnkopf

Prof. Dr. Mohssen Massarrat

Prof. Dr. John P. Neelsen

Prof. Dr. Norman Paech

Prof. Dr. Michael Schneider

Dr. Fritz Storim

Prof. Dr. Frieder Otto Wolf

ترجمه از مجله هفته

این متن به زبان آلمانی در

اینجا

Erklärung zum Syrienkrieg « DKP-Nachrichtenportal

Sputnik Deutschland

اینجا

و اینجا قابل دسترسی میباشد

2 پاسخ به “اطلاعیه متفکران و اساتید دانشگاه های آلمان در باره‌ی جنگ سوریه”.

  1. نگار

    با سپاس فراوان , تحلیل بسیار روشن و دقیقی است. اگر ممکن است خواهش میکنم لینک انگلیسی این مقاله را هم بگذاری.

    لایک

    1. متاسفانه ما ايا اين متن را بزبان انگليسي در اختيار نداريم

      لایک

  1. چین و روسیه با تصویب قطعنامه ضدیمنی امریکا عملا شریک جنایت امریکا درین حمله میباشند. بزرگ‌ترین امتیاز و خوشبختی جبهه…

Designed with WordPress