حزب غير قانونی و فعاليّت قانونی
از و. ا. لنين
ترجمۀ سهراب شباهنگ
مسئلۀ حزب غير قانونی و فعاليّت قانونی سوسيال دموکراتهای روسيه يکی از مهم ترين مسائل مطرح برای اين حزب است. اين مسئله، حزب کارگری سوسيال دموکرات روسيه [ ح. ک. س. د. ر] را در تمام دورۀ پس از [ انقلاب [۱۹۰۵به خود مشغول داشته و به مبارزات داخلی ِ فوق العاده تلخی دامن زده است.
اساساً در رابطه با اين مسئله است که انحلال طلبان و مخالفان آنها درمقابل يکديگر صف آرائی کرده اند، و اگر مبارزه تا به اين حدّ حادّ بوده بدين دليل است که به اين پرسش منجر می گردد که آيا حزب قديمیِ غير قانونی بايد به حيات خود ادامه دهد يا نه ؟ کنفرانس ح. ک. س. د. ر که در دسامبر ۱۹۰۸ برگذار شد قاطعانه جريان انحلال طلب را محکوم کرد و به روشنی تزهای حزب را در مورد سازمان حزب در يک قطعنامۀ ويژه مطرح ساخت : [ طبق اين قطعنامه ] حزب متشکل است از هسته های غير قانونی سوسيال دموکرات که بايد با توسعۀ هرچه گسترده تر و پر شاخ و برگ تر ِ شبکه ای از انجمنهای کارگری قانونی مختلف، « تکيه گاههائی به منظور فعاليّت در بين توده ها » برای خود ايجاد کنند.
تصميمات نشست کمیتۀ مرکزی در ژانويۀ ۱۹۰۸ و کنفرانس روسيه در ژانويۀ ۱۹۱۲ اين تزها را مورد تأئيد قرار دادند. از اين رو، اين تزها از دقت، روشنی، و پايداری تمام برخوردارند و هيچ چيز بهتر از آخرين دفترهای رفيق پلخانف ( شماره ۱۶- آوريل ۱۹۱۲) اين دقّت و اين ثبات را به نمايش نمیگذارد. می دانيم پلخانف دربارۀ معنی کنفرانس ژانويۀ [۱۹۱۲] ١موضعی بی طرفانه گرفت، و با ايستادن بر سر اين موضع بی طرفانه، تزهای حزب را کاملاًً تأئيد کرده است. پلخانف در دفترهای خود اعلام می دارد غيرممکن است به اصطلاح « گروه های مبتکر» را، که خود را از سازمان حزبی جدا ساخته، آن را ترک کرده، و يا در کنار آن خود را متشکل ساخته اند، آری، غير ممکن است اين گروهها را، بدون تصميمی از جانب کنگره يا کنفرانسی از سوی هسته های غير قانونی، جزء سازمان حزبی به حساب آورد. پلخانف می نويسد مجاز دانستن « گروه های مبتکر» به اينکه خود آنها دربارۀ تعلّق حزبی شان تصميم بگيرند به معنی آنارشيسم در زمینۀ اصول، و حمايت از جريان انحلال طلبی و مشروع دانستن آن درعمل است.
پس از چنين توضيحی از جانب آدم بی طرفی مثل پلخانف، گمان مي رفت اين مسئله که چندين بار بی هيچ ابهامی مورد داوری قرارگرفته، به طورقطعی حلّ شده باشد. اما قطعنامۀ آخرين کنفرانس انحلال طلبان و تلاشهای تازه آنان برای مخدوش کردن آن چيزی که حلّ و فصل شده، و تاريک ساختن آن چيزی که روشن گشته، ما را وادار می کند دوباره به اين مسئله برگرديم.
اين کنفرانس [ انحلال طلبان[ دربارۀ حزب غير قانونی و فعاليّت غير قانونی، يعنی يکی از مهم ترين مسائل، به رغم انکار انحلال طلبی در گفتار از سوی نِوسکی گولوس Nevsky golos( شمارۀ ۹ ( ( که همراه با شديد ترين دشنامها به مخالفان انحلال طلبی است)، قطعنامه ای تصويب کرده که آشکارترين دليل را بر خصلت سراسر انحلال طلبانۀ آن ارائه داده است.
از اين رو برما لازم است اين قطعنامه را به تفصيل مورد تحليل قرار دهيم.
I
عنوان قطعنامۀ انحلال طلبان چنين است : « شکلهای سازماندهی ايجاد حزب ». در واقع از نخستين مادۀ قطعنامه متوجه می شويم که سخن نه دربارۀ « شکلهای » ساختمان بلکه دربارۀ نوع حزبی است (حزب قديمی يا حزبی جديد؟ ) که بايد « ساخته » شود. مادۀ اول چنين است :
پس از بحث دربارۀ شکلها و روشهائی که بايد برای ساختمان حزب به کار گرفته شوند، کنفرانس به نتيجه زير رسيد :
« ١) تحول سوسيال دموکراسی به سازمان خودگردان پرولتاريای سوسيال دموکرات تنها هنگامی قابل تحقق است که اين سازمان در پروسه ای که برشرکت دادن توده های کارگر درهمۀ تظاهرات علنی زندگی اجتماعی و اقتصادی گرايش داشته باشد، ساخته شود» ۲
می بينيم که اين قطعنامه از نخستين کلمات خود دربارۀ ساختن حزب به نحوی قاطع و بی چون و چرا از ضرورت تحول سوسيال دموکراسی سخن مي گويد. کمترين چيزی که دراين باره ميتوان گفت اظهار تعجّب است. زيرا اگر درست است که همۀ اعضاء حزب حق دارند آن را « متحوّل » سازند، به همان اندازه درست است که بپذيريم پس از چهار سال، بحث دربارۀ اين است بدانيم آيا بايد حزب قديمی حفظ شود يا نه. همه اين را می دانند و معلوم نيست چگونه می توان آن را ندانست؟
قطعنامۀ مصوّب حزب در دسامبر ۱۹۰۸ به روشن ترين وجهی انحلال طلبان را که می خواهند حزبی تازه « جانشين » حزب قديمی کنند، محکوم می سازد. در ماه آوريل ۱۹۱۲ پلخانف بدون ابهام از مدافعان « گروه های مبتکر» که درنظرداشتند کنفرانس انحلال طلبان را برگزار کنند ( و برگزارکردند ) پرسيد « آيا حزب قديمی ما وجود دارد يا نه ؟ » (ص ۸ دفترهای سوسيال دموکرات شماره ۱۶، آوريل ١٩١٢).
نمی توان از اين سئوال گريخت. اين سئوال با چهار سال مبارزه، طرح شده و تمام وخامت آن چيزی را که « بحران » حزب ناميده می شود، مشخص می کند.
همچنين هنگامی که به اين سئوال پاسخ داده می شود که « تحول سوسيال دموکراسی … تنها هنگامی…»، واضح است منظور به هيچ رو پاسخ دادن نيست بلکه طفره رفتنی بی معنی است.
فقط اعضاء حزب قديم می توانند در بارۀ تحول حزب سخن گويند. آقايان! شما با طفره رفتن از اين سئوال که آيا حزب قديم وجود دارد يا نه، و صادر کردن دستور فوری ( در کنفرانسی متشکل از « گروه های مبتکر» غير حزبی ) در اين باره که « تحول ضروری است »، فقط تعلق کامل خود را به انحلال طلبی تأييد می کنيد. و اين امرهنگامی کاملاًً آشکار مي شود که قطعنامۀ شما ( پس از يک رشته عبارات مطنطنِ ِ بی معنی دربارۀ « سازمان خودگردان پرولتاريای سوسيال دموکرات » به اين نتيجه می رسد که « تحول تنها هنگامی قابل تحقق است که سازمان سوسيال دموکرات در پروسه ای که بر شرکت دادن توده های کارگر( اجازه دهيد بر روی اين عبارت پردازی مسخره، پر ادعّا و احمقانه مکث نکنيم ) در زندگی سياسی و اجتماعی علنی گرايش داشته باشد، ساخته شود. »
معنی اين چيست؟ آيا منظور نويسندگان اين قطعنامۀ شگفت آور از « شرکت توده ها در زندگی سياسی و اجتماعی علنی » و غيره، اعتصابات و تظاهرات است؟ منطق حکم می کند که منظور اين باشد. اما اگر چنين باشد قطعنامه چيز ابلهانۀ پيش پا افتاده ای خواهد بود، زيرا هرکس می داند که « سازمان » حتی هنگامی که اعتصاب و تضاهرات وجود ندارد « ساخته » می شود. آقايان خردمند! سازمان همواره وجود دارد، در حالی که توده ها گاهگاهی به طور علنی وارد عمل می شوند.
اما منظورآقايان انحلال طلب از « زندگی سياسی و اجتماعی علنی » ( لطفاًً به سبک ليبرال – بوروکراتيک اينها که گوئی روسکيه ويه دوموستی Rousskié viédomosti سی سال پيش است توجه کنيد! ) به هيچ رو اعتصاب و تظاهرات نيست بلکه شکلهای قانونی جنبش کارگری است. بسيار خوب. اما اين مانع نمی شود قطعنامه، بلاهت نامه گردد، زيرا در کشور ما « تنها » در پروسه ای که به شرکت دادن توده ها در جنبش قانونی گرايش دارد نيست که سازمان ما « ساخته مي شود » و ساخته شده است. برعکس، هرکس می داند که اين سازمان در بسياری جاها که هيچ شکلی از عمل قانونی وجود ندارد و مجاز نيست، حضور دارد.
می بينيم که مادۀ بنيادی قطعنامه ( يعنی سازمان « تنها هنگامی…» ساخته می شود که… ) صرفاً سردرگمی پيش پا افتاده ای است که دقيقاً هيچ ارزشی ندارد.
اما اين سردرگمی محتوای انحلال طلبانه را به روشنی آشکار می سازد. تحول تنها در پروسه ای که به شرکت دادن توده ها در جنبش قانونی گرايش دارد امکان پذير است : اينست معنی کلپتره ٣ بافيهای gibberish, charabia مادۀ اول قطعنامه، و اينها، صاف و ساده، تزهای انحلال طلبانه اند.
چهار سال است که انحلال طلبان منکر انحلال طلبی اند و برآنند که تحول تنها در پروسه ای که به شرکت دادن توده ها در جنبش قانونی گرايش دارد، ممکن است، و از پاسخ دادن به اين سئوال که حزب ما از چه تشکيل شده و سرشت حزب قديمی ما چيست میگريزند. آنها دقيقاًً همانگونه از پاسخ دادن میگريزند که قانونگرايان بايد بگريزند. آنها همان نغمۀ هميشگی را تکرار می کنند. در آوريل ۱۹۱۲ پلخانف می پرسد آيا حزب قديمی ما وجود دارد يا نه و کنفرانس انحلال طلبان پاسخ می دهد « تحول تنها هنگامی امکان پذير است که توده ها در جنبش قانونی شرکت کنند »!
اين پاسخ قانونگرايانی است که از حزب کناره گرفته اند. ديروز قانونگرايان قوی بودند و مدام حزب را آزارمی دادند، امروز شکست خورده اند و بدان حدّ تنزّل يافته اند که برای دفاع از خود به سخن پردازی روی آورده اند.
II
ماده دوّم قطعنامه چنين می گويد :
« ٢) با توجه به تغييراتی که در شرائط اقتصادی و اجتماعی نسبت به دورۀ قبل از انقلاب رخ داده، سازمانهای غير قانونی حزب که هم اکنون وجود دارند و سازمانهائی که در حال به وجود آمدن هستند بايد خود را با شکلها و روشهای جديد جنبش کارگری علنی انطباق دهند» ٤
دراينجا نيز با منطق عجيبی روبرو هستيم. زيرا چيزی که سرانجام از اين واقعيت که شرائط اجتماعی تغيير کرده اند نتيجه می شود، اينست که بايد شکلهای سازماندهی را تغيير داد، اما هيچ چيز در قطعنامه جهت اين تغيير را تعيين نمی کند.
اما چرا نويسندگان قطعنامه به « تغييرات سياسی و اجتماعی » توسل می جويند؟ روشن است به اين جهت که بتوانند دليل و حجّتی برای نتيجه گيری عملی خود، يعنی اينکه سازمان غير قانونی بايد خود را با جنبش قانونی انطباق دهد، بياورند.
دردسر اينجاست که چنين نتيجه ای مطلقاًً از مقدمۀ آنها به دست نمی آيد و می توان به همين سياق گفت که « با توجه به تغييراتی …» جنبش قانونی بايد خود را با جنبش غيرقانونی انطباق دهد!
ببينيم اين سردرگمی از کجا می آيد؟
اين سردرگمی از آنجا ناشی می شود که انحلال طلبان از گفتن حقيقت می ترسند و نيز از اينکه می کوشند در آن واحد روی دو صندلی بنشينند.
حقيقت اينست که ارزيابی آنها از « لحظه کنونی » ( زيرا برای توضيح اينکه چگونه « شرائط اقتصادی و اجتماعی ٥ تغيير يافته اند » بايد از لحظه کنونی ارزيابی داشت ) ارزيابی انحلال طلبانه ( از نوع ارزيابي های لويتسکی، لارين، ای يژوف و غيره ) است.
اما آنها مي ترسند اين ارزيابی را آشکارا اظهار کنند. چنان از آن می ترسند که کنفرانس حتی در صدد طرح اين سئوال برنيامده و با کلمات پوشيده، در خفا، و به طور قاچاقی اين ايده را توسعه داده که تغييرات معيّنی که « انطباقِ » سازمان غيرقانونی به جنبش قانونی را الزام آور می سازد رخ داده است.
همانگونه که مطبوعات سوسيال دموکرات در موارد متعدّدی نشان داده اند اين تز به هيچ رو با تز حزب کادت تفاوتی ندارد. کادتها می پذيرند که « در مجموع حزب آنها مجبور است غير قانونی بماند » ( به ماده ۳ قطعنامۀ انحلال طلبان نگاه کنيد ) و به خاطر اين واقعيت که شرائط عوض شده اند، حزب بايد خود را با جنبش قانونی انطباق دهد. برای آنها اين کافی است. آنها در واقع ممنوع بودن حزب خود را پديده ای عارضی، « غير طبيعی » و بازمانده ای از گذشته می دانند، و از نظر آنها چيز اصلی و اساسی، فعاليت قانونی است. بايد گفت که اين تز به طور منطقی از ارزيابی « لحظه کنونی » که آقای گره دسکول Grédeskoul بيانگر آن است ناشی می شود که طبق آن روسيه نه به يک انقلاب بلکه به فعاليت قانونی نياز دارد.
غيرقانونی بودن حزب کادت پديده ای عارضی و استثنائی در سيستم عمومی « فعاليّت قانونی » است، و از اينجا به طور منطقی نتيجه می شود که سازمان غيرقانونی بايد « خود را با جنبش قانونی » انطباق دهد. اين است شيوۀ کادتها.
حزب سوسيال دموکرات، نظری کاملاًً متفاوت دارد. نتیجۀ بنيادی ارزيابی اين حزب از لحظۀ کنونی اينست که انقلاب ضروری است و نزديک می شود. شکلهای تکاملی ای که به انقلاب منجر مي شوند، تغيير يافته اند، اما اهداف انقلاب تغيير نيافته اند. از اين واقعيت ما چنين نتيجه می گيريم که اشکال سازماندهی بايد تغييريابند، که شکل « هسته » ها بايد انعطاف بيشتری داشته باشد و اينکه تکامل اين هسته ها در بيشتر اوقات نه به صورت مستقيم بلکه با واسطۀ سازمانهای «پيرامونیِ» قانونی صورت می گيرد و غيره. همۀ اينها بارها در قطعنامه های حزب تکرار شده اند. ٦
اما آنهائی که از « انطباق » سازمان غيرقانونی با جنبش قانونی سخن می گويند، ايده ای مطلقاًً غلط از اين تغيير شکلهای سازمان غير قانونی ارائه مي دهند. مسئله اصلاًً اين نيست! [يعنی مسئله اصلاًً انطباق سازمان غيرقانونی با جنبش قانونی نيست]. سازمانهای قانونی تکيه گاههائی هستند که امکان مي دهند ايده های هسته های غيرقانونی به درون توده ها نفوذ کنند. اين بدان معنی است که ما شکل تأثيرگذاری خود را تغيير می دهيم به اين منظور که به اين تأثيرگذاری جهتی غير قانونی بدهيم. ٧
می بينيم آن چيزی که خود را با جنبش قانونی انطباق می دهد، شکل سازمان است اما تا آنجا که به محتوای کار حزب مربوط می شود، اين فعاليّت قانونی است که خود را با ايده های غير قانونی انطباق می دهد. (به طور گذرا بگوئيم که همۀ مبارزۀ « منشويسم انقلابی » به ضدّ انحلال طلبان از اينجا نشأت می گيرد). ٨
حال می توان دربارۀ ژرف انديشی ِانحلال طلبان داوری کرد، آنها مقدمۀ اوّل ( يعنی آنچه را که مربوط به تغييرشکل فعاليت می شود ) می پذيرند، اما دوّمی ( يعنی آنچه را که به محتوا مربوط می گردد) فراموش می کنند!! آنها سفسطه های کادتی خود را با استدلال زير دربارۀ شکلهای سازماندهی ای که بايد برای ساختمان حزب به کار گرفته شود همراه می سازند:
« بايد حزب را طوری ساخت تا بتوان با کشيدن توده ها به جنبش قانونی و انطباق دادن سازمان غير قانونی ما با اين جنبش، حزب را تحول بخشيد.» ٩
مسئله ای که مطرح می شود اينست : آيا اين راه حل با پاسخ حزب ( ساختن حزب يعنی تکثير هسته های غيرقانونی که تکيه گاههای قانونی پيرامون آنرا فراگرفته اند ) کوچکترين ربطی دارد؟
آيا اين تلاش برای مشروعيت بخشيدن به راه خروجی برای انحلال طلبان نيست، چون تنها تزهای کادتی و سوسياليستهای خلقی را تکرار می کند. پشخونوفPéchékhonov ، سوسياليست خلقی، هنگامی که می خواست « حزب قانونی » خود را در اوت ۱۹۰۶ بنياد نهد، دقيقاًً از همين ايده ها دفاع می کرد. ( دراين باره نگاه کنيد به روسکويه بوگاتستف Rosskoié Bogatstov شماره ۸ سال۱۹۰۶، و مقالۀ « منشويکهای انقلابی » در شمارۀ ۴ پرولتاری ١٠ )
III
برویم به سراغ مادۀ ٣ :
« ۳) حزب سوسيال دموکرات، درحالی که در مجموع ِ سازمان خود مجبور به غيرقانونی ماندن است، بايد از همين امروز بکوشد بخشهائی از فعاليت خود را به طورعلنی تحقق بخشد و به اين منظور نهادهای مناسب را ايجاد کند » ١١
ما قبلاً نشان داديم که اين ماده، از سطر اول تا آخر آن، تصويری مطلقاًً دقيق از حزب کادت است. کلمۀ «سوسيال دموکراسی» در اينجا، جائی ندارد.
حزب کادت در واقع مجبور است « در مجموع خود » غير قانونی بماند و اعضاء آن فعالانه مي کوشند «از همين امروز» (که خدا را شکر مشروطه ای داريم) بخشی از فعاليتهای خود را علناً تحقق بخشند.
فرض بنيادی ای که به طور تلويحی در همۀ سطرهای قطعنامۀ انحلال طلبان خود را نشان می دهد اينست که «فعاليت قانونی» اگر نه تنها فعاليت ممکن، دست کم مهم ترين، پايدارترين و اصلی ترين فعاليت است.
اين است تز سياست کارگری ليبرالی که از بنياد غلط است.
آن چيزی که غير قانونی است نه تنها حزب سوسيال دموکرات « در مجموع آن » بلکه همۀ هسته های آن، و مهم تر از همه، تمامی محتوای فعاليت اوست که انقلاب را ترويج و آماده مي کند. به همين دليل است که علنی ترين فعاليت يک هستۀ سوسيال دموکرات، حتی اگر علنی ترين هسته باشد، را نمی توان « تحقق علنی فعاليت حزب» ناميد.
برای مثال دورۀ ١٩٠٧ تا ۱۹۱۲ را در نظر بگيريد. در اين دوره، علنی ترين هستۀ ح. ک. س. د. ر، گروه پارلمانی آن بود. تنها اين گروه می توانست « علنی » تر از همۀ سازمانهای ما سخن بگويد. تنها اين گروه، قانونی بود و اين امکان را داشت که بطور قانونی در تعداد بسياری از مسائل دخالت کند.
اما نه همه مسائل! بدينسان اين گروه نمی توانست در بارۀ بسياری از جنبه های کار انجام شده از سوی حزب حرف بزند و می بايست دربارۀ مسائل اصلی سکوت کند. می بينيم که حتی در مورد گروه سوسيال دموکرات در دوما، مادۀ ۳ قطعنامۀ انحلال طلبان قابل کاربرد نيست. دربارۀ « ساير بخشهای » فعاليت حزب لازم نيست سخنی بگوئيم.
انحلال طلبان طرفدار حزبی قانونی و « علنی » هستند، اما امروز از گفتن صريح آن بيم دارند ( کارگران آنها را مجبور به ترس می کنند، تروتسکی به آنها توصيه می کند که بترسند ). از اين رو آنها تصميم گرفته اند همان تزها را کمی پوشيده بيان کنند. آنها چيزی دربارۀ قانونی کردن حزب نمی گويند بلکه به ستايش از قانونی کردن آن به صورت بخش بخش اکتفا می ورزند.
در آوريل ۱۹۱۲، پلخانف ( که موضع بی طرفانۀ او را می شناسيم ) به انحلال طلبان اعلام کرد که « گروه های مبتکر» متشکل از قانون گرايانِ ِ بريده از حزب، ضدّ حزبی اند. انحلال طلبان پاسخ می دهند اين گروهها اين امکان را فراهم مي سازند که برخی بخشهای « فعاليت حزب » به طورعلنی صورت پذيرند، و اين گروهها « جنبش قانونی » ای را تشکيل می دهند که حزب غير قانونی بايد خود را با آن انطباق دهد، آنها آن « زندگی علنی » ای هستند که بايد توده ها را در آن شرکت داد و اين شرکت معيار و ضامن تحوّل « ضروری » حزب است.
اگر آنچه انحلال طلبان می گويند راست باشد، اگر درست باشد چنين تزهائی از سوی « ضدّ انحلال طلبانی » که تروتسکی آورده تأييد شده اند بايد پرسيد از کجا چنين ساده لوحانی را پيدا کرده اند؟
IV
سرانجام به مادۀ آخر نگاه کنيم :
« ٤) از آنجا که سازمان سوسيال دموکرات به دليل وضعيت غير قانونيش اين امکان را ندارد بخشهای وسيعی از کارگران را که زير نفوذ او هستند وارد صفوف خود کند، اين سازمان بايد با بخشهای فعال سياسی پرولتاريا و از طريق آنها با توده ها پيوند يابد. برای اين کار لازم است سازمانهای سياسی مختلف قانونی و غير قانونی با شکلهای کمابيش منعطف و پوششهای قانونی گوناگون تشکيل دهد (مانند کميته های انتخاباتی سياسی براساس قانون ۴ مارس، جمعيتهای شهرداری، انجمنهای مبارزه با گرانی و غيره). اين سازمان همچنين بايد عمل خود را با عمل سازمانهای کارگری غيرسياسی هماهنگ سازد.»
در اينجا هم پشت استدلالهای درست در مورد « پوششهای قانونی »، تزهائی خود را پنهان می سازند که نه تنها قابل بحث و مشاجره، بلکه صريحاًً انحلال طلبانه اند.
تشکيل سازمانهای سياسی قانونی دقيقاًً همان چيزی است که لويتسکی، ن. ر- کوف ترويج مي کنند، يعنی دقيقاً همان قانونی کردن بخش بخش حزب.
اکنون بيش از يک سال است که ما با انحلال طلبان به زبان زير سخن می گوئيم : حرف ديگر بس است، خوب، «جمعيتهای سياسی قانونی» خود، «انجمنهای دفاع از منافع طبقۀ کارگر» و غيره خود را تشکيل دهيد، عبارت پردازی بس است! عمل کنيد!
اما نکته اينجاست که آنها نمی توانند عمل کنند زيرا در روسيّه کنونی، تحقّق اتوپيهای ليبرالی ناممکن است. تنها کاری که می توانند بکنند اينست که زير اين پوشش، از « گروههای مبتکر» خود دفاع نمايند، گروههائي که فعاليت زايندۀ آنها منحصر به تشويق زبانی متقابل يکديگر و نوشتن پيشنهادهائی برای «سازمانهای سياسی قانونی» است. ١٢
هنگامی که قطعنامه رسماًً اعلام مي کند سازمانهای غيرقانونی بايد با « قشرهای سياسی فعّال پرولتاريا و از طريق آنها با توده ها» پيوند برقرار سازند منظور در واقع دفاع از «گروههای مبتکرِ» خودشان است!! اين دقيقاًً بدان معنی است که « قشرهای فعّال سياسی»، بيرون از هسته ها هستند! آيا کوچکترين اختلافی بين اين موضع گيری و عبارتهای معروفی که طبق آنها همۀ فعالان، «حزبِ ناتوان از انطباق با شرائط جديد » را ترک کرده و به « گروههای مبتکر» پيوسته اند وجود دارد؟
آنچه که ناشازاريا Nacha Zaria ١٣ و ديه لو ژيزنی Jizni Diélo١٤ آشکارا با دشنام دادن به حزب غيرقانونی می گفتند تروتسکی و انحلال طلبان اخراجی از حزب محتاطانه به حساب خود می گذارند : آنها اعلام می دارند دقيقاًً در بيرون از حزب محدود و غيرقانونی است که « فعّالترين » عناصر يافت می شوند و بايد با اين عناصر پيوند برقرار کرد. ما، انحلال طلبانِ بريده از حزبيم که اين عناصر فعّال را تشکيل می دهيم و از طريق ماست که « حزب » بايد با توده ها پيوند برقرار سازد.
در مورد اين مسئله موضع حزب کاملاًً دقيق است : برای رهبری مبارزۀ اقتصادی، هسته های سوسيال دموکرات بايد با سنديکاها، با هسته های سوسيال دموکرات درون اين سنديکاها، با برخی فعّالان جنبش سنديکائی همکاری کنند. به همين طريق در مبارزۀ انتخاباتی دوما ضروری است که سنديکاها دوش به دوش حزب حرکت کنند. اينها روشن، دقيق، و قابل فهمند. انحلال طلبان به جای اينها ستايشگر «هماهنگی» مبهمی بين فعاليت حزبی به طورکلی با اتحاديه های « غير سياسی » يعنی غير حزبی اند. پ. آکسلرود، تروتسکی را با ايده های انحلال طلبی تغذيه کرد. پس از بدبياريهای آکسلرود در
ناشازاريا، تروتسکی به او توصيه نمود ايده های خود را در پشت پوششی از عبارات زيبا پنهان سازد.
اين مشارکت هيچ کس را فريب نخواهد داد. کنفرانس انحلال طلبان به کارگران خواهد آموخت در معنای عبارات گل و گشاد دقّت بيشتری بکنند. اما جدا از اين « دانش » تلخ و غير جالب، اما نسبتاًً مفيد در جامعۀ بورژوائی، هيچ چيز ديگری به کارگران نمی دهد.
ما ايده های سياست کارگری ليبرالی را هنگامی که لويتسکی آنها را در لباس عادی خود عرضه می کرد به حدّ کافی بررسی کرده ايم تا به آسانی بتوانيم هنگامی که تروتسکی آنها را در ردای پر زرق و برق به جولان در می آورد بشناسيم.
ايده های حزب دربارۀ سازمان غير قانونی و فعّاليّت قانونی در مقايسه با اين مسخره بازيهای رياکارانه، قوّت خود را بيشتر و بيشتر به نمايش می گذارند.
چاپ شده در نشریۀ سوسيال دموکرات شماره های ۲۸ و ۲۹، نوامبر ١٩١٢
* * *
١١. کنفرانس سراسری ح. س. د. ک. ر در۶ تا ۱۷ ژانويه ۱۹۱۲ برگزار شد. اين کنفرانس مرکب از نمايندگان ۲۰ سازمان حزبی بود که از نقاط مختلف روسيه و خارج، درآن شرکت کرده بودند. کنفرانس قطعنامه هائی دربارۀ ضرورت تحکيم حزب غير قانونی، تشکيل يک کمیتۀ مرکزی عملی، وضعيت روسيه، مبارزه با قحطی، دربارۀ انحلال طلبی، وظائف حزب، اهداف شرکت در انتخابات دوما، اَشکال سازمانی حزب، سازمان حزب در خارج، حملۀ حکومت روسيه به ايران، دربارۀ انقلاب چين، درباره سياست حکومت تزاری در فنلاند و پيام تبريکی به حزب سوسيال دموکرات آلمان صادر کرد. در اين گردهمائی ازهمۀ گرايشهای مخالف با انحلال طلبی دعوت شد که در حزب متحد شوند. آن بخش از منشويکها که حزب غير قانونی را نمی پذيرفتند، به تصميم کنفرانس از حزب اخراج شدند. يادداشت مترجم
۲۲ . ترجمۀ مادۀ اول از برگردان انگليسی : « تحول حزب سوسيال دموکرات به سازمان خودگردان پرولتاريای سوسياليست تنها هنگامی انجام پذير است که اين سازمان در روند شرکت دادن کارگران در فعاليّتهای اجتماعی و سياسی علنی درهمۀ تظاهرات آن، شکل گيرد ».
٣٣. کلپتره kappatra (-e) : سخن بيهوده و بی معنی ( فرهنگ معين ).
٤٤ . ترجمۀ مادۀ دوم از برگردان انگليسی : « با توجه به تغييرات اوضاع اجتماعی و سياسی نسبت به دورۀ قبل از انقلاب، سازمانهای غير قانونی حزب که هم اکنون وجود دارند و يا در حال ايجاد هستند بايد خود را با شکلها و روشهای جديدِ جنبشِ علنیِ طبقه کارگر انطباق دهند ».
٥٥ . در ترجمۀ انگلیسی : « شرائط اجتماعی و سیاسی ».
٦٦. در ترجمۀ انگليسی : «… و اينکه توسعۀ آنها در بيشتر اوقات نه از طريق گسترش خود هسته ها، بلکه بواسطۀ توسعۀ سازمانهای « پيرامونی » قانونی آنها صورت مي گيرد … »
٧٧ . در ترجمۀ انگليسی : « اما اين تغيير در شکلهای سازمان غيرقانونی به هيچ رو در فرمول « انطباق » با جنبش قانونی مستتر نيست. اين فرمول کاملاًً چيز ديگری مي گويد! سازمانهای قانونی تکيه گاههائی برای ترويج ايده های هسته های غيرقانونی در بين توده ها هستند. به کلام ديگر ما شکل تأثيرگذاری خود را تغيير می دهيم تا ادامۀ تأثيرگذاری در خط غير قانونی را تضمين کنيم. »
٨٨ . در ترجمۀ انگليسی : « در زمینۀ شکلهای سازمانی، [ سازمان[ غير قانونی خود را با قانونی
« انطباق می دهد » اما در زمینۀ محتوای کار حزبی ما، اين فعاليت قانونی است که خود را با ايده های غيرقانونی « منطبق می سازد » ( بطور گذرا بگوئيم که مبارزۀ « منشويسم انقلابی » با انحلال طلبان از اينجا نشأت می گيرد ) ».
٩٩. در ترجمۀ انگليسی : « آنها در بالای اثر خود که ملهم از فرزانگی کادتی است استدلال زير را دربارۀ شکلهای سازمانی ايجاد حزب قرارداده اند :
« ما بايد حزب را از طريق تجديد سازمان آن با کشيدن توده ها به جنبش قانونی و انطباق سازمان غيرقانونی با اين جنبش، بسازيم» .
١٠١٠ . پرولتاری، هفته نامۀ غيرقانونی بلشويکی، ارگان کميتۀ مرکزی ح. ک. س. د. ر، به سردبيری لنين.
١١١١. ترجمۀ انگليسی اين ماده چنين است : « حزب سوسيال دموکرات، حتی در وضعيت کنونی که تشکيلات آن به طور کلی مجبور به غير قانونی ماندن است، بايد بکوشد که بخشهای مختلفی از کار حزبی خود را به طور علنی انجام دهد و ارگانهای مناسبی به اين منظور تأسيس کند. »
١٢١٢ . ترجمۀ انگليسی اين پاراگراف چنين است : « اما آنها نمی توانند اين کار را بکنند زيرا تحقق اتوپی ليبرالی در روسيّه کنونی ناممکن است. تنها کاری که می توانند انجام دهند دفاع از « گروههای مبتکر» شان در اين پوشش است، گروههائی که درگير گفتگوی مفيد و تشويق متقابل يکديگر در زمینۀ پيشنهادها و ملاحظاتی دربارۀ « سازمانهای سياسی قانونی » هستند. »
١٣١٣. ناشازاريا (سپيده دم ما) ماهنامۀ قانونی انحلال طلبان منشويک که از ١٩١٠ تا ۱۹۱۴ در سن پترزبورگ انتشار يافت.
١٤١٤. ديه لو ژيزنی (آرمان زندگی) ماهنامۀ قانونی انحلال طلبان منشويک که از ژانويه تا اکتبر ۱۹۱۱ در سن پترزبورگ انتشار يافت. ۹ شماره از آن بيرون آمد.