فعالان صنفی دانشگاه تهران
لطفا حرفتان را پس بگیرید!
تحریریه رود
به نقل از نشریه دانشجویی رود. شماره 8. بهمن 1394
توضیح: برای ما روشن و مسجل است که این قبیل اشتباهات نه ناشی از دسایس فراماسونی بلکه نتیجه بیاطلاعی و سردرگمی دانشجویان معترض بوده است. اما در عین حال باید بپرسیم کدام جریانات فکری بودند که با طرح ایدههای بهشدت مشکوک و فوقالعاده راستگرایانهیی همچون «فشار از پایین و چانهزنی از بالا»، «ایجاد شکاف در مدیریت» و «نظریه بازیها» موجب سردرگمی دانشجویان معترض شدند و ناآگاهی را به عنصر اساسی حرکت تبدیل کردند؟ اگر قرار است گذشته چراغ راه آینده باشد، باید بپرسیم کدام طرز تفکر و کدام طبقه، همه قدرتش و راز بقایش منوط به گسترش سردرگمی و ناآگاهی در میان تودههاست؟
×××
فعالین صنفی دانشگاه تهران در تاریخ ۲ دی ماه، جلسه پرسش و پاسخی را با آقای نیلی احمدآبادی برگزار کردند که به قول پایگاه رسمی دانشگاه تجلّی «اعتدال، تعقل و تعامل» بود. «البته گاهی نقدهای تند و گزندهیی نیز بر زبان آمد» اما جوّ «بانشاط» جلسه چنان بود که درنهایت، رئیس دانشگاه با اظهار خرسندی گفت: «صادقانه بگویم جلسه بسیار خوبی بود و اینکه این جمع بزرگ، نوعی گفتوگو را تجربه کرد، نشانه موفقیت ماست.» آقای رئیس باید هم که خوشحال باشد. زیرا توانست این موضوع را به اثبات برساند که به فکر حلّ مشکلات رفاهی دانشگاه است. محتوای سخنان نمایندگان دانشجویان نیز در همین راستا بود. به قول سایت رسمی دانشگاه «خواستههای دانشجویان به هیچ ناخالصی آلوده نبود … همه آمده بودند تا به دور از هرگونه هیاهو و جنجال سیاسی، مشکلاتشان را با رئیس و مسئولان دانشگاه در میان بگذارند.» این یک نماینده ترجیح داد به جای نقد ریشهای از جناب رئیس «خواهش کند»؛ آن یک نماینده پیش جناب رئیس به چغلی کردن از معاونان اکتفا نمود و سومی هم بر «تلاش شبانهروزی مسئولان برای حل مشکلات» صحه گذاشت و از آن تقدیر به عمل آورد. در جو پدیدآمده، سخنان آقای رئیس چندین و چند بار با تشویق گسترده حضار همراه شد.
به گمان ما پیش از تقدیر از «تلاش شبانهروزی مسئولان» باید تصویر درستی از آن داشته باشیم. بگذارید بپرسیم آقای نیلی احمدآبادی چگونه وضع دانشگاه را بهبود میبخشد؟ بعد از پاسخ به این سوال میتوانیم در مورد تجلیات مشعشع «اعتدال و تعقل» در شب مربوطه قضاوت کنیم.
جواب این سوال چندان دشوار نیست. خود آقای نیلی احمدآبادی پاسخمان را داده است. در مهرماه 1394 ایشان در دیداری با دکتر «کاماتا» رئیس دانشگاه «واسدا» (Waseda) الگوی خود را اینگونه معرفی کردند: «توسعه علمی و فناوری ژاپن ملازم با ویژگیهای خاص فرهنگی این کشور، همواره مورد توجه ویژه ما بوده است.» ایشان مخصوصا علاقه خاصی به اقتصاد دانشگاه واسدا نشان دادند: «ویژگیهای خاص دانشگاه واسدا منجمله اعتبار علمی، تعاملات وسیع بینالمللی و نحوه مالکیت دانشگاه، از نقطه نظر اقتصاد آموزش عالی، مواردی است که زمینه تعامل مناسب و تداوم همکاریهای متقابل دانشگاهی را فراهم میآورد. ما امیدواریم بتوانیم در موضوعات محوری همکاری دوجانبه داشته باشیم.»
حق با آقای نیلی احمدآبادی است. یک سرچ کوچک اینترنتی نشان میدهد که با همکاری و الگوگرفتن از دانشگاه واسدا، نه تنها میتوانیم رتبه علمی خود را بهبود بخشیم، بلکه علاوه بر آن، دانشجویان ما از سطح رفاهی فوقالعاده بالایی برخوردار خواهند شد. بهتر است تنگنظری به خرج ندهیم و به خصوصیبودن واسدا اعتراض نکنیم. هر چه باشد این دانشگاه توانسته است هفت نخستوزیر و تعداد فراوانی چهره فرهیخته به جامعه ژاپن تحویل دهد. برای مثال آقای «تاداشی یانایی» (Tadashi Yanai) مؤسس و رئیس شرکت یونیکلو که در سال 2014 با تقریبا 18 بیلیون دلار به عنوان سیوپنجمین فرد ثروتمند جهان شناخته شد، جزو دانشآموختگان این دانشگاه است. گیریم واحدهای تولیدی این شرکت در کشورهایی چون بنگلادش، کارگران را به بردگی کشانده و وحشیانهترین شکل استثمار را بر کارگران زن روا داشته باشند. این مسأله به دانشگاه واسدا ربطی ندارد. دانشگاه فقط فن پولدارشدن را به آقای تاداشی آموخته است و مسئولیت باقی قضایا بر گردن آن نیست.
اجازه دهید بپرسیم که دانشگاه تهران «از نقطه نظر اقتصاد آموزش عالی» قرار است چه درسهایی از دانشگاه واسدا بیاموزد؟ این دانشگاه ژاپنی برای تأمین بودجه خود، به کمک حامیان مالی وابسته است. در حال حاضر اصلیترین حامی مالی واسدا آقای رابرت جی. شیلمن (Robert J. Shillman ) بنیانگذار و مدیرعامل شرکت کاگنکس (Cognex) است. این شرکت که یکی از انحصارات بزرگ ماشینهای بارکدخوان به شمار میآید، سالانه چندین میلیون دلار صرف امور خیریه در واسدا میکند. دانشگاه نیز در مقابل دورههای آموزشی و پروژههای تحقیقاتییی را به انجام میرساند که برای توسعه فعالیتهای شرکت کاگنکس حیاتیاند. علاوه بر آن، در سال 2002 یکی از ساختمانهای آموزشی این دانشگاه به نام آقای شیلمن نامگذاری شد و مسئولین وقت به پاس تلاشهای بیشائبه ایشان برای توسعه شرکتهای دانشبنیان، او را به درجه دکترای افتخاری نائل کردند. رئیس وقت دانشگاه واسدا در ستایش از «ترویج روح کارآفرینی» توسّط دکتر شیلمن گفت: «این قبیل پروژهها نسل جوان را تربیت میکند تا بتوانند در آینده، بار سنگین مدیریت کشور را بر دوش بگیرند.» اجازه دهید فرض کنیم فعالیّت کارآفرینی به خودی خود چیز بدی نیست و فعلا در این مورد حرف نزنیم. زیرا به هر حال این الگویی است که آقای نیلی احمدآبادی جهت اداره دانشگاه تهران پیش چشم دارد، برای اجرای آن «شبانهروز زحمت میکشد» و حتی توانسته است در این راستا تفاهمنامه ارزشمندی را با دانشگاه واسدا به امضا برساند.
همانطور که گفتیم شرکت کاگنکس از وجود دانشجویان واسدا در «واحدهای تحقیق و توسعه» خویش بهره میبرد. این واحدها به آقای شیلمن کمک میکند فعالیت اقتصادی خویش را به فراسوی فروش دستگاههای بارکدخوان گسترش دهد. برای مثال در تاریخ
۲ آگوست 2005 روابط عمومی کاگنکس با افتخار اعلام کرد که این شرکت توانسته است طی قراردادی، امتیاز تولید دستگاههای تشخیص هویت وزارت دفاع آمریکا را به دست آورد. در سال 2007 نیز این شرکت توانست اتوموبیل هوشمند خویش را (که بدون نیاز به راننده انسانی در خیابان میراند) به فینال مسابقات سازمان تحقیق و توسعه وزارت دفاع آمریکا (DARPA) برساند. صعود به این مرحله از مسابقات به این معنی بود که پای کاگنکس به قراردادهای تجاری سودآور باز شده است. اکنون این شرکت دوربینهای (MVS 8501)، (Insight 5400)، (MVS 8504) و (DCD 200) را تولید میکند که همگی کاربرد نظامی دارند و در ساخت رباتهای قاتل، موشکهای هوشمند و هواپیماهای بدون سرنشین به کار میروند.
آری! قراردادهای تسلیحاتی بسیار سودآورند و بیدلیل نیست که پای سرمایهداران نیکوکار به دانشگاه باز میشود. این است «ویژگیهای خاص دانشگاه واسدا از نقطه نظر اقتصاد نظام آموزش عالی». بدون شک بخشی از سود بهدستآمده صرف امور رفاهی دانشجویان میشود. اما آیا کمی وقیحانه نیست که از این «تلاشهای شبانهروزی» متشکر باشیم؟ آخر کیست که نداند ارزش مصرفی تسلیحات نظامی، تجاوز و خونریزی است.
مشکل آنجایی حادتر میشود که پی میبریم این خیّر عزیز و الگوی شایسته، علاوه بر نام واقعیاش نام مستعار دیگری نیز دارد: در اسناد منتشرشده در سایت ویکیلیکس از آقای رابرت جی. شیلمن با نام «دکتر باب» یاد شده است. طبق این اسناد، دکتر باب به عنوان کارشناس مسائل خاورمیانه در «بنیاد مدافعان دمکراسی» عضویّت دارد. از جمله فعالیتهای بنیاد مذکور برگزاری نشست محرمانه «ایدئولوژی، قدرت و متحدان ما در خاورمیانه» در سال 2011 است که در آن راجع به موضوعاتی همچون امنیت اسرائیل، تغییر انحصارات نفت و جنگ با دولتهای توتالیتر منطقه، تزهایی ارائه شد. به شکرانه وجود ویکیلیکس میدانیم این نشست «یک شب بهیادماندنی را در موزه بینالمللی جاسوسی تورنتو رقم زد.» اما متأسفانه نمیدانیم که آیا آقای دکتر باب، در مورد حمایت مالی و تسلیحاتی از جریاناتی همچون داعش سخنی گفت یا نه؟
مورد دکتر باب یا همان جناب رابرت جی. شیلمن به همین جا خلاصه نمیشود. ایشان افتخار عضویت در بنیاد «حامیان نیروهای دفاعی اسرائیل» را نیز یدک میکشد. معنایش این است که بخشی دیگر از سود شرکتش را به جنایتکاران جنگی اسرائیل اعانه میدهد. همین است که مجسمهاش را در تخنیون، دانشگاه صنعتی اسرائیل نصب میکنند. همین است که شخص پرزیدنت جرج بوش در ماه می 2008 از او دعوت به عمل میآورد تا به عنوان هیأت همراه ریاستجمهوری، برای شرکت در جشن شصتمین سالروز تشکیل دولت اسرائیل همسفرش باشد. هر طور که حساب کنید، این کارآفرینهای نیکوکار نقش مهمی در گفتگوی تمدنها دارند! شرمآور است که آن روی دیگر این گفتگوی تمدنها، امضای تفاهمنامه میان دانشگاه واسدا و دانشگاه تهران است. و شرمآورتر از همه این که ما دانشجویان معترض نیز از این قبیل تلاشهای شبانهروزی سرمایهداران تقدیر به عمل میآوریم.
سه تن از رفقای ما در شانزدهم آذر سال 1332، بیهوده جانشان را فدای اعتراض به رئیسجمهور نیکسون نکردند. فعالان صنفی دانشگاه تهران باید متوجه باشند که اگر با استفاده از نام این سه رفیق از حق دانشجو و رفاه دانشجو دفاع میکنند، دیگر اجازه ندارند نانشان را در خون قربانیان سرمایهداری بخیسانند و با سکوت خویش، رشد مجتمع نظامی-صنعتی را که به نام گسترش شرکتهای دانشبنیان انجام میشود، تأیید کنند. اگر مدعی هستیم که یاد و خاطره 16 آذر را گرامی میداریم، موظفایم به رئیس دانشگاه گوشزد کنیم ما چنین رفاهی نمیخواهیم؛ نه آنکه از این قبیل «تلاشهای شبانهروزی» به وجد بیاییم.
معنای کار صنفی این نیست که به دنبال جذب ثروت جنایتکاران نیکوکار باشیم؛ کار صنفی باید به کنترل اجتماعی بیانجامد.
فعالان صنفی دانشگاه تهران … لطفا حرفتان را پس بگیرید!