من می توانستم شاعری باشم …..
ولگرد قمار خانه های بوینس آیریس
محفل نشین خواب و زن و امضاء و اعتیاد.
نوحه سرای گذشته های مرده
گذشته های دور
گذشته های گیج
اما تا کی …؟
از امروز گفتن و
برای مردم سرودن
دشوار است و،
ما می خواهیم
از امروز و از اندوۀ آدمی بگوئیم
از غفلتی عفلتی عظیم
که آزادی را از شما ربوده است .
می توانستم شاعری باشم
بی درد ، پر افاده ، خود پسند ،
پرده بردار پتیارگانی
که بر ستمدیدگان ترس(؟) خورده
حکومت می کنند .
می دانم !
گلوله را با کلمه می نویبسند ،
وقتی که کلمات
شقی ترین گلوله هارا می سازند ،
چاره چریکی جون من جیست ؟
کلمات
راهگشای آگاهی آدمی آدمی است
و ما نیز
سرانجام
بر سر معنای زندگی متحد خواهیم شد:
کلمه ، کلمه نحات !
مردم
تر انه ای از این دست می طلبند
ار نستو چه گوارا
Published on ژانویه 12, 2016