از بیانیۀ ژنو تا قطعنامۀ 2254
از بیانیۀ ژنو تا قطعنامۀ 2254
تی یری میسان
Du Communiqué de Genève à la Résolution 2254
par Thierry Meyssan
نکات اصلی قطعنامۀ 2254 در سطح گسترده تأیید همان بیانیۀ ژنوی است که سه سال پیش تصویب شده بود. دو قدرت بزرگ نظامی جهان در مورد حفظ جمهوری عرب سوریه به توافق رسیده اند، در حالی که امپریالیست ها، و در خط مقدم فرانسه، رؤیای تغییر رژیم با اعمال زور را پی گیری می کنند. ولی جهان طی این سال ها تحولاتی را پشت سر گذاشته و مشکل بنظر می رسد که مثل توافقات سال 2012 بتوانند مانع اجرای توافقات جدید شوند.
شبکۀ ولتر | دمشق (سوریه) | 21 دسامبر 2015
روابط واشنگتن- مسکو
ایالات متحده و روسیه برای دومین بار در مورد طرح صلح در سوریه به توافق رسیدند.
_ نخستین بار، طی گردهمآئی ژنو در ژوئن 2012 بود (1). در آن دوران هدف این بود که با تقسیم منطقه به دو بخش نفوذی (2)، صلح در سوریه و هم زمان در تمام خاورمیانه برقرار گردد. با این وجود این توافق فوراً از سوی وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون و گروه او «شاهین های لیبرال» و «نئومحافظه کاران» مورد تخریب قرار گرفت. به شکلی که کمتر از دو هفته بعد فرانسه، ابتدا با گردهمآئی «دوستان سوریه» (3)، سپس با «آتش فشان دمشق و زلزلۀ سوریه» (4) جنگ تازه ای را راه اندازی کرد. به این مجموعه منازعات، در پایان 2013 کودتای اوکراین نیز افزوده شد. هر دو رویداد به تعلیق کمابیش تمام و کمال روابط دیپلماتیک بین واشنگتن و مسکو انجامید.
_ دومین بار، طی ملاقات جان کری و ولادیمیر پوتین در کرملین به تاریخ 15 دسامبر 2015 بود (5). ملاقات آنها فوراً به گردهمآئی هیئت عالی اپوزیسیون سوریه و تصویب قطعنامۀ 2253 که تأمین مالی القاعده و داعش را ممنوع اعلان کرد، و قطعنامۀ 2254 (7) با نهادینه سازی تلاش های انجام گرفته در ژنو و وین برای سوریه. در شگفتی عمومی، هیئت عالی اپوزیسیون برای مدیریت نمایندگی اش نخست وزیر بعثی سابق ریاض حجاب را انتخاب کرد (از اهالی قبیله ای در عربستان). برای اجتناب از سوء تعبیر، وزیر امور خارجه جان کری به کرملین اعلان کرد که رأی ایالات متحده در مورد رئیس جمهور اسد مانعی برای رأی سوری ها نیست، سپس به شورای امنیت گفت که «در فرآیند سیاسی گزینش بین اسد و داعش مد نظر نیست بلکه گزینش بین جنگ و صلح مطرح می باشد».
خارج شدن مشاوران نظامی ایران کمی پیش از گردهمآئی کرملین آغاز شد. روسیه نیز خود را با بیانیۀ ژنو همآهنگ کرد. بیانیۀ ژنو در واقع پیشبینی کرده است تا عناصر اپوزیسیون را در تشکل نوعی دولت اتحاد ملی جمهوری عرب سوریه جای دهد. برای آن که نشان دهد که علیه تروریسم مبارزه می کند، ولی نه علیه اپوزیسیون های سیاسی حتی مسلح، روسیه با ارتش آزاد سوریه و فرانسه به عنوان پشتیبان آن به توافقاتی رسید. در حالی که هیچ گاه به آن شکلی که رسانه های آتلانتیست جلوه می دادند، اهمیت خاصی در محل نداشت و از اواخر سال 2013 وجود خارجی ندارد، 5000 مبارز که نمی دانیم از کجا سر برآورده اند از این پس با ارتش روسیه و به همین گونه با ارتش سوریه علیه القاعده و داعش همکاری می کنندو این صحنه آرائی باز هم از این شگفت انگیز تر بنظر خواهد رسید وقتی به این موضوع فکر کنیم که ارتش آزاد سوریه برای استقرار در جنوب در نظر گرفته شده بود، و حالا در شمال کشور مبارزه می کند.
از دوران ورشکستی گردهمآئی ژنو در ژوئن 2012 کمی دورشده ایم و خیلی چیزها عوض شده است، برخی بازیگران اصلی حذف شده اند و توازن نیروها نیز تغییر کرده است.
_ بنظر می رسد که رئیس جمهور آمریکا بارک اوباما بخشی از قدرت خود را بازیافته و پروندۀ «بهار عرب» را بسته است. در نتیجه، او موفق شد یکی پس از دیگری توطئه چین ها را حذف کند، ژنرال دیوید پترائوس را در نوامبر 2012 با دستبند به مچ هایش بازداشت کرد، هیلاری کلینتون در ژانویه 2013 و ژنرال جان آلن که دو ماه پیش در اکتبر 2015 مجبور به استعفا شد. به همین گونه، او دولت خود را از «اخوان المسلمین» (به زبان فارسی برادران مسلمان) پاکسازی کرد، به انضمام شورای امنیت ملی. با وجود این، جفری فیلتمن شمارۀ 2 سازمان ملل متحد باقی ماند. فیلتمن طرحی را برای تسلیم تمام و کمال و بی قید و شرط سوریه نوشت و گفتگوهای صلح را تا جائی که می توانست به امید شکست ارتش عرب سوریه به درازا کشاند (8).
_ کاخ سفید در ژوئن 2013، امیر قطر حمد بن خلیفه آل ثانی را وادار به کناره گیری کرد و نخست وزیر او حامد بن جاسم را نیز از زندگی سیاسی محروم کرد (9). با این وجود حامد بن جاسم به هیئت مدیرۀ مؤسسۀ بروکینگ در دوحه پیوست، و امیر جدید قطر تمیم تأمین مالی اخوان المسلمین و سازمان های تروریستی آنها را تا بحران دیپلماتیک با همسایه اش عربستان سعودی در مارس 2014 حفظ کرد (10).
_ با وجود هشدار آژانس اطلاعات دفاعی (Defense Intelligence Agency)، گروه دیوید پترائوس در اواسط 2014 در هدایت گروهی که در سال 2004 زیر نام « امارات اسلامی در عراق» با همکاری سرهنگ جیمز استیل James Steele و جیمز کوفمن James Coffman و جان نگرو پونت John Negroponte در مقام سفیر ایجاد کرده بود توفیق به دست آورد. از این گروه برای تصفیۀ قومی بخشی از کشور در چشم انداز تجزیۀ آن استفاده کردند. این عملیات از سوی کشورهای عربستان سعودی، قبرس، امارات متحدۀ عربی، فرانسه، ایتالیا، اسرائیل، قطر، ترکیه و اوکراین و به همین گونه شرکت های چند ملیتی اکسون موبیل، کوهلبرگ کراویس رابرتس KKR و آکادمی مورد پشتیبانی قرار گرفت.
_ کاخ سفید موفق شد که قبیلۀ پادشاه سابق عبدالله و به همین گونه شاهزاده بندر بن سلطان از فرمانروائی سعودی حذف کند و قدرت را به محمد بن نایف آل سعود و محمد بن سلمان، به رهبری پادشاه جدید سلمان واگذار کند. این یار گیری جدید موجب تضعیف قدرت شد ولی موجب امکان تغییر سیاست را فراهم آورد.
_ توافقات 1+5 با ایران رویگردانی و قطع نظر ایران از بلندپروازی های انقلابی اش را رقم زد (11)، به شکلی که همزیستی و سازش با عربستان سعودی امکان پذیر گردید (12) حتی اگر بحران یمن چنین امری را پیچیده ساخته باشد.
_ واشنگتن و به همین گونه مسکو علیه رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان موضع گرفتند (13). با وجود این، ترکیه به عنوان عضو ناتو، کاخ سفید را به احتیاط بیشتری وامی دارد، خصوصاً به این علت که آنکارا با اوکراین متحد شده (14) یعنی صحنۀ جنگ مهم دیگری که برای استراتژی جهانی ایالات متحده اهمیت خاصی دارد (15).
_ توازن نیروها بین واشنگتن و مسکو به تدریج تغییر جهت داده است، از ژوئن 2012 تا سپتامبر 2015. ناتو برتری خود را در زمینۀ موشک های قاره پیما (16) و جنگ کلاسیک (17) از دست داده و از این پس روسیه به نخستین قدرت نظامی جهان ارتقاء یافته است.
در نتجه، نقش ها نیز معکوس شده است. در 2012، کرملین بر آن بود تا به سطح برابری با کاخ سفید دست یابد. امروز، کاخ سفید بخاطر از دست دادن برتری نظامی نیازمند گفتگوی سیاسی است.
نشانه ای از زمان، انجمن میز گرد (Rand Corporation) اتاق فکری و نماد ساختارهای نظامی و صنعتی، «طرح صلح برای سوریه» را منتشر کرده است. این گروه فکری قدرتمند پیش از این موجب شگفت زدگی رهبران سیاسی ایالات متحده شده بود، در اکتبر 2014 اعلان کرده بود که پیروزی رئیس جمهور اسد بهترین وضعیت برای واشنگتن خواهد بود (18). این اتاق فکری از این پس از آتش بسی دفاع می کند که بتواند حضور نمایندگان اپوزیسیون و کردها را در دولت اتحاد ملی آینده تضمین نماید (19).
مخالفت با داده های نوین جهانی
با وجود این، مخالفت با سیاست بارک اوباما از بین رفته است. از همین رو، واشنگتن پست او را متهم می کند که در مورد تغییر رژیم سوریه در مقابل روسیه تسلیم شده است (20).
در سال 2012، می توانستیم اپوزیسیون جبهۀ پترائوس و کلینتون علیه صلح را به عنوان تمایلی جهت بهره برداری حداکثر از برتری نظامی ایالات متحده تعبیر کنیم. ولی با گسترش جنگ افزارهای نوین روسیه چنین رویکری بی اعتبار و بی معنی بنظر می رسد. در نتیجه، تنها تعبیر ممکن حساب کردن روی تحریک فوری برخورد جهانی می باشد، با آگاهی به امر که غربی ها فکر می کنند که احتمالاً می توانند پیروز شوند. ولی موردی هست که تمام امیدهای آنها را بر باد خواهد داد، و آن هم این وقتی خواهد بود که چین بتواند موضع نظامی بگیرد و نیروهایش را به میدان بیاورد.
به همان شکلی که در گردهمآئی ژنو روی داد، فرانسه پس از تصویب قطعنامۀ 2254 مداخله کرد. وزیر امور خارجۀ فرانسه لوران فبیوس دوباره اعلام کرد که اگر تمام گروه های اپوزیسیون می بایستی در دوران گذار سوریه شرکت داشته باشند، تنها رئیس جمهور اسد خواهد بود که باید از آن حذف شود، یعنی نظریه ای که با اصول بیانیۀ ژنو و قطعنامۀ 2254 در تضاد است.
اگر در سال 2012 می توانستیم موضع گیری فرانسه را به عنوان خواست مبتنی بر تغییر رژیم و جایگزین ساختن دولت بعثی توسط دولت اخوان المسلمین، در ادامۀ سرنگونی رژیم لائیک عرب («بهار عرب») درک کنیم، یا به معنای «به خاک و خون کشیدن ارتش سوریه» تا اسرائیل به راحتی بر منطقه تسلط یابد، و یا به عنوان بلند پروازی برای باززائی دوران استعمار تعبیر کنیم، امروز چنین مواردی ممکن نیست، زیرا به انجام و فرجام رساندن هر یک از این سه اهداف برای فرانسه مستلزم جنگ علیه روسیه است.
فرانسه از بحران سوریه به عنوان ابزار برای شاهین های لیبرال و نئو محافظه کار ایالات متحده استفاده می کند. با چنین رویکردی، فرانسه از سوی صهیونیست های آخر زمانی مانند بنیامین نتانیاهو پشتیبانی می شود که چنین امری را به عنوان وظیفه ای مذهبی می پندارد که با تحریک جنگ آخر زمانی بایستی ظهور نجات دهندۀ قدسی را تسریع بخشد.
صلح در سوریه یا جنگ هسته ای ؟
جای شگفتی خواهد بود که شاهین های لیبرال، نئو محافظه کاران و صهیونیست های آخر زمانی بتوانند سیاست خودشان را به دو قدرت بزرگ دیگر تحمیل کنند. با وجود این، دستیابی به نتیجۀ قطعی پیش از ژانویۀ 2017 و ورود رئیس جمهور جدید به کاخ سفید مشکل خواهد بود. از همین رو پشتیبانی ولادیمیر پوتین از دونالد ترامپ Donald Trump را بهتر درک می کنیم، زیرا او در بهترین وضعیت برای جلوگیری از هیلاری کلینتون قرار گرفته است (21).
در واقع، همه چیز آماده شده تا صلح به شکلی برقرار شود تا بازندگان سربلند بیرون بیایند.
به یاد داشته باشیم :
- قطعنامۀ 2253 پشتیبانی از داعش و القاعده را ممنوع اعلام کرده است. قطعنامۀ 2254 بیانیۀ ژنو را در ژوئن 2012 تأیید می کند. دو قدرت بزرگ برای حفظ جمهوری عرب سوریه و پشتیبانی از دولت اتحاد ملی به توافق رسیده اند.
- اپوزیسیون مسلحی که از سوی عربستان سعودی پشتیبانی می شود نخست وزیر قدیمی بعثی ریاض حجاب را بر اساس دوران بیانیۀ ژنو، برای مدیریت نمایندگی اش انتخاب کرد. در حالی که روسیه با ارتش آزاد سوریه و پشتیبان آن فرانسه به توافق رسید.
- همه چیز آماده شده تا صلح به شکلی صورت گیرد تا بازندگان سربلند بیرون بیایند. ولی مثل سال 2012، پس از تصویب قطعنامۀ 2254 فرانسه روی خواست هایش پافشاری می کند.
[1] « Communiqué final du Groupe d’action pour la Syrie », Réseau Voltaire, 30 juin 201.
[2] « Obama et Poutine vont-ils se partager le Proche-Orient ? », par Thierry Meyssan, Оdnako (Russie), Réseau Voltaire, 26 janvier 2013.
[3] « Discours de François Hollande à la 3ème réunion du Groupe des amis du peuple syrien », par François Hollande, Réseau Voltaire, 6 juillet 2012.
[4] « L’Occident et l’apologie du terrorisme », par Thierry Meyssan, Tichreen (Syrie), Réseau Voltaire, 1er août 2012.
[5] “Press meeting by Sergey Lavrov and John Kerry”, by John F. Kerry, Sergey Lavrov, Voltaire Network, 15 December 2015.
[6] « Résolution 2253 (financement des groupes terroristes) », Réseau Voltaire, 17 décembre 2015.
[7] « Résolution 2254 (Plan de paix pour la Syrie) », Réseau Voltaire, 18 décembre 2015.
[8] « Deux épines dans le pied d’Obama », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 31 août 2015.
[9] « L’émir de Qatar contraint par Washington de céder son trône », « L’ex-Premier ministre du Qatar écarté du Fonds souverain », Réseau Voltaire, 13 juin et 3 juillet 2013.
[10] « L’Arabie saoudite durcit le ton face aux Frères musulmans », « Guerre secrète entre le Qatar et l’Arabie saoudite », Réseau Voltaire, 4 et 13 mars 2014.
[11] « Ce que vous ignorez sur les accords états-uno-iraniens », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 6 avril 2015.
[12] « Que deviendra le Proche-Orient après l’accord entre Washington et Téhéran ? », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 18 mai 2015.
[13] « Syrie : Obama désavoue le général Allen et le président Erdoğan », « Washington interdit à Ankara de frapper les Kurdes de Syrie », « Frictions entre le Pentagone et son allié turc », « L’Otan refuse de s’impliquer dans la guerre secrète russo-turque », Réseau Voltaire, 28 juillet, 13 et 15 août, 8 octobre 2015.
[14] « L’Ukraine et la Turquie créent une Brigade internationale islamique contre la Russie », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 12 août 2015.
[15] “The Geopolitics of American Global Decline”, by Alfred McCoy, Tom Dispatch (USA), Voltaire Network, 22 June 2015.
[16] « 7 juin 2012 : la Russie manifeste sa supériorité balistique nucléaire intercontinentale », « Coups de semonce russes », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 8 et 9 juin 2012.
[17] « L’armée russe affirme sa supériorité en guerre conventionnelle », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 19 octobre 2015.
[18] « Bouleversement des intérêts US au Levant », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 3 février 2015.
[19] A Peace Plan for Syria, James Dobbins, Philip Gordon & Jeffrey Martini, Rand Corporation, December 17, 2015.
[20] “On regime change in Syria, the White House capitulates to Russia”, Editorial board, The Washington Post, 17 décembre 2015.
[21] “Vladimir Putin’s annual news conference”, by Vladimir Putin, Voltaire Network, 17 December 2015
لینک متن در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article189697.html
ترجمه توسط حمید محوی
رفیق عزیز حمید محوی،
در ابتدای خواندن پاسخ شما مجبور شدم که نوشته خود را از نو بخوانم، زیرا در خاطر نداشتم که من بشما چنین جسورانه ناشناخته تاخته باشم. شوخی نیست، رفقای پرکاری که مقالات بروز و مفیدی را چون حمید محوی و ابراهیم شیری… در اختیارمان قرار میدهند اینچنین حق ناشناسی کرد.
ولی پس از دوباره خوانی متوجه شدم که قمر در عقرب شده و خشمی که رفیق خوبمان مجید بر آقای محیط آزاد کرده است، آنهم بخاطر یکساعت و نیم وقت گیری و تازه من بایستی پس از آن بیش از نیم روز یک مقاله نامبرده ایشان را از انگلیسی به آلمانی ترجمه گوگلی کرده و پس از هضم کردن و متوجه شدم که چیز نوینی در آن نبود و تی یری میسان خیلی بهتر مسایلی را دبده بود تا این متخصصینی که در آمریکا بپّای نظام و پایبند آن هستند.
من فقط بخش «کشورهای جهان سومی مائوتستونگی» که مراهم در اوان کنفدراسیون محصلان ایرانی رنج داده بود و نمیتوانستم دعوت شدن «اشرف پهلوی تبهکار و هرویین فروش» را به چین بعنوان نماینده مردم ایران هضم کنم و در مقابل گروههای ضد مائویی مجبور بسکوت بوده و خیلی رنجم میداد؛
بخصوص یکسال پس از انقلاب و برگرداندن یکی از رفقای تیرخورده و معلول شده (لیلی عزیز) بایران را که باطری صندلی مخصوص وی را در اثر تحریم از وی گرفتند و نگذاشتند با آن بایران برگردد و سپس تمام کارشکنی های قلدرمنشانه و جنایتکارانه که در صنایع ایران شاهد آن بودم که چقدر مهندسین آشنای مرا در امر تعمیر تانک و سپس ساختن کمباین های تمام اتوماتیک (تراکتورهای درو کنی) و بدنه کشتی سازی عقب انداخته بود، که پس از دوسال آنرا هم موفق به آببندی و تهیه پولاد مخصوص آن شدند(مهندس نقاب زاده)، نفرت مرا از این تئوری سه جهانی بینهایت شدت داد و اکنون هم معرف حضورتان است که چگونه اروانیوم مارا سرقت میکنند و صنایع مارا تخریب و در عوض بقولی شما اس سیصد و صنایع نظامی که اسقاطی هستند(منهم در گذشته بدان اشاره ای داشته ام که اس ۳۰۰ از رده خارج است و این مسابقه تسلیحاتی امپریالیستها فقط در «خدمت جیب آنها» میباشد.
با وجود این خانم معظمی دستگاهی در جنوب ایران ساخته است که از گازکربنیک هوا استفاده کرده و در کنار دریا به نفت و گازوییل تمیز و حتی بنزین هواپیما تبدیل میکند و میتوانست فقط در خطه خلیج فارس تمام آسیا را با انرژی سوختی جهت ترافیک هوایی – زمینی تامین نماید. آلمان هم اکنون سرمایه گذاری برای فراگرفتن این تکنیک را شروع کرده است. عقب ماندگی ما بخاطر عقب نگه داشتن صنایع ما میباشد. یک پیشه ور آفتابه ساز مانند یک آفتابه ساز عقب است و پرولتاریایی که موشک میسازد و جعبه دنده خوروی ساخته دست وی قابل قیاس با چینی های مشابه آن نیست و خوانواده اش با فرهنگی ایرانی که با مفت خوری به کارگران یقه سپید تبدیل نگردیده است، از پرولتاریای آمریکا اروپایی خیلی جلوتر و پیشرفته تر است را باید در نظر گرفت. در مورد خرده بورژوازی شهری هرچه بگویید بچشم میپذیرم… در مورد سرمایداران و بچه ژیگولهای آقازادگان و سبزهای ابوماست ی آنها هرچه بگویید بچشم میخرم.
عیب این استکه بزیبا کلامان میچسبید و نه به صادق کلامانی مانند لنین، که در ۱۵۰ صفحه آنرا بخوبی تشریح میکند. من به ایرانیان بسیار احترام میکذارم، حتی مادر بزرگی که هفت بار دستش را آب میکشید و هنوز نمیدانست برای نماز مقبول است یانه ولی زمانیکه شنید «نه قم خوبه نه کاشون لعنت بهر دوتاشون» به آیت الله فلسفی فامیل خود بعنوان مقتدا ی عزیزش رای نداد و نفرین فرستاد.
شما بدرستی این ضرب المثل از عمل برگرفته را پررنگ کرده اید «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من». سپاس من بر شما. هیچکسی دست شما و این حقیر را نخواهد گرفت و کارگران را که حرفش رانزنید.
بهر صورت من قدر رفقای عزیزی چون مجید و کارهای شما و رفیق ابراهیم شیری… را خیلی میدانم. متاسفانه افرادی چون شما ها کم هستند، من آرزو دارم که جو انقلابی بر تعداد شما «از ما برای ما» تصاعدی بیافزاید. باز هم ناگفته نماند که من در بالا با مفهومی منفعل و شخص سومی، قصد گرفتن سم غیر فعال بودن، یاس…را داشته ام، که شما از آن بری میباشید. (یاس از شیوه ای، میتواند نیروی محرکه ای شود که مانند دهقانان عقب نگه داشته شده که همان روش هزاران ساله خود را بکار نبرده و بدنبال ابتکار و اختراع میروند میشود. برزگران ایران اکنون هزاران سال جلوتر از پنجاه سال گذشته در ایران هستند).
تن درست و پیروز بمانید
سپیده پنجم بهمن ماه نود و سه
Normal
0
21
false
false
false
DE
X-NONE
AR-SA
/* Style Definitions */
table.MsoNormalTable
{mso-style-name:»Table Normal»;
mso-tstyle-rowband-size:0;
mso-tstyle-colband-size:0;
mso-style-noshow:yes;
mso-style-priority:99;
mso-style-parent:»»;
mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt;
mso-para-margin-top:0cm;
mso-para-margin-right:0cm;
mso-para-margin-bottom:8.0pt;
mso-para-margin-left:0cm;
line-height:107%;
mso-pagination:widow-orphan;
font-size:11.0pt;
font-family:»Calibri»,sans-serif;
mso-ascii-font-family:Calibri;
mso-ascii-theme-font:minor-latin;
mso-hansi-font-family:Calibri;
mso-hansi-theme-font:minor-latin;
mso-fareast-language:EN-US;}
لایکلایک
سپیدۀ گرامی
اگر ممکن است داستان این رفیق تیر خورده که باطری صندلی چرخدارش را توقیف کرده بودند… کمی با توضیحات بیشتر و دقیقتر برای ما بنویسید، در چه کشوری این واقعه روی داده و غیره…این رویدادها را باید مثل تابلوهای یادمان در تاریخ حفظ کنیم
لایکلایک
رفیق عزیز محوی در تکمیلی که بر برگردان خود نگاشته اید خود را در مقابل کشورهای «عقب نگه داشته شده» مدیون و سزاوار سرزنش از نداشتن راه ل برای آنان میدانید.
در اثر سروکار نداشتن پژوهشگران و بزرگ تیتل داران سرمایداری با طبقه کارگر و ساکنین عظیم کره گیتی یعنی زحمتکشان و عدم اتکاء به مبارزاتشان و درک تعیین کننده بودن رأی آنان در پایان،- عملاً پژوهشگری آنان در باره روابط و قانونمندی های سرمایداری کنونی است که تاریخ مصرفش بپایان رسیده و از گندیدگی آن یکصد سال میگذرد و باعث افسردگی خاطر میگردد؛
درواقع باین سیاهی که شما میبینید تنها برای کشورهایی که شما «جهان سوم» مینامید و لنین آنها را «کشورهای عقب نگه داشته شده» مینامد نبوده بلکه برای کشورهای متروپل و غارتگر امپریالیستی از آنهم بدتر خواهد بود.
رئیس پارلمان اروپا دیروز گفت(آمده در سرتیتر امروز):
«آنهایی که خواستار عقب گرد اتحادیه اروپا هستند و برای اولویت مطلق دادن به ملی گرایی در برابر یک رویکرد مشترک تلاش می کنند در انتخابات ها پیروز می شوند، به پارلمان ها و البته به دولت ها وارد می شوند و این روندی دراماتیک است.»
بطوریکه میبینید رئیس پارلمان اروپا آقای «شولتز» خیلی از مرحله پرت هستند، این رشد ناموزون کشورهای امپریالیستی و بخصوص در دوران کنونی میباشد که امپریالیسم غالب و سرکرده که تا کنون فقط به چپاول گری، تنزیل خواری و نظامی گری مشغول بودهاست باید مکانی زیر آفتاب برای تازه نفسان مانند چین و روسیه و اتحاد اروپا، باز نماید.
آنهم اتحادیه اروپایی ایکه کشورهایش در جنگ جهانی دوم تضعیف شده بود و خود طرحی میان مدت و وسیلهای جهت رسیدن بهدفی بینابینی برای ام.آمریکا بود! تا ام.آمریکا بتواند با قدرت بانکهای خود با یک ضربت همه کشورهای اروپایی را ببلعد و نقشه اش هم بخاطر خیانت خروشچف و جانشینان وی به طبقه گارگر جهان توانست خوب جلو برود و توانسته بود محافظه کاران را در تمام کشورها، از تونی بلر گرفته تا هلموت کهل و اتحادیه میتران سارکوزی تا گرونه های آلمانی و شرودرِ سوسیالدمکرات و اکنون کریست وسوسیال دمکراتها، همگی همچون یک آسامبل(هسته مرکزی عمل کننده) با یک رهبر(برهبری بانک گلدمن ساکس وفدرال رزرو)، سنفونی جهان بلعی و تقسیم روسیه و چین و مناطق نفوذی آنها را به اجرا درآورد.
منتها این امپریالیسم امپراطور که معتقد بود تمام قدرت مالی جهان را (با داشتن داراییهای مجازی در بانکهای خود) در اختیار خود دارد و برای اجرای اوامرش تمام ارتشها و سازمانهای جهنمی امنیتی، همراه با خیانت و رقص شتری دایمی خرده بورژوازی را در اختیار خود دارد، میتواند از شر شعور و آگاهی طبقه کارگر و زحمتکشان همه کشورها خود را رها گرداند، که هماکنون در ظاهر رها گردیده است یعنی واقعاً هم حزبی نوع لنینی در دنیا وجود ندارد و با عجله بطرف بلعیدن روسیه وتنگ کردن حلقه ناتو بر گردن آن گردید؛
روسیه بحکم اجبار توانست، الیگارشهای خود را مهارکرده و از فرار و صدور سرمایه های روسی به کشورهای غربی جهت شرکت در غارت جهان از طریق سه ابراهرم جلوگیری کرده و با برقراری انتخابات در کریمه که تنها راه ورود روسیه به آبهای آزاد بود را از غصب ناتو نجات داد.
روسیه پس از تبانی و همکاری با آمریکا در انهدام زرادخانه شیمیایی سوریه و کلاه سر ایران گذاشتن ها و مصامحه بازی کردنها، برای بقای بندر ترتوس و راه صدور کالاهای خود به آفریقا؛ سپس بخصوص انتقال نفت وگاز از طریق لوله های نفتی به کشورهای اروپایی، باید موفق میگشت تا قدرت جهانی خود را کارساز سازد و کارساز نشان دهد.
در اینجا بود که روسیه هم بمنافع سوری ها خیانت کرد و فشار عظیم اسلحه های شیمیایی سوریه، که صهیونیست های اسراییلی را دست بسینه نگه میداشت از بین برد و هم بمنافع ایران و ساختن نیروگاه بوشهر و عدم تحویل موشک های دفاعی اس ۳۰۰ خیانت ورزید.
من نام آن را همان تبانی میگذارم که رفیق انورخوجه از آن یاد میکند.
منتها نباید فراموش کرد که طبق گفتههای لنین و تکامل داهیانه آن توسط رفیق استالین و دیگر روندگان راه آنان در این هفتاد سال گذشته تبانی مشروط و زودگذر ولی رقابت امپریالیستها دایمی و مطلق میباشد.
در این مرحله از تقسیم مجدد جهان است که اتحادیه اروپا، توسط ارتجاعی ترین و محافظه کارترین نیروهای برسرکار خود دست به آغاز تخریب این آلیانس با آمریکا زد و متوجه شد که اگر نخواهد بزودی به حیاط خلوت آمریکا تبدیل گردد باید با روسیه و چین متحد گردد. (عضویت و یا همکاری در کشورهای بریکس) در این رابطه ابتدا در انگلستان کنزرواتیو ها و سپس در فرانسه دوپن و سوسیالیست هایی که دست کنزرواتیوهای سارکوزی را از پشت بسته بودند و آلمانیها که از همه بیشتر به قابدستمال آمریکایی از طریق بلعیدن دویچه بانک، بانک مرکزی اروپا و اِ اس ام توسط گلدمن ساکس و فدرال رزرو گردیده بودند، شروع بمقاومت کردند که در اثر فشار راست ها و بالا رفتن شناخت اروپاییان از بدبختیها و فقر خود از روزی که اتحادیه اروپا بوجود آمده است که رسانهها دایما از آن پر میباشد، خواست برهمزدن آن را به گفتگوهای عمومی سرایت دادند.
در همین چندی پیش روزنامه «دی ولت» رسانه بورژوازی بزرگ مالی و صنعتی آلمان، بنفع روسیه و اسد بر علیه عملکرد آمریکا در سوریه موضع گرفت و هنوز مرکبش خشک نشده بود که تی یری میسان با برگردان حمید محوی خبر کشیدن لوله گاز و نفت از شمال تا آلمان پروژه ایکه کنسرنهای انرژی آلمانی، فرانسوی، سوئدی بانیان آن هستند و دیگر اروپا و روسیه نیازی به قطر و داعش و ترکیه … ندارند را داد.
تا اینجا همه باهم راضی هستند. اما! کافی است که یک دییقه دقت کرد.
ام. آمریکا فقط سه هزار بیلیارد دلار بی پشتوانه را بدست طبقات حاکه دنیا بعنوان پرداخت خدمات جنگی، در اختیار گرفتن و خرابی زیرساختهای کشورها، خدمات گشتاپویی و ساواکی-موسادی گرفتن از آنها، فروش بیش از نیمی از مستغلات کشورخود بسرمایداران چینی روسی اروپایی…، داده است! ام.آمریکا تولید مایحتاج زندگی مردم ازقبیل اتومبیل تا کفش و جوراب را از خارجه تقریباً «مجانا» غارت مینماید!! آیا چنین نظامی «نظام امپریالیسم آمریکا و یا نظام فدرال رزرو» چه مدتی میتواند دوام یابد؟ آیا میتواند توپ و تانک را هم در مغازه ها به اهالی بفروشد که بسرو کله یکدیگر نشانه روند و بایکدیگر مشغول شده و فقط همدیگر را مقصر بدانند؟
آیا نظامی قادر است که با بیش از یک میلیون نیم قتل خصوصی در اثر حسابرسی های شخصی با اسلحه گرم شهروندان همه علیه همه در عرض نیم قرن؛ آنهم بدون اتفاقی ریشهای بزندگی ادامه دهد؟
ام. آمریکا جهنمی است سوزان که فقط زور و اسلحه سخن میگوید. این نظام چارهای جز جنگ برای نجات خود ندارد. این نظام هم مانند اوان زمان «اقتصاد مال خر است» که مانند پشه آدم میکشت و از کشته پشته میساخت قادر به جلوگیری سقوط خود نخواهد بود. ام.آمریکا طبق برگردان رفیق ام. شیری از نوشته کاتوسونف، یا بدرون خود منفجر شده وبر روی نعش های زیادی از نو شارلاتانهایی که از نظر تعداد همیشه کمتر میشوند که با همکاری چند جنایتکار تادندان مسلح تشکیل میشود و دوباره باید زندگی را از زمان بربریت از نو آغاز نمایند.(کتابی از جک لندن مربوط به اواسط قرن نوزدهم درباره شکلگیری زندگانی واقعاً موجود کنونی در ام.آمریکا)
نظام فدرال رزرو، جامعه آمریکا را بخاطر توان تحت کنترل داشتن، چنان به عوامل محدود کردنی و ضد انسانی گره زده است تا کسی را یارای فرار از آن نباشد. زمانیکه این چند عامل دیگر یارای نگهداری جامعه را نداشته باشد، آنوقت است که جامعه خود خود را منفجر مینماید و هیچ ارگانی دیگر امکان عملکردن ندارد. کم اتفاق نیافتاده است که ناگهان شهری مانند نیویورک تماماً توسط «پابرهنگان» غارت و چپاول میشود و فقط با توپ و تانک مردم را بعقب نشینی وادار میکردند.
رفیق ابراهیم شیری بدرستی در مقاله«بدهی بی پشتوانه اقتصاد آمریکا» باین نتیجهگیری میرسد:
« با این حساب، با اطمینان کامل می توان گفت، که ایالات متحده آمریکا بدهی های خارجی و داخلی خود را هیچگاه نخواهد پرداخت…»
با تعریف بالا و وضعیت کنونی که اکنون بوجود آمده است، که تأیید کننده قانونمندی های نظام امپریالیستی لنینی و بسط آن توسط استالین در اصول و مسایل لنینسم، میباشد، نشان از آن دارد که «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من!»
دوران امپریالیسم دوران انقلابات پرولتری میباشد و هیچ گونه راه فراری از آن موجود نیست.
انسانهای متعهد و کمونیست میتوانند سهل انگاری نمایند و به بهت زدگان و گیج شدگان تبدیل گردند و در کنجی به غم نشینند و هرکسی به تک نوازی خود مشغول بماند تا امپریالیستها ریشه آنها را در آورد. فراموش نشود که کشورهای متروپل همیشه این تک نوازان گروهی را پشتیبانی کرده و از قِبَـل آنان در کشورهای «عقب نگه داشته شده- تعریف لنینی» سوءاستفاده برده است.
کارگران بالاخره با حزب خود ریشه این تک نوازان گروهی را ریشهکن مینماید. که هردو خلاصی بشریت از ندانم چیست و نمیخواهم بدانم چیست و در نتیجه در خانه خواهم ماند و پاسیفیسم بوده و با روشنی و شفافیت کامل اینبار پشت دشمن اصلی یعنی امپریالیسم و نظام سرمایداری را بر خاک خواهد مالید. تا بتواند در خرابههای آن جهانی آزاد و شکوفان رها از هر نوع استثمار انسان از انسان بسازد.
سپیده یکم دی ماه نود و سه
لایکلایک
رفیق سپیدۀ گرامی، شما به شکلی وسیعی به میدان نقد آمده اید، و من خیلی فروتنانه می خواهم به یه نکته ای که بیش از همه توجهم را جلب کرده پردازم. 1) من هم با شما اصطلاح «کشورهای عقب نکهداشته شده» را می پذیرم با وجود این، فکر می کنم که بهتر است آن را در حالت نسبی در نظر بگیریم. به همین علت کتاب «ما چگونه ما شدیم» نوشتۀ صادق زیبا کلام را توصیه می کنم، گر چه نظریه پرداز ضد کمونیست و مئافع لیبرالیسم است. ولی بررسی او را برای موضوع خودمان در اینجا بسیار مفید می دانم. زیرا او دلایل عقب ماندگی را منهای مداخلات استعماری و امپریالیستی مورد بررسی قرار می دهد. بی گمان استعمار و امپریالیست ها خصوصاً با جنگ افروزی هایشان خسارات سنگینی به سیر تحولی کشورها وارد می سازند. ولی ما باید در پی دلایل دیگری نیز باشیم، چه بسا که در درون برخی جوامع عناصر و عوامل دیگری نیز وجود داشته باشد که موجب عقب ماندگی آنها شده است. در این مورد من نیز به خیل آن دسته از ایرانی هائی پیوسته ام که ایدئولوژی مذهبی و حاکمیت 1400 سالۀ اسلام در ایران را یکی از این عوامل توقف سیر تحول تاریخی و پیشرفت در جامعۀ ایرانی می دانم، به همین علت روی این موضوع پافشاری کردم ولی هیچ عنصر و عاملی مطلق نیست..2) بی گمان مبارزۀ طبقاتی (…) وجود دارد و اگر به چنین امری اعتقاد نداشتم اینجا نبودم. ولی تفاوت من با شما در اینجاست که شما مثل برخی از رفقای دیگر خیلی زود تکلیف نظام سرمایه داری را روشن می کنید و خب در حرف و شعار می توانید بگوئید که طبقۀ کارگر دشمن نوع بشر را ریشه کن [خواهد کرد] … یعنی گفتمان شما بیشتر نوید آینده ای روشن را مطرح می کند که حتماً همین روزها اتفاق خواهد افتاد…یک کمی شبیه قول و قرارهای صداو سیمای جمهوری اسلامی است که از فردا و شاید جمعۀ دیگر مهدی بیاید حرف می زنند. من طرفدار اکنون هستم و نه آینده. ولی فعلاً این کشورها هستند که یکی پس از دیگری تخریب می شوند، چپاول می شوند، این همه انسانی که زیر این همه بمب و فشنگ به شکل دردناکی می میرند و آواره می شوند، این همه انسانی که هر روز باید با فقر روزمره دست و پنجه نرم کنند… به همین علت چندان به چنین آینده ای امیدوار نیستم… برای ما انسان ها یک فرصت بیشتر برای زندگی وجود ندارد، این فرصت را نباید به آینده بفروشیم. و وقتی این فرصت را از دست می دهیم، من بجای گول زدن خودم، یجای امید بستن به آینده، ترجیح می دهم فروپاشی زندگی را به شکلی که حالا هست ببینم. خب این یک موضع گیری شخصی است و مانع انقلاب پرولتاریائی نخواهد شد … 3)موضوع اس 300 های روسی برای ایران البته الان در حال تحویل این سامانه ها به ایران هستند ولی آنچه بیش از همه پرسش برانگیز بنظر می رسد این است که خود روس ها در سوریه ای اس 400 مستقر کرده اند، علاوه بر این 500 فروند تانک تی 90 هم قرار است به ایران بفروشند در حالی که خودشان تانک آرماتا را به خدمت خواهند گرفت. البته تانک های روسی تانک های خوبی هستند ولی با تانک های غربی نباید روبرو شوند، علاوه بر این تانک های روسی خصوصیاتی دارد که کاملاً به استراتژی شهادت طلبی پاسخ می گوید، زیرا گلوله ها در برجک کار گذاشته شده و در صورت اصابت ضد تانک به حساس ترین بخش تانک یعنی برجک، شانسی برای زنده ماندن خدمه باقی نمی گذارد…علاوه بر این بعید بنظر می رسد که مناسب جنگ های الکترونیک امروز ساخته شده باشد. به عبارت دیگر ابر قدرت ها در عین حال با فروش سلاح حد و حدود قدرت کشورهائی مثل ایران را نیز تعیین می کنند. با تمام بد قولی های روسیه و تبانی با آمریکا من نمی گویم روسیه به ایران خیانت کرده …«از ماست که بر ماست»
لایکلایک
آقای طاهر محترم،
آقای حمید محوی تا اینجا که یک خواننده عادی مانند من میتواند از نوشته اش برداشت نماید، چنین چیزی را باین صورت نگفته است که شما چ .. دهان خود را باز کرده اید!
آیا فراموش کرده اید که در سوریه چندین کشور میجنگند؟ آیا سوریه کشوری امپریالیستی است و یا قربانی امپریالیسم؟
استفاده از تضادهای کشورهای سرمایداری دوران امپریالیستی کنونی یک جهت مساله است ولی جنگی که با غصب کردن کشور دیگران بخاطر اینکه زیر نفوذ روسیه میباشد، آنهم دارای دو جنبه است! و نفی کننده بودنِ تضاد منافع امپریالیستی دو امپریالیسم نیست. منتها شما میتوانید بگویید که یاید اول امپریالیسم غاصب را محکوم کرد، آنوقت حق دارید ولی آیا شما میخواهید زد و بندهای روسیه را در این مدت با آمریکا نادیده بگیرید و آیا نمیخواهید که در عرض این بیست ساله آخر روابط روسیه با ایران در ایجاد برجام چای را موثر ندانید؟
هرکس که چشمش را بروی تعرض و ظلم طرفی در مقابل طرفداری از طرف دیگر ببندد و در قبال آن خاموش بماند، در مجموع از استعمارگری دفاع کرده است.
تلاش در جهت صلح و حق تعیین سرنوشت خلقهای سوریه بدست خود از الفبای مبارزه زحمتکشان میباشد.
لایکلایک
جناب گاهنامه هنر و مبارزه٬ لطقا از تحليهاى «همه با هم» دست بردار· کى جنگ راه انداخته؟ منظور شما از «جنگ راه مياندازند» چيه؟ منظور شما اينه که روسيه جنگ راه انداخته؟ اگر منظورت اينه بايد بگم که کمى بخودت بيا! شما قبلا هم به نحوى روسيه را جنگ افروز معرفى کردى· اين تحليل بجز رکاب زدن در کنار امپرياليستها چيز ديگرى نيست·
لایکلایک
طاهر گرامی، باید اعتراف کنم که پی نوشت من برای خواننده ای که با کارهای من آشنائی ندارد ظاهراً و عملاً به اندازۀ کافی روشن نبوده و از دقت کافی برخوردار نبوده که موجب چنین سوء تعبیری نزد شما شده است. «جنگ راه می اندازند» در اینجا به طور کلی تمام جنگ های امپریالیستی از 11 سپتامبر تا امروز مد نظر من بوده و طرح «بهار عرب» از سوی واشنگتن برای به قدرت رساندن اخوان المسلمین در کشورهای عربی، و در مورد سوریه نیز «جنگ راه می اندازند» به معنای جنگی است که در سال 2011 شروع شد و از خیلی سال ها پیش تدارک دیده شده بود. در مورد مداخلۀ روسیه نیز باید بگویم که با توجه به پی گیری رویدادها و منابع خبری ام، نمی توانم بگویم که روسیه جنگ افروز است، کاملاً بر عکس، روسیه محاصره شده و در سوریه نیز از خودش دفاع می کند…قادر مطلق هم نیست و مجبور است با قدرت های دیگر گفتگو کند…مسئله ای اصلی که من می خواستم به آن اشاره کنم این است که این ملت های جهان سومی زیر فشار ابر قدرت ها عملاً از حق تعیین سرنوشت برای زندگی خودشان محروم مانده اند…و من روی حاکمیت دستگاه و ایدئولوژی دین اسلام به عنوان یک عامل بازدارنده برای ایجاد آلترناتیو و مقاومت علیه تهاجمات امپریالیستی پافشاری می کنم. این موضوع بخصوص برای جامعۀ ایرانی خودمان از اهمیت استراتژیک بسیار بالائی برخوردار است (از دیدگاه من)، ایرانی ها باید کشورشان را تاریخشان را سرنوشتشان را از چنگ دین مخوف و ضد بشری اسلام نجات دهند…برخی کمونیست ها شاید با نظریۀ من موافق نباشند، ولی من به عنوان طرفدار کمونیسم مبارزۀ طبقاتی را در وضعیت ایران، با ضرورت مبارزه علیه ایدئولوژی مذهبی نیز هم گام می دانم.
لایکلایک
آقای حمید محوی محترم
دست برقضا، اکثریت ساکنین آمریکا که از خرده بورژواهای مرفه تا فقیر تشکیل میشوند از نظر مذهبی حد اقل دوصد سال از ایران عقب تر و مذهبی تر و خرافاتی تر و کشور انگلیس و فرانسه که آخرین را شما باید بهتر بشناسید هم دست کمی از ایران ندارند. ولی با یک تفاوت:
اگر فردا در ایران انقلابی شود و فرهنگ بدن آزاد(که صددرصد ضد اسلامی است، حد اقل برای زنها) را مانند سواحل اروپایی و پارکهای عمومی آلمان آزاد نمایند، قول میدهم که اکثریت زنان ایران بدون لباس حمام آفتاب خواهند گرفت! این شناخت مربوط به کمی کمتر از ۵ سال پیش میباشد. باشد که اکنون بیشتر شده باشد و در دولت رفاه از جنگ خیابانی زنان و ساراللهی ها و دو دنیای از قبر بیرون آورده شده و دنیای جوان و پویای جوانان ایران هم میتوان آن را نتیجه گرفت.
در ثانی دین و مذهب متعلق به روبنا بوده و تکامل جامعه مربوط به نیروهای مولده و تکامل آن میباشد که در ایران کنونی بسیار پیشرفته تراز زمان شاه شاهان است.
آنچه در ایران اکنون زنجیر بر تکامل روبنای جامعه میباشد اتفاقا مذهب نیست، بلکه نظام سرمایداری در ایران است که قادر به شکستن زنجیر فرهننگ استثمار نیست و خود قفلی برپای تکامل جامعه میباشد و از ننگی به ننگ دیگر روان است. حتی بخیه زخم های بچه تصادفی را سرمایداران باز میکنند تا نکند که کاری برای مردم مجانی و بدون بهره کشی انجام داده باشند.
این ایران خونبار ما مگر تا دیروز بقولی شما حزئی از« کشورهای جهان سوم» (عقب نگه داشته شده) نبود؟ چه شد که پس از انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷ تاکنون سرمایه مالی قادر نشده است با امپریالیسم بصورت روباز مانند ترکیه و عربستان وارد معامله مستقیم گردد و ننگ «برجام چای» را بدون اطلاع بمردم و مخفی نگه داشتن آن، همراه با گریه «رهبریت» که ما میبایستی از رسانه های خارجی آنرا بدست می آوردیم، حتی هنوز کاملا برملا نکرده اند …
ما آرزوی کارهای پرتوان تر، نیرو و امید بخش بیشتر و بیشتر از شما داریم.
تندرست و پیروز باشید
لایکلایک
پی نوشت مترجم : واقعاً نمی دانیم چه باید بگوئیم و نمی دانیم چه راه حلی برای رهائی کشورهای «جهان سومی» وجود دارد تا مقدماً از چنگ تاریخ خودشان رهائی یابند، و خاصه نمی دانمی کی و چگونه سرانجام این ملت هائی که در عین حال در گروگان دستگاه مخوف دین ریاکار اسلام هستند…از چنگ دستگاه دین دروغین اسلام متحد امپریالیسم و نظام سرمایه داری، نوکر آمریکا و ناتو به عنوان بازوی جنایتکاران بین المللی، و نظام استعماری و سرمایه داری خودشان را آزاد خواهند کرد و پس از 1400 سال بردگی و دوری از جهان بشریت و غرقه در هذیان بیمارناک مذهبی سرانجام به زندگی امکان زندگی خواهند داد؟
جنگ به پا می کنند، بی آن که عقیدۀ مردم را پرسیده باشند، و بعد باز هم بدون آرای عمومی بر ویرانه ها و بر گسترۀ تمام درد و رنج هائی که به توده ها تحمیل کرده اند، بین خودشان صلح می کنند و آن هم به شکلی که تی یری میسان توضیح می دهد :
«همه چیز آماده شده تا صلح به شکلی صورت گیرد تا بازندگان سربلند بیرون بیایند»
شگفتا ؟ که ویرانگران و قاتلان سر بلند بیرون بیایند و احتمالاً هر یک سهم خودشان را هم باید بگیرند…
اوریانا فالاچی طی جنگ ویتنام جملۀ ای نوشت که فکر می کنم به تاریخ پیوست، جمله ای که هنوز هم تازگی دارد : «زندگی جنگ است و دیگر هیچ نیست»
البته تنها کمونیست ها هستند که می گویند تنها شرایط سوسیالیستی است که به خرد واقعاً انسانی امکان وجود و کارکرد عملی می بخشد و در چنین دورانی با الغای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و تولید برای پاسخ گوئی به نیازهای بنیادی انسان و نه نیازهای سرمایه… جنگ ادامه خواهد داشت. تا نخستین روز تاریخ، و به شرط آن که توبا سوپر آتش فشان عظیم در اندوزنزی پس از 75000 سال دوباره قیام نکند و بشریت را از بین نبرد…و یا سیارکی راه گم کرده زمین را از بین نبرد…
لایکلایک