این هرگز سرمایه دار نیست که می میرد، بلکه کارگر فقیری است که همواره با جان خود هزینه نهایی را می پردازد… سرمایه داری تنها سیستمی نیست که بشریت قادر به توسعه آن گردیده است. سرمایه داری سیستمی است مرگ بار که بر اساس نابرابری و استثمار بنا شده است و به ناچار منجر به جنگ می شود، اما مردمی که کار می کنند سیستم بهتری را می شناسند، سیستمی که فارغ از استثمار و جنگ طلبی است: سوسیالیسم… در سیستم سرمایه داری، به سادگی سرمایه دارن بدون کسب سود، علاقه ای به بهبود شرایط کارگران، جلوگیری از گرسنگی، مبارزه با آلودگی و تخریب محیط زیست، و یا بیماری های همه گیر ندارد. بدون این که حتی از جنگ حرف بزنیم، بنابر سیاست ها و شیوه های مخرب و غیرانسانی سرمایه داری، میلیون ها نفر محکوم به رنج و فنا هستند!
سرمایه داری – سیستمی مرگبار
نوشته: راب گولند
برگردان: آمادور نویدی
آیا تا به حال به پاسخ به این سئوال با خود اندیشیده اید که تنها چند انسان به خاطر حرص و آز سرمایه داری (در کنار بی اعتنایی کامل برای کار مشقت بار کارگرانی که درواقع خالق ثروت هستند)، جان خود را از دست داده اند؟ حتی اگر زیاده روی سرمایه داری در جنگ های بی شمار قرن های ۱۹ و ۲۰ را به حساب نیاورید، باز هم تلفات نفس گیری وجود دارد که به طور مستقیم می توان به حساب سرمایه گذاری گذاشت.
این سرمایه داری بود که پیشرفت های علمی و فن آوری انقلاب صنعتی را به عنوان راهی جهت افزایش محصولات کشاورزی کشف و ضبط کرد، در حالی که تعداد کارگران کشاورزی را تاجایی که امکان داشت، کاهش داد. بخش عمده طبقه کارگر روستایی در واقع مجبور شدند که از زمین ببرند و به شهرستان و شهرها به عنوان نیروی کار شهری فقیر، با سختی بدنبال اشتغال بگردند، که سرانجام در معادن و کارخانه های جدید سرمایه داری با قدرت بخار کار پیدا کردند.
اتحادیه های کارگری غیرقانونی بود، و کافرماها نه تنها کارگران مرد، بلکه – کارگران زن و کودکان را نیز بشدت استثمار می کردند. زنان انگشتانی فرز و چابک داشتند و کودکان سریع بودند، اما برای کار، آنها را به واگن های حمل و نقل زغال سنگ و دیگر مواد معدنی از طریق معادن سقف کوتاه مهار کردند. کودکان مجبور بودند تا با رفتن به زیر ماشین بخار صنعت پارچه بخاطر جمع آوری زباله هایی که مالک می توانست پولی اضافی بسازد، جان خود را به خطر بیاندازند.
حوادث مکرر اتفاق می افتاد و اغلب به مرگ کارگران منتهی می شد. حتی زمانی که حوادث کشنده نبود، کارگر مجروج بخت برگشته، معمولاً به علت ناقص بودن عضو بدنش، از کار اخراج می شد، و به گدایی می افتاد، گرسنگی می کشید و از گرسنگی می مرد. هر سال به علت فقر، بی کاری و ناامیدی، گرسنگی و سرما، هزاران نفر می مردند.
کارگران چاره ای نداشتند بجز اینکه علیه استثمار و سرکوب سرمایه داری بجنگند. در سرتاسر قرن های ۱۹ و ۲۰، کارفرماها نه فقط از پلیس و ارتش جهت حفظ نظم و کنترل کارگران استفاده می کردند، بلکه اغلب به استخدام ارازل و اوباش، جاسوسان و جوخه های مرگ متوسل می گشتند. جهت شکوفایی سرمایه داری، تعداد بی شماری از سازماندهان اتحادیه ها، کمونیست ها و دیگر نیروهای مترقی به قتل رسیده اند، و هنوز هم در بسیاری از نقاط جهان به قتل میرسند.
حتی وقتی که آن ها در واقع به قتل نمی رسند، کارگران هنوز بر سر کار خود از «حوادثی» می میرند که معمولاً قابل پیش گیری هستند، اگر که کارفرماها به کاهش شرایط و وسایل ایمنی دست نزنند، بطور مدام جهت افزایش تولید بر سرعت کار، و ساعات کار طولانی تر فشار نیاورند. در سراسر جهان، تلفات حوادث در کارخانه های صنعتی، ساختمان سازی، معادن، ماهی گیری و حمل و نقل بسیار زیاد است. این هرگز سرمایه دار نیست که می میرد، بلکه کارگر فقیری است که همواره با جان خود هزینه نهایی را می پردازد.
سرمایه داری، قلم بدستان و سیاست مدارانی را استخدام می کند تا از منافع آن ها دفاع کند، با ترویج گفته های مضحک می خواهند بما بقبولانند که ما همه برادریم و در سهم کیک شریک هستیم، و سرمایه داران و کارگران دارای فرصت ها و حقوقی برابر هستند. نیازی نیست که فارغ التحصیل دانشکده بازرگانی هاروارد باشیم که بدانیم که این طور نیست و این گفته ها حقیقت ندارد. هر کارگری می تواند حقیقت را در باره موقعیت نسبی کارگران و کارفرمایاها به شما بگوید. هیچ برابری و برادری بین کارگر و سرمایه دارجود ندارد.
سلامتی را مثال بزنیم. این صاحب معدن زغال سنگ نیست که از ریه های آغشته به گرد و غبار و سرطان می میرد. این صاحب کارخانه هاردیز (شرکتی در استرالیا که پشم شیشه تولید می کرد – م) نیست که می میرد و هنوز هم از آزبستوز(مصالح ساختمانی که بیماری تنگی نفس می آورد و سرطان زاست – م) می میرد. به عبارت دیگر، این کارگران نیروگاه فوکوشیما(در ژاپن- م) نیستند که اجازه می دهند زباله های رادیو آکتیو به اقیانوس آرام بریزد: در این جا، صاحبان سرمایه دار کارخانه ها مجرم هستند. همان گونه که تخریب صنعت میگو در خلیج تگزاس، و امرار معاش ماهی گیران میگو با آن، کار ماهی گیران نبود، بلکه کار سرمایه دارنی بود که صاحب برتیش پترولیوم(بی پی) بودند.
حرص و آز سرمایه داری، مرگ و نابودی را در سراسر جهان از خود به جا گذاشته است و حتی هنوز هم به دنبال گسترش نفوذ خود در مناطق بیشتری است. شاهد فشار برای استخراج نفت در آمریکای شمالی باشید. همان گونه که گرم شدن کره زمین، لایه یخی قطب جنوب را ازبین می برد، منتظر شروع فشار شرکت های معادن سرمایه داری جهت حق استخراخ معدن در قاره قطب جنوب باشید. قطب جنوب می تواند تبدیل به بزرگ ترین منظره کره، جهت ثروت مند ساختن شرکت های معادن و سرمایه گذاران آن ها بشود. بقیه ما، همراه با پنگوئن ها، به آن چه که بوده است و هرگز برنم یگردد سوگواری خواهیم کرد. و البته یکی از مزایای دلیل تأمین مالی جهت پرواز/ سفر به کره مریخ، نیز، پیش بینی سودهای حاصل از استخراج معادن سیاره سرخ است.
با این حال، سرمایه داری تنها سیستمی نیست که بشریت قادر به توسعه آن گردیده است. سرمایه داری سیستمی است مرگ بار که بر اساس نابرابری و استثمار بنا شده است و به ناچار منجر به جنگ می شود، اما مردمی که کار می کنند سیستم بهتری را می شناسند، سیستمی که فارغ از استثمار و جنگ طلبی است: سوسیالیسم.
در تاریخ مختصر جهان از سال ۱۹۱۷، مردم تلاش کردند تا این شکل از جامعه را بسازند که به ناچار اشتباهاتی داشته اند (برای مثال: آلودگی ناشی از حادثه راکتور هسته ای چرنوبیل، و بیابان زایی مناطق اطراف دریای آرال).
اما همه این ها، بطور جدی و بدون شک، بوسیله گروه کوچکی انجام گرفت که تلاش می کرد تا ثروتمند – و یا ثروتمند تر شود. ماهیت سوسیالیسم به عنوان سیستمی است که بطور مداوم جهت بهبود زندگی تمام مردم خود تلاش می کند. شما ممکن است که بپرسید، احتمالاً چه کسی می تواند مخالف چنین سیستمی باشد؟ خوب، برای شروع، سرمایه دارها مخالفند.
سبک زندگی آنها وابسته به اکثریت (مردمی که کار می کنند) استثمار شده بوسیله اقلیت (سرمایه دارانی) است که ثروت ایجاد شده توسط اکثریت را تصاحب می کند. سرمایه داران علاقه ای ندارند که امتیازات خود را از دست بدهند و مانند مردم عادی زندگی کنند. آنها با چنگ و دندان جهت حفظ ثروت، قدرت و مزایای اجتماعی خود – و برتری که بر مردم عادی برای آنان به ارمغان می آورد، می جنگند.
ارتش کارشناس و جیره خوارانی که استخدام می کند، تلاش زیادی صرف می کند تا سوسیالیسم را نظامی گرا و تشنه خون به تصویر بکشد. در واقع، این سرمایه داری است که این نمونه از نوع سیستم اجتماعی است. تنها سرمایه داری؛ در حال حاضر برمبنای استثمار و نابرابری شدید، می تواند اقتصاد های جهان را به یک مفهوم تا حد بربریت به «جنگ پایدار» متصل کند. اغلب مردم جهان این نوع زندگی تحت چنین رژیمی را رد می کنند، بنابراین، مبلغان سرمایه داری باید دروغ بگویند. و هیچ مشکلی هم با دروغ گویی ندارند. با چهره ای آشکار اعلام می کنند که سیاه سفید و سفید سیاه است؛ و سرمایه داری مهربان است و سوسیالیسم سرکوب گر و ظالم است.
در واقع، با این حال، این کشورهای سرمایه داری بودند که به کشور جدید سوسیالیستی، روسیه شوروی، در طول چند هفته از ایجاد آن حمله بردند. این تهاجم همراه با توحش فوق العاده وحشیانه در بخشی از طرفداران رژیم سابق، به آن حدی بود که پرسنل آمریکایی که به سیبری حمله برده بودند، نیروهای سفید ضدانقلاب را در صورتی که به ظلمی که حال انسان را بهم میزند پایان ندهند، تهدید به حمله کردند. این باعث شد که سفیدها شایعه پخش کردند که در رهبری سربازان آمریکایی یک سرخ مخفی شده است!
ارتش سرخ در نهایت در سال ۱۹۲۲ توانست آخرین مهاجمان را، که کشوری تخریب شده برای جامعه جدید به ارث گذاشته بودند، مجبور به ترک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نماید. اما مردم شوروی یک درس مهم را یاد گرفتند. به همان خوبی که برای احیای معادن تخریب شده، کارخانه ها و زیرساخت خود تلاش شدیدی نمودند، ارتش، نیروی هوایی و دریایی خود را نیز برای حمله آینده سرمایه داری آماده ساختند. طبق معمول، ارتش کارشناس مبلغ ترویج سرمایه داری، این آمادگی و بازسازی شوروی را به عنوان «تهدیدی» برای دمکراسی های سرمایه داری دوستدار صلح به تصویر کشید.
سپس در دهه ۱۹۲۰، خیلی پس از شکست مهاجمان، غرب هنوز به راهزنان در جنوب و شرق روسیه جهت کشتن نمایندگان دولت شوروی و اقدامات دیگر، مانند حمله به کاروان های پنبه تولید شده در مزارع شوروی، و غیره با بودجه مالی و عرضه سلاح حمایت نمود. در خارج، دفاتر تجاری شوروی مورد حمله قرار می گرفتند و تخریب می شدند و کارکنان آنها توسط سرویس های امنیتی با این ادعا که به دنبال مدرک جاسوسی و جستجو آمده اند، ضرب و شتم می شدند.
هم چنین در دهه ۱۹۲۰، دولت شوروی با هزاران مزرعه کوچک، در آمادگی برای برنامه های بسیار زیادی برای صنعتی کردن کشور تحت برنامه پنج ساله اول، سیستم مالکیت اجتماعی را تنظیم نمود. عوامل سرمایه داری در خارج و باقی ماندگان آنها در داخل روسیه خراب کاری در کشاورزی اشتراکی را با هر وسیله ممکن تنظیم کردند، و حتی به دهقانان گفتند که دام های خود را قبل از آن که به دست شوروی ها «بیفتد»، بکشند. نتیجه اش قحطی شد، که مرگ و میر به همراه داشت، و سرمایه داری بدون درنگ سوسیالیسم را مقصر دانست. اگرچه آن ادعا به عنوان دروغ ضد کمونیستی در آن زمان افشا گردید، ولی در این سال های اخیر که مردم دیگر جزئیاتش را بخاطر نمی آورند، باز هم زنده اش کرده اند تا بازهم باشگاه متقاعد کننده دیگری جهت حمله به سوسیالیسم بسازند.
این سرمایه داری بود که با زور جهت به اجرا درآوردن قانون خودشان و حفاظت از «سرمایه گذاری هایشان» رژیم های استعماری را در مقیاس بزرگ توده ای به مرگ و نابودی در کشورهایی کشاند که به عنوان دارایی امپریالیستی در آفریقا، آسیا و آمریکای جنوبی بودند.
فاشیسم به عنوان سیستمی جهت حفاظت از سرمایه داری و برای جلوگیری از امکان انقلاب سرخ ظهور کرد . در کشورهایی که بر آنها غلبه کرد، کشتار جمعی به یک قاعده تبدیل گشت. فاشیسم آلمان میلیون ها نفر را در یک تلاش دیوانه وار برای «نژاد خالص» کشت و میلیون نفر دیگر را در اردوگاه های کار بردگی برای خدمت به سرمایه داران آلمانی به هلاکت رساند.
در دهه ها پس از جنگ جهانی دوم، هزاران نفر – شاید هم میلیون ها نفر – در حوادث صنعتی، فجایع معادن، کشتی های پرجمعیت یا غیرقابل استفاده و زهوار در رفته، یا با کار بیش از حد اندازه کشته شده اند. میلیون نفر دیگر به خاطر گرسنگی، در جهانی که ظرفیت تغذیه هر کسی را دارد، مرده اند! در سیستم سرمایه داری، به سادگی سرمایه دارن بدون کسب سود، علاقه ای به بهبود شرایط کارگران، جلوگیری از گرسنگی، مبارزه با آلودگی و تخریب محیط زیست، و یا بیماری های همه گیر ندارد.
بدون این که حتی از جنگ حرف بزنیم، بنابر سیاست ها و شیوه های مخرب و غیرانسانی سرمایه داری، میلیون ها نفر محکوم به رنج و فنا هستند!
برگردانده شده از: گاردین، ارگان حزب کمونیست استرالیا
http://www.cpa.org.au/guardian/2015/1711/16-taking-issue.html