تحول نظم جهانی و خطر یک جنگ بزرگ
اگر ابزار اعمال فشار سیاسی و اقتصادی غرب برای جلوگیری از سقوط آن کافی نباشد و نتواند عرصه جهانی را برای سرمایههای فراملیتی بگشاید، در آن صورت غرب از خود خواهد پرسید که آیا وقت آن نرسیده که تهدید در مورد استفاده خشنتر از ابزار نظامی را عملی کرد. یک پنجره زمانی در این هنگام بسته خواهد شد. نهایتاً در دهه ۲۰۴۰ چین از نظر نظامی نیز به ایالات متحده خواهد رسید. اگر ایالات متحده /ناتو بخواهد با تهدید استفاده از سلاحهای نظامی موفق باشد، باید در دهه آینده آن را به کار گیرد. در اصل گزینه یک حمله بزرگ نظامی برای سرمایههای فراملیتی نیز بدیل مناسبی نیست. ولی سئوال اینجاست که آیا سیاست کاربردی تهدید فزاینده نظامی و استفاده روزافزون ابزار نظامی به طور منطقهای و محدود واقعاً در دست کنترل باقی خواهد ماند و یا دیر و یا زود به مناقشات نظامی بزرگ منجر میگردد. از این رو خطر یک جنگ بزرگ واقعی است.
نويسنده: کنراد شولهر سردبیر نشریه ISW
تارنگاشت عدالت
۱.
غرب (متروپولهای کهنه سرمایهداری گروه سهگانه ایالات متحده/اروپا/ژاپن) در حال حاضر در عرصه توانايیهای اقتصادی توسط «جنوب» (کشورهای تازه صنعتی شده و در حال رشد) به عقب رانده میشود.
اگر گرایشات اقتصادی تقسیم قدرت جهانی ادامه پیدا کند، تفوق «غرب کهنه» در عرض ۱۵ تا ۲۰ سال آینده از بین خواهد رفت و جنوب به مرکز قدرت جهانی تبدیل خواهد شد.
تناسب قدرت اقتصادی امروز
• قویترین قدرت اقتصادی هماکنون چین است. این کشور ایالات متحده آمریکا را به رتبه دوم در جهان تنزل داده است. این واقعیت را صندوق بینالمللی پول اعلام کرد. مقایسه قدرت خرید کشورها به دلار منبع این برآورد است. این امر مبین توان واقعی مادی یک کشور و ظرفیت اقتصادی آن برای رشد قدرت دولتی است و نشان میدهد که دولت قادر است چقدر برای مصرف، سرمایهگذاری، تسلیحات، خدمات اجتماعی و زیرساختها هزینه کند. در مورد سرمایهگذاریهای خارجی فاکتور نرخ تبدیل ارز را نیز باید به آن افزود که تا حدی منظره را تغییر میدهد. اما موضوع تجلی قدرت از نظر اقتصادی در تولید ناخالص ملی و قدرت خرید قیاسی متبلور میگردد.
• براین پایه چین هماکنون از ایالات متحده آمریکا جلو افتاده است. در بین ۱۰ کشور اول، ۵ کشور جزو کشورهای تازه صنعتی شده اند: چین (رتبه اول)، هندوستان (رتبه سوم)، روسیه (رتبه ششم)، برزیل (رتبه هفتم) و اندونزی (رتبه نهم). ۵ کشور نامبرده بر رویهم به مراتب توانايیهای بیشتری در اختیار دارند تا ۵ کشور غرب کهنه: ایالات متحده (رتبه دوم)، ژاپن (رتبه چهارم)، آلمان (رتبه پنجم)، فرانسه (رتبه هشتم) و بریتانیای کبیر (رتبه دهم). تناسب جمع تولید ناخالص ملی این دو گروه (به بیلیون دلار) ۳۵ به ۳۱ به نفع کشورهای تازه صنعتی شده است.
تناسب ۲۰۳۰ به ۲۰۵۰
• این تناسب روزبهروز بیشتر به نفع «جنوب» تغییر پیدا میکند. در سال ۲۰۳۰ از ۱۰ کشور صدر جدول ۶ کشور به جنوب تعلق دارد. در سال ۲۰۵۰ تعداد آنها به ۷ خواهد رسید. تناسب جمع تولید ناخالص ملی در سال ۲۰۳۰ برابر ۶۸ به ۴۲ (فاکتور ۱٫۶) و در سال ۲۰۵۰ به ۱۴۷ به ۵۵ (فاکتور ۲٫۷) به نفع کشورهای «جنوب» خواهد بود (ارقام متعلق به Price Waterhouse Cooper. یک شرکت مشاور جهانی در مسايل اقتصادی است که در ۱۵۷ کشور دارای ۱۹۵ هزار کارمند است.)
• تبعات این روند: غرب که تاکنون در این زمینهها تفوق داشت از سال ۲۰۳۰ در نقش حریف شکست خورده ظاهر خواهد شد و به جای دستور دادن باید به پذیرفتن دستور گردن نهد.
۲ .
البته این پیشبینی را باید مشروط دانست، زیرا این روند تنها هنگامی به واقعیت مبدل خواهد شد که فاکتورهای کنونی گرایشات ثابت بماند. مسأله اصلی این است که آیا سرمایهداری غربی این تحول دوران را خواهد پذیرفت؟ و یا با آن با تمام توان سیاسی، اقتصادی و نظامی خود مبارزه خواهد کرد؟ و آیا احتمالاً فقط جنگهای کوچک حاشیهای پدید نخواهد آمد، بلکه جنگهای بزرگتر و یا حتا جنگ جهانی در انتظار ما خواهد بود؟
۳ .
جابهجايی قدرت در این سطح تاکنون جنگهای بزرگی را به همراه داشته است-جنگ اول و جنگ دوم جهانی-
سوسیالیسم واقعاً موجود بدون وقوع یک جنگ بزرگ فروپاشید. در اثر صلحی که با مسابقه تسلیحاتی اجین بود و همینطور در اثر جنگهای نیابتی سوسیالیسم از نظر سیاسی و اقتصادی به زانو درآمد.
فرضیه من این است که ما هماکنون در آستانه یک جنگ سوم جهانی قرار گرفته ایم، زیرا:
۴ .
آنچه که مسلم است سرمایهداری غربی مایل نیست این تحول دورانی را بپذیرد.
۴.۱ سرمایهداری غرب توان اقتصادی خود را بسیج میکند (TTIP, TPP) و آن را هدفمند علیه رقبای خود در جنوب به کار میبندد. ريیسجمهور اوباما در سخنرانی خود پيرامون وضعیت کشور در ژانویه ۲۰۱۵ گفت: «چین میخواهد برای منطقهای از جهان که با سرعت در حال رشد است، مقررات وضع کند. این اقدام شاغلین ما و شرکتهای ما را تضعیف خواهد کرد. چرا باید به آنها اجازه دهیم؟ این مقررات را باید ما تعیین کنیم. ما باید زمین بازی را مشخص کنیم. لذا از هر دو حزب تقاضا میکنم اتوریته لازم را به من بدهند تا برای حفظ منافع کارگران آمریکايی مقررات تجارتی نوین و سختی از آسیا تا اروپا وضع کنم.» در نتیجه ريیسجمهور آمریکا در عرصه زورآزمايی جهانی با چالشگران تفوق غرب TTIP و TPP را وسیله قرار میدهد.
۴.۲ غرب کوشش میکند تا «کشورهای سرمایهداری نوین» را در ساختارهای جهانی خود ادغام کند. چین باید به «کارگاه جهانی» مبدل شود و کارگاه جهانی بماند. هندوستان باید صادرکننده محصولات فنآوری اطلاعاتی IT گردد. روسیه و دیگران وظیفه تأمین مواد خام و انرژیزا را به عهده گیرند. چین که قهرمان صادراتی است، طلبکار عمده بدهیهای ایالات متحده خواهد شد. اما ظاهراً تحقق این سیاست کاربردی همگرايی و ادغام به کمک ابزار اقتصادی هماکنون به نهایت مرزهای توانايی خود رسیده است.
۴.۳ غرب تبلیغات ایدئولوژیکی خود را تشدید میکند. «هرفرید مونکلر» در کتاب خود «امپراتوریها. منطق سلطه جهانی» (۲۰۰۵) برای بقای امپراتوریها سه اصل را مطرح کرد:
– وعده شکوفايی اقتصادی را عملی کنند
– با طرح خطر بربریت، یک مرز مجازی بین خود با مخالفین و آنهايی که باید به اسارت درآیند، به وجود آورند
– صلح را در مناطق زیر سلطه خود تأمین سازند.
از صلح و شکوفايی که خبری نیست، لذا «گفتمان در مورد بربریت» تشدید میگردد. الگوی کار: «ما، جامعه ارزشی غرب علیه بقیه که بربرند و دمکراسی نمیشناسند. یا پیروز خواهیم شد و یا اغتشاش و بربریت جهان را فرا خواهد گرفت.» در نتیجه ما شاهد حمله ایدئولوژیکی علیه روسیه و چین هستیم که یادآور دوران مناقشات سیستمها است. «پوتین و سیستم او به کلی غیردمکراتیک و ضدمردمی است و «شیلینپین» مائوی نوین است.»
۴.۴ همه این سیاستهای کاربردی درست عمل نمیکنند. در چین اینطور به نظر میرسد که حزب کمونیست سکان کشتی سیاست را در اختیار خود دارد. در روسیه محبوبیت پوتین به دنبال درگیریها با اوکرائین و حملات غرب به روسیه ۸ درصد افزایش یافته و به ۹۲ درصد رسیده است. لذا غرب بیشتر مجبور است ورق نظامی را وارد بازی کند.
ایالات متحده آمریکا اعلام میکند که حاضر است برای حفظ موقعیت خود به عنوان «تنها ابرقدرت» در صورت لزوم حتا دست به اسلحه ببرد. اوباما در «وست پوینت» آکادمی نظامی شماره یک ایالات متحده در ماه می ۲۰۱۴ گفت: «از اروپا تا آسیا ما پاشنه در پیمان آتلانتیک هستیم که تاکنون در تاریخ کشور ما سابقه نداشته است و لذا ایالات متحده آمریکا یک ملت ضروری بوده و خواهد بود.»
اوباما صریحاً دست به تهدید نظامی میزند: «اگر منافع مرکزی ما لازم کند، اگر مردم ما مورد تهدید قرار گیرند، اگر شیوه زندگی ما زیر سؤال برود و اگر امنیت کشورهای همپیمان ما به خطر بیافتد، ایالات متحده آمریکا از قدرت نظامی خود استفاده خواهد کرد.»
اوباما خطراتی که آمریکا را تهدید خواهند کرد بازمیشمارد: «تروریستها … تجاوز روسیه … بزرگی چین و مسابقه تسلیحاتی … از برزیل تا هندوستان قشر متوسط در حال رشد با ما در رقابت است و دولتها به دنبال نفوذ بیشتر در مجامع جهانی هستند.»
«سیاست کاربردی امنیتی ایالات متحده آمریکا ۲۰۱۵» در بند ۱ خود این طور فرموله شده: آسیا و منطقه اقیانوس آرام از نو تنظیم خواهد شد Rebalancing و در مرکز توجه استراتژی نظامی ایالات متحده آمریکا قرار خواهد گرفت.
هیلاری کلینتون در نوامبر ۲۰۱۱ از تغییر مسیر سیاست آمریکا سخن گفته بود: «قرن ۲۱، قرن پاسیفیکی ایالات متحده آمریکا خواهد بود.»
– دولت آلمان با طیب خاطر از این تغییر مسیر به عنوان نیروی تکمیلی تبعیت کرد. در سال ۲۰۱۳ اندیشکده وزارت امور خارجه، بنیاد دانش و سیاست به همراهی بنیاد جرمن مارشال آو یونایتد استیت که به وزارت امور خارجه آمریکا بسیار نزدیک است، نتیجه تحقیقات خود را انتشار داد: قدرت جدید، مسؤولیت جدید. عناصر سیاستهای خارجی و امنیتی آلمان در حال تحول. در این تحقیقات که تمامی آن از طرف کنفرانس امنیتی مونیخ در سال جاری تأيید شد، گفته میشود که نظم جهانی در «حال تحول» است و در نتیجه خطرات امنیتی نوینی پدیدار میگردد. ایالات متحده آمریکا «با در نظر گرفتن منابع محدود خود به عنوان سرکرده تنها به طور مشروط حاضر است نظم بینالمللی را تضمین کند. در نتیجه «مسؤولیتهای نوینی» متوجه آلمان خواهد شد. نقش سیاسی این کشور مطابق با اهمیت اقتصادی آن نیست. آلمان اکنون باید به عنوان قدرت تعیین کننده در اروپا، نقش رهبری کننده جهانی را به عهده گیرد.
– مبدأ حرکت سیاست کاربردی «مسؤولیتهای جدید» نقش مهم جهانی شدن برای آلمان است که بیش از هر کشور دیگری از آن و تضمین نظم جهان سود میبرد. «اگر آلمان بخواهد به شیوه زندگی خود ادامه دهد و آن را حفظ کند، باید در جهت نظم جهانی صلحآمیز و مطابق با اصول فعالیت کند؛ با کلیه امکاناتی که در اختیار آلمان قرار دارد و از جمله اگر لازم شد با امکانات نظامی.
– امپریالیسم نوین و آشکار آلمانی خود را رقیب امپریالیسمی که آمریکا معرف آن است، نمیبیند و به دنبال منافع متفاوتی نیست، برعکس رفتار آلمان در چارچوب یک استراتژی جهانی هماهنگ شده سرمایههای فراملیتی که در متروپولهای قدیمی آمریکا و اروپا حضور دارند، نقش مکمل را ایفاء خواهد کرد. از اینرو میتوان آن را «امپریالیسم تعاونی» نام نهاد.
– ایالات متحده آمریکا، آلمان و اصولاً ناتو مصمم اند «هر جا و هر وقت که لازم شد» از ابزار نظامی استفاده کنند. در همایش ناتو در ویلز، اکتبر ۲۰۱۴ به اصطلاح طرح اقدام آمادگی ناتو تصویب شد. هسته مرکزی آن طرح ایجاد یک گروه واکنش سریع جدید متشکل از چندین هزار نفر بود که در چارچوب گسترش ناتو به شرق مورد استفاده قرار گیرد. بنابر گزارش «بوندس وهر جورنال» ناتو در فکر آن است که چگونه میتوان سلاحها و تجهیزات مورد نیاز این گروه واکنش سریع را «در منطقه شرقی و در کشورهای مربوطه مثل استلاند، لتلاند و لیتوانی انبار کرد.»
– نفرات «نیروی واکنشی ناتو» قبلاً به ۳۰ هزار سرباز افزایش داده شده بود. ایالات متحده هماکنون ۳۰۰۰ سرباز دیگر به کشورهای بالتیک انتقال داده است. برای سال جاری مانورهای نظامی متعددی درست در کنار مرزهای روسیه در نظر گرفته شده است.
۵ .
در مقابل این فشار سیاسی نظامی، جنوب نیز فشار متقابل ایجاد میکند.
این روند با پیشرفت کشورهای BRICS توان مضاعفی پیدا خواهد کرد. اما کشورهایBRICS در حال حاضر قادر نیستند بلوک سیاسی متحدتر و قدرتمندتری را ایجاد کنند. هندوستان، برزیل و آفریقای جنوبی کماکان زیر نفوذ سرمایههای بینالمللی و تبلیغات «ارزشهای غربی» قرار دارند. خط جبهه واقعی بین شمال و جنوب کشیده نشده، بلکه بین سرمایهداری جهانی زیر نفوذ متروپولهای کهنه از یک طرف و چین و روسیه از طرف دیگر قرار دارد. این دو کشور در مقابل نفوذ سرمایههای فراملیتی روزبهروز بیشتر و شدیدتر مقاومت میکنند. البته غرب هم این تفاوتها را بین کشورهای BRICS در نظر میگیرد. ایالات متحده آمریکا دارای روابط «همکاری» با هندوستان، برزیل و اندونزی است، در حالیکه با روسیه و چین تنها دارای «روابط» است (که در ضمن کانون شماره یک خطر نامیده میشوند.)
۶.
استراتژی نظامی روسیه/ چین
البته چین انتقال گرانیگاه نظامی ایالات متحده آمریکا به منطقه اقیانوس آرام را دقیقاً دنبال میکند. رشد اقتصادی چین به شدت آسیبپذیر است. ۸۰ درصد واردات نفتی و گازی از طریق تنگه ملاکا عبور میکند که میتواند توسط ارتش قدرتمند ایالات متحده آمریکا مسدود گردد. چین در مقابل این اقدام بودجه نظامی خود را افزایش بخشید. تمام جنوب به افزایش قدرت تسلیحاتی خود روی آورد. در بین ۱۵ کشور با بالاترین سطح بودجه نظامی، ۷ کشور متعلق به جنوب است.
پس از ایالات متحده به فاصله زیاد چین، عربستان سعودی، هندوستان، کره جنوبی، برزیل، ترکیه و امارات متحده عربی قرار دارند. تقسیم نوین جهان رنگ نظامی به خود میگیرد.
چین تنها به ارتقاء سطح تسلیحاتی خود اکتفا نمیکند، بلکه ضرورتهای استراتژیکی خود را تغییر داده است. تا سال ۲۰۰۸ اساس سیاست این کشور بر پایه «دفاع صرفاً تدافعی است» تعیین شده بود. از سال ۲۰۰۹ این سیاست جای خود را به «دفاع در وهله نخست تدافعی است» داد. چین علايق خود را در خارج از کشور، از جمله مسأله انرژی و مواد خام در خارج، راههای آبی، چینیها و شرکتهای چینی در خارج از کشور، بخشی از منافع ملی چین اعلام کرد.
روسیه در دسامبر ۲۰۱۴ دکترین نظامی جدیدی ارايه نمود که در آن پیمان نظامی ناتو به عنوان «منبع تهدید شماره یک» و مانورهای نظامی آن «در کشورهای همسایه روسیه و همپیمانان آن» یک «تهدید نظامی» معرفی میشود. روسیه غرب را دشمن شماره یک خود محسوب میکند که منطقی است و روی جنوب به عنوان همپیمان حساب باز کرده. این همپیمانان عبارتند از اتحادیه کشورهای مستقل، پیمان دفاعی CSTO، سازمان شانگهای برای همکاری و کشورهای عضو BRICS.
تمام جنوب کوشش میکند تا کمبودهای نظامی خود را جبران کند. چین و به ویژه روسیه، غرب را به عنوان رقیب عملی و یا احتمالی خود دقیقاً زیر نظر گرفته اند.
۷ .
«خط جبهه داغ» این مناقشات در حال حاضر در مرز ناتو/اتحادیه اروپايی علیه روسیه عبور میکند.
– گسترش ناتو در شرق مغایر با تعهدات آن در سال ۱۹۹۰ است
– در این بین ۱۲ کشور از اعضای سابق پیمان ورشو به عضویت ناتو درآمده اند: لهستان، جمهوری چک، مجارستان، بلغارستان، استلاند، لتلاند، لیتوانی، رومانی، اسلواکی، اسلوونی، آلبانی و کرواسی.
– روسیه تازه بعد از جریان اوکرائین دست به مقاومت زد. رویکرد روسیه در این زمینه در سطح جهان بازتاب منفی به دنبال داشت ولی موقعیت روسیه در بین کشورهای BRICS به غیر از برزیل را به شدت ارتقاء بخشید.
– تبعات مناقشه بین ناتو و روسیه به نظر من هنوز معلوم نیست ولی گرایش بدین سو است که روسیه دست بالا را پیدا کند.
– اگر روسیه به دنبال تحریمات به زانو درآید و به سیاستهای سرمایههای فراملیتی گردن نهد، پیشدرآمدی برای تشدید حمله به چین خواهد شد. (پیروزی غرب بر روسیه «جنوب» را به شدت تضعیف خواهد کرد و در ضمن آژیرهای خطر را نیز به صدا در خواهد آورد.)
۸ .
اگر ابزار اعمال فشار سیاسی و اقتصادی غرب برای جلوگیری از سقوط آن کافی نباشد و نتواند عرصه جهانی را برای سرمایههای فراملیتی بگشاید، در آن صورت غرب از خود خواهد پرسید که آیا وقت آن نرسیده که تهدید در مورد استفاده خشنتر از ابزار نظامی را عملی کرد. یک پنجره زمانی در این هنگام بسته خواهد شد. نهایتاً در دهه ۲۰۴۰ چین از نظر نظامی نیز به ایالات متحده خواهد رسید. اگر ایالات متحده /ناتو بخواهد با تهدید استفاده از سلاحهای نظامی موفق باشد، باید در دهه آینده آن را به کار گیرد. هزینه انسانی و مادی این اقدام وحشتناک خواهد بود و به منافع سرمایههای فراملیتی نیز خسارت وارد خواهد کرد.
۹ .
در اصل گزینه یک حمله بزرگ نظامی برای سرمایههای فراملیتی نیز بدیل مناسبی نیست. ولی سؤال در اینجاست که آیا سیاست کاربردی تهدید فزاینده نظامی و استفاده روزافزون ابزار نظامی به طور منطقهای و محدود واقعاً در دست کنترل باقی خواهد ماند و یا دیر یا زود به مناقشات نظامی بزرگ منجر میگردد. از اینرو خطر یک جنگ بزرگ واقعی است. این خطر را میتوان از سر دور کرد اگر بتوان یک تحول سیاسی در کشورهای بزرگ غربی تحمیل نمود، قدرت سرمایههای فراملیتی را محدود کرد، استفاده از سلاحهای نظامی در مناقشات را توسط انظار عمومی مطرود نمود. رشد نیروهای صلحدوست در این زمینه یکی از وظایف اصلی نیروهای چپ در فاز بعدی خواهد بود. در سال ۱۹۶۴ تعداد ۶۲ درصد از مردم آلمان با دخالت آلمان در حل بحرانهای بینالمللی موافق بودند. در سال ۲۰۱۴ این رقم به ۳۷ درصد و در سال ۲۰۱۵ به ۳۴ درصد رسید. بحران اوکرائین مردم را در مورد مسأله جنگ و صلح حساستر کرد. ۸۲ درصد از آلمانیهايی که در نظرسنجی شرکت کرده بودند مخالف تقبل هر نوع مأموریت نظامی توسط نیروهای ارتش آلمان هستند. این نظر عمومی زمینه اختلافنظر بین واشنگتن و برلین در کاربرد سلاح و ارتش در اوکرائین است.
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. با تشکر از رفیق شیری و ترجمه دقیق و حرفه ای ایشان و سپاس…
دوست گرامی من عضوی از نویسندگان و مترجمان مجله هفته نیستم اما از همکاران آن هستم و گاهی مطالبی را…
مجله هفته حتی به اردوغان عضو ناتو هم نه نمی گوید! حتی به امارات هم نه نمی گوید! فقط کافی…
سلام، مقاله بسیار خوبی است، پیشرفت ها و دستاوردهای شوروی را بیان کرده است. اما مانند بیشتر مقاله هایی از…
مقاله بسیار خواندنی و جالبی بود. ای کاش بسیاری از افراد ناآگاه که از خدمات انقلاب اکتبر و اتحاد شوروی…