منبع: کلیات آثار لنین
تارنگاشت عدالت
جلد ۲۵، ص. ۸۷-۸۵
هیچ ایدهای اشتباهتر و مضرتر از جدا کردن سیاست خارجی از سیاست داخلی نیست. دروغگویی سهمگین این جداسازی در زمان جنگ حتا سهمگینتر میشود. با این وجود بورژوازی به هر کار ممکن و غیرممکن دست میزند تا این ایده را اشاعه دهد. نادانی عمومی از سیاست خارجی به نحو غیرقابل مقایسهای بیشتر از سیاست داخلی است. «پنهانی بودن» روابط دیپلماتیک به نحوی مقدس در آزادترین کشورهای سرمایهداری، در دمکراتیکترین جمهوریها رعایت میشود.
فریب عمومی در «امور» خارجی یک هنر واقعی شده، و انقلاب از این فریب بسیار آسیب میبیند. سم فریب به وسیله میلیونها نسخه از روزنامههای بورژوازی در سطح گستردهای پخش میشود.
شما باید در سمت یکی از دو گروه بسیار ثروتمند و بسیار قدرتمند غارتگران امپریالیستی باشید- واقعیت سرمایهداری موضوع اصلی سیاست خارجی امروز را اینگونه مطرح میکند. طبقه سرمایهدار موضوع را اینگونه مطرح میکند. و لازم به گفتن نیست که تودههای وسیع خرده بورژوازی که نظرات و تعصبات سرمایهدارانه قدیمی خود را حفظ کرده اند، آنرا اینگونه مطرح میکنند.
کسانی که تفکر آنها از روابط سرمایهداری فراتر نمیرود، نمیتوانند درک کنند چرا کارگران، اگر از نظر سیاسی آگاه باشند، نمیتوانند در سمت یکی از دو گروه غارتگران امپریالیستی قرار بگیرند. برعکس، کارگران نمیتوانند درک کنند چرا سوسیالیستهایی که به اتحاد برادرانه کارگران جهان علیه سرمایهداران جهان وفادار مانده اند، به متمایل بودن به یک معاهده صلح جداگانه با آلمانها، یا در عمل به خدمت به آن معاهدۀ صلح، متهم میشوند. این سوسیالیستها (و بنابراین بلشویکها) تحت هیچ شرایطی نمیتوانند با معاده صلح جداگانه بین سرمایهداران موافق باشند. پایه سیاست خارجی پرولتاريای از نظر سیاسی آگاه، معاهده صلح جداگانه با سرمایهداران آلمانی و اتحاد با سرمایهداران آنگلو-فرانسوی نیست.
منشویکهای ما، چون از بریدن از «انگلیس و فرانسه» میترسند، با این برنامه مخالفت میکنند، اس-آرها عملاً یک برنامه سیاست خارجی سرمایهداری را پیش میبرند، در عینحال آنرا با عبارات سرخ و بیآزار درباره «بازبینی معاهدات»، اعلام حمایت از «صلح بدون الحاق» و غیره میآرایند. همه این آرزوهای مقدس به ماندن در عبارات پوچ محکومند، زیرا واقعیت سرمایهداری موضوع را بیپرده مطرح میکند: یا به یکی از دو گروه سرمایهداران تسلیم شوید، یا علیه همه امپریالیستها مبارزه انقلابی کنید.
آیا ما در این مبارزه هیچ متحدی داریم؟ طبقات تحت ستم در اروپا، در درجه نخست پرولتاریا. خلقهای تحت ستم امپریالیسم، در درجه نخست در همسایگان ما در آسیا.
منشویکها و اس-آرها، که خود «دمکراتهای انقلابی» هستند، در واقع یک سیاست خارجی ضدانقلابی و ضددمکراتیک را دنبال میکنند. آنها اگر انقلابی بودند، به کارگران و دهقانان روسیه توصیه میکردند پیشاپیش همه خلقهای تحت ستم امپریالیسم و همه طبقات تحت ستم حرکت کنند.
«اما در آنصورت سرمایهداران همه کشورهای دیگر علیه روسیه عمل خواهند کرد»، بیدانشهای ترسیده مخالفت میکنند. این غیرممکن است. هیچ دمکرات «انقلابی» حق ندارد پیشاپیش جنگ را محکوم کند. اما احتمال عملی چنان جنگی بسیار زیاد نیست. امپریالیستهای انگلیسی و آلمانی قادر نخواهند بود علیه روسیه انقلابی «به توافق برسند.»
انقلاب روسیه، که از سال ۱۹۰۵ به انقلابها در ترکیه، ایران و چین منجر گردید، اگر ایجاد یک اتحاد انقلابی حقیقی را با کارگران و دهقانان مستعمرات و نیمه مستعمرات علیه مستبدین، علیه خانها، برای بیرون راندن آلمانها از ترکیه و انگیسیها از ترکیه، ايران، هند، مصر و غیره آغاز کرده بود امپریاليستهای آلمانی و بریتانیايی را در موقعیت بسیار دشوارتری قرار میداد.
سوسیال-شووینیستها، هم فرانسوی و هم روسی، دوست دارند به سال ۱۷۹۳ اشاره کنند. آنها با این اشاره تماشایی سعی دارند خیانت خود را به انقلاب بپوشانند. اما مردم در اینجا از فکر کردن به این امتناع مینمایند که دمکراتهای حقیقتاً «انقلابی» در روسیه میتوانند و باید مانند سال ۱۷۹۳ به ملتهای تحتستم و عقبمانده برخورد کنند.
سیاست خارجی سرمایهداران و خرده بورژوازی «اتحاد» با امپریالیستها، یعنی وابستگی شرمآور به آنها است. سیاست خارجی پرولتاریا اتحاد با انقلابیون کشورهای پیشرفته و با همه ملتهای تحت ستم علیه همه و هر امپریالیست است.