شاهرخ زمانی وکرکسان – کوتاه کلامی درباره نوشته علیرضابیانی

shahrokh_zamani

شاهرخ زمانی وکرکسان

کوتاه کلامی درباره نوشته علیرضابیانی

 

علی رسولی ( ف .ک.)

 

« آن ابزاری که شاهرخ برای تداوم بخشیدن این میراث به جاگذاشت ، یک کمیته بود وآنهم کمیته اقدام کارگری است…. انتخاب کمیته اقدام کارگری درمقابل دهها کمیته ی دیگرومتصل کردن سیاسی وتشکیلاتی خود به کمیته اقدام کارگری کاملاً حساب شده وازروی تحقیقات پیشین ودیدن تجارب قبلی بوده است »( مازیاررازی – میراث شاهرخ زمانی ). « درکدام یک ازبحث ها ونظرات رفقای کمیته اقدام کارگری وگرایش مارکسیستهای انقلابی ، ازرفیق شاهرخ زمانی به جزکمونیستی برجسته توصیفی دیگرمشاهده شده است …. اما اگرنگرانی ازبرجسته کردن شاهرخ به عنوان یک کمونیست رزمنده ، باهرسطح ازاختلافات نظری با او، به معنی اعلام عضویت شاهرخ درکمیته اقدام کارگری …. تلقی شود ، این دیگربه سطح نازل درک ودریافت سیاسی برداشت کننده بازمیگردد» ( علیرضا بیانی – خوش رقصی کرم‌های برسرقلاب ) . نقل قول اول را من درمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٍ ازگفتارمازیاررازی به منظوردروغین ومکارانه بودن آن ادعای یکی ازگردانندگان آن جرگه تروتسکیستی آورده بودم . نقل قول دوم ازعلیرضا بیانی روشن نیست درماهیت امرروی به چه شخصی دارد. اگرمنظورنویسنده مقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ ودیگرانی که به آن ادعای فریبکارانه نیشخند زده‌اند بوده است ، بایستی مجدداً آقای بیانی رابه گفتارهمکاروهم مسلک ایشان رجوع داد . مگراین هم قطارعلیرضابیانی به روشنی تمام بیان نداشته است که شاهرخ « کمیته اقدام کارگری» را ازخود « بجا گذاشت » و خود را« به کمیته اقدام کارگری » ازنظر« سیاسی وتشکیلاتی » « متصل کرد » ؟ اگر منظورایشان شخص بیان کننده آن ادعاست ،چه جائی درمقاله کذائی ایشان دارد ؟ چرادعواهای رقابتی برای رهبری یک جرگه چند نفره تروتسکیستی را دریک مقاله بیرونی طرح میکنید وبه دروغ می نویسید که « درکدام یک ازبحث ها ونظرات رفقای کمیته اقدام کارگری وگرایشهای مارکسیستهای انقلابی » چنین وچنان طرح شده است ؟ نام مازیاررازی درزیراین نقل قول نهفته است واویکی ازهمان « رفقای» جرگه شماست . اگرواقعاً باوردارید که گوینده نقل قول اول « سطح نازل درک ودریافت سیاسی » دارد ، لطفاً آنرادرمحل خود ودرجمع خود طرح کنید واگرضرورت رویکرد بیرونی را تشخیص داده‌ اید ، جسارت آنراداشته باشید که صریح وروشن بیان دارید و کاسه کوزه های دعواهای درونی خود رابرسردیگران نشکنید . نقل قول آورده شده ازمازیاررازی صراحت تمام دارد وبه زبان فارسی نوشته شده است که آقای بیانی توانائی خواندن آن رادارد .

اگرآقای بیانی معنای « بجاگذاشت » و « انتخاب » و « متصل کردن سیاسی وتشکیلاتی » رانمیداند ، میتواند ازدیگران بپرسد ویا به لغت‌ نامه ها مراجعه کند واگرنمی خواهد به معنای آن‌ها پی ببرد ، باید درپی مداوای این مشکل روانی خود باشد .

علیرضا بیانی درنوشته ی کذائی خود مدعی است که نویسنده مقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ مواردی رابه دروغ طرح کرده است وحتی زحمت این رابه خود نداده است که به یک نمونه ، حتی یک نمونه کوچک ، اشاره کند . آقای محترم ! به روشنی تمام بگوئید یابنویسید که نقل قول ازمازیاررازی صحت دارد یانه . آیا درآن دست برده شده است یا نه . نقل قول ازمازیاررازی کلمه به کلمه درمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ آورده شده است ومفهوم ومنظور آن کاملاٌ روشن است . چرا جناب بیانی درفحشنامه خود هیچگونه اشاره‌ای به این نقل قول ندارد؟ ناسزاگوئی وانگ زنی راجایگزین اشاره وبررسی آن نقل قول کردن چه معنائی دارد ؟ اگرشیادی سیاسی نباشد ، درکمترین امکان فرارازپاسخگوئی است . آقای بیانی به خوبی میداند که حتی اگرازگفتاردوپهلواو ویکی دیگرازهم فکران وهم مسلکان اش بگذریم ، مصاحبه مازیاررازی هنوزدرآرشیوبرخی ازنشریات مجازی موجود است . من درمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ درتمامی موارد ، مستند وبراساس مدارک اظهارنظرکرده ام درحالیکه علیرضا بیانی درباصطلاح پاسخ به آن مقاله تنها به دروغ گویی ، تهمت زنی ، انگ زنی ، فحاشی وانواعهم دست زده است و حتی درنادرست بودن یک موردازاسنادومدارک کلامی نیاورده است . برای اینکه خواننده بتواند به مقایسه آن دونوشته بپردازد ، لینک هردورادرزیراین نوشته می آورم .

اشاره دوم من درآن مقاله مربوط به دو دید لنینیستی وتروتسکیستی درباره ایجاد وساختمان حزب کمونیست بود واینکه رفیق شاهرخ زمانی بنابرگفتارونوشتجات وعمل خود باوربه راه وروش لنینی داشت ودراین موردنقل قولهائی ازشاهرخ آورده بودم . کدام یک ازاین نقل قولها نادرست ویا ناکامل آورده شده بود ؟ من درآن مقاله با استناد به لنین ومقایسه نظریه شاهرخ با آن نشان داده بودم که شاهرخ پیرووفادارلنین بود و با تروتسکی که خواهان ایجاد حزبی منشویکی بود ، خط فاصل داشت . حتی ازتروتسکی هم مدرک ونقل قول آورده بودم که چگونه لنین را درمورد ایجاد حزب به بدترین رنگها می آلائید . مستند با نقل قول ازشاهرخ نوشته بودم که این کمونیست راستین با درس آموزی ازمقاله ٌ چه باید ٌ لنین درپی ایجاد چگونه حزبی با چه مشخصاتی بود درحالیکه تروتسکی درمنجلاب منشویکیسم غوطه ورشده بود ودردفاع ازمنشویکیسم ، لنین را « یک رباخوار» « اخلالگر» « رهبرارتجاعی » و« ژاکوبینیسم» خطاب میکرد ومنابع راهم ذکرکرده بودم . من درآن مقاله به هم خوانی نظریه شاهرخ درمورد هویت طبقاتی پرولتاریا با نظریه لنینی وبا مدرک و نقل قول اشاره کرده بودم ، درمورداختلاف سبک کارلنینی که شاهرخ ازآن دفاع میکرد با سبک کارتروتسکیستی که شما هم درنوشته تان پبشه کرده‌اید با سندومدرک اشاره کرده بودم و…. آقای محترم ! شما حتی دریک مورد کوچک به نادرست بودن این اسناد ومدارک اشاره نکرده‌ اید وتنها توهین وفحاشی را به سان تروتسکی ، آری به سان تروتسکی ، پیشه کرده‌ اید . یک انسان سیاسی پاک سیرت اگر به آنچه که عمیقاً باورداشته باشد ، با سند ومدرک دفاع میکند وهرگز تهمت وفحاشی وانگ زنی را برای خلاصی خود برنمی گزیند . شما اگرپای استدلالتان نمی لنگید میتوانستید حتی بحثی پلیمیکی را با سند ومدرک ارائه دهید وناراحتی وخشم خودراازافشاگری من درباره تروتسکی ازطریق پلمیک ، درصورت مستدل بودن ، خالی کنید . من به دیگرموارد مستند مقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ اشاره نمیکنم چون هم ازیکسو تکرارمکررات می‌شود وهم اینکه درواقعیت امر ، اندوه ودل آزردگی شما ازآن مقاله بیشتراز افشاگری درباره شخص تروتسکی ، انحرافات ضد کمونیستی اووخیانت او به طبقه کارگربوده است . ازآنجائیکه قادر به دفاع ازتروتسکی وتروتسکیسم بدون حمله به لنین ولنینیسم نیستید ، راه چاره رابه سان مرشد اعظم درفحاشی ، تهمت ، انگ زنی وانواعهم دریافته اید .

درپی افشاگریها وازجمله نامه اخیربهنام ابراهیم زاده بنام ٌ د لنوشته برای شاهرخ زمانی ٌ که ازجمله مینویسد : « خوب میدانم که توکیستی وچه کسی بودی ، خواهم گفت توبزرگی ومصادره نشدنی هستی وکسی نمی‌تواند تورا کوچک کند»

امروزه دروغگوئیها درانتساب شاهرخ به ٌ کمیته اقدام کارگری ٌ!! آنچنان برملا شده است که حتی یکی ازرهبران آن جرگه تروتسکیستی به نام علیرضا بیانی مجبورشده است به نوعی دوپهلو که دردومین نقل قول ابتدای نوشته آورده شد ازآن ادعای دروغین دست بردارد.این آقا ، به شیوه دوپهلوگوئی آغازگر ادعای دروغین انتساب شاهرخ بهٌ کمیته       اقدام کارگری ٌ ! شد وحالا که درپی افشاگپریها مجبوربه دست برداشتن ا زآن شده است بازهم صراحت ندارد ودوپهلوگوئی را پیشه کرده است . اما حتی این دوپهلوگوئی هم صادقانه نیست . چرا ؟ اوزیرکارنه درب جلورا میبندد تادرزمان مناسب ازدرب عقب وارد شود . بگذارید برخلاف علیرضا بیانی وبراساس سنت دیرینه ام ، سند ومدرک ارائه دهم . بیانی درهمان نوشته ی کذائی اش مینویسد : « رفیق شاهرخ دراین اواخربه این نتیجه رسیده بود که لازم است یک سلسله فعالیتهای رادیکال انقلابی راتحت پوشش یک کمیته صورت داد » . تا اینجا درست . اما دروغگوئی به سبک تروتسکی درادامه نوشته این چنین آورده می‌شود: « بنابراین میتوان درپوشش کمیته اقدام کارگری چنین فعالیتی راسازمان داد . اواضافه میکرد که کمیته اقدام باید ساختارپایه ای خودرا شکل دهد واین رابه عنوان یکی ازمهم ترین پایه‌های حزب آینده درنظرداشت » ( مقاله کذائی ) . عجبا!! بنابرادعای جناب بیانی ، رفیق کمونیست شاهرخ زمانی قصد داشت فعالیتهای خود را« درپوشش کمیته اقدام » سازمان دهد واین کمیته را« به عنوان یکی ازمهم ترین پایه‌های حزب آینده درنظرداشت » . چنین ادعائی ، کاملاً دروغ وبه قول بهنام ابراهیم زاده «مصادره» و «کوچک» کردن شاهرخ میباشد . چرا ؟ زیراشاهرخ همانگونه که بارها ذکرکرده بود ، خواهان ایجاد حزب کمونیست به شیوه لنینی یعنی ایجاد حزب بلشویک بود . جناب بیانی درهمان مقاله کذائی اشاره دارد که : «کسانی که با کمیته اقدام همکاری میکنند حتی می‌تواند کمونیست هم نباشند » . آیا شاهرخ قصد داشت با آن کسان غیرکمونیست ، درپی ایجاد حزب کمونیست برود و ٌ کمیته اقدام ٌ راکه شامل افراد غیرکمونیست نیزمیباشد « به عنوان یکی ازمهم ترین پایه‌های حزب آینده » درآورد ؟ شاهرخ درپی ایجاد حزب کمونیست به مانند بلشویک وحزب لنینی بود ، این راشاهرخ بارها اعلام داشته است ، حالا آقائی پیدا می‌شود که مدعی است ، شاهرخ قصد داشت با فلان کمیته که شامل افراد غیرکمونیست هم می‌شود ، حزب کمونیست راایجاد کند . این ادعا ئی مسخره وکوچک کردن شخصیت شاهرخ است . چنان حزبی با عناصرغیرکمونیست ، حزب بلشویکی یعنی خواست شاهرخ نبود ، بلکه آن‌چنان حزبی تنها عکس برگردان منشویک میباشد که آرزوی جناب بیانی است . با عناصرغیرکمونیست میتوان دست به حزب بازی زد ، حتی بامسجد روها نیزمیتوان جرگه ای با تا بلوی حزب ایجاد کرد ، لیکن چنین دستگاهی رانباید به عنوان حزب کمونیست جا زد . آقای بیانی ، هرگردی گردونیست وجمعی با غیرکمونیستها ، حزب کمونیست نمیشود . این ابتدائی ترین آموزش لنینیستی را شاهرخ میدانست وهرگزدرپی ایجاد حزبی برسبک منشویکها با عناصرغیرکمونیست نبود . چنین ادعائی نه تنها کوچک کردن شاهرخ بلکه توهین به شاهرخ میباشد . شاهرخ را تاحد یک منشویک به سان تروتسکی درسا ل 1903 تنزل دادن ، خیانت به شاهرخ است . به نقل قولی دیگرازهمان نوشته ی کذائی علیرضا بیانی رجوع کنیم که چگونه قصد دارد شاهرخ را« کوچک » و « مصادره » کند . بیانی مینویسد : « گر چه بخش زیادی ازگفتگوهای ما پیرامون مسایل سیاسی روزبود ، اما هیچ‌ وقت فرصت دلخواهی را که بتوان وارد مباحث پایه‌ای واساسی شد به دست نیاوردیم » ودرمورد « ساختن حزب » « دودیدگاه متفاوت » داشتیم . ازگذشته ها گفته‌اند که دروغگو کم حافظه است . این آقا خودش اقراردارد که با شاهرخ «مباحث پایه‌ای و اساسی » نداشته است و درمورد « ساختن حزب » « دودیدگاه متفاوت » داشته‌اند وکمیته ی چند نفره دست پخت ایشان دربرگیرنده « کسانی که …. میتواند کمونیست نباشند » است . آقای بیانی ، شما خود میدانید که شاهرخ درصدد ایجاد شله قلمکار منشویکی نبود ودراین مورد باهم اختلاف داشتید ، درمورد « مباحث پایه‌ای واساسی » هم تبادل نظرودرنتیجه توافق حاصل نشده بود وجرگه ٌکمیته اقدام ٌ نیزشامل عناصرغیرکمونیست میتواند باشد ، حال چگونه می توانید مدعی شوید که شاهرخ ، کمونیستی که درپی ایجاد حزبی بلشویکی به سبک لنین بود ، با افراد وجمعی صددرصد متناقض بانظرات ودیدگاه اش به توافق رسیده است ؟ لطف کنید ودست ازسرشاهرخ کمونیست بردارید ، این مظهرمقاومت وجانبازی را « کوچک » نکنید ، اورا تا سطح خود تان تنزل ندهید واین گفته ی ایراهیم زاده را حلقه ی گوش خود کنید که شاهرخ « مصادره شدنی » نیست . تلاشهای عبث شما دراین زمینه به نتیجه نرسیده است وبه جزخودتان واحتمالاً چند فریب خورده دوروبرتان ، کسی ادعای شمارا نپذیرفته است . متأسفانه شاهرخ زنده نیست تا به تروتسکیستهائی که نیت تخریب شخصیت سیاسی شاهرخ را دارند تودهنی مناسب بزند . این جماعت برای سود جوئی ازیک آشنائی کوتاه باشاهرخ ورد وبدل چند نوشته ، مسلماً درآینده نیز به این یا دست ساخت خود ونسبت دادن آن به شاهرخ ادامه خواهند داد ، لیک بدانند که کوس رسوائی آنان دراین زمینه برهمگان عیان شده است و متاع تقلبی شان خریداری ندارد .

درمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ اشاره داشتم که: « البته بعیدنیست که آقای رازی وهم نظرانش روزی روزگاری یک نوشته جعلی ازشاهرخ راروکنند که اوتقاضای عضویت درجرگه تروتسکیستها راکرده است » . هنوزچند هفته از اشاره به امکان چنین دغلکاری نگذ شته است که آقائی به نام علیرضا بیانی گفتاری خود ساخته را به شاهرخ نسبت میدهد که : « بنابراین میتوان درپوشش کمیته اقدام کارگری چنین فعالیتی راسازمان داد . اواضافه میکرد که کمیته اقدام باید ساختارپایه ای خود راشکل دهد واین رابه عنوان یکی ازمهم ترین پایه‌های حزب آینده درنظرداشت » . گویی شاهرخ پی بر ده بود که روزی روزگاری کاسبکارانی پیدا خواهند شد که نسبت‌های دروغین به اوبدهند وازاینروبه کرات اعلام میداشت که : « البته نشریه باید غیرازنشریات موجود وکمیته سازمانده نیزغیرازکمیته های موجود باشندوهردوباید اززیربنا متفاوت با نشریات موجود وبا ساختارواصول واقعاً کمونیستی ازصفرساخته شوند ، چون نشریات موجود ، کمیته های موجود وحتی احزاب وسازمانهای موجود مدعی کارگری هیچکدام واقعاً کارگری نیستند وبدون برقراری سلول‌ها وکمیته های کمونیستی مخفی درمحل کاروزندگی کارگران وتغییراصول فعلی خود ، پتانسیل تبدیل شدن به حزب کارگری رانیزندارند » ( مصاحبه باشاهرخ زمانی پیرامون حزب سیاسی طبقه کارگرو ویژگیهای آن ) . هرانسانی مجازاست با این یا آن نظرشاهرخ اختلاف داشته باشد ولیکن مجازنیست نظروخواست شخصی خود رابه شاهرخ نسبت دهد وشاهرخ راتا سطح خود پایین آورد . اشاره رفت که دروغگوکم حافظه است . جناب بیانی برای اینکه ارتباط نزدیک خود را ازنظرسیاسی به شاهرخ نشان دهد درنوشته ، ببخشید فحش نامه ، خودبه دروغ مدعی می‌شود که شاهرخ « بارها با تأکید به من می‌گفت : ٌ ما هیچ اختلاف اصولی با هم نداریم ، مادر اصول با هم کاملاً هم نظریم ٌ » . این آقا فراموش کرده است که درهمان نوشته آورده : « هیچ وقت فرصت د لخواهی را که بتوان واردمباحث پایه‌ای واساسی شد به دست نیاوردیم » و درمورد « ساختن حزب » « دودیدگاه متفاوت » داشتیم . آیا اختلاف درمورد ساختمان حزب اصولی نیست ؟ آیا بدون توافق برروی مباحث پایه‌ای واساسی که هیچگاه انجام نگرفت ، میتوان به هم نظری کامل دراصول رسید ؟ شاید منظور جناب بیانی از « اصول » مثلاً بهتربودن سیب یا پرتقال است وتوافق برروی یکی ازآنهاست . بس کنید ! آقایان بس کنید ودرمورد شاهرخ دروغ وجعل را پیشه نکنید . آقایان شاهد هستید که حنای شما دراین زمینه رنگی ندارد وهرروزکه میگذرد بیشتر موردشماتت قرارمیگیرید. همواره نسبت‌های دروغین به بزرگانی که درقید حیات نیستند از سنت‌ها وسبک کارتروتسکیستی بوده است تا درزیرنام آنان برای خود چهره بسازند وحتی کثافتکاریها وخیانتهای خودرابه آن بزرگان نسبت دهند تا عمل خود را موجه بنمایانند . بد نیست اندکی جناب بیانی را به یکی ازدهها اقدام مرشدش ، تروتسکی ، دراین زمینه رجوع دهیم تا به خود غره شود که : درپس آینه طوطی صفتم داشته‌اند           آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم

تروتسکی فرمان حزب کمونیست ولنین را مبنی برامضای قرارداد صلح برست نه تنها زیرپا گذاشت ودستور مرخص شدن ارتش راداد که البته اقدام سریع لنین مانع کارشکنی تروتسکی شد ، بلکه با نمایندگان دولتی فرانسه وانگلستان تماس گرفت وقولهای آن‌ها را برای دریافت کمکهای نظامی به منظورادامه جنگ با آلمان پذیرفت . اودر ضمن توضیح توجیهانه عمل خود درکتاب اش به نام ٌ زندگی من ٌ ، لنین را هم نظر با خود معرفی میکند ومینویسد:   «لنین مصممانه ازمن جانبداری کرد» (صفحات 467 – 468 فارسی ) تا این خیانت بزرگ خودرابه لنین نیز نسبت داده وزیرنام لنین برای خود اعاده ی حیثیت کرده باشد . درزمان نگارش آن کتاب ، لنین درگذشته بود و مردگان را امکان سخن گفتن نیست . تروتسکی می پنداشت کسی به نوشته‌های لنین مراجعه نخواهد کرد تا دروغگوئی اوبرملا شود . ببینیم آیا لنین برمبنای ادعای تروتسکی با آن طرح خدمت گذاری به فرانسه وانگلستان موافق بود یانه .« حقایق مربوط به رفتاربورژوازی انگلو- فرانسوی رابررسی کنید . آن‌ها اکنون هرچه درتوان دارند ، انجام میدهند تا مارا به جنگ با آلمان بکشانند . وعده ی مواهب بیشمار، پوتین ، سیب زمینی ، مهمات ، لوکوموتیومیدهند (ازطریق واگذاری اعتبار…. امانترسید ، این ٌ بردگی ٌ نیست ! فقط یک ٌ اعتبارٌ است ! ) . آن‌ها ازما میخواهند که همین الآن علیه آلمان بجنگیم . وروشن است که چرا باید هم خواستارچنین چیزی باشند . اولاً برای آنکه ما بخشی ازنیروهای آلمان را به خود مشغول خواهیم ساخت . ثانیاٌ برای آنکه قدرت شوروی ممکن است درنتیجه درگیری جنگی نا بهنگام با امپریالیسم آلمان به آسانی سقوط کند . بورژوازی انگلو-فرانسوی برای ما دامی می گسترد .میگوید : خواهش میکنم و لطف نموده وهمین حالابه جنگ برخیزید ، ما ازاین کاربهره ای عظیم خواهیم برد…. لطفاٌ بجنگید متحدان ٌ بلشویک ٌ، ما به شما کمک خواهیم کرد ! آنوقت بلشویکهای ٌ چپ ٌ (خدا خودش مارا ازآنها حفظ کند!) با خواندن انقلابی ترین عبارت پردازیها ، گام به سوی این دام برمیدارند » ( لنین – مقاله : جمله پردازی انقلابی – فوریه 1918 ) . لطفاٌ آقای بیانی رنجیده خاطرنشوید که مستند یک نوشته ازلنین درباره خیانت تروتسکی ورد دروغگوئی وفریبکاری مرشد آوردم . اگرتوانائی واندک صداقتی درخود سراغ دارید ازفحاشی وانگ زنی دست بردارید و درباره آنچه که با مدرک ازشما وٌ مرشد اعظم ٌ آوردم ، اظهارنظرکنید . من ازآقای بیانی نقل قول آورده‌ام ودرنتیجه نمیتواند مستند نباشد. مگراینکه مدعی شوید شما خود آنچه راکه به شاهرخ نسبت داده‌اید ، جعل کرده‌اید ، که البته این یکی درست است ، همانگونه که تروتسکی میخواست با خراب کردن شخصیت سیاسی لنین ، چهره ی خود رانقاشی کند ، شما نیز با « کوچک » کردن شاهرخ تا سطح خودتان ، تلاش عبث دارید با « مصادره » کمونیست راستینی که امروز درمیان مانیست ، خود رادگرگون جلوه داده وتعدادی خوش باوربه دورخود راهمچنان فریب دهید .

جناب بیانی به درستی اعلام میدارد : باید « بدون آنکه دقیقآ به جمله و گفته ای رفرنس داده شود ، این عمل رایک حقه‌ بازی وشیادی کارشناسی شده ارزیابی کرد » .ازایشان بایدپرسید آیا نقل قولهای ازشاهرخ زمانی ، ازلنین ، ازتروتسکی ومازیاررازی رادرمقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ ندیده اید یا نخواسته اید ببینید ؟ واقیعیت براینست که چون پاسخ ندارید ، این اظهارفضل نمائی رابه جای برخورد به آن اسناد ومدارک آورده شده درآن نوشته ، تحویل خواننده میدهید . لطف کرده یکباردیگربه آن مقاله وبه این نوشته کنونی نگاهی بیاندازید وتعداد نقل قولها ازجنابعالی ! وسایرین را بشمارید واگرنکته ای در رد کردن آنها ویا نتایج حاصل ازانها ندارید ، سکوت اختیارکنید تا با توسل به فحاشی ، انگ زنی ، تهمت ، توهین و دروغگوئی بیشتر، آبروریزی فزون تری حاصل تان نشود . آیا اگرکسی آگاهانه نخواست جمله‌ها وگفتارنقل قولها را ببیند وبه جای پاسخگوئی وپرداختن به آنها ، شیوه فراروفحاشی وانگ زنی را برگزید ، میتوان اظهارداشت که بایستی « این عمل رایک حقه‌بازی وشیادی کارشناسی شده ارزیابی کرد» یا نه ؟ مسلما بایستی به این سئوآل پاسخ مثبت داد تانظرجناب بیانی چه باشد .

قصد نداشتم وندارم به نقل تمامی توهین‌ها ، تهمت ها ، انگ زنیها ، پیشداوریها و فحاشیهای نوشته ی کذائی جناب بیانی بپردازم وپاسخگوئی مشابه رابه ایشان عرضه دارم . چنین عملی به معنای سقوط درحد ایشان است ، پس ازآن پرهیز میکنم وخواننده را به مقاله ایشان که لینک آنرا در زیرمی آورم رجوع میدهم . تنها برای خواننده‌ای که حوصله ی مطالعه آن فحش نامه راندارد به نقل یک جمله بندی اکتفا مبکنم واین مشت نمونه‌ای ازآن خروار ٌ دُرافشانیٌ آقای بیانی است . « اما توضیحاتی غیرضروری ودرعین حال لازم جهت جلوگیری ازفرصت طلبی های افراد مفت‌خوری نظیر علی رسولی که تا بوی کباب به مشامشان میرسد دچارتوهم گشته ، خود رابازسازی کرده وچرتشان پاره می‌شود » . معلوم نیست این جناب که درتمام نوشته اش هفت بارتکیه برمستعاربودن نام علی رسولی میکند ومعتقد است که نمیداند « اززیرکدام بوته بیرون آمده است » ، به یکباره مفت خوربودن ، فرصت طلب بودن وپاره شدن چرت من راتشخیص داده است . جناب بیانی هفت باربا تبختر اعلام میدارد که علی رسولی نامی مستعاراست وچهاربارمدعی جعلی ومجعول بودن این نام میشود و سه بارازمشکوک نام میبرد وو….. معلوم نیست برفرض اینکه علی رسولی نامی مستعار باشد ، چرا شخصی با نام مستعاراجازه ی نوشتاری ندارد وحتماً بایستی قبلاً به محضرمقدس آقایان تروتسکیست خود را معرفی کرده واجازه ی نوشتاری گرفته باشد . چرا این جناب آنهمه برمستعاربودن نام علی رسولی پافشاری میکند واصراردارد که نام واقعی نویسنده مقاله ٌ کرکسان برمزارشاهرخ ٌ وسابقه ی سیاسی اورا بداند؟ آیا این عمل این جناب که سه بارکلمه مشکوک را درمورد من آورده است ، بوئی از عملی مشکوک وار ندارد؟

عقل علیرضا بیانی تا آن اندازه نمیرسد که بداند درکشوری چند میلیونی میتواند چندین انسان با یک نام مشترک وجود داشته باشد . برای رفع کنجکاوی ویا هرمنظور دیگرآقای بیانی باید بنویسم که نام واقعی من همان علی رسولی است واین نامی «مستعار»و« جعلی » نیست . آیا این کفایت میکند ؟ اگرآقای بیانی با هدفی خاص اصراربر آگاهی به نام واقعی من داشته است ، آنرا نوشتم واگربه مشخصاتی دیگرهم برای منظورخاص خودش که البته برمن روشن نیست که چه میتواند باشد احتیاج دارد ، میتوانم شماره شناسنامه ، تاریخ تولد وآدرس سکونت را دراختیارایشان قراردهم ، شاید روزی روزگاری که نمیدانم چیست ، مورداحتیاج اش باشد . شرم سیاسی خوب چیزی است ووای برکسی که عاری ازآن باشد . جناب بیانی بدون هیچگونه اطلاع وحتی اندکی تفکرکه امکان وجود اسامی مشابه موجود است ، انگ میزند که نام من مستعاروجعلی است ودون کیشوت وارچندین سطرطولانی را به نکوهش اسامی مستعاراختصاص میدهد . آیا این نشان ازآن ندارد که چون ازپاسخ دهی روشن به اسناد ومدارکی که درآن مقاله آورده شده‌اند ناتوان است، درنتیجه طفره می‌رود و بحث رامنحرف میکند ؟ ازپرونده سیاسی من پرسیده بود . هیچگاه به مانند تروتسکیستها قصد خود نمائی نداشته وندارم، علیه هردورژیم شاه وشیخ مبارزه کرده‌ام وهمچنان به مبارزه علیه رژیم جمهوری سرمایه ادامه میدهم وبا نزول آسمانی ! آقای بیانی وشرکاء ٌ بوی کباب به مشام ٌ ام نرسیده وٌ چرت(ام) پاره ٌ نشده است . به همگامی با رفقائی که درزیرشکنجه دژخیمان اسلامی یا درمیادین اعدام ، جانفشان شدند وزبان به ستایش ارتجاع نگشودند وحتی اول ماه مه رادرزندان جشن گرفتند ، افتخارمیکنم ولی آن‌ها رابمانند تروتسکیستها پرونده شناسائی خود نمیدانم . اندک نیستند رفقائی که ازقدیم ویادرمبارزات کنونی ازمن آشنائی دارند که آقای بیانی برای جمع آوری اطلاعات بیشترمیتواند آنهارا جستجو وپرسش کند . به لنینیسم باورکامل دارم ، درابتدای جوانی براثرنا آگاهی وعدم تحقیق ،برای تروتسکی احترامی قائل بودم ولیکن پس ازمطالعه وبررسی اکثرآثاراووعملکرداوپی بردم که انسانی جاه طلب ، خودشیفته ، ضد کمونیست و… بود که بالاخره به دامان آقای دایزآمریکائی وهیملرنازی افتاد. برای آشنائی بیشترجناب بیانی ، ایشان رابه کتاب ٌ تحریف تروتسکیستی رویدادهای تاریخی ٌ که یکی ازنوشتجات من میباشد رجوع میدهم وآنهم بااین توصیه که پیشتر چند قرص آرام بخش بخورد تا مجبوربه فحاشی وپرخاش به دوروبری ها وسربردیوارکوبیدن نشود . آقای بیانی ، من علاوه بربحثی استدلالی با اتکاء به اسناد ومدارک ، اندکی هم با جنابعالی به پلمیک دست زدم ولی از فحاشی وانگ زنی به سان شما پرهیزکردم . میدانید برای چی ؟ به این علت که بافراگیری ازمارکسیسم – لنینیسم آموخته‌ام که هدف ، وسیله را توجیه نمیکند، درحالیکه جنابعالی با پیروی ازرهنمود تروتسکی مبنی براینکه «هدف ، وسیله را توجیه میکند » ( مقاله : اخلاق آنها واخلاق ما ) وبرای این هدف صد جورتوجیه آفریدن ، باوردارید که برای مقابله با هرمخالف تروتسکی میتوان به کثیف ترین شیوه‌ها متوسل شد . تفاوت ما درپیروی ازدودیدگاه متفاوت طبقاتی ودوسبک کارگوناگون است وازاینروست که به قول معروف : ازکوزه همان تراود که دراوست .

امیدوارم که پرونده جناب بیانی درمورد من تکمیل شده باشد وپاسخ استعاره ها و پرسشهای مشخصات فردی را داده باشم .

شاعری جوان به نام علی رسولی که اشعاری ارزنده را برای سایتهای گوناگون ارسال میدارد، تشابه نامی با من دارد. اگرناسزاگوئیهای تروتسکیستی به علت این تشابه اسمی نثاراین رفیق شده است ، موظف به عذرخواهی ازایشان هستم که بهترمیبود ازپیشتردرادامه نام خود پسوندی را می افزودم تا ازاین فحاشی ها وانگ های تروتسکیستی مصون باشد . ازاین به بعد درپسِ نام خود دردرون پرانتز حروف ف .ک . را افزوده خواهم کرد که هردو اولین حرف کلمه‌ای است . باشد که جناب بیانی عقل سلیم ! تروتسکیستی خودرا به کاراندازد که آن حروف آغازگر کدام فحش وانگ هستند تا روزی روزگاری آزرده شده ازافشاگریهائی درمورد تروتسکی ، خشم آلود وکف بردهان آورده ، آنها را نثارمن کند !.

علی رسولی ( ف . ک . )

 

http://chiran-echo.com/110.htm

 

http://www.azadi-b.com/G/2015/10/post_37.html0

5 Comments

  1. این نوشته حاوی یک برخورد سالم با پروبلمتیک های چنبش چپ نیست، در بهترین حالت اشتباه گرفتن سوراخ دعا ست، دامن زدن به جنگ حیدر نعمتی است که بیش از نود سال است گلوی جنبش چپ را می فشارد و آن را به وضع رقت انگیز امروز در آورده است.

  2. هیچکدام از نوشتجات تروتسکیستها درباره گرایش شاهرخ زمانی به «کمیته» فرقه ایشان سند و مدرک معتبری ندارد. شاهرخ زمانی همانند لنین تنها در مقابله با تروتسکیسم بود که آن شخصیتی که همه می شناسند شد. اگر او گرایشی به تروتسکیسم یا سبک کار فرقه ای تروتسکیستها را داشت هرگز آن فعالی که ما می شناختیم نمی شد.
    هیچکس نمی تواند همزمان پیرو راه لنین و تروتسکی باشد. تروتسکیسم نقشی جز ایجاد اخلال در آگاهی طبقاتی پرولتری و وحدت پرولتاریا ندارد، بنابراین تنها با افشاء و طرد بی رحمانه آن می توان آگاهی طبقاتی را به صفوف پرولتاریا برد و حزب کمونیست را پایه گذاشت، یعنی همان کاری که لنین و شاهرخ زمانی کردند.
    در ضمن فکر می کنم به حد کافی در مورد رفتار بی شرمانه تروتسکیستها پس از قتل شاهرخ زمانی جهت مصادره شخصیت او افشاگری شده. اینکه بخواهیم اهمیتی بیش از حد به ادعاهای بی پایه و اساس فرقه ای میکروسکپی متشکل از مشتی افراد بی شرم، بی اخلاق و بی منطق بدهیم به معنی باد کردن ایشان است. بگذارید آنها که محفلی منزوی و فرقه گرا هستند با ادعاهای مضحک و متناقض شان، تصاویر پوسترهایشان و کپی نامه هایشان به نهادهای بورژوایی خوش باشند. هیچ انسان عاقلی که ریگی به کفش نداشته باشد ادعاهایشان را جدی نخواهد گرفت و گرایشی به آنها پیدا نخواهد کرد.
    برای آگاهی از نحوه برخورد لنین با تروتسکیسم نیز به کتاب زیر مراجعه نمایید:
    http://www.k-en.com/ken200/k13/Trots.pdf

  3. درود بر رفیق علی رسولی و رفیق علی رسولی (ف. ک.)،
    منهم در ابتدا هردوی شمارا یکی دانستم که رفقا مرا از اشتباه در آوردند.
    ولی آنچه عیان است چه حاجت ببیان است.
    علی رسولی شاعر جوان که من خواندن سروده های وی را بعلت داشتن بـُعد مقاومت و تفهیم دیالکتیک مبارزه که ابتدا تولدی دارد و سپس جوانی وتکامل که سرانجام پیروز میشود را ساده و عامه فهم برخلاف شاعران نامدار زیادی که دست از اینکار برداشته اند و جز شکوه و گلایه چیزی تحویل جوانان و نسل کنونی مبارز نمیدهند، همیشه میخوانم و لذت میبرم.
    این شاعر جوان گویا خود میداند که حق با کیست و خود را از این پیروزی حق بر باطل، پیروزی واقعیت ها بر صحنه سازیها… جدا ندانسته و شاد است.
    این خود نوعی سپاس است.

    منتها شما واقعاً خطر سوء‌استفاده رژیم و شیوه عمل‌کرد «اقتصاد مال خراست» که پاکسازی زندانها از زندانیان سیاسی، این سرمایه عظیم یک نسل را در سال ۶۷ شامل گردید؛
    و ادامه بی‌وقفه آن – چه بصورت اعدام رسمی و یا قتل غیررسمی تک- تک مبارزان، برای بیراهه بردن جنبش کارگری و اشاعه سیاست سرمایدار پسند که شما آنرا افشا کرده‌اید را نادیده میگیرید.
    شما بحق و شمردن واقعیت‌های مکتوب و مستدل، چنین سوء‌استفاده هایی از شهرت مبارزان طبقه کارگر را با محدود کردن به:
    نزاع خرده بورژوازی و طبقه کارگر؛
    نزاع ترتسکی با لنین؛
    مبارزات سیاسی با دست آورد های سوسیالیسم در زمان استالنین؛
    که بدون آن‌ها روشنفکران جنبش کارگری (آوانگارد طبقه کارگر) نمیتوانند مقرفرماندهی خود را ایجاد نمایند، محدود مینمایید.

    شما از شگرد دست خدا که از آستین سرمایداران کشور ایران بیرون می‌زند و مبارزی در راه کمونیسم را کاندید مرگ کرده و جلوجلو- دقت بفرمایید جــــلـــــو جــــلـــــو رسالت ادامه راه وی را برای به بیراهه بردن کارگران در خدمت سرمایداران توسط افرادی … را نادیده میگیرید که با اینکه نیت خوب است ولی به نوعی دوستی خاله خرسه شباهت پیدا میکند.
    من امیدوارم که استاد با خنثی کردن این شگرد سرمایداران ایرانی بدست «ساواک – ساواما» توبخوان سازمان اطلاعات رژیم سرمایداری ایران(با نمایشگاه طواب سازی هایش در تهران) چه نوع امام زمانی و چه نوع اعتدالی و فکل کراواتی آن در زندانها، در حفظ جان زندانیان سیاسی کوشا باشید تا شاهرخ زمانی های آینده را بهمین سادگی نتوانند سربنیست نمایند.
    فقط افشای طیف سوء‌استفاده دسته‌ای، آنهم دسته‌ای مانند مازیار رازی ها، همقطار علیرضابیانی، « کمیته اقدام کارگری»… که انتهایی برآنها نخواهد بود، این امر مهم در پرده باقی میماند و عقب می افتد.
    من قدر زحمات شمارا دانسته و لی این حلقه لازم و ضروری مبارزه را در آن نمی یابم.
    . . . سپیده

    • رفیق گرامی سپیده سلام وسپاس . اگراشتباه نکنم درنوشته تان برسه نکته اشاره کرده اید . یکم: ٌ سوء استفاده رژیم وشیوه عملکردٌ ٍ پاکسازی زندانها ٌ و ٌ اعدام رسمی وقتل غیررسمی ٌ . اگرمنظورتان اشاره به آنچه میباشدکه برای تکمیل پرونده سازی جناب بیانی آورده ام ، مطمئن باشیدآنچه ذکرشده تماماً علنی شده اندوجای نگرانی نیست . اطلاعات خارج ازسطح دانستنیهای حکومت رادر اختیارایشان نگذاشته ام. دوم : اشاره داشته ایدکه گویا این نوشته ونوشته هائی دیگردرسه سطح محدودهستند ویامن باوربه محدودکردن دراین سه سطح دارم . اگرچنین برداشتی رامیگذارد حتماً ناکامل است واشتباه روی داده است . بهیچوجه براین نظرنیستم که مبارزه رامی بایست به این سطح محدودکرد. تنها نکته دراینست که هرمقاله می بایست یک نکته مرکزی داشته باشد واگرضرورتی به اشاره به موارددیگرمیباشدبایستی سایه افکن برنکته اصلی نشوند. مسلماً میدانهای مبارزه علیه رژیم اسلامی سرمایه وهمچنین سرمایه داری جهانی ، مبازره علیه انواع انحرافات درون جنبش کارگری وکمونیستی ، مبارزه علیه اصلاح طلبان درداخل وخارج کشوراین کادتهای ایرانی که البته تاکنون بسیاراندک بوده است ، بررسی ودفاع ازجنبش کارگری وکمونیستی ، تلاش دروحدت ویگانگی کمونیستها وپیوندباجنبش کارگری وایجادحزب طبقه کارگر وو…. زمینه هائی دیگرازفعالیت هستندکه میبایستی به آنها پرداخت . اما آیا دریک مقاله که نکته مرکزی آن موردی خاص است میتوان به تمامی این مسائل پرداخت؟ سوم : اگراشتباه برداشت نکرده باشم بر اینست که چون افشای تروتسکی را ٌ انتهائی برآنها نخواهد بود ٌ احتیاجی نیست زیاد اهمیت دارتلقی کنیم . تصورمن براینست که میباید علیه کلیه جریانات ضدکمونیستی وبویژه تروتسکیسم همچنان مبارزه وافشاگری کرد. این جریان با چسبانیدن دروغین خود به لنین علیه لنین ولنینیسم فعالیت میکند . شما شاهدیدکه تمامی مطبوعات ورسانه های سرمایه داری کوشش دارند تروتسکی رابه عنوان عنصری انقلابی وسالم جابزنند . این برای آنستکه افرادمتمایل به جنبش کارگری رافریب دهندوآنها راازپیوستن به لنینیسم دورنگهدارند. تروتسکیسم اسب ترویای سرمایه داری برای فتح ازدرون قلعه است . اتفاقاً دراینمورددرسالهای تبعید درخارج بسیارکم کارشده است وواقعاً لازم است که این کم کاری راجبران کرد . شما ملاحظه میکتید که درهمین بخش نظرگاه دوستی بنام مجیدنظرداده است که گویا افشای تروتسکی ٌ جنگ حیدری نعمتی ٌ است . این نشان میدهدکه ما درافشای تروتسکی کم کارکرده ایم نه تنها برمبنای نظراین دوست بلکه میتوانند افراد ی دیگرنیزاین نظرراداشته باشندکه حتماً تعدادشان کم نیست . حتماً نبایداین افراد تروتسکیست باشندبلکه بدون ترونسکیست بودن ، اورا یعنی این دست درازشده سرمایه داری بعنوان دوست می شناسند . نمونه ای می آورم . یکی ازرهبران یک تشکل حکمتیستی بنام کورش مدرسی درباره کتاب ٌ تاریخ انقلاب روسیه ٌ نوشته تروتسکی مدعی است که « کسیکه میخواهد تاریخ انقلاب روسیه رابشناسدبایدحتماً این کتاب رابخواند …….دراین کتاب تروتسکی نقش خودش راکمترازآنچه درواقعیت بوده است منعکس میکند » ورهبری دیگرازهمان تشکل بنام ناصراصغری فراترمیرود ومدعی است که : « کتابی است درسطح بهترین کتابهائی که تاکنون نوشته شده داست .کتابی است درسطح کاپیتال مارکس » .وای برحال آن عده ازاعضاء وهواداران آن تشکل که ازاین رهبران خود چه می آموزند . این کتاب تروتسکی وچندین دیگراثراو مملوازتحریف تاریخ انقلاب روسیه وحزب بلشویک ، تحریف نقش اودرطول تاریخ وبالا بردن نقش تروتسکی ، تخریب زیرکانه نقش وچهره لنین ، تخریب نقش وچهره سایر رهبران حزب بلشویک ، دورغ گوئیهای بس بزرگ وو……. میباشد . چه باید کرد ؟ آیا باسکوت ، دیگران آگاهی می یابند؟. ازدهها تشکل گوناگونی که عنوان کمونیستی رابه درستی یانادرستی یدک میکشند ، تنها یک تشکل به شکل مستمر به افشا گری علیه تروتسکیسم پرداخته است ( نام نمیبرم تا تعبیربه تبلیغ یا انتساب نشود ) علاوه برآن تنها برخی رفقای محدود به مقاله نویسی وترجمه پرداخته اند . بگذارید منظورم رابا نقل قولی ازلنین پایان دهم :« من هرگزازتکراراینکه عوام فریبان بدترین دشمنان طبقه کارگرندخسته نخواهم شد. اینکه گفته میشود بدترین بدان علت است که آنها محرک غریزه های ناپسند درجماعت میباشند وبرای کارگران عقب مانده میسر نیست این دشمنان راکه به سمت دوستان آـنها به میدان می آیند وگاهی هم صمیمانه به میدان می آیند بشناسند . بدترین ، بدان علت که دردوران پراکندگی وتزلزل ، دردورانی که جنبش ماتازه داردسروصورت به خود میگیرد چیزی آسانتزازآن نیست جماعت راعوام فریبانه به راهی سوق دهند که بعدها فقط تلخ ترین آزمایشها میتواندوی رابه خطای خویش آگاه سازد » ( چه باید کرد ؟ ) . آخرین نکته : رفیق گرامی : میدانم که ازسرلطف بوده است ولیکن من نه تنها استاد نبوده ونیستم بلکه همچنان شاگرد میباشم ومیدانم که اندک میدانم واینرا میدانم که مهم وبا اهمیت درجه اول موضع طبقاتی است که با پیروی واتکاء به موضع طبقاتی کمونیستی میباید آموخته ها راافزایش داد . بسیارندآکادمیستهائی که کتابخانه ای کوچک رادرمغزخود جای داده اند ولی درخدمت سرمایه داری هستند ، حتی اگربرچهر ه نقاشی کنند و……

      • رفیق عزیز رسولی،

        با تمام نکات نامبرده شما کاملاً توافق داشته و مهمتر از آن سعی دارم تا در حد توان، در این راه کوشا باشم.
        منهم چون هر کمونیست راستینی که به ارزش کار بزرگ و با شکوه بشریت در تاریخ زندگی طبقاتی خود در قدمهایی که در انقلاب کبیر اکتبر برداشت و قادر گردید که برخلاف آگاهی، عادات، رسم و آئین ها… خلاصه در دورانی چند صدهزارساله که هر چیز و جمله‌ای مهر طبقاتی داشته، عادی و «خدا دادی» بوده است، ناقوس مرگ جامعه طبقاتی را بصدا در آورد، چون شما آگاهم.
        و در مدت ۱۵ سال آری بدرستی میخوانید پانزده سال یعنی از زمان بپایان بردن نپ تا برنامه اقتصادی ۵ ساله دوم که مصادف با شروع پیش درآمد جنگ جهانی دوم در اسپانیا و روبرویی کمونیستها با فاشیسم بود،‌ توانست راهی را که سرمایداران ۵۰۰ سال با مرگ و نابودی میلیونها کارگر و زحمتکش بدان نیازداشت، را رفته و از آنهم یک فرماتسیون اجتماعی، یعنی ساختمان سوسیالیسم هم فراتر روند.
        برای هر فرد کارگر آگاهی همچون تمام سرمایداران جهان، پرواضح است که معمار بزرگ این حمله به آسمان و خرافات چند صد هزار ساله را لنین کارگر سامان داد و بپیش برد.(لااقل خودش همیشه از ما کارگران سخن میگوید)
        لنین که مستقیماً حریف مقابل ترتسکی بود و ترتسکی را که با تمام وسایل و امکانات موجود، بافته های لنین را دوباره ریسه میکرد:
        موعد انقلاب را لو میداد و حکومت شوروی را بارها بر لب پرتگاه نیستی برد؛
        و لنین مجبور میشد که همیشه برای رفع و رجوع این خرابکاری های دانسته و آگاهانه ترتسکی فرمانی برای استالین بفرستد که اگر نجنبید انقلاب نابود است که خوشبختانه این نگارش‌ها هنوز موجودند و درحافظه تاریخی کارگران حک گردیده است.
        من با آگاهی به این داده‌های تاریخی و لزوم مبارزه با خرابکاری و چوب لای چرخ گذاشتن خرده بورژوازی برعلیه انقلاب بود که:
        در مورد ستارگان مبارزی که سرمایداران ایرانی از آسمان خونبار کارگران ایران بزیر کشیدند، از ما طلب میکرد و میکند که الویت مبارزات و روشنگری ها را روی هدفی که سرمایه داران از انجام آن دنبال میکنند وارزش گذاری آن‌ها و الویت دادن به حلقه های اصلی موجود، دست به رسوا کردن و عوامفریبی آنان زده و آن را به کارگران نشان دهیم، چه آنانی که با عکسهای شش در چهار و یا ۱۰ در ۱۵ خودرا بنمایش میگذارند.

        از استالین پرسیدند که اپورتونیست راست خطرناک تر است یا اپورتونیست چپ؟

        وی پاسخ داد «هرکدام که بموقع با آن مبارزه نگردد آن خطرناک تر است».

        من بدین خاطر این جسارت را بخود دادم که این حلقه نبوده را بشما گوشزد کنم که در چنین مواردی بایستی باد را از بادبان سرمایه دار گرفت تا بمقصد خود نایل نیاید و بداند که این حنایش هم دیگر رنگی ندارد.
        در گذشته رژیم اقتصاد مال خر است،‌ پول گلوله های شلیک شده به مبارزان را هم طلب میکرد و در اثر مبارزات کارگری آری مبارزات کارگری کار بجایی رسیده است که جبوبانه و رزیلانه و در یک جمله سرمایدارانه کارگران را سربنیست مینماید.
        …… برعلیه کارگران بمبارزه میپردازند که یکی از آن‌ها همان تبلیغات ترتسکیستی و تبلیغات ضد کمونیستی و ضد شوروی از در عقب میباشد.
        من معتقدم که مبارزات ضد ترتسکیستی شما بسیار پر ارج و لازم و ملزوم مبارزه طبقاتی میباشد که بدون آن مبارزه به بیراهه میرود؛
        آنهم نه بدین خاطر که ترتسکیست ها و بطریق اولی شخص ترتسکی آدمی ناقص و بی عقل بود و یا انسانی بد طینت و شر خواه بوده است.
        نخیر، بلکه بر عکس شخص ترتسکی شخصی تیزهوش، پرکار، با پشتکار و در نوع خود بینظیر بوده است و تنها عیبی که برای ما کارگران داشته و دارد آنست که نامبرده نماینده طبقه خرده بورژوازی که متأسفانه و با اجبار زمان و چگونگی تولید خرد و بخصوص آگاهی سرمایداران بزرگ بر آن بصورت هزاری مانند قارج بعد از باران از زمین میرویند بوده و برای پیروزی در انقلاب بایستی باین یاران نیمه راهی تا چندی، تکیه کرد.
        بیخود نبود که لنین نامه‌ای تحت عنوان از «کم کمتر ولی بهتر» را به کمیته مرکزی نوشت که بعنوان وصیت‌نامه وی معروف است. و پس از درخواست ازدیاد تعداد رفقای کمیته مرکزی، درخواست دیگرش آن بود که چون استالین در دفاع از طبقه کارگرنمیگذارد حتی یک مو لای درزش برود، برای اتحاد دو طبقه یعنی طبقه کارگر که سکان را در دست دارد و خرده بورژوازی که با وی اتحاد کرده است بهتراست کسی باشد که کمتر است یعنی نسبت به خرده بورژوازی رئوف تر ولی بهتر باشد. بدین خاطر هم سه بار استالین درخواست کمیته مرکزی را جهت رهبری حزب در ابتدا رد کرد و بفرمان لنین گردن نهاد!
        اینجاست که هشیاری طبقه کارگر جهت چگونگی رفتار وی با خرده بورژوازی دو چندان طلب میشود.
        سخن کوتاه:
        ا- تاکتیک‌های سرمایداران ایران را کشف و هدفی که میخواهند بدست آورند را باید ناکام گذاشت که در اینجا کشتار رفقا در زندان و ساختن یاران دروغین برای وی بوده است.
        ۲- مبارزات بر علیه جریانات ترتسکیستی باید در رابطه با اتحاد طبقه کارگر و خرده بورژوازی در نظر گرفته شود.
        ۳- ماموران پروکاتور سرمایداری چه عمامه بسر، ریش و پشمی ویا کراواتی؛ چه کارگر و چه دانشمند و آزاد از کار دستی که اکثراً در ظاهر بُردار خواست های خرده بورژوائی را حمل میکنند، را از خرده بورژازی زحمتکش چه کار دستی و چه کار دفتری باید جدا کرده و با آنان مبارزه کرد.
        ۴- این مبارزات هرگز نمیتواند «حیدر نعمتی» گردد، مگر طبق گفته استالین بجای مبارزه با اپورتونیست راست که اکنون مثلاً بروز است،‌ مبارزه با اپورتونیست چپ را الویت داد.
        ۵- مبارزه با هر دو اپورتونیست پیچیده تراز گذشته گردیده است زیرا رویزیونیستهای دیروزی ترتسکیستهای امروزی گردیده اند و نیمی از چهره آنان خروشچف-برژنف را نمایندگی میکند که قسمت خروشچفی آن روز بروز بیرنگ تر گردیده و جایش رابه برژنف میدهد و نیمه دیگر چهره آنان ترتسکیستهای مدرن همچون هربرت مارکوزه ها مکتب فرانکفورتی ها…را نمایندگی میناید! به «دِ کا پ» آلمانی نگاهی بیاندازید.
        ۶- دوران دوران خوبی شده است و حقیقت‌ها بیشتر واقعیت‌ها را بازدهی میکنند، تا دیروز شما قادر نبودید که به کشور فدراتیو روسیه بلند بگویید نظامی سرمایداری که الیگارشهای مالی قدرت را بدست داردند و در آنجا حاکم اند.
        ولی اکنون با ادب در کنار آمریکا در وین بر ۹ نکته امضا گذاشته است که در همه امور با آمریکایی ها همرنگی مینماید. البته هنوز زود است که گفته شود مرحله رقابت بپایان رسیده و به فاز تبانی دست یازیده است.
        فقط زمانی میتوان رقابت میان آنانرا جدی گرفت که با چین علیه غرب متحد گردد.هرچند که برژینسکی اعلام کند که روسیه اعتبار مارا بمباران میکند!!
        ۷- تمام مبارزات نامبرده بدون حزب در سطح دعوای زرگری باقی میماند که از آن نتیجه‌ای شامل حال طبقه کارگر نمیگردد.
        ۸- در نمایشگاه کتاب فرانکفورت سالانه بیش از ده هزار کتاب جدید معرفی می‌شود که تماماً دارای منشاء غیر کارگری و در نتیجه اکثرا ضد کارگری یعنی ترتسکیستی میباشند. اگر طبقه کارگر بخواهد بحساب همه آن‌ها برسد عمرش بدان کفاف نداده و سرمایه تعداد کتاب‌ها را ده برابر میکند آنهم با پول و انرژی دزدی شده از کارگران!
        در همین مجله محترم هفته به تعداد مقالات و کیفیت کارگری آنان نگاهی بیاندازید.
        بنا براین از کم کمتر ولی بهتر و باید فرا گرفت تا قدمهای کوچک را بهم پیوند داد تا بقدمی فرسنگی تبدیل گردد و این تنها چاره است و من خشنودم افرادی چون شما موجودند.
        سپیده

Comments are closed.