«صلح برای دموکراسی» و فقدان تحلیل کمونیستی؛ مروری بر خطوط بورژواییِ چپ ایران
عباس اکبری
کشته شدن عدهای در ترکیه همانند بسیاری از رویدادهای چند وقت گذشته، همچون کشته شدن نیروهای کمونیست در اوکراین و چریکهای کرد در سوریه دردناک است. همانطور که کشته شدن تعدادی از تظاهرات کنندگان جنبش سبز در رویدادهای پس از انتخابات 88 نیز دردناک بود.
اما در تحلیل کمونیستی، باید این رویدادها را برابر با هم دانست؟ همهی رویدادهای دردناک، تحلیلی مشابه هم میطلبند؟ و به دلیل دردناک بودن رویدادها باید از آن حمایت کرد؟ برای کمونیستها، کارگرانی که به واقع در مبارزه طبقاتی به عنوان پرولتر کشته میشوند با کسانی که تلاش برای رسیدن به دموکراسی و حقوق بشر میکنند، برابر هستند؟ کسانی که برای صلح و دموکراسی به رقص میپردازند با کارگرانی که به جای تسلیم شدن در برابر بورژوازی، راه مبارزه را در پیش گرفتهاند با هم برابر هستند؟
تنها «شانه به شانهی هم برای مقابله با فاشیسم» کفایت میکند تا جنبشی را مترقی نامید؟ کسانی که برای «صلح برای دموکراسی» و حقوق بشر، برقصند و صلح، طلب کنند در صفوف نیروهای پرولتاریا قرار دارند یا صفوف بورژوازی؟ آیا مبارزه طبقاتی پرولتاریا قابل تقلیل به مفاهیم بورژوایی «دموکراسی» و «حقوق بشر» و … هست؟ کسانی که از «مبارزه طبقاتی مردم» دم میزنند تا به حال به «بار» طبقاتیِ واژه «مردم» فکر کردهاند؟ مردم یک کشور منافعی متفاوت و حتی متضادِ هم دارند، استفاده کنندهی عبارت «مبارزه طبقاتی مردم» در واقع سعی میکند بر حقیقت سرپوشی بگذارد و با استفاده از واژه «مردم»، شکاف طبقاتی را پنهان کند.
کسانی که به حمایت از جنبش اعتراضی در ترکیه میپردازند آیا تنها به این کفایت کردهاند که اردوغان «دزد و قاتل» یا مستبد است؟ این شعارها در وهلهی اول هیچگونه بار طبقاتی ویژهای ندارد (البته در نگاه انضمامیتر مشخص میشود که این شعارها در خدمت بخشی از بورژوازی قرار گرفته است)، با این شعارها میتوان جنبش اعتراضی و به تبع آن حملات ترانس آتلانتیک در لیبی یا حتی حمایت از ارتش آزاد را نیز توجیه کرد. میتوان از جنبش «یورومیدان» در اوکراین و جنبش سبز در ایران نیز حمایت کرد.
در بخش کرد نشین ترکیه که اغلبِ اعتراضات اخیر در این بخش صورت گرفته است، مبارزه طبقاتی به چه شکلی است؟ آیا بورژوازی کرد نیز در این «مبارزه طبقاتی مردم» سهیم نیست؟ اگر اینگونه است (که اینگونه است)، چگونه باید از مبارزه طبقاتی پرولتاریا سخن گفت؟
در برابر این موج به اصطلاح ضد فاشیستی و دفاع چپ از این جنبش و فقدان شعار، تئوری و پراتیکِ کمونیستی در آن، باید نوشته برشت را متذکر شد که این جنبشها را در سال 1938 به خوبی وصف کرده است: «چه طور کسی که ادعای مخالفت با فاشیسم را دارد میخواهد حقیقت را درباره فاشیسم بیان کند، در حالیکه هیچ چیز علیه سرمایهداری که فاشیسم را به وجود آورده نمیگوید. نتیجه عملی چنان حقیقتی به کجا خواهد انجامید؟
کسانی که علیه فاشیسماند بدون آن که علیه کاپیتالیسم باشند، آنها که از بربریتی مینالند که از بربریت ناشی میشود، شبیه کسانی هستند که میخواهند سهمشان را از گوساله بخورند؛ اما گوساله نباید ذبح شود. آنها میخواهند گوساله را بخورند اما خونش را نبینند. آنها خشنود خواهند شد اگر قصاب پیش از قسمت کردن گوشت دستهایش را بشوید. آنها برعلیه مناسبات مالکیتی نیستند که بربریت را ایجاد کرده، فقط علیه [خود] بربریتند. آنها صدایشان را علیه بربریت بلند میکنند و این کار را در ممالکی انجام میدهند که همان مناسبات مالکیت حاکم است. جایی که اما قصاب هنوز پیش از قسمت کردن گوشت دستهایش را میشوید.«
به مانند برشت باید گفت: «دموکراسی برای آنان هنوز همان کاری را میکند که خشونت باید برای دیگران انجام دهد؛ یعنی تضمین مالکیت بر ابزار تولید.»
چپها فراموش کردهاند که هر اعتراضی و هر جنبشی که بر علیه مستبدی به راه میافتد را نمیتوان در صف مبارزه طبقاتی پرولتاریا گنجاند.
اعتراضاتی که در این زمانه شعارهایش محدود به «صلح برای دموکراسی» است، و در شعارهایش نمیتوان حتی خواستهای حداقلی کارگری را دید چگونه میتواند جنبشی مترقی باشد؟ اعتراضی که از صلح دم میزند اما سخنی از شکاف طبقاتیِ موجود نمیکند، در پنهان کردن شکاف طبقاتی به وسیله بورژوازی هم دست است و به اینخاطر است که آن صلح را باید صلح بورژوایی نامید.
صلح بین ملتها آری؛ صلح بین طبقات هرگز. اما «صلح برای دموکراسی» از چه جنسی است؟ مشخص است که از نوع صلح طبقاتی به نفع طبقه حاکم است. صلح بین ملتها تنها از مبارزه پیروزمندانه پرولتاریا علیه بورژوازی است که میتواند برقرار شود.
شخصی نوشته است «مبارزه با دولت اسلامی ترکیه، بخشی از مبارزه انقلابی و انترناسیونالیستی همه نیروهای رزمنده، چپ و سوسیالیست، طبقه کارگر، مردم محروم و ستمدیده در داخل ترکیه، کل منطقه و سراسر جهان علیه این پایگاه تروریسم و ارتجاع است.»
به این مبارز نستوه در راه دموکراسی و صلح باید یادآور شد که هستهی مرکزی افاضات شما «مبارزه با دولت اسلامی ترکیه» است و در راه این مبارزه نه تنها بورژوازی کرد با شما هم قدم است بلکه آن را رهبری نیز میکند. چه بسا ناتو و آمریکا هم با توجه به سیاستهای اخیرشان در این مبارزه کمکتان کنند. فراموش نکنید که با حمایت از بورژوازی کرد (که روح سیاسی خود را در حزب دموکراتیک خلقها دمیده است) در صف نیروهای ارتجاع قرار گرفتهاید.
در فراخوان برخی از سندیکاهای ترکیه نیز نمیتوان سیاست کمونیستی را مشاهده کرد. این فراخوان، کارگران را برای «دفاع از صلح» به اعتصاب عمومی دعوت کرده است. به جای دعوت از کارگران برای «مبارزه» با نظام سرمایهدارانهی ترکیه، از آنها برای «دفاع از صلح» دعوت میکنند. صلحی که آشکار کردن شکاف طبقاتی موجود را نه تنها در خود ندارد، بلکه به عنوان سرپوشی بر این شکافها عمل خواهد کرد. بین این سندیکاها و سندیکاهای دست راستی، تفاوتی اگر باشد تنها در نام آنهاست.
در گوشهای دیگر «حزب کار ترکیه دولت اردوغان را مسبب این فاجعه اعلام داشت و خواهان استعفا و محاکمه سران دولت و رییس جمهور ترکیه، اردوغان گردید.»؛ حزب کار ترکیه به جای اینکه روی سخنش با نیروهای کار در ترکیه باشد و از آنها دعوت کند تا برای جنگی بیپایان با بورژوازی به صحنه بیایند، پشتش را به نیروهای کار کرده و در حال سخن گفتن با سران دولت و رییس جمهور ترکیه، اردوغان است و خواهان استعفای آنان است.
در نوشتهای دیگر درباره رویداد اخیر در ترکیه آمده است: «تبدیل امر جزیی به امر کلی، هویت جزیی به هویت کلی، منفعت خاص به منفعت عام، آزادی محدود به آزادی نامحدود آن چیزی است که در ترکیه دارد اتفاق میافتد.»؛ چیزی که در ترکیه در حال اتفاق است، به ستوه آمدن بورژوازی کرد است، که گویا رفقا نه آن را میبینند و نه میتوانند هژمونی بوژوازی کرد را که بر پیکرهی این اعتراضات سنگینی میکند، درک کنند. حضور بورژوازی کرد، در این پروسه، دقیقاً تداعیگر تبدیل منفعت خاص به منفعت عام است ولی این تبدیل از نوع بورژوایی آن است: جا زدن منفعت خاصِ بورژوازی به عنوان منفعت کلِ جامعه.
برای «هر» رویداد دردناکی همچون رویداد اخیر در ترکیه، ميتوان گريست و در بهت فرو رفت اما نمیتوان آن را «مبارزه طبقاتی مردم» نامید؛ نمیتوان هم از مردم سخن گفت و هم از مبارزه طبقاتی؛ نمیتوان «هر» رویداد دردناکی را به طبقه کارگر و مبارزات آنها و کمونیستها ربط داد؛ نمیتوان از احزاب و گروههایی حمایت کرد که با آمریکا مذاکره میکنند و به دنبال «تشکیل کردستان بزرگ» هستند؛ نمیتوان از مبارزه طبقاتی سخن گفت ولی بورژوازی کُرد را نادیده گرفت. نمیتوان جنبشی که از «صلح برای دموکراسی» صحبت میکند را جنبشی رادیکال و کمونیستی نامید.
حزب دموکراتیک خلقها به طور مشخصی دل به دموکراسی آمریکا بسته است و چند وقت پیش خواستار وساطت آمریکا بین مجادله پ.ک.ک و دولت ترکیه شده است. سیاستهای بورژوایی پ.ک.ک نیز در زمان صلح با دولت ترکیه و هم در زمان درگیریهای کوبانی به طور عینی بروز پیدا کرد. پ.ک.ک و به تبع آن حزب دموکراتیک خلقها به دنبال «تشکیل کرستان بزرگ» هستند.
پس از پیروزی در مقابل بورژوازی ترکیه، این فقط کارگران بخشهای کردنشیناند که باید تصمیم بگیرند که آیا میخواهند از ترکیه جدا شوند و به عنوان متحد با ترکیه باشند یا اینکه به همراه ترکیه در جمهوری شورایی واحدی با یکدیگر در آمیزند. مطرح شدن جدایی و تشکیل کردستان بزرگ در شرایط فعلی بورژوایی است. همانطور که لنین گفته است: «مصالح کار ایجاب میکند که بین زحمتکشان کشورهای گوناگون و ملل مختلف کاملترین اعتماد و محکمترین اتحاد وجود داشته باشد. هواداران ملاکین و سرمایهداران یا بورژوازی سعی دارند کارگران را از هم جدا کنند و نفاق و خصومت ملی را تشدید نمایند تا کارگران را ناتوان سازند و قدرت سرمایه را تحکیم نمایند … سرمایه نیرویی بینالمللی است. برای غلبه بر آن اتحاد بینالمللی کارگران و برادری بینالمللی آنان لازم است … ما دشمن خصومت ملی، نفاق ملی و جدائی ملی هستیم. ما بینالمللی و انترناسیونالیست هستیم.»
حزب و گروهی که به دنبال «تشکیل کردستان بزرگ» است، در صفوف پرولتاریا جایی ندارد.
حزب دموکراتیک خلقها به هیچوجه نشاندهنده افق جدیدی در مبارزه طبقاتی در ترکیه نیست. این حزب همچون سیریزا در یونان آخرین تیر پرتاب شده از دست چپ بورژوازی است تا بتواند از مناسبات سرمایهداری و دستگاه دولت حفاظت کند.
کردها نیز همچون ترکها، در ترکیه به طبقات مختلف تقسیم شدهاند. سالهاست که شهرهای بزرگ و مراکز تولیدی به سرزمین آنها بدل شده است. بخش زیادی از کردها در صف کارگران جای دارند و تعداد کمتری از کردها، بخشی از تمامیت بورژوازی را تشکیل میدهند.
در شرایط کنونی اردوغان برای تحریک احساسات ناسیونالیستی و کشاندن آرای آنان به سمت خود به ادامه جنگ با پ.ک.ک خواهد پرداخت و مسلم است که پایان درگیری و صلح برای او شکست محسوب میشود.
اما شرایط برای بورژوازی کرد کاملاً متفاوت است. بورژوازی کرد که درصدد کسب قدرت سیاسی و منافع اقتصادی بیشتری است، و این را از طریق حزب دموکراتیک خلقها (ه.د.پ) و با استفاده از کسب کرسیهای بیشتر در پارلمان دنبال میکند. آنها با توسل به «دموکراسی» و «سکولاریسم» سعی در این دارند تا تقابل بین خود و بخش دیگر بورژوازی به رهبری اردوغان را نشان دهند و با توسل به آنها خطوط سیاسی خود را جلو ببرند و البته در این مسیر کشورهای غربی نیز کمک حال آنها بودهاند. باتوجه به اینکه بورژوازی کرد با ایجاد دوگانهی «اسلامیزم»، «سکولاریسم» که روی دیگر سکهی «استبداد»، «دموکراسی» است پروژه سیاسی خود را جلو میبرد، برای آنها جنگ به هیچوجه قابل قبول نیست و این منجر به کاهش آرای آنها خواهد شد. مشخص است که بورژازی کرد و حزب مطبوعاش، حزب دموکراتیک خلقها، به دنبال برقراری صلح و آرامش حداقل تا زمان برگزاری انتخابات هستند.
در میان درگیری دو جناح بورژوازی که یک طرف را اردوغان نمایندگی میکند و طرف دیگر بورژوازی کرد است، باید سمت یکی از آنها بود یا میتوان در این شرایط راه دیگری در پیش گرفت؟ مشخص است که نیروهای کمونیست ترکیه با نزدیک شدن به هر کدام از دو طرف، یعنی درخواست ادامه جنگ (به شکلی که اردوغان میخواهد) و یا درخواست صلح (همچون صلحی که بورژوازی کرد میطلبد)، تیشه به ریشه خود زدهاند.
اگر در سطور بالا صلحی که از جانب گروههای مختلف درخواست شده است را بورژوایی نامیدهایم بدین خاطر بوده است: صلحی که برای سرپوش گذاشتن بر روی مناسبات تولیدی و مرزبندیهای طبقاتی است، مشخصاً صلحی بورژوایی است و همان «نتایجی» را به بار خواهد آورد که جنگ بورژوایی به بار میآورد. بورژوازی کرد در این بین سعی کرده است که با پنهان کردن شکاف طبقاتی به وسیلهی شعارهای صلح برای دموکراسی و سکولاریسم، مبارزه طبقاتی کارگران را منحرف کند.
در این بین، خطوط و مواضع چپ ایران، تاسفبار است. مطمئناً موضعگیری چپ در برابر وضعیت کنونی ترکیه، ادامهی همان مواضعشان در برابر درگیریهای کوبانی بوده است. اینکه چرا چپ در ایران چنین مواضع بورژواییای میگیرد و روزبهروز در حال غلت خوردن به سمت بورژوازی است، شاید پژوهشی اساسی بطلبد؛ اما این مشخص است که چپ، با برابرسازی رویدادها در سطح جهان و گذاشتن شابلون «دوگانه «اسلامیزم»، «سکولاریسم»» که خود روی دیگر سکهی «دوگانه «استبداد»، «دموکراسی»» است از دایره تحلیل طبقاتی خارج میشود و به سمت تحلیل لیبرالی وقایع و رویدادها میرود. موضعگیری چپ در رویدادهای کوبانی، ترکیه و ماجرای شارلی ابدو، و تبدیل این رویدادها به تقابل تمام نیروهای نیکِ جهان (که سکولار هستند) در برابر شر مطلق در دنیا (نیروهای اسلامگرا)، و در عوض عدم موضعگیری مناسب و منسجم در برابر رویدادهای اوکراین و شاید حتی یمن، که در اوکراین فقدان نیروهای اسلامگرا و در یمن فقدان نیروهای سکولارِ مدِ نظرِ چپها، بیانگر نگاه چپ با عینک ««اسلامیزم»، «سکولاریسم»» به تمامی اتفاقات و رویدادها است. چپ در حال تعمیم این دوگانه به تمام جهان است؛ دوگانهای که هسته اصلی تحلیلِ بورژواییشان از شرایط ایران است.
اگر در شرایط کنونیِ ترکیه، بخواهد صلحی برقرار شود، بدون تاکید بر مرزبندی طبقاتی، بیان و آشکار کردن شکافِ طبقاتی و بدون از بین بردن این سرپوشِ گذاشته شده بر روابط طبقاتی، صلح کارکردی بورژوایی خواهد داشت. روشن کردن مرزبندی طبقاتی و آشکار کردن این شکاف، اگر قرار باشد به بعد از صلح موکول شود، نتیجه، شکست نیروهای کمونیستی و ادامه استثمار و سرکوب طبقه کارگر ترکیه خواهد بود. صلحِ بدون مرزبندی و بدون تعیین تکلیف طبقاتی، و عدم سازمانیابی حول شکاف مذکور، کارگران را پیاده نظام بورژوازی میکند و این همچون به مسلخ بردن کارگران مبارز است؛ این خود کشتاری دیگر و از جنسی دیگر است. همانگونه که تا به امروز شاهد تصفیه کردن خواستِ نیروهای کمونیست و کارگران مبارز در پ.ک.ک بودهایم، پس از صلح بورژوایی شاهد حذف کردن خواستِ کارگران مبارز (و حتی به گواه تاریخ، تصفیهی خود کارگران مبارز) از حزب دموکراتیک خلقها و محکم شدن مواضع بورژوازی کرد خواهیم بود.
وظیفه هر کمونیستی است تا طبقه کارگر ترکیه را به جای دعوت به حضور در درگیری درون بورژوازی، و کمک به جناح خاصی از بورژوازی به مبارزه و سازمانیابی دعوت کند. به جای دعوت از آنها برای احترام به دموکراسی و خواست صلح، آنها را باید بر علیه دموکراسی، و به یک جنگ تمام عیار بر علیه تمامیت بورژوازی دعوت کند. کمونیستها در ترکیه نه تنها باید با «صلح برای دموکراسی» که بیانگر «اعلام تسلیم و همکاری با بورژوازی» است مقابله کنند بلکه از کارگران دعوت کنند تا با کنار گذاشتن این عبارتپردازیهای ارتجاعی، از موضع کمونیستی به مبارزه با دولت اردوغان و تمامیت بورژوازی بپردازند. واضح است که تنها میتوان از دولت اردوغان با نام دولت سرمایهداری و نه دولت اسلامی ترکیه یا دولت اسلامی سرمایهداری ترکیه نام برد.
رفقای کمونیست ما در ترکیه، برای برداشتن گامهای اولیه ولی محکمِ کمونیستی علاوه بر مبارزهی بیوقفه با دولت اردوغان «به عنوان نماینده بخشی از بورژوازی»، باید مرزبندی طبقاتی را روشن کنند و شکاف موجودی که بورژوازی کرد درصدد پنهان کردن آن است را آشکار کند و هژمونی بورژوازی کرد و به تبع آن حزب دموکراتیک خلقها را در فضای سیاسی بشکنند و از گروههایی چون پ.ک.ک که تا مغز استخوان بورژواییاند، فاصله بگیرند. این شرط لازم برای سازمانیابیِ کمونیستیِ کارگران ترکیه است.
…آمریکا جنگ اوکراین رو یک نعمت استراتژیک میداند تا قدرت روانی مردم روسیه را با ادامه اقدامهای پهبادی به مراکز…
۱- هرتزوک در سفر آذربایجان غلط خیلی بزرگتر از دهان خودش کرد. او گفت: پرچم اسرائیل، پرچم آذربایجان است و…
جناب محترم مددوف میفرمایید: «امروز بریتانیا به عنوان متحد اوکراین عمل می کند و به این کشور کمک های نظامی…
بیش از ۷۰ تروریست اوکراینی کشته شدند، چهار خودروی زرهی جنگی و پنج کامیون وانت منهدم شد. این تقریبا بخشی…
کمتر ولی بهتر نویسنده مقاله کیست؟ یا اینکه باید نوشت: شاهد از همانی که «آقای علوی» برگردان کننده آن است؟؟…