سرود مقاومت

سرود مقاومت

بي هيچ وحشتي از گلوله

اين يار هميشگي استبداد

و اختناق دولتهاي سرمايه

اين حماقتِ عاشقانِ جنگ و خونريزي

آلت تسكينِ تئوریسین های

بهره کشی و جهان خواری.

در خيابان هاي بي رنگ می سراییم؛

سرودِ پاییز تقدیر خویش را

 – طغیان مردمي از ژرفای شكافِ طبقاتي

از وحشت سرد فقر

«- به سانِ حرکت گدازه ها

از پایین به بالا

هنگام فورانِ آتشفشان.»

برخواسته از فضاي بي رحم تبعیض

كه جبرانه تحميل اش مي كنند بر ما.

خسته از

تبسم هاي مصنوعي و هارمونی های وارونه

خسته از

فقر دموکراسی و بی اعتنایی به حقوق مان

خسته از بیکاری

نفرین مادران و دشنام پدران

خسته از

پابند های اخلاقی و آیین های دینی

خسته از

تقسيم بندي هاي طبقاتي و جنسي

خسته از برده ی جنسی بودن.

بیزار از

آنچه دستان ترك خورده ي مان مي سازد

و شما با دستان نحيف تان

به یاری بوروكراسي ی مبتذل از آن خود مي كنيد.

به تنگ آمده از بيگانگي ها

و همه ي آنچه در اين جغرافياي ارتجاعي

احساس اش هم معصيت ست هم جرم!-

در صفوفي يكدست گرد هم

عاري از شک و تردید

كه سبب اش را هيچ كس نخواهد بود

جز بورژوازي پیر.

جنبشی پایدار

عظيم تر از دستگاه هاي سركوب

متحد در براندازی نظام شما

مرتجعان بزدل

با آن قوانین ارعاب انگيز

و خيزش هاي حيواني به سوي زندگی.

پاي بر زمينی خشك و بي روح

ما كماكان ايستاده ايم

و می جنگیم تا سرنگونی ی تان!

ايستاده ايم و فرو می نشانیم

نهالِ آزادي را

در باغچه ی کبودِ تان!

ايستاده ايم و بر می افروزیم

در چشم های کورتان

شعله ی برابری را

تا نخستین دم در هوایی آزاد

و بی قید و شرط.

« م.فریاد »

1 Comment

  1. ایستاده ایم و فرو می نشانیم
    نهالِ آزادی را
    تا نخستین دم در هوایی آزاد
    و بی قید و شرط.»
    ……………………
    فرهاد عزیز سپاس از قطعه پخته و روانی که با واقعیات پیوندی زنده دارد.

    شما هم، اصولاً مانند تمام رزمندگان طبقه کارگر در نقاط مختلف گیتی، همچون کارگران که خود، در سرود اینترناسیونال هم بدان اشاره داشته و داریم؛
    «غرد وقتی رعد مرگ آور بر رهزنان و دژخیمان
    در این عالم بر ما سراسر تابد خورشید نور افشان»
    با پایان دادن به بساط بورژوازی، وظیفه سنگینی که بردوش دارند را پایان یافته نشان میدهند(حداقل تاکنون چنین فهمیده شده است).
    تازه پس از رسیدن به «نخستین دم در هوایی آزاد و بی قید و شرط» که شما هم منظور داشته اید، جنگی بس سترگ تر و صبعانه تر و از همه بدتر در خفا و باز هم بدتر بدون سازماندهی مستقیم و قابل درک که بنفع سرمایداران انجام میپذیرد(آنهم بدست عادات و بدیهیات گدشته زندگی هایمان) تا همچون کودتایی خزنده بدست خروشچف نامی قدرت را بدست گرفته و فرزندان خلف برژنفی وی هم بدان ادامه دهند؛ مبارزه‌ای سهمگین تر از خود انقلاب را طلب خواهد کرد.

    پس!
    در فردای انقلاب
    و احتزاز پرچم سرخ بر سردرها
    چشم‌ها باز/ اذهان روشن!
    در لابلای عادات گذشته
    همچون فرهادان چراغ بدست
    با – جهت یاب – ی، تماماً از کار زندهِ خالص
    بر انحرافات انگشت نشاندن
    و هشدار دادن…
    …………………………..
    بقیه‌اش را بشما واگذار مینمایم.
    اینجا از حد بالای سقف فهم فعلی من فراتر میرود.
    در دنیایی پر از اخبار غافلگیر کننده که اکثرا بدر میزند تا دیوار فهمیده شود؛
    سپاس بابت چنین سپیده سرخی که آمدنش را اینچنین روشن و قابل فهم، هشدار داده اید
    شاد شدم

Comments are closed.