۱۲ سپتامبر ۲۰۱۵
تاکنون تقریباً ۶۰ درصد فسطینیان مجبور به ترک محل زندگی خود شده اند. بخشی از آنها به خارج از کشور مهاجرت کرده اند ولی متأسفانه آمار دقیقی در دست ما نیست. از ۵۰۰ هزار فلسطینی که در سوریه زندگی میکردند، قریب ۱۵۰ هزار نفر سوریه را ترک کرده اند. گمان میکنم که نیمی از آنها به اروپا، اتریش، آلمان، بلژیک، سوئد و نروژ رفته اند.اینجا در دمشق معضل اصلی يرموک هم هنوز حل نشده. DFLP تاکنون کوشش کرده که بازگشت مردم را میسر سازد ولی تاکنون راهحلی پیدا نکرده ایم. یک راهحل نظامی مد نظر نیست ولی راهحل سیاسی نیز وجود ندارد. وضعیت اجتماعی شهروندان فلسطینی مثل وضعیت شهروندان سوری سخت است. آنچه که در مورد شهروندان صوری صادق است در مورد شهروندان فلسطینی نیز صدق میکند و در اینجا تفاوتی وجود ندارد. ما منتظریم ببینیم که وضعیت سیاسی و نظامی چه روندی را دنبال خواهد کرد. در حال حاضر زیاد در مورد راهحل سیاسی بحث میشود که کار بسیار خوبی است. ولی در مورد چیزی صحبت کردن به این معنا نیست که شرایط تحقق یافتن آن نیز فراهم است. تاکنون شرایط برای یافتن یک راهحل سیاسی فراهم نشده است.
به نظر شما موانع کدام است؟
از نظر نظامی به دولت مربوط میشود. يرموک در جنوب دمشق واقع شده. ارتش در حال حاضر اولویتی برای آن قايل نیست. جبهههای مهمتر دیگری وجود دارد. دولت میتواند در يرموک یک راهحل نظامی را تحمیل کند ولی فعلاً این کار در دستور روز قرار ندارد. اکنون اولویت شامل الزبدانی است. ارتش در حال حاضر در ۳۰ جبهه مشغول نبرد است. برخی از جبههها دفاعی و برخی تهاجمی است و یا کوشش میشود با ابتکارات مختلف به راهحلی دست یافت.
برخی از گروههای فلسطینی وجود داشتند که به علت پیشروی «داعش» در ماه مه سال گذشته خود را در يرموک سازمان دادند تا از طریق نظامی با جهادگرایان به مقابله برخیزند. کار آنها به کجا کشید؟
تمرکز واحدهای مسلح تاکنون تغییرات اساسی به وجود نیاورده است. جبهه بیتغییر مانده. جنگ سنگر به سنگر صورت میگیرد، مثل جنگ اول جهانی. فلسطینیان دارای آن قدرت نظامی نیستند که بتوانند یک تصمیم نظامی را تحمیل کنند. ارتش آزادیبخش فلسطین موجود است ولی در يرموک مستقر نیست. سه گردان در کشور پخش است و زیر فرمان ارتش سوریه قرار دارد. همیشه اینطور بوده است.
آوارگان فلسطینی که از يرموک رانده شدند، اکنون در کجا به سر میبرند؟
بسته به امکانات و وضعیت مالی آنها دارد. بعضی در جرمانا، بعضی دیگر در رکنالدین، در حرستا و یا در قدسیه. آنها همهجا پخش اند. در لبنان ۴۰ هزار فلسطینی سوری زندگی میکنند. بسیاری سعی میکنند از آنجا به اروپا مهاجرت کنند. قانونی و یا غیرقانونی. هر دو راه ممکن است. قانونی یعنی از طریق الحاق به خانواده و غیرقانونی از طریق ترکیه، یونان، مقدونیه … که شما اطلاع دارید.
این فرار گسترده چه تأثیری روی فعالیت سیاسی حزب شما دارد؟
نفوذ حزب بر رویهم کاهش یافته است. اولاً حزب نتوانست از اردوگاه و مردمی که در آن زندگی میکردند، دفاع کند. دوماً نتوانست به یک راهحل سیاسی برسد و سوماً نتوانست از مهاجرت توده مردم جلوگیری کند و چهارماً حزب نتوانست کمکهای لازم را در اختیار مردم قرار دهد… همه این فاکتورها باعث پسرفت نفوذ سیاسی حزب شد. تاکنون هیچکس این خلاء را پر نکرده ولی اسلامگرایان میتوانند نقش ایفا کنند. آنها دارای امکانات مالی بهتری هستند. البته این بدان معنی نیست که ما هیچ نفوذی نداریم ولی از نفوذ ما کاسته شده است.
این بیثباتی منطقه چه تأثیری بر مسأله مردم فاسطین میگذارد؟
تأثیر بسیار منفی است. همه میدانند که ابعاد عربی مسأله برای کار سیاسی ما بسیار مهم بود. در حال حاضر هر کشور عربی با وضعیت سیاسی خود سرمشغول است. ما زیر فشار سیاسی سنگینی قرار داریم که نه تنها به ما کمک نمیکند، بلکه حتا ترمزکننده است. برخی از رژیمهای عرب نقش منفی ایفاء میکنند. مثلاً پشتیبانی قطر و ترکیه از حماس باعث نتایج مثبتی نشد. این اقدامات کمک نمیکند که بر نفاق درون فلسطینی فايق آيیم.
شورای ملی فلسطین قرار است در هفته آینده در رام نشست رسمی داشته باشد و یک هیأت اجرايیه جدید برای سازمان آزادیبخش انتخاب کند.
بنا بر اظهارات سلیم زنون ريیس شورای ملی فلسطین روز چهارشنبه در رامﷲ این نشست برای سه ماه به عقب افتاده است.
فارغ از آن معتقد نیستیم که این نشست خواهد توانست برنامهای را تدوین کند و چشماندازهايی را بگشاید که راه بهتری برای کار سیاسی و نظامی احزاب پیش رو قرار دهد. ما با بحران عمیقی روبهرو هستیم. هسته اصلی معضلات، یعنی انشقاق حل نشده است.
واقعاً شواهد بسیاری موجود است که انشقاق در درون جنبش فلسطین تثبیت میگردد. ظاهراً کوششهايی صورت میگیرد تا فراسوی ساختارهای تمام فلسطینی، حماس را به توافق یکجانبه با اسرائیل مجبور سازد. و در مقابل نوار غزه به عنوان منطقه مستقل از بقیه فلسطین جدا گردد. تا چه حد این شایعات به حقیقت نزدیک است؟
نوار غزه به هر حال عملاً جدا شده و زیر کنترل حماس قرار دارد …
اما سازمان الفتح، جبهه دمکراتیک و احزاب دیگر فلسطینی در غزه نمایندگی دارند.
البته ولی قدرت سیاسی و نظامی در دست حماس است. ما به عنوان جبهه دمکراتیک برای آزادی فلسطین در غزه یک نیروی اپوزیسیون هستیم. ما تحت تعقیب نیستیم ولی محدودیم. مسأله بر سر تجزیه غزه نیست (که عملاً صورت گرفته)، بلکه مسأله بر سر قرارداد میان حماس و اسرائیل است که نکات زیر را دربر میگیرد: آتشبس طولانی بین ۷ تا ۱۰ سال، در مقابل تسهیلاتی برای مردم فلسطین.
منظور فلسطینیان مقیم غزه است؟
بله. پیشنهاداتی برای بازسازی غزه و ایجاد یک راهروی دریايی به قبرس و بهبود زندگی مردم مد نظر است ولی نمیتوانیم از یک قرارداد سیاسی صحبت کنیم. همه این مسايل قرار است مستقل از سازمان آزادیبخش فلسطین، یعنی نماینده سیاسی قانونی ما، صورت گیرد. یک چنین قراردادی انشقاق درون فلسطینی را عمیقتر خواهد کرد. و حماس امیدوار است که به دنبال این اقدامات تسهیلی قویتر گردد.
آیا نخستوزیر سابق انگلیس، تونی بلر در این تعاملات شرکت داشت؟
او در رأس این توافقات قرار دارد. او هنوز جوان است ولی از نظر سیاسی در انگلیس مرده محسوب میشود و لذا معضل ما را انتخاب کرده، به ویژه که سود فراوانی در کار است (میخندد). بلر به عنوان «مشاور» گروه چهارنفری سازمان ملل، اتحادیه اروپايی، روسیه و آمریکا فعالیت داشت ولی این گروه دیگر موجود نیست و او اکنون از طرف قطر، اسرائیل، ترکیه و حماس به کار مشغول شده و در این زمینه بسیار فعال است.
برای شهروندان غزه بازسازی غزه و راهروی دریايی به قبرس بسیار مثبت است ولی برای غرب رود اردن و بیتالمقدس که اسرائیل سیاست اشغالگرانه خود را تثبیت کرده، چه مفهومی خواهد داشت؟
در ارتباط با روند تکاملی در غزه نباید زیاد عجله کرد. اسرائیلیها همیشه از صلح تجارتی و اقتصادی صحبت کرده اند که به نفع مردم خواهد بود ولی این وعدهها هرگز تحقق نیافته. اگر امضا قرارداد بین اسرائیل و حماس زیر نظارت ترکیه، قطر، بلر و دیگران عملی شود، مطمئن نیستم که شرایط زندگی شهروندان غزه واقعاً بهتر خواهد شد و یا اینکه مشکلات روزمره آنها حل خواهد گردید. اسرائیل زیاد وعده میدهد. در بهترین حالت شاید بتوانیم وضعیت قبل از جنگ ۲۰۱۴ را به دست آوریم، نه بیشتر. عملاً پیآمدهای منفی جنگ از بین برده خواهد شد و نه بیشتر. این حداکثر چیزی خواهد بود که میتوانیم به دست بیاوریم و صحبت از کیفیت بهتر زندگی و چشمانداز واقعی برای شهروندان فلسطینی بیهود است.
یک تکامل واقعی در غزه تنها با برقراری ارتباط و رفتوآمد با منطقه غربی رود اردن آغاز خواهد شد. اشغالگران از این امر ممانعت میکنند. سیاست نتانیاهو در مورد یهودیسازی، شهرکسازی و محاصره مناطق ادامه دارد. این امر به ویژه در مناطق به اصطلاحC صادق است، که ۶۰ درصد بخش غربی رود اردن را دربر میگیرد. بیتالمقدس بسته شده و به عنوان شهر «یهودی» تعریف میگردد. وضعیت در غرب رود اردن روزبهروز سختتر میشود. شرایط زندگی بسیار سخت است و چشماندازی در مورد راهحل سیاسی در افق به چشم نمیخورد.
نتانیاهو علاقهای به رهیافت سیاسی ندارد، دلیلی هم ندارد که داشته باشد، زیرا فشاری احساس نمیکند! نه از طرف فلسطینیان که تنها وقتی قادر به اعمال فشار هستند که مردم به خیابانها بریزند، میتینگ و تظاهرات برپا کنند و منظور مقاومت خلق است. و نه فشاری از خارج اعمال میگردد. نه از طرف ایالات متحده و نه اروپايیان و از طرف اعراب هم که هیچ. او در نظر دارد طرح خود، یعنی تبدیل فلسطین به مستعمره و یهودیسازی بیتالمقدس را به پیش ببرد. او منتظر است تا برخی از واقعیتهای جمعیتشناسی تبدیل به واقعیت شده تا ما، یعنی فلسطینیان را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد.
ما هماکنون بیش از یک میلیون شهرکنشین در بیتالمقدس و کرانه غربی رود اردن داریم. او قصد دارد «راهحل دو کشور» را در مورد کرانه غربی رود اردن اجرا کند و نه در کل فلسطین. نباید یک کشور مستقل فلسطینی به وجود آید. مناطقی که از طرف اسرائیلیها مسکونی شده اند به اسرائیل الحاق میگردد و بقیه سرزمین دارای نوعی خودمختاری خواهد شد.
آیا باید «راهحل دو کشور» را شکستیافته تلقی کرد؟
نمیدانم که آیا این راهحل از اول واقعاً جدی بود. در مورد آن صحبت شد ولی آیا هرگز شرایط آن فراهم بود؟ برای این راهحل عزم سیاسی لازم است، البته نه از طرف ما، بلکه از طرف اسرائیل. و اسرائیل از ابتدا دارای چنین عزمی نبود. حتا در دوران اسحاق رابین نیز این عزم وجود نداشت. او هم علاقهای به تأسیس یک کشور فلسطینی نداشت. با ابنکه او بین سیاستمداران اسرائیلی و در قیاس با نتانیاهو و آویگدور لیبرمان بسیار معتدل بود.
به نظر شما سازوکار بینالمللی همبستگی BDS «Boykott, Divestment and sanctions» چقدر اهمیت دارد؟
خیلی مهم است. واقعاً خیلی مهم است. چنین سازوکاری یک امکان بسیار مهم اعمال فشار بر اسرائیل برای تغییر سیاست شهرکسازی این کشور است. اروپا میتواند در اینجا نقش بسیار مهمی ایفاء کند. این سازوکار به طوری رشد میکند که اسرائیل نگران شده است. آنها هراس دارند که از نظر بینالمللی منزوی شوند. و علاوه برآن از نظر اقتصادی نیز متضرر میگردند.
آیا امضای توافقنامه بین واشنگتن و تهران در مورد برنامه هستهای ایران که برای اکتبر سال جاری در نظرگرفته شده، تغییری در وضعیت منطقه به وجود آورد؟ آیا ایران و عربستان سعودی با یکدیگر صحبت خواهند کرد و آیا آتش جنگ در سوریه فروکش خواهد نمود؟ کوتاه: آیا شما افق را روشن میبینید؟
باید دید که روند آتی چگونه خواهد بود. این توافقنامه تنها به مسأله سلاحهای هستهای محدود است. قرارومدار در مورد مناقشات محلی و یا منطقهای در آن منظور نشده است. البته از نظر تئوریک میتواند به آرامش منطقه منجر شود. منطقی هست ولی تضمینی وجود ندارد که درگیریهای نظامی در یمن، عراق و یا سوریه کاهش یابد. به دنبال امضای این قرارداد جوّ سیاسی برای توافقهای منطقهای بهتر خواهد شد ولی هنوز وقت زیادی لازم است.
در لبنان این طور فکر میکردند که پس از جنگ ۱۹۸۲ و خروج سازمان آزادیبخش فلسطین کشور به صلح دست خواهد یافت. ۷ سال طول کشید تا قرارداد طائف میسر گردید. و لبنان هنوز هم بیثبات است. ما به وقت زیاد نیازمندیم. مسأله تنها بر سر درگیری دو قطب ایران و عربستان سعودی نیست. کشورهای دیگر نیز نقش ایفاء میکنند. عربستان سعودی خیلی مهم است ولی ترکیه، مصر، امارات متحده را نیز نمیتوان از خاطر دور داشت. ممکن است که عربستان سعودی در این درگیری منطقهای دارای نقش کلیدی باشد ولی تنها کشور نیست و علاوه برآن درگیریهای درونی وجود دارد که وابسته به توافقنامه بین ایران و آمریکا نیست. در هر کشوری از منطقه دینامیک درونی عظیمی عمل میکند.
و به این مسايل نفوذ آمریکا و روسیه نیز اضافه میشود و همه اینها نقشآفرینی میکنند. وضعیت خیلی غامض است. درگیریهای متعددی وجود دارد و بازیگران متفاوتی نقش ایفاء میکنند که همه با یکدیگر در ارتباط است. مشکل بتوان راهی برای تعهدات سیاسی یافت. هیچ قدرت منطقهای که قادر باشد از منافع خود دفاع کند، حاضر به مصالحه نخواهد بود. چرا مصالحه کند؟ چرا ایران باید در عراق که دست بالا را داراست، مصالحه کند. چرا ایران باید در لبنان که هم در بین مسیحیان جنبش میهنپرستان آزاد و هم در بین شعیان حزبﷲ دارای متحدان بسیار قوی است، مصالحه کند. چرا عربستان باید در یمن که از نظر نظامی در حال پیشروی است، مصالحه کند؟ مصر هم نمیخواهد در مقابل اخوانالمسلمين مصالحه کند. و به همین دلیل نه با عربستان سعودی و نه با ترکیه میتوانید به توافق برسید. ما حداقل به ده سال نیاز داریم.
آیا آمریکا خود را از منطقه بیرون خواهد کشید و به سوی آسیا خواهد رفت و آلمان را به عنوان مباشر خود در منطقه منصوب خواهد نمود؟
نه. فکر نمیکنم که واشنگتن منطقه را ترک کند. سیاست دمکراتها مدبرانهتر از سیاست جمهوریخواهان است. آنها کوشش میکنند با «قدرت هوشمند» برخی پیمانها را به وجود آورند. خیلی ظریف. آنها به همپیمانان خود وظایفی را محول میکنند که انجام دهند ولی سرنخ همواره در دست واشنگتن باقی میماند. چه دلیلی دارد که از موقعیت خود در خاورمیانه دست بکشند؟ هنوز منطقه از نظر تولید نفت و گاز در رتبه اول قرار گرفته است. هنوز منطقه ما از نظر سیاست کاربردی بسیار با اهمیت است. هنوز میخواهند نفوذ روسیه را کاهش بخشند. وقتی که آنها به روسیه اجازه اعمال نفوذ در اوکرائین نمیدهند، چرا باید روسیه در اینجا نفوذ پیدا کند؟ آن هم در منطقهای که به مراتب از نظر ژئواستراتژیک مهمتر از اوکرائین است. ابرقدرتی مثل ایالات متحده حاضر نیست از نفوذ خود حتا بر یک جزیره کوچک چشمپوشی کند، پس چرا باید خود را از منطقه ما بیرون بکشد؟ برای ابرقدرت ایالات متحده رقیبی وجود ندارد. رقبای محلی مثل سوریه، ایران، عراق و یا روسیه وجود دارد ولی آمریکا مثل روحالقدس همه جا حضور دارد.