ما مرگ شاهرخ زمانی را به پرچمی برای اتحاد و همبستگی کارگری که او پیشتازش بود تبدیل خواهیم کرد.
برای شاهرخ زمانی، که در زندان با مرگ تدریجی زجر کش شد.
شاه که ستم کاره بود و
کارگر کُش و
نوکر عمو سام
با سرسقوط
در زباله دان
تاریخ شد.
کارگر که آزاده بود و
مولد همه چیز
سر برافراشت
در بهار آزادی
دست بکار رهائی خویش شد.
شیخ که مفت خور و فریبکار و دغل باز است
مجری انباشت سود سرمایه
جانشین نوکر پیشین
دشمن جان و مال کارگر شد.
بهار نشکفته خزان کرد،
کشت به بار نشسته
در خون شد.
سیاست شاه و شیخ
یکی و غالب گشت
کارگر باز گرفتار و
سرکوب و
استثمار و
در بند شد.
زمانه تیره گشت و
زمانی کشته شد
تیرک دار دیگر کفایت نمیکند
شیوهی جدید قتل
ابداع شد.
برای وحشت خلقِ
به جان آمده از بیداد و
از ترس توفان خشم او
نه چوبهی دار و
نه جوخهی مرگ،
مرگ تدریجی
اینک
سیاست سرمایه
برای کشتن
کارگر زندانی و
زندانی سیاسی شد.
جعفر امیری
۲۰۱۵/۹/۱۶