روز جهانی کارگر؛ روز اکثریت جامعه

خسرو صادقی بروجنی


تأمین ۲۴/ قانون کار جمهوری اسلامی ایران، کارگر را کسی می‌داند که «به هر عنوان در مقابل حق السعی اعم از مزد، حقوق، سهم سود و سایر مزایا به درخواست کارفرما کار می‌کند». این تعریف از کارگر یک تعریف بسیار گسترده و عام است که کلیه مزدبگیران را شامل می‌شود.


باور عمومی در جامعه نه تنها با این تعریف خوانایی ندارد بلکه واژه کارگر برایش فردی عضلانی یا تکیده و با پوششی مندرس در کارخانه را تداعی می‌کند در حالیکه امروزه بخش وسعی از جامعه که هم دارای سرمایه‌های انسانی و نمادین بالایی هستند و هم به ظاهر از رفاه نسبی نیز برخوردارند، برای امرار معاش خود چاره‌ای جز فروش نیروی کار خود ندارند و از این رو است که روز کارگر را باید روز کلیه مزدبگیران اعم از کارگران در تعریف سنتی، معلمان، پرستاران، مهندسان و کارمندان در رده‌ها و رسته‌های شغلی گوناگون دانست.


بخشهای وسیعی از مزدبگیران شامل کسانی مانند اقشاری از مهندسان و برخی از کارمندان رده بالا، به واسطه برخورداری از معیشتی مناسب و فضای فکری که در آن پرروش یافته و رشد کرده‌اند، خود را متمایز از طبقه کارگر می‌دانند و اموری مانند مهارت در کار، تخصص و تحصیلات را از نقاط تمایز خود می‌پندارند.


این خودممتاز بینی اگر چه خود را در قالب میزان مزد و برخورداری از رفاه بهتر نسبت به عموم کارگران نشان می‌هد اما این قشر از مزدبگیران، با وجود برخورداری از مزایای مذکور کماکان کنتزل و مدیریت بر حفظ این مزایا را ندارند و کار و درآمد آن‌ها در نظام سلسه مراتبی موجود، تحت الزاماتی است که آن را صاحبان سرمایه در قالب سرمایه خصوصی یا دولتی تعیین می‌کنند.


بدیهی است که تجربه‌های جهانی نیز نشان می‌دهد این مزایا و امنیت ناشی از آن، در زمان‌های بحران اقتصادی و کسری بودجه دولت یکایک بازپس گرفته می‌شوند و دهک‌های مذکور به جمع کسانی می‌پیوندند که از نظرشان معیشتی کارگری دارند.


یکی از تجلی‌های تصور مذکور در مورد جداسازی اقشار مختلف مزدبگیران، همانا روزهای مناسبتی جداگانه‌ای است که برای مشاغل و اصناف مختلف تعریف شده است، روز معلم، روز مهندس، روز کارمند، روز پرستار و…


برگزاری این روز‌ها و پاسداشت آن‌ها اگر چه این مزایا را داراست که موجب می‌شود به فعالین این عرصه‌ها و مشکلات آن‌ها توجه و تاکیدی ویژه بشود اما از سوی دیگر صفوف طبقاتی و همبستگی میان مزدبگیران با سطوح مزدی و رسته‌های شغلی مختلف را کم رنگ می‌کند و چه بسا در مواردی به صرف اینکه برخی از آن‌ها از مزایای بیشتر برخودارند، آن‌ها را رو در روی هم قرار دهد.


جدایی و انشقاق میان اقشار مختلف مزدبگیران، وقتی شدت می‌یابد که شاهد رونق گیری انواع و اقسام نظریه‌های اقتصادی و اجتماعی نیز هستیم که معتقدند جامعه کنونی، جامعه‌ای است که با اوصافی مانند «خدماتی»، «اطلاعاتی»، «دانش بنیان» و… توصیف می‌شود و کار کارگران در این جهان، همانند قرن‌های گذشته در اولویت ارزش زایی برای سرمایه قرار ندارد بلکه فعالیت‌های مدیریتی و مالی محور توسعه تلقی می‌شوند.


از این رهگذر است که سرمایه داری مالی جایگزین سرمایه داری تولیدی شده است و تصور غالب بر این است که با اقتصاد موسوم به دانش بنیان و مجهز شدن بر اقتصاد اطلاعاتی می‌توان بر بحران‌ها و چالش‌های اقتصادی غلبه کرد.


اما اقتصاد دانش بنیان و عصر موسوم به عصر اطلاعات نیز برای رشد و توسعه خود نیازمند کارگرانی است که این کارگران نه فقط‌‌ همان تعریف سنتی از کارگر کارخانه‌ای را تداعی می‌کند، بلکه گسترده عظیمی از کارگران خدماتی دارای سرمایه انسانی بالا در سرتاسر جهان را شامل می‌شود.


در این زمینه نمونه‌های قابل ذکر شایانی وجود دارد که نشان می‌دهد در جامعه خدماتی مورد ادعا، چرخه‌ای از بهره کشی نیروی کار در رده‌ها، رسته‌ها و جایگاه‌های شغلی مختلف و از تولید تا مصرف و توزیع وجود دارد و از قضا بسیاری از افراد شاغل در این چرخه‌ها، هم دارای سرمایه انسانی و تحصیلات بالایی هستند و هم از لحاظ نگرشی خود را ممتاز از طبقه کارگر در معنای سنتی آن می‌دانند.


معروف‌ترین برندهای پوشاک که جذابیت و قیمت بالای آن‌ها هر مصرف کننده‌ای را فریفته خود می‌کند، عمدتا توسط کارگرانی در بد‌ترین شرایط زیستی و شغلی و با بهره گیری از کار زنان و کودکان در کشورهای آسیایی و آفریقایی تولید می‌شوند تا به وسیله فروشندگانی در کشورهای توسعه یافته به فروش برسد که عمدتاً مهاجرانی هستند که برای امرار معاش خود مجبورند روزانه چندین ساعت سرپا بایستند و فقط از حداقلی مزایای شغلی و مزدی برخوردارند.


نمونه دیگر استثمار در جهان خدماتی قرن بیست و یکم به وضوح در کارخانجات تولید کننده محصولات سرکت اپل در چین قابل ردیابی است. جایی که استثمار قرن بیست ویکمی جای خود را به شیوه تولید پیش سرمایه داری داده است و از کارگران تعهدنامه عدم خودکشی در نتیجه فشار کاری گرفته می‌شود و در صورت فسخ این تعهدنامه، از خانواده کارگر بازمانده غرامت می‌گیرند.


تصویر فوق را باید در کنار تصویر جلد کتابهای گوناگونی تصور کرد که منقوش به چهره استیوجابز، بنیانگذار شرکت اپل هستند و رسانه‌ها و دانشگاه‌های جریان اصلی، او را از تاثیرگذار‌ترین افراد در جامعه اطلاعاتی و مدیریتی دانش بینان می‌دانند.


برگزاری جام جهانی قطر مثال دیگری است که می‌توان به آن اشاره کرد. کارگران عمدتاً مهاجری که به امید یک زندگی بهتر و فراهم کردن معیشت حداقلی از دور‌ترین و فقیر‌ترین کشورهای آسیایی روانه قطر شده‌اند تا این کشور را برای برگزاری جام جهانی آماده سازی کنند در شرایط برده واری گرفتار شده‌اند که حتی رسانه‌های رسمی نیز از انتشار گزارش مرگ هر روزه آن‌ها حکایت دارند.


امروز آسیای جنوب شرقی، کشورهای عربی و آمریکای لاتین و سرتاسر کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه شاهد چهره‌های متفاوتی از کار انسانی برده وار است که در ادعاهای طرفداران بازار موسوم به آزاد و کسانی که به انقلاب دانایی و دانش محور اعتقاد دارند مغول مانده و همچنان باور دارند مدیریت، اطلاعات و توانمندی فناوری ارتباطاتی است جایگاه کار انسانی کارگران را به حاشیه رانده است.


اما به رغم ادعای مذکور، تکنولوژی، فناوری و کلیه پیشرفتهایی که محصول کار جسمی و فکری اکثریت جامعه بشری است بیش از آنکه به توسعه رفاه و بهروزی تولیدکنندگان اصلی آن‌ها اختصاص یابد، در مالکیت مالکان خصوصی و دولت‌هایی است که حتی دستمزد نیروی کار را خرجی می‌دانند که از جیبشان می‌رود و سودآوری را برایشان کم می‌کند!