تاريخ تجارت برده از آفريقا به اروپا
از دهه هاى ۱٤٤۱ تا ۱٩٥۰
تجارت برده و نژادپرستى بعنوان خاستگاه سرمايه دارى
مترجم: پيام پرتوى
ساحل شرق آفريقا و پرتقاليها
تقريبا همزمان با آن حوادٽ حيرت آور که به نابودى کنگو انجاميد٬ پرتقاليها از طريق دريا با هندوستان ارتباط ايجاد نمودند· اولين سفر واسکو دا گاما در سال ۱۴۹۷ آغاز شد· او در دسامبر ۱۴۹۷ از دماغه آفريقا عبور کرد٬ در آغاز ۱۴۹۸ ساحل شرقى آفريقا و در ۲۰ مى ۱۴۹۸ به کلکته وارد شد· (خانواده سلطنتى از طرىق فتواى پاپ انحصار راه دريايى به هندوستان را بدست آورده بود٬ فقط بايد سوال کرد که چرا)
واسکو داگاما با دريافت ماموريت از جانب خانواده سلطنتى پرتقال از منطقه بازديد کرد· او در سواحل شرقى با بسيارى از شهرهاى ساخته شده از سنگ٬ با بنادر و دريانوردى پر جنب و جوشى برخورد نمود که توسعه و رفاه آنها بهتر از شهرهاى آنزمان اروپا بودند· اين شهرها٬ کيلوا٬ مومباسا٬ زنزيبار٬ براوا٬ Quelimane و بسيارى ديگر نتيجه رابطه اى طولانى ميان آفريقاييان٬ اعراب٬ هنديان و حتى مسافران از راه دور آمده ى چينى٬ بودند·
واسکو دا گاما در سال ۱۵۰۲به ساحل شرقى آفريقا و اقيانوس هند بازگشت٬ اما اينبار با فرمانى از جانب خانواده سلطنتى پرتقال براى بدست گيرى کنترل تجارت تمام منطقه· هيچکس اجازه خريد کالاهاى هندى٬ عربى و يا آفريقايى را نداشت٬ در ادامه تنها انحصار پرتقالى اعتبار داشت· پادشاه پرتقال اجازه انجام اين کار را از پاپ دريافت نموده بود!
پادشاه پرتقال قبل از هر چيز خواهان بدست آوردن ادويه جات و ديگر کالاهاى هندى بود· واسکو دا گاما اين ماموريت را دريافت نمود: که تمام شهرها٬ مراکز تمدن در ساحل آفريقا را تسخير و قدرت خود را بر سراسر هندوستان اعمال نمايد·
پرتقاليها تحت فرمان واسکو داگاما بيرحم بودند· آنها داراى قدرت نظامى پيشرفته تر و از توپها و آتش سلاح خود بمنظور نابود نمودن کامل و به زانو درآوردن شهرها در شرق آفريقا و ساحل هندوستان بهره بردادى نمودند· واسکو داگاما هنگاميکه در سفر دوم خود به هندوستان آمد در مورد متوقف نمودن روابط تجارى با اعراب هشدارى را به شاهزاده کلکته ابلاغ نمود·«تمام اعراب را اخراج کن»٬ گاما مطالبه نموده بود·
شاهزاده هندى بمنظور انجام مذاکره تلاش نمود٬ اما واسکو داگاما خواهان اطاعت کامل بود· او تاجران و هر که را که به چنگش افتاد به اسارت گرفت٬ دستها٬ پاها و سرهاى آنان را بريد و قسمتهاى بريده شده را به تير و بادبان کشتى آويزان کرد· او بخشى از آن قستمهاى جدا شده را٬ با اين خبر که ميتوانست با آنها خورشت زردچوبه درست کند٬ براى شاهزاده ارسال نمود·
در خلال سال ۱۴۰۰ اعراب و هنديان با يکديگر به روشى متمدنانه معامله نموده و هيچيک از آنان٬ هيچگاه٬ اين چنين خشونتى را تجربه ننموده بودند· پرتقاليها در عرض ده سال با استفاده از خشونتى بيرحمانه و خونين شهرهايى را که ساخت و ساز آنان صدها سال بطول انجاميده بود نابود نمودند· فتح کيلوا٬ اين مرواريد آفريقا در اقيانوس هند٬ را ميتوان بعنوان مٽالى با ارزش بمنظور تشريح مسٸله مورد استفاده قرار داد·افتخار حمله خونين به کيلوا بر عهده شاگرد گامز٬ درياسالار فرانسيکسو آلميدا٬ نهاده شد· او اسکادران خود را در بندر کيلوا مستقر و با ارتش خود به خشکى رفت·
آلمديا با مقاومتى از جانب مردم شگفت زده مواجه نشد· پس از آلميدا و سربازان٬ معاون کليسا و راهبان فرانسيسکو آمدند· آنها دو صليب را با خود حمل ميکردند و در حال خواندن Te Deum در تشيع جنازه شرکت کردند٬ در کنار پادشاه کيلوا صليبها را بر روى زمين گذاردند و درياسالار آلميدا براى تمام حاضران٬ سربازان و راهبه ها٬ دعايى خواند·
پس از خاتمه نماز پرتقاليها غارت تمام منابع و مواد غذايى کيلوا را آغاز نمودند· افرادى که قادر به فرار نبودند در معرض خشونت بيرحمانه اى قرار گرفتند· پرتقاليها هر گونه تلاش براى مقاومت را با زدن گردن متوقف نمودند و دو روز بعد شهر را به آتش کشيدند· اين حمله براى پرتقاليهاى غارتگر٬ در تشابه با بقيه غارتها و کشتارها٬ کاملا قانونى بود· آنها اجازه پاپ را دريافت و از پيش بخاطر گناهانشان مورد بخشش قرار گرفته بودند!
پرتقاليها جنگ و انحصار تجارت بر روى اقيانوس هند را برنده شدند اما جنگ تلاشى و ناپديد شدن تجارت را با خود بهمراه آورد· پس از آن پرتقاليها قادر به راه اندازى دوباره تجارت نشدند٬ شهرهاى آفريقايى و تمدنها در ساحل شرقى آفريقا سقوط کردند و مردم آن در تجارت برده هلاک گشتند· نسل بعدى اروپاييانى که به اين مناطق آمدند فقط موفق به ديدن چيزى شدند که انسانهاى غيرمتمدن پست تر ناميدند
اشراف اروپا و نژاد پرستى
اولين خانواده سلطنتى در اروپا که بدنبال شکار برده در درياها براه افتاد خانواده سلطنتى پرىقال بود اما توسط بقيه بسرعت دنبال شدند· اسپانيا٬ هلند٬ انگليس٬ فرانسه٬ پروس٬ دانمارک و سوٸد نيز بشدت بر روى تجارت در آفريقا٬ که در اغلب موارد فقط شامل تجارت با برده ميشد٬ سرمايه گذارى نموده بودند·
خانواده هاى سلطنتى اروپا و ديگر سلاطين اقتصادى از جمله کليساى مسيحى٬ سود حاصله از مبالغ سرمايه گذارى شده را درخواست مينمودند٬ درخواستى که مطلقا به معناى افزايش مداوم تجارت برده بود· کشتيهاى بيشترى بر روى درياها و بعدها٬ حتى٬ اقيانوس هند براه افتادند· شکار انسان در آفريقا بصورت فوق العاده اى٬ با نتايج فاجعه بار براى جوامع آن٬ افزايش يافت٬ اما سرمايه گذاران ٽروتمند شدند·
ميتوان اينگونه تصور نمود که همه اينها براى اين حکومتها امرى بديهى بود· ميتوان اينگونه تصور نمود که اشراف اروپايى بر عليه آن تجارت کٽيف با مقاومتى در ميان مردم اروپا برخورد ننمودند· اما اينچنين نبود· اين تصور که سفيدها٬ بعنوان يک گروه٬ با يکديگر برعليه سياهان متحد بودند٬ که هيچ مخالفتى بر عليه تجارت برده وجود نداشت٬ بصورت گسترده اى رايج شده است· اين به عدم دارا بودن دانشى بازميگردد که ما از کتابهاى تاريخى مدارس آموخته ايم·
در کشورهايى که در گذشته به تجارت برده مشغول بودند کدام کتاب تاريخى تاريخ تجارت برده را بصورتى تقريبا منطقى مطرح نموده است؟ چه زمانى به تجارت برده ارزشى اساسى داده خواهد شد٬ ارزشى که آن در دهه هاى ۱۵۰۰ تا دهه هاى پايانى ۱۸۰۰ ٬ در خلال توسعه جامعه سرمايه دارى که ما در حاضر تحت آن زندگى ميکنيم٬ داشت؟ بطور معمول در جوامع امروزى اينچنين است که از تجارت برده تنها بصورتى گذرا٬ بعنوان پديده اى ناچيز٬ سخن به ميان آورده ميشود·
بياييد به مٽالى کاملا جديد از پرتقال نظرى بيفکنيم· در حال حاضر در پرتقال بخاطر پانصدمين سالگرد – ه به اصطلاح «اکتشافات» پرتقال مراسم جشنى در جريان است· مراسم از پذيراييها٬ کنفرانسها٬ نمايشگاهها٬ چاپ و نشر کتاب غيرو غيرو تشکيل ميشود· کشيشان٬ پزشکان و استادادن سخنرانى٬ بحٽ و گفتگو ميکنند و مينويسند٬ البته با دريافت دستمزدى بسيار خوب· اما از تجارت برده تقريبا هيچ سخنى به ميان نميايد و هنگام آمدن٬ با اينحال زمانى بايد بيايد٬ تنها بعنوان پديده اى بى اهميت و بدون پيامد ميايد· مردم پرتقال از حوادٽ آفريقا در خلال اين ۵۰۰ سال چه دانش و برداشتى بدست مياورند؟ تصويرى کاملا کاذب!
در مورد تجارت برده همين رابطه در ميان رهبران کشورهاى اروپايى نيز رايج است· طبقه اشراف فعلى وارٽ تاجران اشراف برده آنزمان هستند و بمنظور پنهان نمودن حقيقت براى شهروندان خود٬ براى ما٬ بهترين تلاشهاى خود را بکار خواهند گرفت· اين ما هستيم که بايد به تبليغات طبقه اشراف توجه و در جهت کشف حقايق در مورد گذشته ها تلاش نماييم· اين بر عهده ماست که توجه نموده و از کسانيکه ميخواهند ما را به اينکه تمام مردم اروپا در مورد تجارت برده داراى موضع واحدى بودند٬ اينکه مردم اروپا در تجارت برده منافع مشترکى داشتند٬ که در جنايت بر عليه مردم آفريقا همگى به يک ميزان گناهکارند٬ حذر نماييم·
اروپا در قرون وسطى نيز يک جامعه طبقاتى بود· در ميان مردم در مورد توسعه جامعه مورد علاقه٬ در پيوند با منافع طبقات مختلف٬ نظرات مختلف وجود داشت· اينکه ما در حال حاضر تقريبا فقط از نظرات اشراف آنزمان با خبر ميشويم٬ حتى مساٸل مرتبط با تجارت برده٬ به اين مربوط ميشود که طبقه اشراف داراى ابزارى بودند که براى انتشار نظراتشان و معتبر جلوه دادن آنان مورد نياز بود· آنها پليس٬ کشيش٬ ارتش٬ زندان٬ قاضى و مبلغانى از انواع مختلف داشتند٬ هر چيزى که بخشى از دولت بود· تمام اينها جامعه را تحت سلطه داشتند و جاى پايى از خود باقى گذارده اند·
اما بودند افرادى که مخالف تجارت برده و ستم جارى در اروپا بودند· اين افراد امکانات ناچيزى را براى بيان نظرات خود کسب و بسيارى از آنان فصول و زمينه هاى ناشناخته اى هستند براى عموم مردم· حتى در ميان طبقه اشراف٬ وجود داشتند صاحب منصبان و کشيشان٬ موارد استٽنايى در قاعده٬ که با جنگ و تجارت برده در آفريقا مخالف بودند و بر خلاف منافع طبقاتى خود عمل مينمودند·
برخلاف افرادى که سواد خواندن و نوشتن نداشتند٬ که بجز خلاصه اى از داستانهاى طبقه اشراف جاى پايى از خود برجاى نگذارده اند٬ مخالفان در ميان طبقه اشراف از اين امکان برخوردار بودند که بمنظور نوشتن نظرات خود بفرد ديگرى فرمان بدهند· ما بدين طريق از وجود آنان با خبر شده ايم· در اينجا اراٸه مٽالى ضرورت ميابد٬ يقينا يکى از اولين مخالفان سلاخى طبقه اشراف اروپا در آفريقا·
نام او João٬ برادر هنريک/دريانورد٬ بود· نويسنده٬ رويى دى پينا٬ ديدگاه João را نسبت به جنگ در آفريقا که پرتقال بر عليه مورها٬ به عبارت ديگر مردم آفريقاى شمالى٬ براه انداخته بود٬ مينويسد· به آنجا بر خلاف مردمى که به ترک خانه و باغهاى خود تمايل نداشتند٬ نجبا داوطلبانه ميرفتند·
João بر اين عقيده بود که اگر جنگ در خدمت خدا عمل مينمايد «آنانى که به انجام آن مبادرت ميورزند نبايد چنين نياتى داشته باشند٬ برخى بخاطر کسب افتخار و برخى بخاطر ٽروت و مزايا٬ سربازان و ديگران به باور آنان خيانت ميکنند٬ اين غم انگيز است٬ گناه آنکسى که مادران را با چنين نيتى ميکشد کمتر از گناه آنکسى نيست که يک مسيحى را ميکشد٬ چگونه ميتوان در خدمت خدا عمل نمود همزمان تعداد زيادى روح را به شيطان داد؟ اين بيش از اينکه خدمت باشد عدم خدمت است٬ مطمٸنا چنين است»·
مدرک و دليلى جالب٬ فقط جاى تاسف است که ما نفهميديم: مردمى که خواهان ترک خانه هاى خود نبودند در مورد جنگ چه نظرى داشتند· طبقه اشراف بمنظور مقابله با اين افراد مخالف٬ جريانات در جامعه و رايج نمودن نقطه نظراتشان از کليه امکانات خود در دستگاه دولتى بهره بردارى مينمودند· در اين زمينه براى درک ظهور نژاد پرستى٬ مسٸله مبلغان طبقه اشراف بسيار جالب است·
اين مبلغان٬ تحت کنترل خانواده هاى سلطنتى اروپا و دفاتر مرکزى مالى٬ از جمله در ميان دانشمندان٬ نماينده گان حکومتى در مدارس٬ دانشگاه و کليساى مسيحى وجود داشتند٬ پيش داوريها را گسترش داده و اساسى «علمى» و «اخلاقى» به آنان ميدادند· با بيان آنها ميتوان علل ظهور نژاد پرستى عليه مردم سياه را هر چه بهتر درک نمود· در اينجا چند مٽال:
گسترش نژاد پرستى توسط کليساى مسيحى
يکى از اولين منابعى که توسط عبارات و تصاوير زندگى و سنن آفريقايى را توصيف مينمايد متنى است از پدر کاوازى٬ يک مبلغ ايتاليايى اهل کاپوسن٬ منتشر شده در سال ۱۶۸۷· کاوازى در داستان خود به توهمات و پيش داروريهايى که مدت زمانى دراز در اروپا در مورد قاره آفريقا وجود داشته است حقانيت بخشيده و آنان را هر چه بيشتر توسعه ميدهد· وى براى مٽال با شرح جزييات آفريقاييان را مردمى توصيف مينمايد با اشتهاى خوب براى گوشت انسان٬ با تصاويرى از همجنس خوارى که در آن انسانها قطعه قطعه و وعده غذايى از قسمتهاى بدن انسان آماده ميشود·
پدر کاوازى/بيگناه آفريقاييان را بعنوان انسانهايى داٸما در حال جنگ٬ با شمار فراوانى قربانى٬ توصيف مينمايد· او نوشت: «اين مردم بيش از حد تصور شبيه حيوان هستند تا انسان· در ميان اين بربرها وظيفه رقص نه نشان دادن مهارت شخص هنرمند در حرکات بدن يا حرکات سريع بلکه هدف تنها ارضاء تمايلات شهوانى است»· تنها ميتوان تصور نمود که چنين کتابى در آنزمان اروپا چه تاٽيرى از خود برجاى نهاد·
اما پدر کاوازى تنها فردى نبود که براى چنين عقايدى تبليغ مينمود· واقعيت اينست که مبلغان اصلى در واقع پاپهاى واتيکان بودند· همانطور که در گذشته گفته شد اين پاپها بودند که با نفوذ اخلاقى بزرگ و فتواهاى خود به طبقه اشراف سفيد اروپا اين حق را اعطاء نمودند که در آفريقا «حمله و تسخير کنند٬ مسلمانان٬ مشرکان و ديگر کافران و دشمنان مسيح را مورد ستم قرار داده٬ اموال و سرزمينشان را مصادره و آنان را به بردگى ابدى محکوم نمايند»· پاپها در ضمن به شرکت کننده گان در جنگ و فتوحات در آفريقا «بخشش کامل براى تمام گناهانشان اعطاء نمودند·»
ميتوان اينها را بعنوان اظهارات شخصى٬ اراٸه شده توسط پاپها در دهه هاى ۱۴۰۰ ٬ تصور نمود· اما اينچنين نبود! در جريان هر جنگى و فتحى پاپها پيشاپيش بيانيه ى «بخشش کامل براى تمام گناهان» را توزيع مينمودند· اينها مشخصه اعمال کشيشان٬ راهبه ها و سربازان طى صدها سال بوده است· در واقع هيچيک از ۵۶ پاپ٬ از ۱۴۴۷ تا به امروز٬ هيچگاه٬ نه فتاوى صادر شده اى را که سياه پوستان آفريقايى را به جانورانى وحشى مبدل نمود٬ که تنها براى کشتن و يا محکوم شدن به بردگى ابدى ساخته شده اند٬ غير قانونى اعلام کرده و نه از آنها فاصله گرفته است· در صورت جدى گرفتن تشريفات کليسا در واقع اين فتاوى کٽيف همچنان معتبرند·
اقدامات پاپها اهميت فراوانى براى مردم اروپا و جهان آنان داشت· اما براى اقدامات کشيشان در آفريقا و نقطه نظرات آنان نسبت به آفريقاييان اهميت پاپها بيش از اينها بود· افراد مايل به درک عميق مطلب و مطالعه تاريخ آفريقا٬ تصوير کاملا متفاوتى از فعاليتهاى کليساها٬ چيزى بجز آنچه که کليساها به نشان دادن تمايل داردند٬ بدست خواهند آورد·
کشيشان و مبلغان همواره با فاتحان همکارى نموده و پيش داوريهايى آنان را نسبت به انسانهايی که رنگ پوستى متفاوتی داشتند مورد ستايش قرار ميدادند· از همان اوايل دهه ۱۵۰۰ در ميان روحانيون در آفريقا درک عمومى اين بود که «تبليغات مذهبى بايد توسط شمشير و ميله آهنى انجام شود»·
کشيش يسوعيون٬ آنچيتا (مقدس اعلام شده در سال ۱۹۸۰ توسط پاپ جان پل دوم) در نامه اى متعلق به ۱۵۶۳ روشى را که دوستان او در برزيل بر عليه سرخپوستان اعمال نمودنداينچنين تشريح مينمايد· آنچيتا/مقدس نوشت «براى اين نوع از مردم تبليغاتى بهتر از شمشير و ميله آهنى وجود ندارد٬ بدليل اينکه در مورد مردم٬ بيش از هر چيز ديگرى٬ compelle eos intrare بايد مورد استفاده قرار گيرد·» او در اينجا از کتاب مقدس نقل قول مياورد٬ لوکاس چهاردهم ۲۳– compelle eos intrare به معناى ناگزير نمودن مردم به پذيرش٬ به پذيرش کليساى مسيحى است·
«تبليغات کليساهاى مسيحى در آفريقا»
کشيش يسوعيون گارسيا سيموز در اکتبر ۱۵۷۵ به رٸيس خود در پرتقال نوشت که در آنگولا «تقريبا همه به اين نتيجه دست يافته اند که تغيير اين بربرها نه از طريق عشق٬ بلکه تنها توسط سرکوب و مبدل نمودن آنان به زير دستى براى پرودگارمان قابل حصول است»· کشيش ديگرى از ميان کشيشان يسوعى٬ فرانسيسکو دى گوو آيا٬ نوشت که «اين بربرهاى وحشى را نميتوان از طريق استفاده از اقناع به کيش تازه اى درآورد· در آنگولا با استفاده از خشونت قطعى ميتوان به مسيحيت دست يافت»·
در حاشيه لازم به ذکر است که اين ديدگاه مبلغان مسيحى در سراسر جهان بود٬ البته به استٽناى آن دسته از کشورهايى که از نظر نظامى به برترى دست نيافتند· در هند٬ براى مٽال٬ کشيشان جهت متقاعد نمودن مردم براى پذيرفتن مسيحيت از همان شيوه هاى خشونتبار در آفريقا بهره بردارى مينمودند·
سرکوب مذهبى هنديان٬ بوداييان و مسلمانان توسط کليساى مسيحى٬ هنگاميکه مسيحيان يکبار در هندوستان به برترى نظامى دست يافتند٬ داستان بى نظيريست از خشونت٬ استبداد و نژاد پرستى· يکى از خوبترين مسيحيان٬ فرانسيسکو زاوير مقدس٬ که آرامگاه با شکوهش در کليساى Bom Jesu در گوآ٬ هنوز هم بخوبى نگهدارى شده است٬ جهت متقاعد نمودن ماهيگيران به دين مسيح٬ از روش بخصوصى که مورد علاقه اش بود استفاده ميکرد· او هر که را به پذيرفتن کليساى مسيحى تمايل نداشت به اعمال خشونت و مصادره حق ماهيگيرى و تجارت تهديد مينمود٬ بعبارت ديگر از امرار و معاش محروم ميشد·
اين ديدگاه کشيشان به انسانهاى سياه پوست در آفريقا مشخصه تمام دوران تجارت برده و حتى دوران استعمار پس از آن است· نظرات نژاد پرستانه و رفتار مشمٸز کننده نسبت به مردم سياه پوست گسترش و همراه با در هم شکسته شدن ساختار جامعه بخاطر تجارت برده تشديد و انسانها بطور فزاينده اى بى دفاع شدند·
در کنگو اين امر ببار آوردنده نتايج غير قابل پيش بينى شد· مبلغان و کشيشان در آغاز–ه هجوم پرتقاليها به کنگو و آنگولا از مانى/کنگو٬ پادشاه کنگو٬ دستمزد دريافت مينمودند٬ پاداشى بسيار خوب· با گذشت زمان و تلاشى جامعه پرتقاليها کنگو را به پذيرفتن تعداد زيادى مبلغ مذهبى ناگزير نمودند· در پايان دهه ۱۷۰۰ پولى که براى پارازيتهاى مبلغ کافى باشد وجود نداشت· اما کشيشان تسليم نشدند·
آنها سيستمى را بنيان نهادند که در آن از طريق تجارت برده مستقيما پول دريافت ميکردند· تمام تاجران برده براى هر زندانى که به کشتى حامل برده سوار ميشدند به پرداخت «dopskatt» (ماليات غسل تعميد – مترجم) به کشيشان ناگزير شدند· اسقف لوآندا براى هر زندانى يک ماليات غسل تعميد شخصى دريافت مينمود!
در نتيجه کشيشان در افزايش تجارت برده منافع شخصى خود را دنبال مينمودند· هر چه شمار برده گان فروخته شده بيشتر٬ دستمزد کشيشان بيشتر!· در اينجا تصويرى حقيقى از ماموريت مسيحيان در دست نيست· البته تمام اين پارازيتها در جريان تماس خود با اروپا٬ همواره از حق مشروع خود دفاع نمودند· آنها با صحبت در مورد آفريقاييان بعنوان موجوداتى پست تر بيکى از منابع مهم طبقه اشراف براى گسترش نظريات نژادپرستانه مبدل شدند·
تا به اينجا ما در مورد کليساى مسيحى بدون گذاردن تفاوت ميان کاتوليکها و پروتستانها صحبت کرديم· در واقع ما عمدتا به حوادٽى اشاره نموديم که در ارتباط با بخش کاتوليکها قرار دارد· اينچنين بوده است چرا که اين کاتوليکهاى پرتقالى بودند که ابتدا به آفريقا آمدند و اولين شکارچيان انسان هستند که ما خود را بر روى توصيف آنان متمرکز نموده ايم·
در واقع٬ هنگام صحبت در مورد نظرات نژادپرستانه کشيشان و رفتار مبلغان نسبت به آفريقاييان تفاوتى ميان اين دو بخش از کليساى مسيحى وجود ندارد· ديدگاههاى متفاوت در مورد روح٬ اختلاف ميان کاتوليکها و پروتستانها را سبب گشته بود· بطور خلاصه اينچنين بود که کاتوليکها به مردم سياه بعنوان انسانى عقب افتاده نگاه ميکردند چرا که به دلايل بيولوژيکى نميتوانستند مانند يک انسان «واقعى»٬ يک انسان سفيد بشوند· از طرف ديگر پروتستانها تصور ميکردند که سياه پوستان روحى نداشتند و اينکه در واقع بيشتر شبيه حيواناتى بودند که به انسان ميماندند·
در عمل ميان اين دو تفاوت چندانى وجود نداشت٬ کاتوليکها و پروتستانها با سياه پوستان به شيوه اى بدتر از حيوانات خود رفتار مينمودند· اما سرمايه دارى گاهى به منافع مختلف جامعه تن در ميداد و مسٸله روح يا عدم روح به يک هدف تعيين کننده در اقتصاد مبدل ميشد· مسٸله٬ هنگاميکه برده گان زنده را از کشتيهاى حامل برده (گاهى صدها تن) بدليل بيمارى و يا سبک کردن کشتى به دريا پرتاب ميکردند٬ اين چنين بود· در پرونده هاى حقوقى در مورد مخارج بيمه براى «بار» مسٸله وجود روح ميتوانست تعيين کننده باشد· مسٸله تقريبا٬ بر اساس قرارداد بيمه٬ بشرح زير بود·
اگر برده گان روحى نداشتند ميتوانستند بعنوان هر نوع کالايى قلمداد شوند· زنده يا مرده اگر به دريا ريخته ميشدند تفاوتى نميکرد٬ تحمل ضرر و زيان بر عهده صاحب کشتى بود· اما اگر برده گانى داراى روح بودند بعنوان انسان قلمداد ميشدند· اگر سوار بر کشتى ميمردند در اينصورت ارزش انسانى آنان بسر رسيده و خسارتى از طرف بيمه پرداخت نميشد· اما اگر زنده به دريا پرتاب ميشدند اين انسانها بودند که از دست رفته بودند و شامل دريافت خسارت از بيمه ميشدند· دومى البته قتل بود اما با اينحال قانونى·
بطور خلاصه٬ اينچنين شد که هر دو٬ کاتوليکها و پروتستانهاى سرمايه دار صاحب کشتى٬ بمنظور ناگزير نمودن دادگاه به پذىرفتن شيوه نگاه کاتوليکها به سياه پوستان بعنوان يک انسان «واقعى» – ه با روح مبارزه مينمودند· صاحبان کشتى٬ در صورت پذيرفته شدن موضعشان از جانب دادگاه٬ بخاطر سياهانى که بقتل رسانده بودند بيمه دريافت ميکردند· از طرف ديگر سرمايه داران صاحب شرکتهاى بيمه٬ کاتوليک و پروتستان٬ در جهت متقاعد نمودن دادگاه که موضعى مبنى بر اينکه سياه پوستان «حيواناتى شبيه انسان»-ه بدون روح بودند تلاش مينمودند چرا که در اين صورت از پرداخت بيمه معاف ميشدند!
کسى به آفريقاييان بقتل رسيده فکر نميکرد٬ نه کاتوليکها٬ نه پروتستانهاى سرمايه دار–ه صاحب کشتى و نه سرمايه داران صاحب شرکتهاى بيمه و يا دستگاه قضايى در اروپاى متمدن! توجه داشته باشيد که اين حوادٽ در دهه ۱۸۰۰ – ه اروپا رخ ميداد! وضعيت آفريقاييان به اسارت و به بردگى کشيده شده که بدست نوکران اشراف اروپايى گرفتار ميامدند اينچنين بود·
با اينحال اين امور مانع از ستايش تجارت برده از جانب کشيشان نشد· در سال ۱۷۷۸ کشيش پروتستان٬ توماس تامسون٬ در اين مورد در جزوه اى با عنوان «تجارت برده براى برده گان سياه نشان داده است که با اصول انسانى و قوانين مذهب و حيانى مطابق باشد» نوشت· تامسون يکى از اولين معلمان اروپاييها در ساحل طلا و از آنچه که ميگذشت بخوبى آگاه بود· اينکه چه منافعى داشت٬ براى هر فردى قابل تصور است·
دانستن مٽالى در مورد اقدامات پروتستانهاى مسيحى در آفريقا در دهه هاى ۱۶۰۰ با پى آمدهاى ناشى از وضعيت آنزمان خالى از لطف نيست· سال ۱۶۵۲ کمپانى شرق آسيا–ى هلندى بمنظور تاسيس يک ايستگاه بازيابى در مسير شرق دور تعدادى را در دماغه اميد نيک در خشکى پياده کرد· هدف آنان کشت سبزيجات و تهيه گوشت براى سرنشينان هلندى در آن مسير بود· استعمارگران جديد همواره وارد ميشدند و آن مستعمره کوچک در کنار کيپ تاون بتدريج به مستعمره اى از کشاورزان – ه خودکفاى در حال – گسترش مبدل شد· آنانى که نام خود را از هلندى به بوٸر تغيير دادند بشدت مذهبى٬ تندرو و بخشى از کليساى پروتستان هلند بودند·
بوٸرها مسٸله نيروى کار را از طريق به اسارت گرفتن قبايل آفريقايى بوشمان٬ ناما و ديگران٬ که در جريان گسترش کلنى با آنها برخورد نموده بودند حل کردند· بوٸرها داراى تسليحات مدرن٬ تفنگ و توپ بودند و در مورد استفاده از آنان بمنظور به زانو درآوردن آفريقاييان ترديدى به دل راه نميدادند·
بوٸرها حق به اسارت گرفتن مردم ديگر را از کتاب مقدس دريافت نموده بودند· بگفته کشاورزان٬ در داستانهاى کتاب مقدس در مورد پسرهاى حام همه بوٸرها براى داشتن برده بعنوان نيروى کار از جانب خدا انتخاب شده بودند! روايت در مورد پسرهاى حام در اولين کتاب موسى٬ فصل ۹ ٬ ۱۸ و پس از آن وجود دارد· حام که پسر نوح بود از روى اتفاق پدر خود را ديد که مست و برهنه در چادرش خوابيده بود· نوح پس از بيدار شدن از خواب مستى و با خبر شدن از آنچه که رخ داده بود حام را توسط اين آرزو که پسرانش به بردگى کشيده شوند نفرين نمود·
اين روايت توسط بسيارى از مسيحيان در شرايط مختلف تاريخى بمنظور تشريح وجود بردگى يا بسادگى بمنظور تشريح وجود توده هاى انسانى که به تحمل يک زندگى پر از درد و رنج ناگزير شدند مورد بهره بردارى قرار گرفته است· آنها پسران حام بودند!
براى ما که به حقه بازيهاى مذهبى اعتقادى نداريم روايت فوق غير قابل قبول است· اما براى بوٸرها با اعتقادت مذهبيشان اين بديهى بود که سياهپوستان ارزش کمى داشتند٬ آنها از جانب خدا در آفريقا جاى شده بودند براى اينکه به سفيدها هنگام ورود به آنجا خدمت کنند· سياه در نماد رنگ کليساى مسيحى از مدتها قبل (و هنوز باقى است) سمبلى بوده است براى: برو به جهنم٬ مرگ٬ گناهکار٬ خطا٬ نجاست٬ نابودى٬ زشتى و بسيارى از موارد منفى ديگر·
نگرش بوٸرها نسبت به انسانها در مناطقى که با توپها و تفنگها تسخير نموده بودند بدين طريق مشخص ميشود· آنها بردگى را اينچنين توضيح دادند٬ «ما بمردم بدليل دادن اجازه زندگى در کشورمان اجازه ميدهيم که برايمان بعنوان جبران خسارات کار کنند·»· اين نگرش با گذشت زمان در آفريقاى جنوبى که اروپاييان در آنجا قدرت داشتند و در حال حاضر نيز در بسيارى از اماکن وجود دارند گسترش يافت·
در اواسط دهه ۱۸۰۰ انگليسيها بردگى را در مستعمره کيپ ممنوع اعلام نمودند و بوٸرها بخاطر شرايط به تغيير رفتار خود با سياه پوستان ناگزير گشتند· داشتن آنها بعنوان برده ديگر امکان پذير نبود اما استٽمارشان ادامه يافت· در آنزمان بمنظور مشروع جلوه دادن شکل جديدى از بهره کشى به تٸوريهاى جديدى نياز بود·
بوٸرها در کليساى پروتستان هلندى بمنظور جدا کردن افراد سفيد و سياه از هم تبليغ مينمودند٬ ميگفتند که خداوند بمنظور جدا نگاه داشتن انسانهاى سياه و سفيد آنانرا جداگانه درست کرد· اگر خدا ميخواست که همه با هم زندگى کنند٬ آنها را از يک رنگ درست ميکرد·
در جامعه سفيد – ه آفريقاى جنوبى از نظريه بوٸرها حمايت شد و سرانجام بمنظور تقسيم کشور به يک بخش سفيد و يک بخش سياه جدا از هم٬ به اصلى مبدل گشت· بخش سياه کشور مانند يک اردوگاه بزرگ که در آن جمعيت سياه بعنوان انبار نيروى کار٬ که توسط جامعه سفيد مورد بهره بردارى قرار ميگرفت٬ عمل مينمود· تعصب مسيحى قرون وسطى در خلال سالها تاٽير نابود کننده اى بر روى زندگى ميليونها و ميليونها انسان داشت·