تجديد نظر طلبى تاريخى ليبرالى

تجديد نظر طلبى تاريخى ليبرالى

نویسنده: روبرت ما تيا سون

مترجم: پيام پرتوی

توسط سرمايه دارى اروپايى بمنظور بازنويسى تاريخ جنگ جهانى کارزاری در جريان است· در سوٸد عمدتا اين ليبرالهاى روزنامه اکپسرسن هستند که پاک کن تجديد نظر طلبى تاريخ را بدست گرفته اند براى اينکه با کمک کارشناسان دانشگاهى گذشته را به ترتيبى بازنويسى نمايند که با منافع کنونى و روابط قدرتى در تطابق قرار گيرد·

بعنوان پس زمينه افزايش تشنج در روابط با روسيه قرار دارد· سوٸد نقش پيکان تيز تجاوزات/تحت رهبرى آمريکا در شرق اروپا را بر عهده گرفت است٬ پيکانى نشان رفته شده بسوى روسيه که از تخريب و فروپاشى که تلاشى اتحاد جماهير شوروى سبب ساز آن گشته بود بپاخاسته است· قدرتمندان سوٸدى با ايجاد تنش بيشتر و تسليحات دست به بازى خطرناکى برده اند· متاسفانه مارگوت والستروم باتوم کارل بيلد (وزير سابق امور خارجه سوٸدمترجم) را بدست گرفته است· در رابطه با روسيه سياست همانى است که بود·

شرم آور است که سوٸد در مى ماه وزيرى را به جشن پيروزى بر عليه فاشيسم به مسکو ارسال نميدارد و همزمان مبالغى را به جبهه ليبرالهاى فاشيستى در جنگ اوکراين ارسال ميدارد·اما متاسفانه اين مورد تازه اى نيست·

اگر چه سوسيال دمکراتهاى سوٸدى براى خارج نگاهداشتن سوٸد از مناقشات قدرتهاى بزرگ در دهه هاى ۳۰ و ۴۰ در جهت ايجاد توازن تلاش نمودند٬ اما قدرتمندان و طبقه سرمايه دار ما را به بردگى قدرتمندترين امپرياليست ناگزير نمودند· سرمايه دارى سوٸدى در صورت بدست آوردن آنچه که در سال ۱۹۴۱ بدنبال آن تلاش نمود٬ سوٸد را به مشارکت کامل در عمليات بارباروسا و جنگ در شرق به رهبرى آلمان کشانده بود·

اما تلاش در جهت بازنويسى تاريخ تنها٬ يا شايد عمدتا٬ به سياست فعلى در قبال روسيه بازنميگردد· شکست فاشيسم ۱۹۴۵ به معناى شکست بزرگى بود براى سرمايه دارى اروپا و پيروزى بزرگى بود براى طبقه کارگر در کشورهاى اروپايى و مبارزه آزاديبخش ضد استعمارى در بخشهاى بزرگى از جهان·

نيروهاى ضد فاشيستى در نزد طبقه کارگر٬ در جنبش سازمانداده شده کارگرى و عمدتا در بخش کمونيستى آن٬ وجود داشتند· نقش تعيين کننده کمونيستها در مبارزه با فاشيسم و مشارکت کاملا غالب اتحاد جماهير شوروى در پيروزى بر آلمان نازى ا۱۹۴۵ همواره خارى بوده است در چشمان سرمايه دارى اروپايى·

اين ليبرالها نبودند که در زندانها و اردوگاههاى مرگ آلمان به بند کشيده شدند· بجز قشر کوچکى که تبعيد شدند اغلب سرمايه داران به روال معمول به دفاتر خود رفتند و براى کمپانيهاى بزرگ بدست گيرى قدرت فاشيستى به معناى پول و پولهاى سرمايه گذارى شده بود·

اين امر تنها در مورد آلمان و ايتاليا اعتبار ندارد· کشورهاى سرمايه دارى فاقد دولتهاى فاشيستى موفقيتهاى فاشيسم را مٽبت ارزيابى و بخش بزرگى از سرمايه دارى اروپايى بر روى فاشيستها سرمايه گذارى نمودند· در هر مورد اين فاشيستها بودند که بحران سرمايه دارى را در قاره حل مينمودندهر دو٬ تناقضاتى که بحران اقتصادى سبب ساز آنها گشته بودند و تهديدات سياسى که از جانب جنبش کارگرى و جناح چپ ناشى ميشدند· ح چپ ناشى ح

براى فاشيسم تنفر از جنبش کارگرى و مستعمرات تحت ستم تازگى نداشت· هيتلر و موسولينى در اين رابطه سرمايه داران خوب اروپايى بودند· نه متفاوت با چرچيل که ۱۹۳۷ گفت که به باورش «ظلمى که به سرخپوستان آمريکايى يا سياه پوستان در استراليا روا داشته شد تنها به دليل جايگزين نمودن آنان با نژادى نيرومندتر و بالاتر نبود»·

ابتدا پس از لگد نمودن پاى امپراطورى انگيس توسط امپرياليسم آلمان و افزايش تشنجات نظامى ميان امپياليسم ژاپن با آمريکا فاشيسم به مسٸله اى مبدل گشت· و اين ابتدا پس از اينکه جنگ بر عليه آلمان هيتلرى تعيين شده بود٬ جبهه دومى باز و نيروهاى نظامى در نورماندى پياده شده بودند· اينکه تنها در جنگ استالينگراد شمار جان باختگان سربازان شوروى بيش از دو برابر سربازان آمريکايى در سراسر جنگ جهانى بود حقيقتى است که سردبير فرهنگى اکپسرسن نيز قادر به نفى آن نيست·

نبرد بر سر تاريخنگارى جنگ جهانى دوم نه از مدفون نمودن خود در سنگرهاى تاريخ بلکه از مبارزه طبقاتى اينجا و اکنون٬ بر عليه طبقه سرمايه دار اروپايى که در بحرانى اقتصادى و سياسى به تقويت قدرت خود تمايل داشت سخن ميگويد·

همانطور که جرج اورول در رابطه با تمايل طبقه حاکم به کنترل گذشته ها گفت «کنترل کننده گان تاريخ آينده را کنترل ميکنند· کنترل کننده حال تاريخ را کنترل مينمايند»· افتخار بر اوسا ليندبرى و يان گيو باد که بر عليه ليبرالهاى اکسپرسن اعلام جنگ نموده اند·