«همزمان با توافق هسته‌ای، حکم شلاق برای کارگران چادرملو صادر شد»

بهرنگ زندی

روز 13 فروردین همزمان با مذاکرات هسته‌ای در لوزان سوییس، همزمان با به توافق رسیدن تیم مذاکره‌کننده‌ی ایرانی بر سر چارچوب یک توافق که لغو تحریم‌های اقتصادی را در آینده‌ی نزدیک نوید می‌داد، خبری در برخی از رسانه‌ها دست به دست شد. خبری که در هیاهوی رسانه‌ای توافق هسته‌ای نه زیاد خوانده شد و نه انعکاس چندانی یافت. 5 کارگر معدن چادرملو به اتهام آنچه که جلوگیری از احقاق حق خوانده شده است به حبس و شلاق محکوم شدند. شلاق زدن کارگران پدیده‌ی تازه‌ای نیست. 2 اسفند 1387 سوسن رازانی و شیوا خیرآبادی از فعالین کارگری به اتهام شرکت در مراسم روز جهانی کارگر در سنندج حکم شلاق در مورد آن‌ها اجرا شد. در آن دوران فضا طوری بود که همه می‌خواستند این پدیده‌ی نقض حقوق بشر را پوشش دهند. احمدی‌نژاد رییس‌جمهور بود، توافقات هسته‌ای به بن‌بست خورده بود و عده‌ای هم خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری 1388 آماده می‌کردند و می‌خواستند از هر فرصتی که شده بهره جویند و به هر بهانه‌ای کارت زرد و قرمزی به دولت نهم بدهند. اما امروز نه از این هیاهو خبری بود و نه از طبل انتقاد از دولت که هر رهگذری به اسم صیانت از حقوق بشر یک ضربه‌ای به آن می‌کوبید.

این‌که جزییات توافق لوزان چیست و بر سر چه به توافق رسیدند هدف این نوشته نیست. اما آنچه که از آن برآمده لغو تمامی تحریم‌های اقتصادی یک‌جانبه‌ی آمریکا و اتحادیه‌ی اروپا علیه ایران است. مساله‌ای که از آن به عنوان روزنه‌ی امید نام برد شده و از وزارت اقتصاد گرفته تا وزارت کار و انجمن کارفرمایان و روسای کارخانه‌ها تحقق وعده‌های خود و حل مشکلات اقتصادی را به لغو این تحریم‌ها گره زده‌اند. اگر کارگر حقوق‌اش 2 یا 3 ماه عقب بیفتد مقصر را تحریم‌های اقتصادی می‌دانند و اگر اخراج گسترده‌ی کارگران صورت می‌گیرد و واحدهای صنعتی یکی پس از دیگری تعطیل می‌شوند در یک رابطه‌ی علت و معلولی تحریم‌ها را نشانه می‌گیرند. مسائلی که حتی در گزارش‌های نعمت‌زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت به هیئت دولت پنهان نمانده و خبر از تعطیلی 14 هزار واحد صنعتی کوچک و متوسط معادل 92 درصد از کل صنایع ایران را می‌دهد.

شاید مساله بدین‌گونه باشد که وزرا و کارفرمایان طرح می‌کنند و با لغو تحریم‌ها تمامی مشکلات اقتصادی حل شود، شاید به همین صورت است که این روزها اکثر رسانه‌ها برای آن تبلیغ می‌کنند و با لغو تحریم‌ها حقوق‌ها افزایش یابد، اخراج‌ها متوقف شود، قراردادهای سفید امضاء به دائم تبدیل شود، حق اعتصاب و اعتراض کارگری با برهم زدن نظم و آسایش عمومی یکی پنداشته نشود، 14 هزار واحد صنعتی کوچک و متوسط بازگشایی شوند و در نهایت مهم‌تر از همه‌ی این‌ها حکم شلاق و زندان برای کارگران صادر نشود. آیا تحقق این خواسته‌ها و حل مشکلات این روز کارگران در ایران تا این حد به لغو تحریم‌ها گره خورده است؟ پرسش اساسی این است که مگر ریشه‌ی قرارداد سفید امضاء و فاصله‌ی دستمزد و تورم و هزینه‌های سبد خانوار کارگری در تحریم‌های اقتصادی است که با برداشتن آن همه‌ی این‌ها به طور اتوماتیک حل و فصل شود؟ پرسش این است که مگر زندانی کردن فعالان کارگری و شلاق زدن آن‌ها ریشه در تحریم‌های اقتصادی داشته است که با لغو آن کارگری به خاطر یک اعتراض صنفی شلاق نخورد و به زندان نیفتد؟ تحریم‌ها اقتصادی چه نقشی را در زندگی کارگران بازی می‌کنند؟

کارگر کارگر است، چه با تحریم، چه بی تحریم!

نقطه‌ی شروع در همان موقعیت اجتماعی و اقتصادی کارگر در تولید نهفته است. برای پاسخ به پرسش‌های طرح شده در بالا باید در گام اول نگاهی به نقش کارگر در تولید کرد. کارگر به عنوان مولد و در مقابل کالایی که تولید می‌کند و یا خدماتی که ارائه می‌دهد دستمزد می‌گیرد. از بدو تولید به شیوه‌ی تولید انبوه کالایی و به خاطر خصایص ویژه‌ی این نوع شیوه‌ی تولید نه کارگری توانسته است که مزد واقعی‌اش را اندازه‌ی همان ساعت کاری که کار می‌کند دریافت کند و نه ماهیت تولیدی‌اش به عنوان مولد کار تغییر کرده است. کارگر را در هر موقعیت تاریخی در این برهه‌های زمانی در نظر بگیرید کارگر است، چه با تحریم و چه بی تحریم! پس با لغو تحریم‌ها تغییری در ماهیت کارگر و موقعیتی که در این نظام اقتصادی دارد داده نمی‌شود و کسی هم این نوید را نداده است. صحبت از تغییر برخی عرضیات است. صحبت از بهتر شدن شرایط زندگی است، صحبت از پرداخت منظم حقوق و پایان تورم و بی‌کازی است.

در این شکی نیست که تحریم‌های اقتصادی که دولت‌ها یک‌جانبه اتخاذ می‌کنند، تاثیرات مخرب خود را بر روی زندگی اقتصادی ملت‌ها هم خواهد گذاشت. روزهای تحریم را همه تجربه کرده‌ایم. از یک قطعه‌ی الکترونیکی ساده تا لباس و مایحتاج اولیه و دارو با قیمت‌های گران یافت می‌شد و گاهن هم یا کمیاب است و یا موفق نمی‌شدید کالای مورد نظر را پیدا کنید. بالا رفتن قیمت‌ها فشارهای مالی را بر کارگران دوچندان می‌کند. بازار دلالان اقتصادی و کارچاق‌کن‌های بانکی را گرم و حاکمیت بانک‌ها را بر زندگی مردم بیش‌تر خواهد کرد. شاید شما در کم‌تر کشوری در دنیا شاهد این تعداد آگهی تلویزیونی و رادیویی برای سپرده‌گذاری و وام بانکی باشید. بعد از هر تبلیغ چیپس و پفک و شامپو، تبلیغ بانک فلان شروع می‌شود و یا روز افتتاح فلان بانک جدید پخش می‌گردد. تحریم‌ها اقتصادی کارگر را تنها با کارفرما طرف نمی‌کند. پای دلالان بانکی و هزاران ورژن از این نوع دلال‌های اقتصادی به زندگی‌اش باز می‌شود. یک روز باید با فلان بانک برای قسط‌های معوق چانه بزند و وقت بخرد و روز دیگر با فلان دلال غذا و دارو تا بتواند کالایی ارزان‌‌تر خریداری کند. لغو تحریم‌ها نهایتن برای کارگر، دست این دلال‌ها را از زندگی‌اش کوتاه خواهد کرد و او را مستقیما با دولت و کارفرما مواجه می‌کند. شاید در اقتصادی که تحریم نیست و دالان ورود کالا و خدمات با آن باز است، باز هم حاکمیت بانک‌ها وجود داشته باشد، اما این حاکمیت به اهرمی برای ادامه‌ی حیات تبدیل نخواهد شد.

نگاهی کوتاه به فاصله‌ی همیشگی تورم و دستمزد در سال‌های اخیر و قبل از تحریم‌های اقتصادی این فرضیه را به راحتی اثبات می‌کند که فاصله‌ی تورم و دستمزد ربطی به تحریم‌ها ندارد. همان‌طور که هنر سرمایه‌داری آلمان تولید اتومبیل‌های پیشرفته است و با آن شناخته می‌شود و یا هنر چین تولید کالای ارزان است و با آن معروف شده است، هنر سرمایه‌داری در ایران -در هر دوره‌ای از زیست سیاسی‌اش -ارزان نگه داشتن نیروی کار است. ارزان نگه داشتن نیروی کار از شلیک کردن به سمت کارگران در دهه‌ی 50 تا تعطیلی و ممنوعیت تمامی تشکل‌های کارگری در دهه‌ی 60 تا گشودن آتش به روی کارگران معترض خاتون‌آباد. یک روز کارگر را دستگیر می‌کنند، یک روز کارفرما را به جانش می‌اندازند تا به بهانه‌ی ادعای خسارت از او شکایت کند، یک روز شلاقش می‌زنند، یک روز او را به جرم تشکیل سندیکا بازداشت می‌کنند، یک روز هم او را مادرزاد مخرب می‌خوانند و برای او حکم زندان می‌برند. هنر ارزان نگه داشتن نیروی کار بخش جدانشدنی تولید در ایران بوده و خواهد بود. چه تحریم باشد، چه نباشد. مگر قبل از تحریم‌های اتحادیه اروپا کارگر زندانی نداشتیم؟ و یا حق داشتن اعتصاب و تشکل کارگری وجود داشت که هم‌اکنون با برداشتن تحریم‌ها این حق‌ها بازگردانده شود.

کارگر ایرانی کارگر ارزان، بی تشکل، بی اتحادیه، بی سندیکا و شورا است. این فرض اولیه در تعریف کارگر ایرانی است و با این پیش‌فرض هم باید تولید کند. ایراد نه در مدیریت است و نه در سامان دادن اقتصاد خصوصی و دولتی و نه در تحریم اقتصادی. کارگر ایرانی با این خصوصیات شناخته می‌شود و هرگونه تلاش او برای شکستن این تعریف با سرکوب مواجه می‌گردد.

2 Comments

  1. اگر احکام صادر شده برای کارگران را نه پدیده ای انتزاعی و منفرد بلکه به عنوان نشانگر وضعیت طبقه کارگر در ایران ببینیم، اهمیت تاریخی آنها بسیار بیشتر از مذاکرات پیرامون مسائل هسته ای است.

  2. آقای زندی درود،
    شما تحقیقات خوب و مفیدی را در مورد کارگران مطرح کرده‌اید ولی از نکات تعیین کننده و سرنوشت ساز، سخنی نگفته اید که امیداست در ادامه مقاله بدانها بپردازید.
    بر شمرده های شما در تمام روزنامه های عصر ایرانی چه بصورت « به در بگو تا دیوار بشنود» و یا بشکلی که ندا به دیگر سرمایه داران بوده که احمق‌ها شما هم بکنید والا ورشکسته می‌شوید (اکثرا بخاطر آنست که دست چون زیاد شود، امری عادی و هماگانی می‌شود، تا آنان از جزای آن در روز معینی که خود بدان ایمان دارند، ترس زیادی نداشته باشند).
    در زمان حزب توده که کشور ایران در خواب عصر فئودالی و سرمایه داری وابسته شاهنشاهی فرورفته بود، همین کشور یانکی ها که سرور و ارباب محمد رضای نوکر بود، و دست سرمایه های خارجی و قتل و غارت جان و مال و ناموس کارگران در آنزمان باز تربود، چرا سرمایه داران چنین قدرتی نداشتند!
    از زمان ابتدای بساکن شروع انقلاب شکوهمند بهمن که میوه آنرا سرمایه داری ایران چید و با پای جبهه ملی ایران و سپس باشگاه غلام یحیی«حزب توده چرا ما جمهوری اسلامی را انتخاب مینماییم»، و سپس خیلی شدید تر از اواخر جنگ با اعدام زندانیان سیاسی شروع به نشاندادن چهره مخوف سرمایه داری خود را بکارگران بعیان کرد.
    عیب مقاله این است که جز اثبات عدم ارتباط شلاق زدن با تحریم ها، به ماهیت خود سرمایه داری نمیپردازد!
    زیرا سرمایه داری این را در نهاد خود دارد! اگر کسی این را شفاف بکارگران نگوید، گنگی و وهمی را سبب می‌شود که میتوان این سرمایه داری را مانند شاید بگویند سرمایه داری در آلمان مجبور به اجرای دموکراسی برای کارگران نمود! که زهی خطاست.
    امید است که تحقیقاتی در باره رابطه مابین وجود حزب طبقه کارگر(نه سندیکا و شورا و دیگر سازمانهای صنفی- تعاونی کارگری، که از لازمه شکل‌گیری مبارزات طبقه کارگر است، منظور نیست) در ایران و در کشورهای پیرامونی کرده تا بتوان از اثر کرد آن بهره ای در جهت این مبارزات گرفت، در غیر، بصورت شکوه ای روی کاغذ باقی میماند، که کارگران این اعمال را قبل از من و شما بدان واقف هستند.
    شما بدرستی آورده اید:
    «بالا رفتن قیمت‌ها (در اثر تحریم) فشارهای مالی را بر کارگران دوچندان می‌کند. بازار دلالان اقتصادی و کارچاق‌کن‌های بانکی را گرم و حاکمیت بانک‌ها را بر زندگی مردم بیش‌تر خواهد کرد. شاید شما در کم‌تر کشوری در دنیا شاهد این تعداد آگهی تلویزیونی و رادیویی برای سپرده‌گذاری و وام بانکی باشید…»
    چرا که چنین نباشد، به نرخ سود این بانکها نگاهی بیندازید! هنوز تاسیس نشده هزاران برابر سرمایه گذاشته سرمایه هایشان صعود مینماید، به مقاله های آقای پرویز صداقت و آقای احمد سیف در این باره در همین مجله محترم هفته رجوغ نمایید
    به تاریخ بوجود آمدن آن‌ها نگاهی بیاندازید!
    به عملیات بانک ملی ایران و صندوق های پس انداز ایران نگاهی بیاندازید که از چه زمانی شروع به مؤسسات خدمات دهنده بانکهای خصوصی گردیده اند!
    نگاهی به تاریخ بردگی و زیر مجموعه شدن بانک مرکزی ایران و تبعیت برده وارانه از یک بانکی خارجی، نگاهی بیندازید!
    آنگاه به تاریخ مهمی در کشور ایران خواهید رسیید:
    آنهم به تاریخ خصوصی سازی و اصل متمم ۴۴ آن و سپس عضویت کشور ایران در سه ابر اهرم «بانک جهانی، صندوق بین الملی پول و بانک تجارت جهانی» در یمان قتل های زنجیره ای آقای آیت الله عظمی رفسنجانی خواهید رسید.
    اگر فکر کنید که وضع کارگران ایرانی که هیچ حتی سرمایه داران صنعتی ایرانی و ۱۴۰۰۰ هزار کارگاه کوچک و متوسط که آقای نعمت‌زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت گزارش میدهد، بهتر خواهد شد، سخت در اشتباهید.
    این است آنچیزی که دراکثر نوشته‌ها سعی در دور زدن آن دارند و علت را در معلول ها جستجو میکنند و یا جای آنان را عوضی میبینند، مشکل میتوان آنرا در مقالات پیدا کرد! چرای آنرا نویسندگان بما مدیونند.
    خیلی از نویسندگان مته روی خشخاش گذاشته و تعداد گلوله های شلیک شده سرمایه داری ایران را آمارگیری مینمایند تعداد قربانیان را عزاداری مینمایند، غارت های شده میلیاردی و در خارجه سپرده شده را آمار میگیرند ولی کاری به این اهرم‌های امپریالیستی که همه امپریالیستها چه غربی بسرکردگی آمریکا و چه چینی-روسی و حتی شرکتهای ترکی-اسراییلی، در ایران از آن سود جویی میکنند را کنار میگذارند. شاید به ایدئولوژی (جهانبینی) آنان مربوط است؟

Comments are closed.