نهضت اعراب ، مرحله شیعه گری آن – 2

نهضت اعراب ، مرحله شیعه گری آن – 1

نوشته : ناهض هتر *

 

مترجم : احمد مزارعی ، 2/4/2015

 

نگاهی سریع به میدانهای جنگ بر ضد امپریالیسم آمریکا ، صهیونیسم وارتجاع عرب وسازمانهای تروریستی ، کافی است تا ملاحظه کنیم که مجموعه های اجتماعی وتود ه ای، که در این درگیریها وارد شده اند ، بطور عمده گروههای شیعی هستند که وابستگی به فضای شیعی دارند

 

این در ست است که مسیحیان هر جا باشند ، در خندق شیعه سیاسی قرار میگیرد ، البته ما نمیتوانیم چشممان را بر بسیاری شخصیتهای سنی عرب نیز ببندیم که در همین خندق قرار میکیرند ، اما میتوانیم با کمال دقت واطمینان بگوئیم ، جنبشهای عربی موجود که بر خط مبارزه آزادیخواهانه غلبه دارند ، وآنرا با نیروهای انسانی گسترده تقویت میکنند ، جنبشها ئی میباشد که وابستگی به گروههای شیعه دارند : حزب الله لبنان که تبدیل قدرتی منطقه ای ومشرقی گردیده است ،” بسیج مردمی عراق “که امروز نقش مهم سیاسی دارد، تاسیس اولیه آن به جنبش ملی در عراق باز میگردد،مخالفان در بحرین که میتوانیم بگوئیم ، تنها” جنبش توده ای دموکراتیک” (1) ، در همه کشورهای عربی میباشد ، ودر اخر”جنبش انصار الله” در یمن است که بمثابه نیروئی بالنده میرود تا ساختار نقشه سیاسی جزیرت العرب را تغییر داده ، از استقلال یمن گرفته تا آزادسازی استانهای یمنی نجران ، جیزان وعسیر ، که بتوسط عربستان اشغال گردیده است، انصار الله همچنین دامن زدن به جنبش انقلابی در شرق عربستان نیز در دستور کار خود دارد ، این جنبش تاریخی قبل از انهدام مملکت وهابی عربستان ، که مرکز ارتجاع عرب ومادر همه جنبشهای تکفیری وتروریستی است ، متوقف نمیشود .

 

آیا این تصادفی است، ویا اینکه ، آنچنانکه آنرا نامگذاری کردیم ، مرحله شیعی از نهضت عربی میباشد ؟ واین نظریه مبتنی بر قانون “سوسیو-فرهنگی” (خلدونی) است که عملکرد آنرا در تحکم عصبیت های اجتماعی – دینی ، ودر مراحل پیدایش نهضت نوین عرب که بر آنها تسلط یافتند مشاهده کردیم، ابتدا عصبیت مسیحیت ، سپس عصبیت سنی وهم اکنون مرحله شیعه فرا رسیده است. واگر هرکدام از این عصبیات ، اساس اقتصادی واجتماعی خود را تشکیل میدهند ، لذا طبیعی میباشد که نقش تاریخی خودرا در ارتباط با ساختار فرهنگی خود انجام دهند، عصبیت مسیحیت، از طریق تسلط بر افکار نوین (ملی گرائی، سکولاریسم وچپ ) نقش خود را بخوبی اجرا کرد، سپس نوبت به عصبیت سنیها رسید که از طریق وصل نمودن قومیت به اسلام معتدل تسلط پیدا کردند، اما عصبیت شیعه ، خودرا در هیبت وتسلط شیعه مطرح مکند . واین یک نقص اساسی است که پیشرفت شیعیان را کند میکند ، واجازه میدهد که امپریالیسم وارتجاع عرب بر علیه آن دست به تبلیغات تفرقه افکنانه آشکار بزند (2) . این درست است که جنبشهای شیعی ، پایبندی محکمی به عنصر اساسی قانون ملی ودفاع از آنرا دارند ، به این معنی که آنها در مقابل امپریالیسم، صهیونیسم ، ارتجاع عرب وتکفیریها ، می ایستند ، اما آنان تا کنون خطاب ایدئولوژیک ملایمی را برای تسلط خود نیافته اند، این درست است که آنها چهارچوب سیاسی مناسبی را برای تفاهم تاریخی با مسیحیان به وجود آوردند ، اما مشکل آنها اینست که نتوانسته اند زبان مشترکی برای جذب سنیها پیدا کنند. در نتیجه انها درک نکرده ویا متنبه نشده اند که عنصر مهم درقانون جنبش ملی ، ملیت است ونه مذهب ، وبهمین سبب بسیاری پیچیدگیها، د رابطه با ایران بروز میکند .

 

تشیع ایرانی ، در تحلیل نهائی ایدئولوژی دولت قومی است ، در ایران میان جوهر قومیت ودین فرقی نیست، در ترکیه نیز اینچنین است، اما در مقابل ، میان قومیت واسلامیت، در میان اعراب تناقض تاریخی طولانی وجود دارد. دولت اموی در شام بر اساس عربیت  تشکیل یافت ونه بر اساس اسلام ، در حالی که تآسیس انقلابی دولت عباسی در عراق ، بر ضد امویها بود وبر اساس عصبیت مجموع مسلمانان غیر عرب بنا گردید. وخطاب اسلامی آن بر اساس مذهب سنی متعصب بود، این وضعیت امکان داد تا ترکها ، کردها ، قفقازیها، ممالیک وعثمانیها برای قرنها بر اعراب تسلط پیدا کنند (3)، در طی این دوره طولانی بعد قومیت عربی از میان رفت وزبان عربی منجمد واندیشه به انحطاط گرائید وفعالیتهای فرهنگی ومتمدنانه نزد اعراب به عقب برگشت،تا زمانی که مجموعه ای از مسیحیان سوریه در مقابل عثمانیها ظهور کرده و عربیت سکولار تولد و تاسیس گردید ، بطوریکه هیچ یک از عصبیتهای عرب نمیتوانند این مرحله را نادیده بگیرند، ویا از روی آن عبور کنند، اما مشکل میان قومیت واسلامیت باقی ماند وعبدالناصر کوشید تا با مصالحه میان قومیت و نسخه ای از  اسلام سنی معتدل ، این مشکل را حل کند. اما این مرحله با از میان رفتن  نظام عبدالناصر وبا آمدن سادات ، متلاشی شد وزمینه را برای دوره سیاه وسنگینی را فراهم ساخت که درآن اسلام وهابی، در ارتباط با امپریالیسم وهم پیمانی موضوعی با صهیونیسم ، صحنه گردان منطقه گردیدند.

 

چگونه جنبشها ی رو به رشد شیعی عرب میتوانند مشکل موجود را حل کنند ( منظور خطابشان که جنبه شیعه گری در آن تقدم دارد) این سئوالی اساسی وجوهری است که انها با آن روبرو بوده  وخود را بر هر پیشرفتی که نصیبشان مشود، تحمیل میکند، آنان به عنوان ضرورتی تاریخی نیاز دارند که خطابی جامع وقومی داشته باشند که ملاحظه وتمایزی میان شیعه ایرانی وشیعه عربی  قائل نشود ، بلکه بطور کامل طرحی قومی باشد، جدا بودن از ایران به این معنا نیست که با این  قدرت بزرگ منطقه ای ائتلاف پا برجا وموثقی نداشته باشند ، بلکه باید از تبلیغات بیهوده مذهبی وتبعیت خود داری کرد.

برآمد شیعه عربی ، از نظر تاریخی کاملا شرعی میباشد وضرورت عذرخواهی کردن برای کسی نیست ( در مقاله آتی به این موضوع میپردازیم) اکنون ضروری است تا عناصر ایدئولوژیک لازم آن ، از جمله وبویژه طرح یک نظام قومی که به عنوان نمونه جلوی چشم باشد ، یعنی دولتی سکولار که مناسب کشورهای ما باشد نشان دهیم، برای مثال سوریه ، صرف نظر از کم وکسرها و شبهه ها، میتواند نمونه ممکن باشد. پایان ترجمه.

 

* ناهض هتر ، نویسنده وروزنامه نگار چپ – ملی ، اردنی ، دارای فوق لیسانس در فکر سلفی ، وی بمثابه لکوموتیو جنبش ملی در اردن شناخته میشود ، بارها به زندان افتاده ویکبار مورد سوء قصد قرارگرفت که پس از جراحیهای متعدد بطورمعجزه آسائی از مرگ نجات یافت ، کتابهای زیادی را در زمینه مسائل سیاسی ، فلسفی، نقد اسلام سیاسی، تجربه مارکسیستهای عرب، واقتصادی تآلیف نموده که بعضی ازآنها به قرار زیر است:

فلسفه رهائی بخش ملی ، شکست خوردگان – آیا میشود معادله را تغییر داد ؟ ، نقد نئو لیبرالیسم – لیبرالیسم ضد دموکراسی است ، عراق وتنگنای امپریالیسم آمریکا و…/

ناهض هتر در دوره اشغال عراق یکی از فعالترین افراد مخالف اشغال وسازمانده تظاهرات ونویسندگی در این مورد بود ، اکنون از سال 2008 تاکنون ممنوع القلم میباشد.

 

توضیحات وزیر نویس از مترجم است :

 

(1) یکی از علل اصلی توانمندی ودموکراتیک بودن جنبش در بحرین در اینست که این  جنبش از سال 1953 که حزب کمونیست وتشکیلات ملی در این کشور به وجود آمد، هیچگاه مبارزه را متوقف نکرد وعلیرغم همه سرکوبها ی ظالمانه از میددان بدر نشد وبحرین را ترک نکرده اند ، ارجحیت دیگراین جنبش در این است که زنان بگستردگی در جنبش شرکت دارند ، این جنبش با گذر زمان وبا تغییراتی که در عرصه سیاستهای جهانی پیش آمده ، با در پیشگیری تاکتیکهای گوناگون وتغییر انواع نامها وسازمانها اما ماهیت دموکراتیک خودرا تغییر نداده وبسیاری فرزندان بعد از مرگ پدر جای وی را گرفته وراه اورا ادامه داده اند.

 

2 : در این مورد باید گفت که ایران تا حد زیادی در این باره محتاطانه عمل میکند ، برای مثال  ایران به حزب الله شیعی ، به حماس سنی ، به جبهه خلق برای آزادی فلسطین کمونیست ، به زیدی چهار امامی یمنی کمک میکند ودر جنگ میان آذربایجان شیعه اثناعشری وارمنستان مسیحی جانب ارمنستان را گرفت ، چون علیف با اسرائیل صیغه برادری خوانده است.

“اپوزیسیون وابسته کمونیست وغیر کمونیست ” که از قبل اسرائیل وآمریکا وتلوزیون “شاهنشاهی اندیشه” تقویت وتغذیه میشود ، بدون در نظر گرفتن خصوصیتها و موقعیت حساس ایران ، به استعمارگران خدمت میکند، مبارزه سیاسی وشرافتمندانه بر علیه رژ یم ایران برحق است ولی نوکری برای بیگانگان برای منافع شخصی وداشتن رادیو وتلوزیون، هیچ ربطی به کمونیسم و ومبارزه سیاسی ندارد.

 

(3) : بخشی از رو شنفکران سوریه و شیعیان متعصب همچون آیت الله مطهری از ابومسلم خراسانی نفرت دارند وحاکمان عباسی در بغداد، وی را بقتل رساندند، چرا ؟:

ابومسلم خراسانی که در سیاست نابغه بود، باکمک عباسیان بغداد، امویان شام را شکست داد تا پایتخت به بغداد پایتخت سابق ساسانی منتقل شد، نفرت بخشی سوریها از اینجا میباشد ، از این دوره امور دیوانسالاری دولت اسلامی بدست دولتمردان ایرانی همچون برمکیان افتاد وزبان دیوانسالاری فارسی بود واین زبان در سراسر جهان انروز متداول شد وادبیات فارسی خودرا برهمگان تحمیل کرد، حتی بر خواهر سلطان عبد الحمید عثمانی ، اما ابومسلم برای تقویت عباسیان مجبور بود بنی هاشم واولادان علی “علیه السلام” که مخالفان عباسیان بودند ، را قتل عام کند ، بهمین دلیل مورد خشم وغضب مطهری قراردارد ، وعباسیان نیز از وحشت نفوذ روز افزون ابو مسلم ، وی را بقتل رساندند ، اما بخش بسیار بزرگی از عظمت وحیثیت وشخصیت تاریخی ما ایرانیها تا به امروز ، در نتیجه ابومسلم هائی بود که لا اقل در سه قرن اول هجری جان خودرا در راه اعتلای نام ایران فدا کردند، این توضیح بسیار بسیار فشرده ومختصر است.