دادگاه عدل آشکار سرمایه
نوشته: بابک پایور
منتشر شده در تارنمای رفاقت کارگری
5 نفر از کارگران چادرملو به خاطر تحصن به یک سال حبس تعزیری و شلاق محکوم شده اند که البته با توجه به اینکه این که کارگران فاقد سابقۀ محکومیت کیفری بودند و با توجه به سن و سال و کارگر بودنشان، حکم شلاق به پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی بدل از شلاق و حکم یک سال حبس تعزیری به 5 سال حبس تعلیقی تغییر پیدا کرده است.
اتهام «جلوگیری از احقاق حق» به این دلیل مطرح شده است که کارفرما در دادگاه ادعا کرد کارگران معترض مانع از این شدهاند که سایر کارگران سر کار حاضر شوند!!!
گرچه سرمایه سالهاست که در ایران حکمفرمایی میکند؛ اما آشکارا بهمثابۀ سرمایه و حقوق تثبیت شدۀ کارفرمایی (و نه ارتباطات دینی، حوزوی و فامیلی که پنهانکنندۀ حقوق سرمایه بودهاند) تا این اندازه در عرصۀ حقوق کارفرمایان خودنمایی و قدرت نداشته است. شکایت کارفرمای معدن بافق، دادگاهی شدن کارگران این معدن و بالاخره محکومیت کارگران معدن چادرملو نشان از دور تازهای از سلطهی سرمایه دارد که در مقابله با همزادش (یعنی: مبارزۀ کارگری) بهعرصۀ بیپردۀ قدرت گام گذاشته است. محکومیت بهشلاقِ قابل خرید، استفادۀ اسلامی از همان شیوهای استکه بورژوازی غربی در محکومیت کارگران و نهادهای کارگری از آن استفاده میکند. آنچه پردۀ حقوق اسلامی را برای بیان آشکار حقوق صاحبان سرمایه بهکنار میزند، فشار تااندازهای سازمانیافته و بهویژه مداوم مبارزۀ طبقاتی است. همۀ این رویدادهای بههم پیوسته و درحال گسترش (که تحصن معلمها نیز نمونهای از آن بود) درعینحال بیان این واقعیت استکه تودههای کارگر و زحمتکش در ایران گامهای آهسته (اما محکمی را بهسوی سازمانیافتگی ویژۀ خویش) برمیدارند. این مبارزه مادامیکه صرفاً درعرصۀ دفاع از حقوق کارگری جریان مییابد، حرکتی لازم از سوی کارگران و همیشه همزاد روند گسترش، انباشت و سلطۀ سرمایه است. اما چهرۀ ضروری و پرولتاریائی این مبارزه، بهجز با کار رفیقانه، مداوم، کمونیستی و پرولتری نمایانگر نخواهد شد.
در دادگاه عدل الهی
بیچاره زار گریه میکند
آویخته چو طفل،
به پستان خداوند زور و مال
«حق و حقوق» نغمه میکند:
حق و حقوق من همه بر باد رفته است!
ای حاجی کبیر!
فریاد من به خواهش تعجیل عدالت
بشنو، که بر من مفلوک و منتظر
این قصۀ بیداد رفته است
حاجی سوال میکند اینجا
(دوربین را کلوزآپ تر کنید)
ای مرد مؤمن و متعهد به جانماز،
برعهد بوقِ منبعث از دولت «نوین»
پس قصهات بگو
تا مجرمان همه شرم آورند، از دلیل تو
وین ضجه های دردشناس ذلیل تو
ای حاجی کبیر!
ما کارگر معدنمان را گران خریم
هر ساعت کاری به صد تومن
هر ساعت کاری که بگذرد
گر خون کارگر نکشانیم بر گلو
با این گلوی خشک
در این گرمای چادرملو
خفقان گرفته، ورشکسته، زار و بیحقوق
بنشینیم به خاک
این پنج کارگر
همه پر خبط و دردسر
در آن تحصن بلند و سر صدایشان
حق و حقوق ما همه بر خاک کرده اند
بس قیل و قالِ سرزده؛ بیباک کرده اند
اینهم سند و مدرک و نقش و روند ماست
طومار ثبت حق و حقوق بلند ماست
حاجی که حکم میدهد اینجا
(آن دوربین را، تو رو جدّت، جلو بیار!)
آری، به حمدولاه
ما که نمردهایم
طومار ثبت حق و حقوق بلندتان
تا نیمه خوردهایم
ما ریشمان به آسیابها سفید نیست
وین دادگاه عدل الهی
بازیچۀ هر کسی که به عمامۀ من رفت و رید؛ نیست
سرمایه عالی است
وین قول ما ز آیت باریتعالی است
سوگند بر گرانی جان عزیزتان (آن دوربین را تو رو جانت، عقب ببر!)
اینها همه آیات ناب و روشن باریکذائی است
این گفتۀ ملائک پاک فضائی است
ارجاع علم شرع به سرمایهزائی است
باور نمیکنی؟
بفرما!
حکم قضائی است:
المالنا و حالنا، ما را نگذارید قالنا!
الکافرو و غافرو و قنبلک الپول وافرو!
این پنج کارگر، همه دشمن به وافرند
النعوذ به …؛ نکند همه شان گبر و کافرند!
شلاق را ولش، دم زندان غنیمت است
بر حق پنج تن
با حکم زور من
هر یک به پنج سال «معلق» مسافرند!
تق تق، چنین بوَد
حکم فصیح ما، به دو تق تق، همین بوَد
***
میزد چه بشکنی!
با اینهمه قر کمر، کمرت را تو نشکنی
پس حکم ما چه شد؟
خیر است حکم ما
یعنی: حقوق کارگر اینجا به تخم ما!
تا دادگاه عدل الهی میسر است
تا پول هست و جیب ما ز نوع برتر است
هر کارگر که پا ز گلیمش به در کند
یک چند وقت «حبس معلق» به سر کند
اینهم سند و مدرک و نقش و روند ماست
طومار ثبت حق و حقوق بلند ماست!
***
در دادگاه عدل الهی
یک کارگر به خاک نشسته
از آنچه آمد و همه دانیم
جز بیم و رنج طرفه نبسته
این اعتصاب او سخن حق
حبس معلق است جوابش
عدل و عدالت از سر دولت؟
هرگز مبر خیال به خوابش
در پیشگاه حق و حقیقت
آن حکم، چون زباله منقضی است
گر کارگر رفیق و یکصدا است
اینها همه آیات کاغذی است
می گردد از اضافۀ ارزش
گردون این نظام چو برپاست
تا یکدگر چو عضو ندانیم
این گردش پلید به هرجاست
سرمایه فطرت بشری نیست
یک دستگاه کور و پلید است
این خشکزار واهه ندارد
یک جرعه آب، جرمِ شدید است
آنچه سلاح دست من و توست
از کار و دانش و دل بیناست
امروز یار یکدگر آئیم
بر زیر پای ما ره فرداست
…آمریکا جنگ اوکراین رو یک نعمت استراتژیک میداند تا قدرت روانی مردم روسیه را با ادامه اقدامهای پهبادی به مراکز…
۱- هرتزوک در سفر آذربایجان غلط خیلی بزرگتر از دهان خودش کرد. او گفت: پرچم اسرائیل، پرچم آذربایجان است و…
جناب محترم مددوف میفرمایید: «امروز بریتانیا به عنوان متحد اوکراین عمل می کند و به این کشور کمک های نظامی…
بیش از ۷۰ تروریست اوکراینی کشته شدند، چهار خودروی زرهی جنگی و پنج کامیون وانت منهدم شد. این تقریبا بخشی…
کمتر ولی بهتر نویسنده مقاله کیست؟ یا اینکه باید نوشت: شاهد از همانی که «آقای علوی» برگردان کننده آن است؟؟…