مثلث رشد اقتصادی -اعتلای فرهنگی و عدالت اجتماعی

 

ظریه مقدم بودن تجددگرایی لیبرالی، در کشاکش راه‌ها و تدبیرجویی‌ها و شناخت موانع توسعه‌‌ همان بحث قدیمی «تجدد» به عنوان تنها راه توسعه است که به عنصر اصلاحات رضا شاه (و پیش از آن امیر کبیر) برمی گردد،

دکتر فریبرز رئیس دانا


تأمین ۲۴/ به زعم باورداران این نظر توسعه اقتصادی و اجتماعی مفهومی بی‌معنا و غیر علمی است و رواج آن نیز تاکنون باعث عقب ماندگی شده است، آنچه ملت نیاز دارد تجدد است به معنای خاص؛ آن چنان که گویا الگو‌های مدرانیزاسیون پیش از انقلاب هم در آن جا نمی‌گیرد.


این وضعیت عبارتست از آماده شدن ذهنی و روحی مردم برای گذار از یک مسیر مشخص اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که غرب صنعتی پیموده است و در ‌‌نهایت گویا همین آمادگی است که بقیه کار‌ها مانند انباشت سرمایه، روابط بین الملل مفید و موثر، بازار‌های کارآمد، بهره برداری بهینه از منابع، افزایش دانش و بهداشت همگانی و نظایر آنرا انجام می‌دهد و جز آن نیز راه دیگری ندارد.


از همه مهم‌تر اینکه این تجدد ملت را به مسیری می‌کشاند که درآن جز پیشرفت وجود ندارد و در این راه بحث‌هایی چون بهره کشی ویرانگر، روابط ستمگرانه، نبود توسعه پایدار و وابستگی و روابط مرکز و پیرامون نیز جز حرفهایی احساساتی یا مخالف پیشرفت نیست.


بنظر می‌رسد صاحبان این نظریه خودشان می‌دانند حرفشان قدیمی است، و در ایران بیش از یکصد سال سابقه دارد، اما به گمان آنان ملت در آن یکصد سال نیز به عوض تجدد خواهی، راه‌های متفرقه‌ای چون مشروطه خواهی – نهضت ملی کردن صنعت نفت – انقلاب علیه استبداد و بی‌عدالتی و فساد دوران پهلوی – گرایش‌های سوسیالیستی و کمونیستی هفتاد سال گذشته و نظایر آن را در پیش گرفته و تاوان آنرا نیز پس داده است.


امروز نیز از نظر آنان حرفهایی نظیر توسعه اجتماعی – تامین اجتماعی – روابط مبادلاتی خارجی سالم – بازارهای کارآمد و خلاصه کلام تلاش برا ی تدوین راهبرد و شگرد توسعه حرفهایی التقاطی و گمراه کننده است.


اما در برابر این حقیقت که حرفهایی از این دست (صرف نظر از محتوا و بار بومی آن‌ها و نقش نظریه پردازان کشور‌های کم توسعه در بسط و تکمیل آن‌ها) خود دربرابر تحول بینش غربی‌ها که، بصورت پیدایی سوسیالیسم، دموکراتیسم، دانش اقتصادی و شناخت واقعیت جهان کم توسعه پدید آمده‌اند، حرفی ندارند بزنند یا در قالب نولیبرالی حرفهای کهنه را بازگویی می‌کنند.


اما بنظر من اگر تجدد گرایی (نوگرایی) به معنای قبول تحول و آمادگی برای پذیرش رشد صنعتی و دگرگونی‌های اجتماعی در جهان پیشرفته باشد، می‌تواند به جز دیدگاه بازار آزاد دیدگاه برنامه ریزی اقتصادی مردم گرا را نیز قبول کند، در این مورد طرفداران تقدم مطلق فرهنگ تجدد حرفهای زیادی برای گفتن ندارند.


از این روست که من مطمئن شده‌ام جناح بندی یاد شده چیزی جز یک سوگیری ایدئولوژیک مبتنی بر بازار گرایی افراطی در بیست سال اخیر که به سختی هم شکست خورد نبوده است؛ سوگیری در برابر کار‌شناسان و پژوهشگرانی که برای توسعه و پیشرفت ناگزیر به ضرورت مهار منافع سود طلبانه بین الملل سرمایه یا جهانی سازی به سرکردگی سرمایه داری فراملیتی‌های محدود و پر قدرت و سرکردگی سیاسی ایالات متحده آمریکا رسیده‌اند.


همچنین است جبهه گیری دربرابر این باورگریز ناپذیر ناشی از تامل در توسعه که ارتقای فردی، از جمله آزادی فردی، به عنوان ضرورت توسعه، نه از طریق بی‌مسئولیتی و اجازه دادن به روابط ستم گرانه و بازدارنده اجتماعی، بلکه از راه سیاست مداخله در جهت توسعه عدالت اجتماعی می‌سر می‌شود.