سیطره نئولیبرالیسم و رشد تروریسم
سیطره نئولیبرالیسم و رشد تروریسم
نگاهی به استراتژی غرب برای مهار گروه های تروریستی
نوشته ی: جان ریس
ترجمه ی: احسان پورخیری
یادداشت مترجم: امروزه، با ظهور و رشد روزافزون گروههای جهادگرای اسلامی و همچنین ظهور بنیادگرایی مسیحی و غیره ذلک، بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است که طبل «مبارزه با تروریسم» که دولتهای غربی بر آن میکوبند هیچ صدایی ندارد. نکته جالبتوجه قضیه این است که رشد این گروهها، چنانکه میبینیم، همزمان است با سیطره نئولیبرالیسم بر اقصینقاط جهان. اینک که آتش «تروریسم» دامان کشورهای غربی را نیز گرفته (مساله شارلیابدو)، مسوولان این کشورها سرگرم تلاش برای وضع قوانین ضدتروریستی جدیدی هستند. قوانینی که دلالت ضمنی آنها بر هیچکس پوشیده نیست. «جان ریس» نویسنده و کارشناس تروریسم، در این مقاله میکوشد تا نشان دهد که «جنگ علیه ترور» هیچ نتیجهای در پی نداشته است مگر رشد تروریسم و افزایش گروههای تروریستی.
***
«هفته آگاهی ضد تروریستی» دولت هماینک به پایان رسیده است.(1) یک دولت انبوهی از قوانین جدید را که بناست ما را از حملات تروریستی در امان بدارند اعلام و نهادها و افراد را تشویق کرد تا هر شخصی را که به همدستی در تروریسم مظنون میپندارند به پلیس معرفی کنند. این تنها آخرین مرحله از چنین لوایحی است، که خود بخشی از کوشش مداوم برای مجبورکردن مردم است تا آنان نیز جهان را از پشت عینک دولت بنگرند. باری، پای یک مشکل اساسی در میان است. روایت دولت با واقعیات جور در نمیآید.
به چند دلیل:
١- این سیاست خارجی است، احمق جان!
آمارها نشان میدهند که درپی حمله به افغانستان در سال۲۰۰۲ و عراق در سال۲۰۰۳ ترور گسترش جهانی یافته است. همانگونه که «دام الیزا مانینگهامبولر» رییس پیشین سازمان امنیت داخلی انگلیس، به «تونی بلر» نخستوزیر وقت هشدار داده بود که آغاز جنگ علیه ترور خطر تروریسم را افزایش میدهد که البته افزایش هم داده است. خطر تروریسم از میان برداشته نمیشود مگر اینکه علل بنیادین آن را از میان برداریم. هیچ تنبیه قانونیای نمیتواند انگیزههای تاریخی تروریسم را در سطح بحران خاورمیانه حذف کند و تنها تغییر در سیاستگذاری انجام چنین کاری را ممکن میسازد.
٢- بیشتر [عملیاتهای] تروریستی در غرب اتفاق نمیافتند.
مردمی که بیش از همه در خطر تروریسم هستند در غرب زندگی نمیکنند، بلکه در مناطقی میزیند که [کشورهای غربی] بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در آنجا میجنگند. آمریکای شمالی و تقریبا تمام اروپا در خطر کمی هستند. تنها فرانسه، با تاریخی بلند و استعماری (و یکی از فعالترینها و پرسروصداترینها در جدالهای اخیر) خطر متوسطی احساس میکند. شش کشوری که جزو پرخطرترین کشورها هستند -سومالی، پاکستان، عراق، افغانستان، سودان و یمن – محل جنگهای کشورهای غربی، جنگ به وسیله سلاحهای کنترل از راه دور یا جنگ غیرمستقیم نیز هستند.
۳- کشتهشدگان جنگ علیه ترور بیش از کشتهشدگان خود تروریسم است.
درمان کشندهتر از بیماری بوده است. یک لحظه تامل، چرایی این مساله را برای ما روشن میکند. صفآرایی قدرت نظامی در کشورهای غربی (که از لحاظ فنی پیچیدهترین و مخربترین نیروی نظامی جهان است) همواره به کشتهشدن غیرنظامیان بیشتری منجر شده تا عملیات انتحاری یک بمبگذار با یک کولهپشتی یا حتی هواپیماهای ربودهشده ۱۱سپتامبر. همانگونه که این آمارها نشان میدهد مرگ غیرنظامیان در افغانستان به تنهایی بیش از مرگ غیرنظامیان در حملات ۱۱سپتامبر است و اگر کشتهشدن غیرنظامیان در جنگ عراق و تروریسمی که طی دوران اشغال در آنجا پا گرفت را اضافه کنیم، آنگاه باید این اقدام را یکی از بینتیجهترین اقدامات در تاریخ جنگ قلمداد کنیم.
٤- گستره خطر ترور.
حملات تروریستی غالبا بینتیجه هستند، خصوصا وقتی توسط یک افراطی «تکرو» انجام میگیرند تا سازمانی نظامی همچون IRA [ارتش جمهوریخواه ایرلند]. بیش از نیمی از حملات تروریستی هیچ کشتهای به جا نمیگذارد. حتی اگر نگاهی به دورهای بیندازیم که در آن IRA مشغول بمبارانکردن بود، بیشتر حملات تروریستی باعث کشتهشدن هیچکس نشدند. نمیخواهم کشتهشدن افراد را کوچک جلوه دهم. اما باید امور را در جای خودشان مدنظر قرار داد. حدودا ١٠سال از بمبگذاری هفتجولای در لندن میگذرد. در این دهه در انگلستان تنها یک قتل دیگر در نتیجه تروریسم اتفاق افتاده که مربوط است به لیریگبی (Lee Rigby). این اتفاق میزان تلفات در ۱۰سال گذشته را به ۵۷نفر رسانده است. این درحالی است که در سال گذشته قربانیان قتلهای «طبیعی» در انگلستان به ۵۰۰نفر میرسید. این جزو کمترین آمارها در دهههای گذشته بهشمار میآید.
البته قصد ندارم تراز مبارزات IRA و افراطیگری امروزین را با هم مقایسه کنم. با این همه، IRA در پارلمان یک نماینده ارشد توری (Tory) را نابود کرد، یکی از اعضای خانواده سلطنتی را در قایقی در سواحل ایرلند به قتل رساند، هتلی را که کابینه برای کنفرانس حزب توری در آن اقامت گزیده بودند منفجر کرد و در باغ پشتی خیابان١٠ Downing [خیابانی که دفتر نخستوزیر در آنجاست] خمپارهای انداخت. و این تنها بخشی از حملات اعجابآور این گروه بود.
حتی در سالهای پس از ۲۰۰۰ حملات بالفعل (برخلاف انتظار) انجامگرفته توسط Real IRA و دانشجوی اوکراینی اسلامستیز (پاولف لاپشین)، که مرتکب یک قتل شد و حملاتی سریالی به مسجدی در وستمیدلندز انجام داد، بیش از آنی بوده که افراطیون منتسب به اسلام انجام دادهاند. اما اگر حرف من را در اینباره نمیپذیرید به «فارینپالیسی»، نشریه سرآمدان دیپلماتیک ایالاتمتحده، بنگرید که در مقاله «این اشغال است، احمقجان! » (منتشر شده در سال۲۰۱۰) نوشته: «ماهانه، تروریستهای انتحاری بیشتری میکوشند تا آمریکاییان و متحدانش را در نسبت با تمام سالهای پیش از ۲۰۰۱، در افغانستان، عراق و سایر کشورهای مسلمان بکشند. از سال۱۹۸۰ تا ۲۰۰۳، ۳۴۳حمله انتحاری در جهان صورت گرفته است که حداکثر ۱۰درصد آنها ملهم از آمریکاستیزی بودهاند. از سال۲۰۰۴ به این سو، شاهد بیش از دوهزار عملیات انتحاری بودهایم که بالغ بر ۹۱درصد آنها علیه ایالاتمتحده و نیروهای همپیمانش در افغانستان، عراق و سایر کشورها صورت گرفتهاند.» درسی که باید از این مسایل بگیریم روشن است: جنگ علیه ترور، ترور ایجاد کرده است. دولتها درباره خطر تروریسم اغراق میکند تا برای سیاستی بدنام [و غیرمردمی] مقبولیتی به دست آورند. برای انجام این کار دولتها تمامی جوامع را اهریمنی جلوه داده و تضمین میکنند که یک اقلیت انگیزههای مضاعفی برای ارتکاب حملات تروریستی دارد. این تعریف دقیق سیاستگذاریهای بینتیجه [یا سیاستگذاریهای با نتیجه معکوس] است.
***
پینوشت: ١- دولت انگلیس در روز دوشنبه ۲۴نوامبر۲۰۱۴ یکهفته را هفته آگاهی ضدتروریستی اعلام کرد و طی برنامههایی درباره تروریسم به مردم نکاتی را یادآور شد.
منتشر شده در روزنامهی شرق، سهشنبه 26 اسفند 1393
منبع: سایت http://www.counterfire.org
من منحیث یکی از علاقمندان مجله هفته از افغانستان، از شنیدن این خبر خیلی متاسف شدم، چراغ مجله هفته در…
با تشکر از همه ی مقالات و زحمات شما، دوباره خواهش میکنم، لینک های مستقیم مقالات رو در انتهای اونها…
با درود، گمان دارم مستقیم و متمرکز باید به پدیده تحریم یا تحریم های آمریکا پرداخت و بدون عمیق شدن…
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. با تشکر از رفیق شیری و ترجمه دقیق و حرفه ای ایشان و سپاس…
دوست گرامی من عضوی از نویسندگان و مترجمان مجله هفته نیستم اما از همکاران آن هستم و گاهی مطالبی را…