آنچه باید در مورد ونزوئلا بدانید

آنچه باید در مورد ونزوئلا بدانید

منتشر شده در تارنمای توصیفات انسان شناسانه برای مطالعه بقیه مقالات لطفا کلیک کنید

گئورگ سیکاریلو-‌ماهر برگردان مهرداد امامی
ونزوئلا «تهدیدی برای امنیت ملی» است تنها بدین خاطر که اجازه نمی‌دهد تحت کنترل ایالات متحد درآید.
ابهامات زیادی درباره جریان وقایع در ونزوئلا وجود دارند. در پی مرگ پرزیدنت هوگو چاوز در 2013، دولت چپ نیکولاس مادورو با مضیقه کالایی، افزایش تورم و اعتراضات مدنی دست‌وپنجه نرم کرده است. در این متن، گئورگ سیکاریلو‌ماهر نکات کلیدی و مهمی در رابطه با وضعیت ونزوئلا و اعمال تحریک‌آمیز اخیر از جانب ایالات متحد را عنوان می‌کند.
****
در 9 مارس، دولت اوباما فرمانی اجرایی را منتشر ساخت که ونزوئلا را تهدیدی برای امنیت ملی ایالات متحد اعلام و تحریم‌هایی علیه چندین نفر وضع کرد. اصل ماجرا چیست؟
‌بهانه‌ی این تحریم‌ها به‌اصطلاح تخطی‌هایی از حقوق بشر است که بیش از یک سال پیش در طول موج اعتراضات خیابانی علیه دولت نیکولاس مادورو به وقوع پیوست. می‌گویم «به‌اصطلاح» زیرا آنچه به واقع سال گذشته در خیابان‌ها روی داد به نحو نظام‌مندی غلط جلوه داد شد. روایت اپوزیسیون این است که اعتراضاتی خودانگیخته و صلح‌آمیز از جانب مردم ونزوئلا علیه دولتی خودکامه‌ همانند بهار عربی یا جنبش تسخیر‌ شکل گرفت که واکنش دولت به آن سرکوبی وحشیانه بود.
واقعیت اما کاملاً متفاوت است: اعتراضات را به سختی می‌توان خودانگیخته خواند و آن‌ها در واقع بخشی از استراتژی بخش راست رادیکال اپوزیسیون به منظور براندازی دولتی بود که برآیند انتخابی دموکراتیک است. شیوه‌های اعتراض به‌هیچ‌وجه صلح‌آمیز نبود و در حالی که در برخی موارد پلیس و گارد ملی با خشونت رفتار کردند اما آن‌ها به شکلی باورنکردنی نسبت به معترضان شکیبایی به خرج دادند، معترضانی که به آن‌ها اجازه داده شد کل مناطق شهرها را به مدت بیش از یک ماه به محاصره درآورند.
در نهایت، طرفداران چاوز (Chavistas)، اپوزیسیون و نیروهای امنیتی روی‌هم‌رفته 43 کشته دادند. اما در حالی که بسیاری از نیروهای پلیسی که مسئول خشونت بودند، دست‌گیر شدند چنین اتفاقی برای معترضان نیفتاد که برای مثال با سیم‌خاردار سر از تن موتورسواران جدا کردند و از پشت‌بام‌ها به نیروهای پلیس شلیک می‌کردند. و البته این معترضان هیچ ربطی به «تمام ونزوئلایی‌ها» نداشتند‌ تقریباً همه معترضان و مناطق شاهد اعتراض، از طبقات متوسط و بالا بودند.
در طول اعتراضات 2014، دولت اوباما تأکید می‌کرد که تحریم‌های اعمال شده از جانب سناتور فلوریدایی، مارکو روبیو و دیگران زیان‌بخش خواهند بود. چه چیز از آن موقع تغییر کرد؟
‌جدول زمانی خود بسیار گویاست. در 17 دسامبر 2014، دولت اوباما در اعلامیه‌ای تاریخی ازسرگیری روابط با کوبا را اعلام و در 18 دسامبر 2014، نخستین دور تحریم‌ها علیه ونزوئلا را وضع کرد‌ این تنها یک هفته پس از انتشار گزارش شکنجه سنا بود.
دومین و متأخرترین اعلان تحریم‌ها تنها پنج روز پس از انتشار گزارش فرگوسن وزارت دادگستری روی داد. و با این حال، با لفاظی کامل، کاخ سفید گستاخانه ونزوئلا را متهم به «منحرف کردن» توجهات از مشکلات درونی به واسطه ایجاد تهدیدهای خارجی می‌کند.
اما این منحرف کردن توجهات برای هدفی انتخاباتی هم ایفای نقش می‌کند: در حالی که ازسرگیری روابط با کوبا به شکل فزاینده‌ای در میان نسل جوان‌تر کوبایی‌ها در فلوریدا محبوبیت دارد، این ریسک را به همراه می‌آورد که عناصر متعصب بیشتری را‌ که بسیار هم ثروتمند هستند‌ به اردوگاه جمهوری‌خواهان نزدیک کند، مخصوصاً اگر روبیو بی‌خیال کارزار انتخاباتی شود. بنابراین، با تبدیل ونزوئلا به کوبایی نوین، منفوران بین‌المللی جدید یا همان دموکرات‌ها می‌کوشند سهم خود را از کیک داشته باشند و آن را نیز میل کنند (باید از امیلیانا دوارت به خاطر این استعاره پوزش بخواهم).
اما اگر تحریم‌ها در فلوریدا «مثمر ثمر» باشند، آیا همچنان در ونزوئلا زیان‌بخش نخواهند بود؟
‌کاملاً همین‌طور است‌ و نمی‌توان فهمید که چگونه دولت اوباما چنین چیزی را متوجه نشده است. در حالی که اپوزیسیون ونزوئلا در خود این کشور تقریباً به اندازه‌ی خودتبعیدگرانِ ونزوئلایی در میامی متوهم هستند، یک تفاوت عمده وجود دارد: رهبران اپوزیسیون موجود باید با پیامدهای تصمیمات فاجعه‌بارشان کنار بیایند.
و در چنین موردی یعنی در حالی که راست‌های رادیکال در فلوریدا از تحریم‌ها استقبال می‌کنند، همین کار برای اپوزیسیون موجود در ونزوئلا خودکشی خواهد بود. این به سادگی اثبات‌کننده‌ی همان چیزی است که طرفداران چاوز پیشاپیش باور داشتند: اینکه اپوزیسیون، سگ‌هایی خائن و دست‌آموز قدرت امپریالیستی هستند.
اپوزیسیون ونزوئلا یک تناقض متحرک است. او که ناتوان از تبدیل شدن به اکثریت است، دائماً میان مشارکت در انتخاباتی که قریب به یقین در آن شکست خواهد خورد و تحریم آن دچار گسست شده است. اپوزیسیون نمی‌تواند پیروز انتخابات شود مادامی که آن را غیردموکراتیک می‌داند و تنها تحریم‌کنندگان انتخابات و کودتاچیان حامی چنین نگرشی هستند. اپوزیسیون فاقد برنامه یا هرگونه پیشنهادهای سیاسی است زیرا هر پیشنهادی که ارائه می‌دهد عمیقاً بدون محبوبیت و غیرمردمی است. و بدین ترتیب اپوزیسیون به نحو لگام‌گسیخته‌ای میان انتخابات ازدست‌رفته و خیزش‌های شکست‌خورده در نوسان است که هر کدام دیگری را تأیید می‌کند.
از این رو، گرم شدن روابط با کوبا و سرد شدن روابط با ونزوئلا اتفاقی نیست. اما این تلاش برای حفظ فلوریدا در صف دموکراتیک، به قیمت عقلانیت سیاسی خواهد بود. و این بار دیگر نشان می‌دهد که خود میامی، منطقه‌ای که تروریست‌های ونزوئلایی و کوبایی آزادانه در آن به منزله تاج‌بخشانی سیاسی راه می‌روند، مسئولیت شدیدی برای اپوزیسیون به همراه دارد. برخی افراد در میان اپوزیسیون این را درک می‌کنند و حتی نظریات توطئه مذبوحانه‌ای در مورد میل پنهان اوباما به حفظ مادورو در قدرت ارائه می‌دهند.
در مورد ادعاهای مادورو مبنی بر اینکه نقشه کودتایی را خنثی کرده چطور؟
‌این دومین دلیلی است که فرمان اجرایی اوباما کاملاً زیان‌بخش بوده است. زمانی که دولت مادورو به تازگی از کشف یک نقشه کودتای دیگر خبر داد و چندین نفر از مقامات نظامی را علاوه بر آنتونیو لدزما، شهردار اپوزیسیون کاراکاس بزرگ دست‌گیر کرد، روایت رسانه‌های بین‌المللی مشخص بود: در ونزوئلا حاکم مستبد بدگمانی وجود دارد که تهدیدهایی را متصور می‌شود و دشمنان سیاسی خود را به زندان می‌اندازد.
به رغم شواهد و مدارک فزاینده در مورد طرح و نقشه کودتا و با وجود سابقه خشن لدزما و فراخوان‌های امروزش به قیام، حتی بسیاری از ونزوئلایی‌ها ناراحتی‌های ناشی از کودتا را احساس می‌کنند. معنای این گفته آن نیست که کسی تخیل تهدید را دارد. دقیقاً برعکس: طرح و نقشه‌های زیادی برای کودتا وجود داشته‌اند به طوری که حتی تهدیدهای واقعی می‌توانند بیشتر بخشی از زندگی روزمره‌ یا به گفته برخی، «کودتایی مداوم» به نظر آیند.
فرمان اجرایی اوباما صرفاً تأییدی بر همین گفته است زیرا کاملاً آشکار می‌کند که ایالات متحد حامی تغییر رژیم در ونزوئلا است. مادورو از این نقض آشکار حاکمیت ونزوئلا بیشترین استفاده را برده و جبهه‌ای ضدّ امپریالیستی را در کشور خود به صف کرده است‌ به برخی از نیازمندترین‌ افراد مهلتی برای فراغت از چالش‌های اقتصادی داده‌ و حتی اتفاق آرای اتحادیه ملت‌های آمریکای جنوبی برای لغو تحریم‌ها را به دست آورده است.
بدین ترتیب، آیا ونزوئلا یک تهدید محسوب می‌شود؟
‌بیایید امیدوار باشیم که چنین باشد! شاعر انقلابی بزرگ، جون جردن، زمانی نوشت: «باید مایه تهدید و ارعاب دشمنانم شوم». با استفاده از کلام او، هژمونی ایالات متحد «باید از جهان من ریشه‌کن شود… (عوضی‌های مقرراتی دارنده نخستین مدرک تروریستی) باید کاملاً از روی زمین محو گردند، و [البته] کسانی که با آن‌ها مبارزه می‌کنند به واقع یک «تهدید» هستند.»
دولت اوباما دلایل زیادی برای نگرانی دارد و ]در واقع[ «گام‌های نگران و تیک‌های عصبی صورتش» علت دارد، ولو از چهره بی‌روح و فاقد تیک عصبی جنیفر ساکی [سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحد] صحبت کنیم. به زعم جردن، کسی که شعر خود را به پرزیدنت انقلابی آنگولا، آگوستینو نتو، تقدیم کرد، تبدیل شدن به تهدید مستلزم ایستادگی و سوژه شدن در جهان ابژه‌ها و خواست اِعمال کنترل بر آینده خویش است: «من باید خود سرنوشتم را عملی کنم».
ونزوئلا تهدید است همان‌طور که مایک براون، ترایون مارتین و اسکار گرنت تهدید بودند، همان‌گونه که سی‌سی مک‌دونالد یک تهدید است، به همان شکل که گفتن اینکه «زندگی سیاه‌پوستان اهمیت دارد» به نظامی که هر روز خلاف آن را ثابت می‌کند، تهدیدآمیز است. ونزوئلا به همان صورتی یک تهدید محسوب می‌شود که کارآگاه اف‌بی‌آی، جی. ادگار هوور، زمانی اعلام کرد که حزب پلنگ سیاه «بزرگ‌ترین تهدید برای امنیت داخلی آمریکاست». ونزوئلا تهدید است به‌سان فرگوسن که تجسم چنین تهدیدی است: هر دو آشکارا نقش جهان‌ساز خیزش‌ها، ناآرامی‌ها و شورش‌های مردمی را نشان می‌دهند، اینکه آنچه ساخته می‌شود می‌تواند فروبپاشد و از نو ساخته شود.
ونزوئلا یک تهدید است چرا که در حداقلی‌ترین سطح، مردم می‌خواهند زندگی کنند و نفس بکشند و حتی بیشتر بدین خاطر که بعضی شجاعتش را دارند که اِعمال کنترل بر زندگی‌های خویش را طلب کنند. مجدداً به بیان جردن، ونزوئلا یک تهدید است تنها بدین خاطر که مردمان این کشور «دیگر نمی‌خواهند مطیعانه گوش به فرمان کسی باشند».
19 مارس 2015
منبع:
https://www.jacobinmag.com/2015/03/venezuela‌maduro‌us‌executive‌order/