نوشته بیژن پویا
براستی چرا نسل کنونی در نظام جمهوری اسلامی نسل عصیان گری نیست ؟
36 سال است که روحانیت شیعه مرتجع بر کشور ایران حکمفرمایی می کند .. روحانیتی که تا قبل از این مدت هیچگاه در طول تاریخ ایران به اینهمه سر مستی و نشئگی ناشی از اینهمه قدرت سیاسی نرسیده بود .. حالا اله بده برکت .. تا می تواند بخورد و بخوابد .. لم بدهد و عربده جویی کند ..
قدرت بیش از حد ، هر جناح و هر قشر از طبقات ارتجاعی در طول تاریخ را از خود بی خود می کند .. چه برسد به قشر روحانیت مکنده خون توده های خلق .. قشری که تا قبل از این مدت جز برای بخش بخصوصی از بازاریان و فئودال ها ی تاریک اندیش قرون وسطایی از هیچ اعتبار و احترامی برخوردار نبود ..
اما حالا در ایران کار بجایی رسیده است که هر کس بخواهد به مالی و منالی برسد باید خودش را بیک آخوند رذیل حکومتی آویزان کند تا شاید رحمت اسلام شامل حالش شود و به نوایی برسد ..
در چنین فضای تیره و تار 36 ساله ای ، جوانان پرورش یافتند .. فضایی مذهبی .. فضایی خرافی .. فضایی مبتنی بر هر چه خدا بخواهد همانست .. فضایی مبتنی بر قسمت و تقدیر .. فضایی که باید در این جهان پر از سیه روزی به امید جهان آخرت زجر کشید و دم برنیاورد .. فضایی که در آن به او القاء شده است که در بهترین حالت ممکن ، این خواست خدا بوده است که هر کس در جایگاه اجتماعی خودش قرار داشته باشد .. نه خواست بنده خدا .. نا فرمانی در مقابل خواست خدا چیزی نیست مگر کفر ..
آری 36 سال است که نسل کنونی جمهوری اسلامی در این فضای تارعنکبوتی مذهبی – خرافی دست و پا میزند ..
اینست نخستیین علت عدم روحیه عصیانگری در نسل کنونی ایران ..
باز هم در اینمورد بیشتر بیاندیشیم :
رژیم در 36 سال اخیر بخش های قابل توجهی از جامعه را از جمله لایه هایی از جوانان برخاسته از اقشار تهیدست و حتی هم چه بسا پر دست را برای جاسوسی و فتنه جویی و گزارش دهی به ارگان های رژیم بکار گرفته است که بمحض رویت کوچکترین علامت و نشانه ای از آنچه که ناخوشایند شان است به ارگان های متبوع خود گزارش دهند .. جریانی سازمان یافته جاسوسی ” درون مردمی ” که تحت نظارت و پشتیبانی کامل رژیم است .. جریانی که براحتی می تواند هر آنکس را که دهانش بوی قرمه سبزی میدهد سر به نیست کند .. منفصل خدمت کند .. اخراج کند .. بد نام کند .. خانه نشین کند ..
اینست دومین علت عدم روحیه عصیانگری در نسل کنونی ایران ..
بازهم در اینمورد بیاندیشیم :
رژیم در این 36 سال حکومت خود برحسب شرایط و موقعیت زمانی دست بهر جنایتی زده است .. جنایتی باور نکردنی را به باور رسانده است ..
به دختر ” بی حجاب ” اسید می پاشد .. به دختر و حتی پسر زندانی قبل از اعدامش تجاوز جنسی می کند .. و چه بسا به بسیاری از آنها قبل از آزاد کردنشان هم تجاوز کند .. دهه خونین 60 و سال 88 و حتی در تمام سال های بعدی حکومت ، رژیم این اعمال شنیع را به سر دختران و حتی پسران جامعه ، چه به بهانه سیاسی و چه به بهانه بی سرپرست بودن آن دختر و یا آن پسر آورده است .. به دختر دستگیر شده توسط سپاه تجاوز می کنند .. بچه دلیل ؟
فقط به دلیل آنکه اورا در خیابان تنها دیده اند و شناسایی کرده اند ..
اورا به بازداشتگاه سپاه می آورند ..بازجویی می کنند و چنانچه پدرش و یا سرپرستش به سراغش نیاید ، طعمه چرب و نرم جنسی برای ” برادران سپاهی ” می گردد .. پس از تمتع کامل جنسی از او ، اورا از بازداشتگاه به بیرون پرتاب می کنند تا تمتع جنسی از او در مکانی دیگر تکرار گردد ..
آری .. ترس از چنین مکافاتی .. ترسی دهشت انگیز و باور نکردنی ..
اینست سومین علت عدم روحیه عصیانگری در نسل کنونی ایران ..
بازهم در اینمورد بیشتر بیاندیشیم :
دزدی های کلان ، .. دروغگویی های عجیب و غریب ، بی قانونی های دهشت انگیز ، بی مسئولیتی های فوق العاده در تمام ارگان های حاکمیت رژیم بقدری عظیم و غیر قابل توصیف است که خشونت ، جنگ اعصاب ، بی تفاوتی نسبت به مصالح عمومی ، پیله کردن همه به همه ، پیامد های غیر قابل توصیفی را در جامعه ایران بوجود آورده است که حاکی از دریدگی و افسار گسیختگی اخلاقی و اجتماعی وسیع و فراگیر به نسبت های گوناگون در کلیت جامعه گردیده است ..
اینست چهارمین علت عدم روحیه عصیانگرانه در نسل کنونی ایران ..
باز هم در اینمورد بیشتر بیاندیشیم :
اعتیاد به شیشه ، روانگردان و انواع مواد مخدر از یک طرف ، و گرفتار شدن بخش مهمی از مردان و زنان مجرد و حتی متاهل در اشکال مختلف فحشاء و تماس های جنسی مخفیانه و بدون کنترل و استاندارد های بهداشتی صرفا برای بدست آوردن چهار قران پول زهر ماری و یا لذت جویی های جنسی اعتیاد آور و ابتلا به بیماری های مقاربتی ..
اینست پنجمین علت روحیه عصیانگری در نسل کنونی ایران ..
تخریب روحیه عصیانگری در نسل کنونی ایران ، بیماری کشنده ایست که چون موریانه تار و پود جامعه ما را در نوردیده است ..
کمونیست ها و نیرو های دموکراتیک درون ایران هم تافته جدا بافته ای از این بیماری کشنده و ویرانگر جامعه نیستند ..کمونیست داخل ایران می نشیند .. اینهمه کتاب مارکسیستی و غیره می خواند .. اما نمی داند در این فضای پریشان و تارعنکبوتی ساخته و پرداخته امپریالیسم و پان اسلامیسم چه کند ؟
کمونیست داخل ایران در تارعنکبوت ” چه کنم ؟ .. چه کنم ؟ ” گرفتار شده است ..
کمونیست داخل ایران از همه چیز حرف میزند .. از همه چیز سخن میراند .. به الگو های گذشته جنبش چپ ایران و جهان می بالد .. اما به حرکت نمی آید ..
خودش را در یک بن بست روحی و روانی احساس می کند و در این بن بست تنگ و خفه کننده ، منفعل می بیند ..
از یک طرف به کیش شخصیت الگو های گذشته پناه می برد .. و از طرف دیگر به تحقیر حرکت های خودش می پردازد ..
کمونیست ایرانی داخل ایران در بدر به دنبال حلقه گمشده اش می گردد .. به دنبال تشکیلات سیاسی طبقه کارگر می گردد که جذب آن بشود و خودش را از این تارعنکبوت ویرانگر نجات دهد .. اما می بیند که جای هر گونه تشکیلات سیاسی هم در ایران خالی است ..
نگاهش به سمت تشکیلات های سیاسی خارج از کشور حرکت می کند .. اما هیچیک از آنها را هم برای خودش جذاب نمی بیند و همگی آنها را هم به زیر تیغ بیرحم انتقادی خودش می برد و همه را به چالش می گیرد ..
او مرتبا از خودش و از رفقایش می پرسد : چه کنم ؟ .. چه کنم ؟
براستی جواب این سئوال چیست ؟
آری .. تضاد اصلی در درون جنبش کمونیستی داخل ایران دقیقا در همین جاست :
تضاد بین سرگردانی مبتلا به بیماری ” چه کنم ؟ .. چه کنم ؟ ” از یک طرف ، و تولد اراده هایی پولادین با سرشتی کمونیستی برای درمان این بیماری …
15/12/93
p a:link { }
مذهب یک روبنا میباشد و در بهترین حالت میتواند (آنهم فقط میتواند) وقایع مادی در جامعه را کند و یا تند نماید، یعنی در زیر بنا، تأثیر مثبت و یا منفی گذار باشد.
آیا این مردم که اکنون پهباد ها را از آسمان بزیر میکشند، عقبمانده ترمذهبی هستند یا مادر بزرگ من که شب روزدستهایش را آب میکشید، که با شنیدن «قم خوب یا کاشون لعنت بهر دوتاشون» به آیت الله های عظمای گنده عمامه قمی، کاشانی و فلسفی شروع به بد گفتن کرد و بدانان رأی نداد؟ آیا اینجا روشن نیست که حزب توده آن سالهاست که سالیان درازی و اکنون بوظیفه خود خیانت کرده است؟ و نه مردم شریف ایران که بر علیه سرمایه و امپریالیستها همیشه با کیاست خاصی سعی در بپایان بردن انقلاب مشروطیت دارند؟
شما با این گفتار خود باید مواظب باشید که بدام پروفسور هانکتینگتون یهودی تبار مشاور مخصوص جرج بوش نیافتید، شما مبارزه طبقه کارگر را به قدرت اسلام سیاسی گره میزنید. (منظوراسلامی که سیاست را درکشوری اعمال میکند، آنهم اگر بتواند که من بهیچ وجه آنرا قبول ندارم. تمام اعمال رژیم برآورده کردن خواست مادی سرمایه داران مالی ایران از طریق بانک جهانی و دو ابراهرم دیگر است!! تمام سعی وی خواست این طبقه جهت نابودی و حراج صنایع ملی ایران است. زیرا منافع صنایع ملی با منافع سرمایه مالی در تضاد مستقیم قراردارند).
چرا نمیخواهید سالهای ۱۹۶۰ را در ام. آمریکا را بیاد بیاورید. تظاهرات رویزیونیست های آمریکایی را کارمندان اف بی آی با اتومبیل های سواری بدانان تاختند و مانند فیلمهای کابویی با روولور تعداد زیادی را بقتل رسانیدند. سپس هر نوع اعتراضی را خفه کردند. چرا از سرنوشت ویکی لیس و اسنودن فرا نمیگیرید که ارتجاع آمریکایی حتی به مرغی که صدا کند رحم نمیکند؟ فقط برای نکردن مبارزه برای تجهیز کارگران زیر قبای آیت الله ها پناه جستن عاقبت خوبی ندارد.
آیا یک آخوند آنهم چه نوع فکل کراواتی آن و چه بقچه بسر، پس از دزدی های میلیاردی خود به یکفرد معمولی سرمایه دار تبدیل نمی گردد.
ببینید از مدافعان در جنگ عراق حتی آنانی که صادقانه بدفاع از کشور ایران در مقابل امپریالیسم غرب ۸ سال جنگیدند، آنهایی که به مال و منالی رسیدند(دزدی) به چه سرمایه داران خون آشامی تبدیل گردیده اند.
در ام.آمریکا اکثر فاحشه خانهها و قمارخانه ها بانک های شستشوی پول مافیا متعلق به کلیسا میباشند که خود از زیر مجموعهای از بانک «گلد من ساکس» میباشد. اتفاقاً آمریکایی ها خیلی خرافاتی تراز ایرانیانند.
« مارکس را فراموش کنیم که گفت : مذهب افیون توده ها ست ..» از زمان مارکس بیرون بیایید، اکنون زمانه لنینی میباشد و گفته وی در باره مذهب چنین است « مذهب افیونی برای توده ها ست …». رفیق فرق بزرگی کرده است.
بهر صورت شما عزیزان جوان، بایستی از پس این امر مهم بر آیید و وظیفه تاریخی نسل خود را بعمل در آورید و با طبقه ای که برایش مبارزه مینمایید صادق بمانید.
بیشک بکوری تمام آخوند ها و مذهبیون که هیچگاه این چنین منفور نبودهاند پیروز خواهید شد.
با پوزش آخرین قسمت از کامنت من بصورت ” امامسئله ای که در اینجا مطرح می شود اینست که آیا سرایت رویزیونیسم شوروی تنها ” حذف شود …
دوست عزیز شعله .. با تشکر از کامنت شما
در اینکه در همگی جوامع با حاکمیت سرمایه جنایات رذیلانه فراوان رخ میدهد جای هیچ شک و شبهه ای نیست و شما بدرستی موارد بسیار جالبی در این و آن کشور سرمایه داری ذکر نمودید..
همچنین در اینکه شکست پرولتاریا در اتحاد شوروی و استقرار رویزیونیسم در حزب کمونیست آن کشور موجب سرگیجگی و آثار سوء فراوان در جنبش بین المللی کمونیستی گشته است بازهم جای هیچ شک و شبهه ای نیست .. مخصوصا هنگامی که رویزیونیسم شوروی به مرحله سوسیال امپریالیستی خود رسید ضربات بسیار هولناک تری به جنبش بین المللی کمونیستی وارد آمد و آثار زشت آنرا در کشور خودمان هم دیدیدم و هنوز هم این پیامد های زشت ادامه دارد ..
این اشاعه رویزیونیسم شوروی بعنوان عامل تخریب گر و خائنانه در جنبش بین المللی ، که شما بدان استناد می کنید ( که البته بدرستی هم بدان استناد می کنید ) یک علت و انگیزه عام در مورد همه کشور ها با حاکمیت سرمایه است .. اما افت مبارزه طبقاتی در هر کشور خاص می تواند علاوه بر علت و انگیزه عام فوق ، علت و یا علل ویژه هم داشته باشد ..
واقعیت اینست که در کشور خودمان ایران روحانیت مرتجع خون آشام قرون وسطایی بعنوان منبع تولید کننده و اشاعه دهنده عنصر مذهب ، تمام قدرت سیاسی را قبضه کرده است ..
طبقات استثمار طی تاریخ از مذهب حمایت می کنند ..
اما روحانیت نه تنها از مذهب حمایت می کند ، بلکه خود تولید کننده و اشاعه دهنده حرفه ای و تخصصی افیون مذهب است ..
ما هیچگاه نباید این گفته معروف مارکس را فراموش کنیم که گفت : مذهب افیون توده ها ست ..
روحانیت شیعه خون آشام قرون وسطایی ایران در این 36 سال اخیر توانسته است با حمایت کامل امپریالیسم روح و روان بسیاری از مردم ما را تخریب و منفعل نماید .. این امر ، ویژگی حاکمیت سرمایه فعلی و عمده در ایران است .. این امر ، علتی است ویژه که نافی علت عامی که همانا رویزیونیسم ویرانگر شوروی است و در مورد همه کشور های با حاکمیت سرمایه صدق می کند نمیباشد …
اگر رویزیونیسم شوروی ضربات خائنانه ای به کل جنبش بین المللی کمونیستی وارد نمود، در مقابل آن جنبش بین المللی کمونیستی نوینی هم قد علم کرد و رویزیونیسم شوروی را تا مغز استخوان افشاء کرد ..
اما در ایران هم روحانیت مرتجع قرون وسطایی با کمک امپریالیسم به نوبه خود توانست انتقام تاریخی شکست خود در انقلاب مشروطه را از جنبش کمونیستی ایران بگیرد و از هیچ خیانت و توطئه ای برای احیای حکومت اسلامی قرن ششم میلادی فرو گذاری نکرد …
اما مسئله ای که در اینجا مطرح می شود اینست که آیا سرایت رویزیونیسم شوروی تنها
با تشکر از رفیق احمد مزارعی .. مطالب شما را دقیقا مطالعه کردم ..اطلاعات ارزشمندی در باره روحانیت و مذهبی های قبل از انقلاب دادید .. دستتان درد نکند ..بسیار استفاده کردم ..
امادر مورد بخش های دیگر کامنت شما لازم می بینم مطالبی را بیان نمایم :
اولا من بهیچوجه نگفتم که تمام جوانان ایران معتاد به مواد مخدر و یا آلوده بمسائل جنسی هستند که شما آنرا توهین به شعور ملت ایران تلقی کردید ..
من گفتم بخش مهمی از مردان و زنان مجرد و حتی متاهل آلوده به مواد مخدر و گرفتاری های جنسی هستند .. نه همه مردان و زنان جامعه ..
بله رفیق جان .. از گفته من تعجب نکنید .. شما می توانید در این مورد تحقیق کنید .. حتی خود مقامات رژیم هم بکرات به این امر اعتراف کرده اند و می کنند ..
بله اینهم که شما می گویید درست است ..در اصفهان و یا ممسنی تجاوز به عنف گردید و عوامل دستگیر و اعدام شدند ..
بله .. چنانچه تجاوز به عنف صورت گیرد برای هیچکس قابل تحمل نیست ..
اما افسار گسیختگی جنسی که لزوما شکل تجاوز به عنف را ندارد بخش های زیادی از مردان و زنان را بویژه در کلانشهر ها در بر گرفته است که بیشتر آنها از شدت فقر و استیصال است و بعضی دیگر هم از شدت تنگی فضای عمومی است ..
اعتیاد هم در جامعه ما بصورت معضل بسیار بزرگی درآمده است .. که حتی مقامات رژیم هم بدان اعتراف می کنند .. خود سپاه شیشه و روان گردان در میان جوانان پخش میکند و من چنین امری را در حاشیه شهر ها بار ها دیده و شنیده ام ..
این درست است که می گویند سپاه با قاچاق مواد مخدر مبارزه می کند ..
اما همین سپاه مواد مخدر توقیف شده را تحت نظارت و کنترل خود در میان مردم پخش می کند ..
رفیق احمد عزیز .. شما توجه داشته باشید وقتی رژیم تمام راه ها و امکانات معیشتی و فرهنگی برای ازدواج جوانان را مسدود کند و هر گونه ارتباط بین دختر و پسر را بجز ازدواج ممنوع کند ، عوارض خطرناکی ببار میاید .. واکنش جوانان هم بصورت افسار گسیخنگی جنسی بدون ازدواج ظاهر میگردد .. این افسار گسیختگی جنسی لزوما شکل تجاوز به عنف را ندارد که بلافاصله مجازات اعدام را بدنبال خودش بیاورد ..
آمار طلاق در جامعه ما فو العاده بالا رفته است و بطور متوسط از هر 3 ازدواج ، یک ازواج به طلاق منجر می شود .. اکثریت زنان مطلقه هم پس از طلاق پشت و پناهی برای خود ندارند و درست بهمین دلیل خطر فحشادر کمینشان نشسته است ..
طبق اظهارات کارشناسان امور اجتماعی شیوع بی رویه اعتیاد به شیشه و روان گردان ناشی از عدم عطوفت جمعی ، عدم رضایت جنسی ، و فشار روحی فوق العاده است ..
بله رفیق احمد عزیز .. در اینجا در میان زنان روسپی ایران زنان لیسانیه و فوق لیسانس و حتی دکترا دیده می شود .. دیگر آنزمان گذشت که زن روسپی در ایران ، دختر روستایی بیسوادی باشد که یک نفر مرد حقه باز اورا به فحشاء کشانده باشد ..
حالا می بینید که یک دختر دانشجو از طریق تن فروشی به این و آن ، هزینه تحصیلی و معیشتی خودرا تامین می کند ..
تعجب می کنید ؟ .. ولی واقعیت دارد .. این چیز هایی که من می گویم از خودم نیست .. از اعترافات مقامات رژیم است ..
این چیز هایی که من می گویم بهیچوجه توهین به شعور ملت ایران نیست ..
من یک کمونیست هستم و وظیفه دارم همه چیز را ببینم و بشنوم و بیان کنم .. اینها واقعیت های تلخی هستند که اگر کنمان کنیم هیچ فرقی با علی خامنه ای نداریم که گفت : جوانان ایران پاک ترین جوانان دنیا هستند ..
بله رفیق احمد عزیز .. شیوع بی رویه و بی سابقه اعتیاد ، افسار گسیختگی های اخلاقی و جنسی ، وسعت لانه های جاسوسی ” بسیج ” در کوچه پس کوچه ها ، بن بست ها و خیابانها و در مراکز و محلات مختلف ، اعدام ها در ملاء عام و تبلیغات بیش از حد مذهبی و خرافی شبانه روزی در تمام نقاط کشور آنچنان فضای تنگی برای تنفس ایجاد کرده اند که مبارزه طبقاتی را تا حد جنبش های پراکنده و آرام مطالباتی کارگران و تهیدستان پایین آورده است ..
در تمام طول این 36 سال حکومت ننگین جمهوری اسلامی فضای تنفسی شدیدا تنگی بوجود آمده ست که باید منافذ و ترک های آنرا بشناسیم .. ما در این فضای ویرانگر نیاز به کمونیست هایی داریم از یک نسل نوین ..
ما به کمونیست هایی نیاز داریم که آموزش شجاعت ، بی باکی ، از خود گذشتگی و عشق به خلق را دیده باشند ..
ما به کمونیست هایی نیاز داریم که آموزش شجاعت و عشق به خلق را با تئوری انقلابی مارکسیستی لنینیستی خاص ایران تلفیق کنند ..
ما به کمونیست هایی نیاز داریم که به روانشناسی توده های خلق ایران مسلط باشند..
ما به کمونیست هایی نیاز داریم که با وجود بی باکی و شجاعت انقلابی طبقاتی عظیم خود ، آرام آرام همراه با همین توده های آرام مطالباتی ایران حرکت کنند .. نه تند تر از آنان حرکت کنند .. نه کند تر از آنان حرکت کنند .. اما همواره همراه با آنان حرکت کنند .. و پله پله با آنها حرکت کنند و در عین حال پیشتاز در حرکت آنها باشند ..
بدون شک چنین کمونیست هایی در فردای خیزش انقلاب حضور خواهند داشت و حتما باید سکان انقلاب را در دستان نیرومند خود حفظ کنند .. کارت های امپریالیسم را بدرستی بخوانند و دائما خودرا به روز کنند ..
در غیر اینصورت باز هم تراژدی شکست های پی در پی کمونیست های ایران تکرار خواهد شد و سکان انقلاب بچنگ امپریالیسم و مزدوران رنگارنگش خواهد افتاد …
مثنوی هفتاد من است .. بقیه اش بماند برای روز های دیگر ..
پیروز باشید …
آقای بیژن پویا پنج مورد را بر شمرده اند که چرا جوانان عصیانگر نیستند.
این پنج بند و قضاوت آقای مزارعی در باره آنها را ببینیم که چه میگویند.
«…آری ۳۶ سال است که نسل کنونی جمهوری اسلامی در این فضای تارعنکبوتی مذهبی – خرافی دست و پا میزند …»
«…اینست نخستیین علت عدم روحیه عصیانگری در نسل کنونی ایران…»
آقایان فراموش فرموده اند که خرافاتی ترین و عقبمانده ترین معتقدین به مذهب ساکنین ایالات متحده هستند! تعجب میکنید، مطالعه فرمایید.
کشورهای اروپایی نسبت به دور یا نزدیک بودن خود به کشوری که فقط ۵ سال سوسیالیست بود یعنی آلمان شرق و خورشید تابناک تاریخ انسانی یعنی کشور شوراها تا سال ۱۹۵۶، بستگی به این دوری و یا نزدیکی دارای تفکراتی عقبمانده و عقبمانده تر هستند.
تا همین دو دهه و اندی پیش در سویس در ایالتی شمالی زنان حق انتخاب شدن که هیچ حتی حق شرکت در انتخابات را نداشتند.
خانم مطلقه من در گذشته حق داشتن نام مادرپدری خود را نداشت و باید با نام من سالیان درازی زندگی کند تا مالک دیگری یافته و بنام وی در آید. از قوانین مختلفه «اداره ازدواج» گذر میکنیم که سر درازی دارد.
یک فرد«ایندیویدیوم» بعنوان یک عضو جامعه در همین آلمان ناف اروپا و صنعتی ترین کشور جهان در قرن گذشته ناگهان از قله پیش افتادگی در سال۱۹۳۳ به ارتجاعی ترین و محافظه کارترین مردم اروپا و جهان تبدیل گردید. با گذشتهای بس روشن و شفاف و پیشتازان بزرگی مانند هگلها، مارکس انگلس ها، برتولت برشت ها…. دستها را بالا برده و به «هایل زیگ و سلام هیتلری» پرداختند.(البته طبقات بالا و تیتل داران «آکادمیک» اکثراً و لومپن پرولتاریا تماما)
آقای مزارعی هم همان اشتباه شما را ولی از زاویه دیگری مرتکب میشوند و بجای رجوع به چگونگی تولید در مراحل مختلفه تاریخ ایران مانند تاریخ نویسان مدرسهها وقایع را رونویسی کرده اند. اتفاقاً دین اسلام بدین خاطر توانست ارتش بزرگ دنیا را که توانسته بود رم را فتح تماید شکست دهد، زیرا دارای دموکراسی قبیلهای بدوی بود که ژنرالی ابصار شتر سربازی را میکشید و نوبتی طبق نیاز جهت خواب جا را عوض میکردند!
در صورتی که موبدان ایران آنزمان بدتراز آیت خداهای این زمان دزد و رشوه خوار و فاسد بوده و مردم در کاست ها در زجر بودند، این بود که با دیدن این دموکراسی بدوی بلافاصله آنرا اختیار کردند و یزدگرد میبایستی سربازان خود را زنجیر میکرد که از مقابلشان فرار نکنند.
…………
جریانی سازمان یافته جاسوسی ” درون مردمی ” که تحت نظارت و پشتیبانی کامل رژیم است .. جریانی که براحتی می تواند هر آنکس را که دهانش بوی قرمه سبزی میدهد سر به نیست کند .. منفصل خدمت کند .. اخراج کند .. بد نام کند .. خانه نشین کند ..
اینست دومین علت عدم روحیه عصیانگری در نسل کنونی ایران ..
این سر است که بوی قرمه سبزی میگیرد.این اصطلاح به آیت الله هایی مانند آیت خدا کاشانی گفته میشد که در سفارت انگلستان شبهای جمعه جمع میشدند و برای خیانت بمردم ایران آموزش میدیدند و به تناول قرمه سبزی مشغول میشدند ، گفته میشد. بهرصورت منظور را میرساند.
سؤال آنست که آیا در اروپا وضع بهتراز آنست که مینگارید؟ آیا در ام.آمریکا وضع نوع دیگریست. گویا شما از قوانین بوجود آورد ه شده «تروریسم» چیزی نشنیده اید که چگونه دگراندیشان دزدیده میشوند و در زندان گوانتانامو در کوبا زندانی و یا بقتل میرسند؟
جنسی برای ” برادران سپاهی ” می گردد .. پس از تمتع کامل جنسی از او ، اورا از بازداشتگاه به بیرون پرتاب می کنند تا تمتع جنسی از او در مکانی دیگر تکرار گردد ..آری .. ترس از چنین مکافاتی .. ترسی دهشت انگیز و باور نکردنی ..
آیا به گوشههای دیگر دنیا نظری افکنده اید که چه فرهنگی و چه پراکتیکی در جریان است؟ آیا هیچ شنیدهاید که سیاست مداران برجسته بلژیک به بچهها تجاوز میکردند و آنها را در زیرزمین ها از طریق گرسنگی بقتل میرساندند و جسد آنها هم بسیار سیاستمدارانه ناپدید میگردیدند؟
تظاهرات چند صد هزارنفری و میلیونی هم بجایی نرسید. با وجودیکه کارچاق کن ها همگی خود اعتراف کرده بودند.
«…دزدی های عجیب غریب…که حاکی از دریدگی و افسار گسیختگی اخلاقی و اجتماعی وسیع و فراگیر به نسبت های گوناگون در کلیت جامعه گردیده است ..»
آیا شما از دزدی های بانکها و سیاستمداران اروپایی چیزی نشنیده اید؟ فقط دزدی های آنها صدهزار برابر و میلیون برابر دزدی های آیت الله ها میباشد.
همین چندی پیش خانم مرکل ۵۰۰ میلیارد یورو از مالیات مردم را دزدید و به بانک خصوصی آلمان هدیه کرد. حالا بگویید خدا بده برکت. گویا شما در جهان کنونی لانه ندارید.
اینست چهارمین علت عدم روحیه عصیانگرانه در نسل کنونی ایران ..
بدست آوردن چهار قران پول زهر ماری و یا لذت جویی های جنسی اعتیاد آور و ابتلا به بیماری های مقاربتی ..
اینست پنجمین علت روحیه عصیانگری در نسل کنونی ایران ..
این یکی از همه بارزتر در ایالات متحده قابل دید است. اگر بدانجا تشریف نبرده اید لااقل فیلمهای هالیوودی که زیادند، فقط کافی است که بیتفاوت نگاه نکنید و قضاوتی را که همراه آن بخوردتان میدهند دوباره تکرار ننمایید.
در یک کلام نظام سرمایه داری هر کجا که روید وضع بهمین منوال است. گاهی در اثر خشم مردم کمتر و گاهی در اثر فروکش انقلابی تا فاز بعدی بیشتر!
پس تا اینجا تمام برشمرده های پنجگانه شما و تعاریف آقای مزارعی از روی عدم حرکت دیالکتیکی و آنهم ماتریالیستی آن از جامعه ایران بوده است.
او مرتبا از خودش و از رفقایش می پرسد : چه کنم ؟ .. چه کنم ؟
واما در مورد «براستی جواب این سئوال چیست ؟»
من نمیدانم که آقای مزارعی چرا بتاریخ تکامل خود نگاهی نمی اندازد، تا بکنه مطلب پی برده و پاسخ تمام این سوالها را بدهد.
علت آن بنظر این حقیر، در مقام اول، شکست پرولتاریا در کشور شمالی ما که در قلوب تمام زحمتکشان جهان (نــــه تنها کارگران) جای داشت و تمام چشمها بسوی آن خیره گشته بود.
این شکست اگر چه در سال ۱۹۵۶ ابتدا بُروز نمود ولی بصورت رسمی آن در سالهای نود قرن گذشته توسط قرباچف از طرف مردم جهان فهمیده شد و اثرات سمی و مهلک آن هنوز بچشم میخورد.
تمام جنبش های انقلابی کشورها را تا به امروز بسردرگمی دچار کرده و مرگ سرمایه داری گندیده را بعقب انداخته است.
ایران کشور عزیزما هم از آن جدا نیست.
بیخود نبود که سالیان درازی ساواکی ها جار میزدند «خسرو روزبه» تان را هم گرفتیم و از بین بردیم.
کسانیکه برای مسایل بی پاسخ، بایستی پاسخگو میشدند در این باتلاق بینالمللی رویزیونیسم فرورفتند و اکثراً به قلندری و درویشی و سپس دسیاریر سرمایه داران کلان زمان شاه پرداختند.
ولی جنبشها بزودی از خاکستر خود دوباره زنده خواهند شد. تجربههای حزب توده سالهای ۲۰ و ۳۰ جاودانی بوده و در درسترس جوانان قرار دارد و بزودی دودمان ددان و دیوان را در هم خواهد نوردید. من از این امراض مادرزادی سرمایه داری پنجگانه که شما برشمرده اید کوچکترین ناامیدی بخود راه نمیدهم بلکه برعکس صلابت و بُرایی و انقلابی بودن تئوری مارکس تا استالین را بدرستی بیان مینماید. سرمایه داری همیشه چنین بوده و باز هم چنین خواهد ماند، تا دست قدرتمند کارگران بدست حزبی لنینی آنانرا جارو نماید.
به آقای مزارعی و تکامل ایشان که خوشبختانه مقالهای در باره استالین ترجمه نموده است، خود گویای بارز این ادعا میباشد امیدوارم که ایشان بگذشته خود بازگردند.
شعله
با تشکر از رفیق بیژن پویا من خودم در یک خانواده فقیر و مذهبی به دنیا آمده ام و شما هم به خوبی می دانید که فقر فرهنگ خاص خود را بوجود می آورد ترس از فردایی که مبادا امسال هم باران نیاید و امسال راهم مثل سال گذشته با گرسنگی سر کنیم همیشه عذابم می داد در این وسط مذهب هم نقش خود را به خوبی انجام می داد من فقر را تقصیر خودم می دانستم چون به ثروتمندان حسودی کرده بودم وحتی می رفتم از دلشان در می آوردم این را گفتم که بگم فقر ترس میاورد و ترس منشا تمام بد بختی ها متاسفانه چپ این مشکل اصلی را در نظر نمی گیرد ی کی از راه های پیروزی بر دشمن آموزش نترسیدن است ما باید به کار گران و زحمت کشان یاد بدیم که دشمنان ما هم مثل ما هستند ما هم می توانیم قدرتمند باشیم مبارزه برای آزادی و رفاه حق من است وقتی مبارزه کنی امید بوجود میاید در این میان هم ممکن است خیلی ها هم ما را همراهی نکنند البته این مهم نیست سرمایه داری هر روز جان ما را به هر طریقی می گیرد چه به جنگ جه با آلودگی هوا چه با گرسنگی اگر قرار بر مردن ماست چرا نوع مرگمان را خودمان انتخاب نکنیم اگر خواهیم به سوسیالیسم برسیم باید بر ترس غلبه کنیم وگرنه آزادی چیزی جز خیال باطل نیست.
با درود وتشکر از اینکه بحث مهمی را مطرح کرده اید
چند توضیح کوتاه دارم که برای بحثی اینچنینی لازم است ، روحانیت همیشه شریک در قدرت بوده ودرزمان شاه هم در ارگانهای مختلف حضور داشتند وهیچگاه نه منزوی ونه خارج از گردونه جامعه بودند ، برای مثال کتابهای درسی دینی در دوره شاه بتوسط باهنر وبهشتی نوشته میشد امامی در همه مسافرتهای شاه دعاگو بود وملیونها نفر از مردم برای بسیاری از مسائل خود مثل ازدواج روضه خوانی استخاره دعا نویسی در س قرآن حلالیت وحرامیت زیارتخوانی در اماکن مذهبی ودهها موضوع دیگر به روحانی مراجعه میکردند واین دخالت به دوره زردشت وقدرت مغان برمیگردد که میبایست حلال وحرامزادگی تک تک افراد جامعه رابررسی میکردند وروز هفتم تولد بچه در گوشش اوراد میخواندند و….. که بعد از اسلام شد اذان وامروز در ایران درگوش بچه اذان میگویند، در زمان شاه در برابر هر 308 نفر یک آخوند وجود داشت (تنها برای قیاس این رقم درسوریه درمقابل هر 2843 نفر بود) نمیشود گفت که این رقم تصادفی ویا ساختگی بود ، همچون زمان ساسانیان ازعهد صفویه قدرت روحانیت کمی بیشتر از شاه بود واز این دوره با کمک بازاریان سلطان حسین صفوی را منزوی کرده تا شکست بخورد ونادرشاه را بجایش آوردند ، بعداز آنهم انقلاب بابیه(نه بهائی) جنبش تنباکو، مشروطه کوچک خان خیابانی همه روحانی بودند اکثریتی از کمیته غیبی تبریز هم روحانی بودند بقیه هم مثلا ستارخان شیخی وبقیه هم حیدری ویا نعمتی (اینها نماینگان بخشهای مختلف بازار ومحله ها ی مختلف تبریز بودند) ، همه مذهبی بودند بجز حیدرخان، تازه حسن رشدیه که روشنفکرترین ایرانی زمان خود بود وقتی کیخسرو نماینده زردشتیان را کشتند، فورا خودرا به زمین انداخت وسجده کرد که یک”گبر” به درک واصل شد.اما این روحانیت به حکم وجودش در یک جامعه طبقاتی به فقیر وغنی تقسیم میشدند، برای مثال در اطراف شیراز بلوکی وجود دارد بنام “سیمکان” که 30 ده است همه مردم بلا استثنا شپش داشتند چون حمامشان با ابگرم دیگ وسالی یکی دوبار در کنار چشمه بود، غالب آخوندهای استان فارس از اینجا میآمدند که منبع درآمدی برای خانواده باشند در مدرسه خان ماهی 30 تومن میگرفتند وبعد از 1 سسال یاد میگرفتند که استخاره کنند روضه بخوانند وبروند در دهات برای شفای بچه ها وگاو وگوسفندان دعا بنویسند که از این راه مقداری حبوبات روغن و..جمع میکردند وسال خود را میگذراندند واموراتشان میگذشت، در مقابل روحانیون ثروتمندی همچون محلاتی در شیراز ویا شریعتمداری درقم وجود داشت که بسیار ثروتمند بودند وحامیان شاه بودند، قبل از انقلاب ودر دوره ای که بورژوازی کمپرادور هر روز قدرتمند تر میشد، جنگ قدرتی مخفیانه میان بخشهای مختلف روحانیت ، بحسب وابستگی به ثروتمندان بزرگ، متوسط وفقیر بازاروجود داشت، برای مثال علت اینکه آیت الله دستغیب پپسی کولا را حرام کرد ، این بود که بهائیها ویهودیان بخش زیادی ازکالاهای اصلی را همچون کالای برق شیشه رنگ وپارچه را در انحصار خود گرفته بودند حرام وحلالی بستگی به معادله بازار وبازاریان داشت البته سراسر ایران ونه فقط شیراز.درایران استانه انقلاب 200000 مغازه وجود داشت که یکسوم تجارت کشور را در اختیار داشتند وفراموش نکنیم که مغازه داران ایران بنا بمناسبات کهنه سلف خری وام دهی و.. بر اکثریت جمعیت روستاها وشهرستانها ایران تسلط داشتند وامروز هم . امروز نیز ما در ایران تا حد زیادی میراث داران دیروز هستیم.
اما اینکه جوانان معتاد شده اند وتوان انقلاب را ندارند، کاملا ساده انگارانه است ملت 75 ملیونی ایران را نمیشود اینگونه دید همان کسانیکه در انقلابات قبلی شرکت داشتته اند امروز صدها برابرشان وجود دارند، انقلاب محصول توافق عقل ملی است که مجموعه مسائل ومشکلاتی که کشور با آن روبرو است در نظر میگیرد در سراسر ایران صدها هزار نفر وجود دارند که از خانواده های انقلابیون، اعدامیها، روشنفکران ، شعرا ادبا نویسنگان وبازماندگان تاریخ سراسر شور ومبارزه این ملت هستند ، تضادها در هر زمانی اشکال مختلفی بخود میگیرد ولی یک ملت با تاریخ پر افتخاری همچون ایران تسلیم مرتجعان قرون وسطائی نخواهد شد ، اما این ملت تا مطمن از پیروزی نباشد هم وارد گود نمیشود.
در مورد تجاوزات جنسی بنظرم شما بسیار سطحی برخورد کرده اید ، دراصفهان تجاوز به عنف اتفاق افتاد کمتر از دوهفته دستگیر واعدام شدند خانواده هایشان حاضر شدند برای خون هرکدام 200 ملیون دلار بدهند ولی نشد ویا در ممسنی همینطور، توضیحات شما بنوعی توهین به ملت ایران است، بهر حال در ایران از 4ملیون دانشجو 62% را زنان تشکیل میدهند و50% کل پزشکان کشور هم زنان. مگر فرض کنیم که اینها گوسفند هستند. درمورد کمونیستها در انقلاب ما نتوانستیم به یک جمعبندی وحد اقل ائتلاف برسیم کنفرانسی براه افتاد بنام وحدت که دقیقا تمام بحثها دعواهای دوره های گذشته وحیدری ونعمتی واقعی بود منتهی با ادبیات “مارکسیستی لنینیستی” وفرصت بسیار خوبی از دست رفت واکنونهم که 30 سال درخارج هستیم مجدداداز داشتن حد اقل یک ائتلاف ساده هم محروم هستیم واین درحالی است که نسل نوین انقلاب از پس همه فرازونشیبهای گذشته در حال متشکل شدن وبه خیابان آمدن هستند ومیروند تا طرحی نو در اندازند که به احتمال زیاد با خیالات ما خارج نشینان در تضاد باشند.
باز هم ادامه خواهم داد، پیروز باشید.
در متن موجود شاید کم وزیادی در ارقام ویا وضعیت شخصیتها ومذاهبشان وجود داشته باشد که در اینگونه بحثها اتفاق می افتد ولی کل بحث وحوادث ذکر شده در کل از نظر من درست است.
رفیق علی گرامی ..با درود های فراوان و سپاس از حسن توجه شما به مقاله فوق ..
ضمن تایید اظهار نظر ارزشمند شما باید بیان دارم که هدف من از نگارش مقاله فوق این بود که نشان دهم چرا نسل کنونی در نظام جمهوری اسلامی نسل عصیانگری نیست ؟ .. می خواستم نشان دهم چرا حتی جنبش کمونیستی داخل ایران دچار خمودگی است ؟ .. چرا دچار انفعال شده است ؟
من میخواستم آن فضایی 36 ساله ای را که نسل کنونی ایران در آن بزرگ شده و پرورش یافته به تصویر بکشم و بدینوسیله علل انفعال سیاسی نسل کنونی و حتی کمونیست های داخل ایران را توضیح دهم ..
ما کمونیست ها باید قبل از هر چیز مخلص واقعیت باشیم .. این خودش 50% موفقیت در راستای تغییر واقعیت در روند نکامل اجتماعی و تاریخی است ..50% دیگر موفقیت ما مربوط می شود به چگونگی عملکردمان در حل مسئله ..
اگر ما از علل انفعال و عدم روحیه عصیانگرانه در نسل کنونی ایران بی اطلاع بمانیم ، یقینا در چاره جویی و چگونگی درمان این بیماری انفعال سیاسی عاجز خواهیم ماندو بالاخره به تضاداصلی که در حال حاضر در جنبش کمونیستی داخل ایران حاکم است اشاره کردم و توضیح دادم که این تضاد عبارتست از تضاد بین سرگردانی مبتلا به بیماری ” چه کنم ؟ .. چه کنم ؟ ” از یک طرف و تولد اراده هایی پولادین با سرشتی کمونیستی برای درمان این بیماری از طرف دیگر ..
باین ترتیب می بینیم که پیدایش چنین اراده هایی با چنین سرشتی ضرورتی است تاریخی ..
این مطالعات و این تبادل اندیشه هایی که ما با هم می کنیم چیزی نیست مگر پیش زمینه های فکری و تئوریک لازم در راستای تحقق ضرورت تاریخی مورد اشاره …
خلاصه آنکه ما در مرحله کنونی نیاز به اراده های پولادین با سرشتی کمونیستی چون بلشویک های روسیه و یا کمونیست های چین داریم تا تمام معادلات جنبش کمونیستی ایران را برهم بریزند و فصلی نوین و درخشان در تاریخ مبارزه انقلابی طبقاتی پرولتاریا در ایران بگشایند ..
پیروز باشید …
ما نیروهای چپ علاوه بر دادن اطلاعات واقعی به مردم باید همیشه به مردم امید بدهیم نباید همیشه دشمن را قوی نشان بدهیم بلکه نقاط ضعف آنها را نیز یادآور بشویم می دانیم که درطی 36 سال گذشته رژیم سعی کرد مردم را هر چه بیشتر مذهبی کند در حالیکه اکثر مردم غیر مذهبی هستند تازه ما در اول راهیم طبقه متوسط دارد به طبقه ضعیف تبدیل میشود این یک نکته تاریخی است می دانیم که طبقه متوسط همیشه نقش مخرب را در مبارزات طبقاتی ایفا کرده با از بین رفتن این طبقه و یا به عبهرت دیگر فربه شدن طبقه فرودست آنان را در موقعیت بهتر قرار می دهد البته اذعان می کنم که ما اکنون ضعیف هستیم البته ضعف ما بیش از آنکه به قدرت دشمن مربوط باشه به عمل ما مربوط می شود ما عوض آنکه برویم با کارگر ها درون کارخانه کار کنیم و آگاهی طبقاتی را بالا ببریم می آییم همدیگر را محکوم می کنیم چون هدف ما رسیدن به قدرت است نه آزادی انسان ما باید باور داشته باشیم که چپ بد بهتر از راست خوب است اختلاف نظر طبیعی است حداقل از دشمنانمان یاد که چطور باهم متحد شده و پدر طبقه کارگر را در می آورند همان طوریکه سمیر امین می گوید نظام سرمایه داری به مرحله فر توتی اش رسیده به همین خاطر است که به دنیا چنگ و دندان نشان می دهد اتفاقا این نشان دهنده ضعف آنهاست زیرا که پرده ها پایین افتاده اند دیگه نمی توانند مثل گذشته شعار دمکراسی سر دهند و گوش فلک را کر کنند زیرا مردم می دانند که با رای دادن به این کاندیدا و یاآن یکی نه تنها مشکلاتشان حل نمی شود بلکه روز به روز بدتر می شود پس در این میان چپ ها در یک موقعیت تاریخی قرار دارند یا با اتحاد جامعه بشری را به سوی سوسیالیسم ببرند وگرنه دنیا به خودی خود به سوی بربریت میرود.
تاآنجایی که من می دانم مجله هفته مجله ای سیاسی – تحلیلی و در عین حال دموکراتیک است و هدف از آن روشنگری و افزایش آگاهی سوسیالیستی در جامعه ما است ..
من در اینجا مقاله ای نوشتم که حاوی شناخت و نظراتم نسبت به این حکومت است .. چقدر مایل هستم که دوستان لطف کنند و مقاله مرا نقد کنند تا من و دیگران بخوانیم و استفاده کنیم ..
اما متاسفانه بعضی از دوستان بجای اینکه از این امکان تبادل اندیشه ها که مجله ارزشمند هفته در اختیار ما گذاشته است ، به دنبال نخود سیاه میگردند .. بجای اینکه اینهمه مطلب که در این مقاله وجود دارد مورد مطالعه و تدقیق قرار دهند ، به دنبال آن هستند که به من ایراد بگیرند که چرا« صفت جمهوری » را به حکومت اسلام گرای ایران اطلاق داده ام ..
دوست عزیز .. متاسفانه نه تنها مقاله مرا نقد نکردید تا از دانش شما استفاده کنیم .. بلکه روشن شد که هدف شما فقط مغلطه کاری است ..
اولا من در هیچ جای این مقاله نگفتم که حکومت ایران جمهوری است .. من از جمهوری اسلامی ایران صحبت کردم .. نه جمهوری ایران ..
ضمنا جمهوری اسلامی ، نام رسمی شکل حکومتی ایران است که در تمام محافل و مجامع داخلی و خارجی مورد استفاده قرار میگیرد .. معنی و محتوای این نام هم بحثی است جداگانه ..
ثانیا دوست عزیز .. کلمه جمهوری هم موصوف است نه صفت .. در عبارت جمهوری اسلامی ، این ” اسلامی ” است که صفت است نه ” جمهوری ”
ای کاش بجای این همه بدنبال نخود سیاه گشتن ، به دنبال تفکر کردن در محتوای مقاله بودید .. با سپاس
آیا ما در این سایت، مجله هفته، “محکوم” به این هستیم که همواره نظرات آبکی، بی سر وته و صد من یک غاز بیژن پویا را دیده و بخوانیم؟ آیا این سایت سانسور چی ندارد؟ (البته این یک شوخی بود!). او بعد از ۳۶ سال هنوز هم معتقد است که رژیم حاکم بر ایران “جمهوری” است!! جمهوری یعنی حکومت مردم بر مردم، اما او تحت تاثیر تبلیغات حکومت اسلامی از صفت “جمهوری” برای توصیف حکومت اسلام گرای ایران استفاده میکند!!