واقعیت عقب‌نشینی سیریزا

 


منبع: مجله ژاکوبن
نوشته: استادیس کُولاکیس

تارنگاشت عدالت

عدالت: اتین بالیبار و ساندرو مزادرا، دو مارکسیست «اروپاگرا» که بخش عمده نظرات نسل کنونی «چپ دمکراتیک» ایران اقتباس از نظرات آن‌هاست، اخیراً طی مقاله‌ای با توسل به وعده ایجاد یک جنبس «فراملی» اروپایی به منتقدین سیریزا و عقب‌نشینی اخیر آن از وعده‌های انتخاباتی خود حمله کرده اند. استادیس کولاکیس، مدرس تئوری سیاسی در «کینگز کالج لندن» و عضو کمیته مرکزی سیریزا در مقاله زیر به بحث بالیبار و هم‌فکران پاسخ داده است.

 

معامله سیریزا با طلبکاران یونان، وقت بیش‌تر نخریده و از ریاضت اجتناب نکرده است. این معامله بسیج کارگران یونان را نابود کرد.
در چند روز گذشته، در میان کسانی که از دیدن واقعیتی که در برابر آن‌هاست و از قبول عقب‌نشینی که سیریزا مجبور به آن شد و پی‌آمدهای احتمالی آن، امتناع می‌کنند چند سفسطه پخش شده است.
یا به بیان دقیق‌تر، دو و نیم سفسطه. و من به دلیل خوبی می‌گویم «مجبور شد»، زیرا دولت جدید در دام استراتژی اشتباه خود افتاده است (گرچه من نمی‌گویم این یک «خیانت» يا «تسلیم» بود، زیرا این‌ها اصطلاحات اخلاقی هستند که برای درک روندهای سیاسی استفاده بسیار کمی‌ دارند).
نخستین سفسطه: «سیریزا هیچ تعهدی ندارد منطقه‌ يورو را ترک کند.» اگر سیریزا این موضع را گرفته بود، انتخابات را نمی‌برد. با طرح آن بدین صورت، می‌بینیم که این منطق چقدر پوچ است. بله، البته این هیچ تعهدی ندارد که منطقه یورو را ترک کند. اما مطمئناً هیچ تعهدی هم نداشت که برای آویزان ماندن به یورو، هسته برنامه خود را رها کند!
و بدون تردید، اگر به انتخاب‌کنندگان می‌گفت: «این برنامه ماست، اما اگر اجرای آن‌را با حفظ یورو هم‌خوان نبینیم  آن‌را کنار خواهیم گذاشت»، در آن‌صورت از صندوق‌های رأی پیروز بیرون نمی‌آمد. به این دلیل که: حفظ یورو به هر قیمت، دقیقاً همان بحث اساسی است که احزاب هوادار تفاهم‌نامه که همه این سال‌ها بر یونان حکومت کردند، مطرح می‌کنند.
و حتا اگر سیریزا هرگز به طور کامل موضع خود را پیرامون یورو روشن نکرده باشد، همیشه منطق «یورو به هر قیمت» را رد می‌کرد. در این‌مورد، به یاد بیاوریم که برخلاف آن‌چه اکثر مفسرین فکر می‌کنند، متون برنامه‌ای سیریزا امکان ترک منطقه یورو را در صورت ناسازگاری اروپایی‌ها، یا عدم پرداخت بدهی‌های خود رد نکرده است. گرچه حقیقت این است که اخیراً این متون به نظر می‌رسد پنهان شده اند.
نوع دومی از این سفسطه نخست: سیریزا یک تعهد دوگانۀ گسست از ریاضت و ماندن در یورو را دارد. این از نسخه نخست منطقی‌تر به نظر می‌رسد، اما با این وصف هنوز سفسطه است. این می‌گوید که گویا دو سمت این تعهد به یک اندازه مهم بودند و نتیجتاً از نظر سیاسی مشروع خواهد بود اگر ما یکی را برگزینیم (و در واقع، ما باید انتخاب کنیم و مشکل دقیقاً اینجاست) آیا گسست از ریاضت را در محراب حفظ یورو قربانی کنیم. بدون آن‌که [سیریزا] حتا از تعهد خود دست بردارد!
اما چرا این پرسش را برنگردانیم و نگوییم: «چون می‌دانم دو هدف با هم سازگار نیستند، من گزینه گسست از ریاضت را انتخاب می‌کنم، زیرا اساساً ریاضت دلیل اصلی رأی برای حزب “رادیکال چپ” است؟» این یعنی، در پیش گرفتن گسست و نه تثبیت در درون چهارچوب موجود. ما حداقل ممکن است فکر کنیم این گزینه بیش‌تر به سود یک حزب چپ رادیکالی است که سوسیالیسم را هدف خود قرار داده است (حتا اگر آن هدف برنامه‌ای نباشد که انتخابات را برای آن برد).
سفسطه سوم توسط اتین بالیبار و ساندرو مزادرا تبلیغ می‌شود. بالیبار و مزادرا با طعنه به کسانی که در «جناح چپ سیریزا» فریاد «تسلیم» را بلند کرده اند (با انکار این واقعیت که هیچ‌کس در جناح چپ سیریزا هرگز از این کلمات استفاده نکرده است) نتیچه می‌گیرند که: «ما قادر نخواهیم بود صرفاً با برقراری حاکمیت ملی سیاست‌های آزادی را بسازیم.»
به گفته آن‌ها، موضوع اصلی این است که سیریزا به اذعان خود آن‌ها با دادن امتیازات وقت خریده است (و با اشاره اجباری به لنین سعی می‌کنند رادیکالیسم استدلال خود را ثابت کنند)؛ و این‌که این به دیگر پیروزی‌های سیاسی آینده (آن‌ها به اسپانیا اشاره می‌کنند) و رشد بسیج‌‌های جنبش اجتماعی «فراملی» (مانند «بلاکوپای») فرصت داده است.
ما در اینجا در آب‌های سفسطه، در آب‌های شبه-ساده‌لوحی که اگر از جانب دو مدافع سرسخت پروژه اروپایی (البته «نسخه ظریف» آن) نیامده بود می‌توانست موجب سردرگمی شود، شنا می‌کنیم. بر روی‌هم، آهنگ نیروهای سیاسی که به آن اشاره می‌کنند کوک نیست.
دولت یونان از حالا تا تابستان با یک‌سری ضرب‌الاجل سخت روبه‌رو است؛ و مشکل بتوان دید که چگونه یک تظاهرات موفق در فرانکفورت، یا حتا امکان پیروزی پودموس در انتخابات اسپانیا در آخر سال می‌تواند وضعیت را به سود سیریزا تغییر دهد. شکاف‌های بین آهنگ زمانی این نیروهای متفاوت یکی از دلايل اهمیت استراتژیک شرایط ملی برای بازیگران در مبارزه سیاسی است: این عرصه‌ای است که در آن، توازن قدرت میان طبقات به شيوه‌ای قاطع فشرده است.
بالیبار و مزادرا هم‌چنین به طرز خطرناکی به تأثیر انفعال ناشی از این برداشت که یونان و دولت سیریزا مجبور به سجده در برابر فرامين ریاضتی اتحادیه اروپایی شدند، انفعالی که ناگزیر- هم در داخل یونان و هم در سطح اروپا- خواهد آمد، کم بها می‌دهند. این چیزی است که همه، بدون توجه به چیزهایی که مدافعان کوته‌بین دولت یونان برای متفاوت نشان دادن واقعیت انجام می‌دهند، خواهند گفت.
به نظر می‌رسد هم‌اکنون در یونان، فضای بسیج و کشف دوبارۀ اعتماد به نفس، که ما در هفته‌های نخست پس از انتخابات دیدیم، مدت‌هاست که سپری شده است. البته، بسیج ممکن است از سر گرفته شود، اما این‌بار علیه تصمیم‌های دولت خواهد بود، و در هیچ مورد «طبق خواست» [دولت] نخواهد بود.
مشروط کردن هر گزینه سیاسی به ظهور جنبش‌های اجتماعی شدیداً خطرناک است. این به معنی گفتن این است که اگر بسیج‌ها تحقق نیابند یا به اندازه کافی نیرومند نباشند، تصمیم تغییر خواهد کرد.
در واقع، ما باید سمت مخالف حرکت را بگیریم. ما باید فرض کنیم که پیش از این تصمیم به گسست از ریاضت گرفته ایم: این است که بسیج را برمی‌انگیزد، بسیجی که بعداً از استقلال خود استفاده می‌کند (یا آن‌را به دست می‌آورد). به علاوه، این دقیقاً چیزی است که در یونان در جریان «کشمکش» دولت با اتحادیۀ اروپایی بین ۵ و ٢۰ فوریه رخ داد، زمانی که هزاران یونانی به شیوه‌ای عمدتاً خودجوش، بیرون از هر چهارچوب حزبی، به خیابان‌ها آمدند.
افزون براین‌، این بحث که «ما زمان خریده ایم» در این‌مورد یک توهم است، زیرا طی این چهار ماه به اصطلاح تنفس، سیریزا عملاً مجبور خواهد بود در چهارچوب موجود عمل کند. و این موجب استحکام چهارچوب خواهد شد: سیریزا مجبور خواهد بود به بخش عمده تقاضاهای تروئیکا (که اکنون به آن «مؤسسات» می‌گویند) عمل نماید، و اجرای اقدامات کلیدی برنامه خود را- سیاست‌هایی که دقیقاً به آن اجازه خواهند داد تغییر به وجود آورد و اتحاد اجتماعی که آن‌را به قدرت رساند، مستحکم سازد- کنار بگذارد.
در واقع این خطر بزرگ وجود دارد به اثبات برسد: زمانی که سیریزا «به دست آورد» وقت تلف شده ای بود که پایگاه سیریزا را تضعیف کرد و به دشمنان آن (به ویژه در راست افراطی) امکان داد خود را بازسازی کند و به مثابه تنها پارتیزان‌های گسست واقعی سیسماتیک نشان دهد.
ما هم‌چنین باید در نظر بگیریم که علی‌رغم انزجاری که معتادین اروپاگرایی- مانند بالبیار و مزادرا- از هر اشاره به «ملی» احساس می‌کنند، همان روند سیاسی مورد نظر آن‌ها- از سیریزا تا پودموس- نه تنها در چهارچوب ملی صورت گرفته و توازن نیرو را دقیقاً تا جایی تغییر داده که به جنبش‌های سیاسی چپ رادیکال امکان می‌دهد اهرم‌های قدرت دولتی را به دست آوردند، بلکه بخشاً تنها به علت پافشاری احزاب بر حاکمیت ملی-به شیوه‌ای کثرت‌گرا، غیرناسیونالیستی، باز به روی جهان بیرون- امکان‌پذیر شده است.
گفتمان ملی-مردمی و اشاره وافر به میهن‌دوستی-تسیپراس و ایگلسیاس کاملاً آماده اند از این اصطلاحات استفاده کنند- همراه با پرچم‌های ملی (پرچم‌های جمهوری‌های یونان و اسپانیا، پرچم‌های ملیت‌های درون کشور اسپانیا به جای خود) در میان جمعیت و جنبش‌های «مستقل» (اصطلاحی که مزادرا و بالیبار به کار می‌برند) خیابان‌ها و میدان‌های شهر را پُر ‌کرده است.
این بیش از هر چیز دیگر نشان می‌دهد که در مورد مشخص کشورهای تحت سلطه پیرامون مانند اسپانیا و یونان، اشاره به «ملی»، عرصه‌ای از مبارزه است که نیروهای مترقی باید برای کسب هژمونی در آن بکوشند، و آن‌را به نیرومندترین عامل پیروزی خود مبدل نمایند. و این شالوده‌ای است که ما می‌توانیم بر آن یک انترناسیونالیسم واقعی را- نه حرف‌های پوچی که کلاً از واقعیت‌های مشخص مبارزه سیاسی بردیده است- بنا کنیم.
نکته آخر و نتیجه‌گیری: درجه‌ای از حقیقت در دو سفسطه نخست وجود دارد، زمانی‌که آن‌ها درباره تعهد سیریزا برای ترک منطقه‌یور می‌گویند. واقعیت این است که در رویکرد غالب حزب به این مسأله یک تناقض وجود دارد، تناقضی که اکنون کاملاً آشکار شده است. واقعیت بهتر از این نمی‌توانست نادرستی ایده گسست از ریاضت و بار بدهی در درون چهارچوب اروپایی موجود را به اثبات برساند.
در این وضعیت، حیاتی است که بی‌پرده و صادقانه حرف بزنیم. کار اول پذیرش شکست، و نتیجتاً نیاز به بحث مجدد پیرامون بهترین استراتژی برای این است که سیریزا زیر قول‌های خود نزند و یونان را از یکنواختی خارج کند. در عین‌حال، این پیام مبارزه را به همه کسانی خواهد فرستاد- و شمار زیادی از آن وجود دارد-که روی «امیدی که یونان می‌دهد» حساب می‌کردند و به درستی نمی‌پذیرند که شکست خورده اند.
————————————-
«سیریزا زمان و فضا به دست آورد»، نوشته بالیبار و مزادرا

http://www.versobooks.com/blogs/1885-syriza-wins-time-and-space-by-etienne-balibar-and-sandro-mezzadra

«واقعیت عقب‌نشینی»، نوشته ‌استادیس کولاکیس

https://www.jacobinmag.com/2015/02/syriza-euro-austerity-troika/