آنا لوٸيس استرانگ
آنا لوٸيس استرانگ٬ روزنامه نگار کمونيست آمريکايى در ۲۴ نوامبر ۱۸۸۵ در فرن/نبراسکا متولد و در ۲۹ مارس ۱۹۷۰در پکن در گذشت· او يک روزنامه نگار کمونيست آمريکايى٬ شناخته شده براى گزارشاتش از اتحاد جماهير شوروى و جمهورى خلق چين٬ بود·
۸ مارس روز بين المللى زن
زن در دوران استالين
نويسنده: آنا لوٸيز استرانگ
مترجم: پيام پرتوى
.
در مورد تاريخ اين روز بزرگ بسيار نوشته شده است· بهمين دليل تصور کرديم که چاپ مجدد مقاله اى در اين مورد٬ از نويسنده ى بسيار سرشناس لوٸيس استرانگ٬ که بعنوان روزنامه نگار از ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۹ در اتحاد جماهير شوروى زندگى کرد٬ ايده خوبى باشد·
اگرچه در مورد به اصطلاح «اخراج او از اتحاد جماهير شوروى» اختلاف نظر وجود دارد٬ اما «بنظر ميرسد که نتيجه نشان داد٬ آنا لوٸيس استرانگ مورد بهره بردارى دشمنان سوسياليسم قرار گرفته بود· اميد ما اراٸه نگرشى است از اين سالها به شما·
زن در دوران استالين
تغيير جايگاه زن يکى از مهمترين تغييرات اجتماعى در تمام نقاط اتحاد جماهير شوروى بود· انقلاب به زنان تساوى حقوقى و سياسى اهدا نمود: صنعتى شدن شرايط را براى پرداخت دستمزد برابر فراهم آورد· اما زنان در روستاها براى قرنها عادات هنوز به مبارزه ناگزير بودند· از روستايى در سيبرى خبرى آمد که در آن براى مٽال٬ پس از اراٸه درآمد مستقل به زنان توسط مزارع اشتراکى٬ آنها با «دعوت به اعتصاب» بر عليه ضرب و شتم همسر٬ آن سنت قديمى را٬ که بعلت قدمت قابل احترام بود٬ در عرض يک هفته لغو نموده بودند·
«مردان همگى اولين زنى را که ما در دهاتمون به او راى داديم مصقره کردن»٬ يکى از بزرگان روستا به من گفت٬ «اما در انتخابات بعدى ما به شش زن راى ميديم و اونوقت اين ما هستيم که ميخنديم·» من در سال ۱۹۲۸ بيست نفر از اين روساى زن روستاها را در قطارى در سيبرى ملاقات کردم که عازم کنگره زنان در مسکوبودند·
براى بسيارى از آنها اين اولين سفر بود و تا آنزمان فقط يک نفر از آنان از سيبرى خارج شده بود· آنها «بمنظور دادن مشاوره به دولت»٬ بنا بر درخواست زنان٬ با کسب راى از جانب شهرستان هايشان٬ به مسکو دعوت شده بودند·
دشوارترين مبارزه براى آزادى زنان در آسياى مرکزى رخ داد· زنان در آنجا احشام محسوب ميشدند٬ در ازدواجهاى زود هنگام فروخته و پس از آن بدون «Paranja» ى کريه المنظر٬ يک حجاب بلند سياه بافته شده از دم اسب که با پوشاندن تمام صورتشان راه تنفسى آنان را ميبست و از قدرت بينايىشان ميکاست٬ هرگز در ملاء عام ظاهر نميشدند·
شوهران بر اساس سنن به کشتن زنان خود بخاطر بى حجابى قادر بودند٬ آخوندها– کشيشان مسلمان با توسل به مذهب از اين امر حمايت مينمودند· زنان روسى٬ ارمغان آورنده اولين پيام آزادى٬ درمانگاه رفاه کودک را٬ که زنان بومى در حضور يکديگر بى حجاب بودند٬ راه اندازى کردند· در آنجا٬ حقوق زنان و زشتيهاى حجاب مورد بحٽ و گفتگو قرار ميگرفت· حزب کمونيست اعضاى خود را٬ بخاطر آزاد گذاردن زنانشان در جريان انتخاب٬ تحت فشار قرار ميداد·
در جريان اولين بازديدم از تاشکند٬ ۱۹۲۸ ٬ در کنفرانسى از جانب زنان کمونيست اعلام شد: «اعضاى ما در روستاهاى عقب مانده مورد ظلم و ستم قرار ميگيرند٬ مورد شکنجه قرار گرفته و به قتل ميرسند· اما امسال ما بايد به استفاده از حجاب کريه المنظر پايان بدهيم٬ اين سال بايد به سالى تاريخى مبدل بشود·»
علت صدور اين قطعنامه وقوع حوادٽى تکان دهنده بود· دخترى از مدرسه تاشکند در محل زندگى خود تعطيلاتش را صرف تبليغ و ترويج براى حقوق زنان نموده بود· بدن مٽله شده وى با کارتى حامل اين عبارات به مدرسه فرستاده شده بود: «اين براى آزادى زنان شما» زن ديگرى به درخواست زميندارى پاسخ منفى داده و با دهقانى کمونيست ازدواج کرده بود٬ يک گروه ۱۸ نفره به تحريک زميندار او را در هشتيمن ماه بارداريش مورد ضرب و شتم قرار دادند و سپس جسد وى را به رودخانه انداختند·
زنان بمنظور بيان مبارزه اشان اشعارى را سروده بودند· هنگاميکه زولفيا خان٬ مبارزى براى آزادى٬ توسط ملايان زنده به آتش کشيده شد٬ زنان روستا در سوگ او نامه اى نوشتند·
«آه٬ زن٬ جهان مبارزه تو را بخاطر آزادى فراموش نخواهد کرد! شعله٬ تو – به آنها اجازه چنين تصورى را نده که آن تو را نابود کرد· شعله اى که تو برافروختى مشعليست در دستان ما·»
«بخاراى مقدس» پناهگاه ظلم و ستم ارتدکس بود· در آنجا٬ برنامه کشف حجاب پرشورى سازماندهى شد· خبرى منتشر شد که در روز زن٬ ۸ مارس٬ «حادٽه اى ديدنى و جذاب» رخ خواهد داد· در آنروز در بسيارى از قسمتهاى شهر جلسات دسته جمعى زنان برگزار شد٬ و سخنرانان زن از همه خواستند که «بلافاصله حجابهايشان را از سر بردارند·»
پس از آن زنان بسوى تريبون حرکت کردند٬ قبل از سخنرانان حجاب را از سر برداشتند و براى رژه به خيابانها رفتند· رهبران دولت از تريبونهايى تعيين شده برايشان به زنان اداى احترام مينمودند· زنان ديگر نيز به صف تظاهر کننده گان ميپيوستند٬ حجاب خود را از سر برميداشتند و بسوى تريبونها پرتاب ميکردند· آن رژه سنت حجاب را در بخاراى مقدس ملغا نمود· البته بودند زنان بسيارى که قبل از برخورد با شوهرانشان خود را دوباره به حجاب ملبس نمودند· اما از آنزمان به بعد استفاده از حجاب کمتر و کمتر شد·
حکومت اتحاد جماهير شوروى بخاطر رهايى زنان از حربه هاى مختلفى بهره بردارى نمود· تحصيلات٬ تبليغات٬ قانون٬ هر يک جاى خود را داشتند· بخاطر شوهرانى که زنان خود را بقتل رسانده بودند دادگاههاى عمومى بسيارى برگزار شد· فشار تبليغات جديد قضات را در جهت تاييد احکام اعدام براى سننى که در گذشته جرم محسوب نميشدند تقويت نمود· مهمترين سلاح براى آزادى زنان٬ متناسب با روسيه٬ صنعتى شدن جديد بود·
من در بخاراى قديم از کارخانه جديد ابريشم بازديد کردم· مدير آن٬ مردى خسته و رنگ پريده که بمنظور بناى صنعت جديد٬ بدون اينکه بخوابد٬ کار ميکرد٬ به من گفت٬ از کارخانه انتظار نميرود که در آينده اى نزديک سودآور باشد· «ما براى کار کردن زنان روستا در کارخانه اى که در آينده در ترکستان احداٽ خواهد شد مشغول آموزش آنها هستيم· کارخانه ما آگاهانه از نيرويى استفاده ميکند که حجاب زنان را ملغا کند٬ ما در کارخانه زنانى را ميخواهيم که حجاب بر سر نميگذارند·» دختران کارگرنساج در حاليکه دستمال سر روسى٬ روسرى٬ را جايگزين حجاب ميکردند ترانه اى را در مورد معناى جديد زندگى نوشتند·
«در راه آمدن به کارخانه
روسرى جديدى پيدا کردم
يک روسرى سفيد٬ از ابريشم
خريدارى شده با کار دستان خودم!
همهمه کارخانه در من است
آن به من نظم ميدهد
به من انرژى ميدهد·»
بسختى ميتوان اين را خواند و٬ در مقابل٬ بياد ترانه توماس هود٬ «ترانه پيراهن»٬ ترانه اى که کارخانجات قديمى انگليس را توصيف مينمايد٬ نيفتاد·
«با انگشتانى خسته و فرسوده٬
با پلکهايى سنگين و قرمز٬
با نخ و سوزن خود سرگرم است٬
زنى نشست٬ در لباسى ژنده و غير زنانه٬
کوک٬ کوک٬ کوک٬ در فقر٬ گرسنگى و کٽافت٬
و هنوز٬ با صدايى سرشار از درد٬
او ترانه پيراهن را ميخواند·»
در انگليس سرمايه دارى٬ کارخانه بعنوان وسيله اى براى استٽمار٬ بمنظور بدست آوردن سود ظاهر شد· در اتحاد جماهير شوروى٬ نه فقط وسيله اى براى ٽروت جمعى٬ بلکه ابزارى بود آگاهانه براى در هم شکستن قيد و بندهاى گذشته·
در دنباله نقش ڒنان در دوران استالين۔ بر گرفته شده اڒ مقاله «استالين» نوشته آنا لوٸيس استرانگ۔
مهمانى شبانه اى در کرملين به افتخار سه زن خلبان که با پرواز ديدنى خود از مسکو تا خاور دور کليه رکوردهاى جهان را براى زنان شکسته بودند تدارک ديده شده بود· سپس يکى از آنها٬ راسکووا٬ به شوخی استالين با آنها در مورد روزهاى ماقبل تاريخ ڒن سالارى٬ هنگاميکه زنان جامعه انسانى را اداره مینمودند٬ اشاره کرد·
او گفت که در روزهاى اوليه تکامل انسانى زنان کشاورزى را بعنوان بنيان جامعه و ترقى بوجود آورده بودند٬ در حاليکه که مردان «تنها شکار ميکردند و به جنگ ميرفتند·» پس از اشاره به قرن طولانى بردگى زنان٬ استالين گفت٬ «اکنون اين سه زن به منظور گرفتن انتقام از صده سنگين زنان به پا خاسته اند·»
بهترين روايت٬ تصور ميکنم٬ در مورد مارى دمچنکو است٬ چرا که نشان دهنده نظرات استالين است درباره رهبران و چگونگی توليد آنها۔ مارى يک زن دهقان بود که به يک مجتمع کشاورزى در مسکو آمد و تعهدى شخصى به استالين داد٬ سپس بر روى سکويی٬ که تيپ زنانش در آن سال به توليد ۲۰ تن چغندر در هر هکتار کمر همت بسته بودند٬ نشست·
اين وعده٬ با وجود يک ميانگين حدودا ۵ تنی در اوکراين٬ خارق العاده بود· مبارزه مارى مسابقه اى را در ميان توليد کننده گان چغندر قند اوکراين بوجود آورد٬ اين امر توسط نشريات شوروى برجسته شد·
تمام کشور با شور و هيجان مبارزه مارى را بر عليه آفت پروانه دنبال ميکرد· نگاه همه مردم به سازمان آتش نشانى محلى که به منظور مغلوب نمودن خشکسالى ۲۰ هزار سطل آب را به محل حمل ميکرد خيره شده بود· آنها ميديدند که گروهى از زنان ۹ بار علف هرز مزارع را ميکشيدند و ۸ بار از وجود حشرات پاک ميکردند· مارى سرانجام از هر هکتار ۲۱ تن محصول برداشت کرد٬ در حاليکه بهترين رقيبان او ۲۳ تن برداشت کرده بودند·
آن برداشت يک رويداد ملى بود· بدين ترتيب گروه مارى در جشن پاييز به منظور ملاقات استالين به مسکو رفت· نشريات با آنان مانند ستارگان سينما برخورد نموده و مکالماتشان را برجسته نمودند· استالين از مارى سوال کرد که بزرگترين آرزويش٬ بعنوان جايزه بخاطر رکورد خوبش و بخاطر تشويق ديگر صاحبان مزارع چغندر٬ چه بود· مارى پاسخ داد که بالاترين آرزوى او آمدن به مسکو و ديدار با «رهبران» بود
«اما الان شما٬ خودتان رهبر هستيد»٬ استالين به مارى گفت·
«البته٬ بله٬» مارى گفت٬ «اما ما بهر حال ميخواستيم که شما را ملاقات کنيم·»
درخواست نهايى وی٬ که ضمانت شد٬ اين بود که در دانشگاه کشاورزى تحصيل کند·