یک پرسش دائمی و جواب به آن در جنبش کمونیستی ایران

نوشته بيژن پويا

در جنبش کمونیستی ایران مرتبا این سئوال مطرح می شود که کمونیست های ایران در چه موقعیتی هستند ؟ .. اکنون چه باید بکنند ؟ .. و سمت حرکت آنها کدام است ؟

قبل از هر چیز باید گفت که یک کمونیست هیچگاه تنها نیست .. چراغ پر قدرت مارکسیسم لنینیسم همواره با او همراه است و از او جدا نشدنی است ..

کمونیست ها ی کنونی ایران در شرایط نظام سرمایه قرون وسطایی پان اسلامیستی که منافعش در سازش با سرمایه امپریالیستی است مدام در جستجوی شکل سیاسی صحیح مبارزه طبقاتی خویش هستند .. نزدیک به 1.5 قرن تاریخچه فعالیت سیاسی در ایران دارند .. اینهمه قربانی داشته اند و سراسر تاریخش آکنده از عشق ، و ایمان به راه خود .. اما همراه با شکست و تلخی و زخم و مرگ ..

کمونیست ایرانی با عشق و شور در جستجوی سازمان یا حزبی سیاسی است که بدستور آن به تکاپو افتد .. او بدنبال روزنه ای از ایجاد و یا ظهور یک تشکیلات کمونیستی است که همه چیز زندگی خورا در راه آن نثار کند .. اما این امر چیز تازه ای نیست .. جنبش کمونیستی ایران در مقاطعی از تاریخ خود با چنین وضعیتی روبرو بوده است .. بالاخره بهر قیمتی شده سازمان سیاسی مورد تایید خودش را ایجاد کرده و یا پیدا کرده است .. اما دیری نپاییده که سازمان در مبارزات خود شکست خورد ه و از هم پاشیده شده است ..

سازمان یا حزب شکست خورده و از هم پاشیده شده عمدتا بدو بخش تقسیم سده است ..

بخشی از افراد سازمان یا حزب شکست خورده باز هم بدنبال همان الگو های گذشته ، دنباله روی های گذشته و دگم های گذشته هستند و این بار در همان کج راهه های گذشته در شکلی جدید و در لباسی جدید به روش خود ادامه داده اند .. اینها افرادی بوده اند که هیچگاه مارکسیست نبوده اند و هرگز نخواسته اند مارکسیسم لنینیسم را بفهمند .. شاید هم یک مارکسیسم لنینیسم خود محورانه و ساختگی برای خود ابداع کرده باشند و بنام ” مارکسیسم لنینیسم ” خود ، مارکسیسم لنینیسم را بکوبند .. اینها افرادی هستند که بویی از مارکسیسم لنینیسم هم نبرده اند .. در حرف مارکسیست های دو آتشه هستند .. اما در کردار مارکسیست ها را شدیدا ” افشاء” ، می کنند .. سرکوب می کنند .. و در تحلیل نهایی آتش بیار معرکه امپریالیست ها و مرتجعین داخلی هستند .. رفتار این قبیل ” مارکسیست ها ” هیچ مطابقتی با خواست های توده ها ندارد ..

اما بخش دیگری از افراد شکست خورده و زخم برداشته بحق مارکسیست هستند .. آنها واقعا به توده ها می اندیشند و همراه با آنها حرکت می کنند .. چنین کمونیست هایی سرمایه واقعی خلق ما هستند .. روی سخنم با این رفقا ست ..

چنین رفقایی بقول رفیق مائو تسه دون دائما از یک طرف آموزگار هستند و از طرف دیگر شاگرد ..

چنین رفقایی مدام مطالعه تئوریک می کنند .. زیرا درک کرده اند که بدون تئوری انقلابی ، جنبش انقلابی میسر نیست ..

چنین رفقایی همواره در صحنه مبارزه طبقاتی توده ها حضور دارند ..

چنین رفقایی در شرایط اختناق پان اسلامیستی کنونی ساخته و پرداخته امپریالیسم ، آرا م آرام همراه با توده ها حرکت می کنند .. چه می دانند که بدون حرکت همراه با توده ها به هیچ جا نمی توان رسید .. نه تند تر از توده ها حرکت می کنند .. نه کند تر از توده ها ..چنین رفقایی ماتریال های مورد نیاز مبارزه طبقاتی خودرا از توده ها جذب می کنند .. در جریان پراتیک توده ای کاه را از گندم جدا می سازند و با روح و تفکر مارکسیستی در هم می آمیزند و عنصر حاصله را به خط و برنامه خود می افزایند ..

چنین رفقایی در دریای توده ها غوطه ور هستند و با روانشناسی توده ها کاملا در تماس هستند ..

چنین رفقایی عناصر زائد و زیانبخش را در جریان تماس نزدیک با توده ها از خود دفع می کنند و عناصر رهایی بخش توده ای را به خود جذب می کنند ..

چنین رفقایی با تکامل تئوریک و تماس نزدیک و دائمی خود با توده ها به انسجام تئوریک هرچه بیشتر می رسند .. چنین انسجام تئوریک مشترک رفقا انگیزه ایست برای آنکه کمونیست ها یکدیگررا بیابند ..

چنین رفقایی بکمک دو عامل تئوری مارکسیسم لنینیسم و تماس دائمی با توده ها موفق خواهند شد تئوری انقلابی خاص مورد نیاز جنبش انقلابی را بچنگ آورند ..

چنین رفقایی در هر جا که توده ها هستند و کار و پیکار طبقاتی خورا پیش میبرند حضور دارند .. در همانجا ست که توده ای و توده ای تر می شوند .. در همان جاست که امر تبلیغات و سازماندهی توده ای را سامان می بخشند .. و از همین جا است که هسته های اولیه حزب کمونیست ایران متولد می شوند .. کاری است سخت ، طولانی ، پر حوصله و طاقت فرسا .. اما مطمئن و نتیجه بخش ..

آن حزب کمونیست که بتواند با امپریالیسم و مزدوران داخلی آن دست و پنجه نرم کند و قافله انقلاب را به سر منزل مقصود برساند ، از اینطریق بوجود می آید ..

اینست جواب آن سئوالی که دائما از هر طرف بگوشم می رسد …

سئوالی که دائما در گوش هر کمونیست جان بر کف زنگ میزند :

چه باید کرد ؟ .. راه حل چیست ؟