مصاحبه با خانم پترا وایلد
مترجم: سپیده
با تصحیح و راهنمایی رفیق پیام پرتوی
پرسش: اجازه بدهيد که من پرسش های خود را در مورد پاکسازی قومی در عمل، یعنی سیاست روز شروع کنم. کلمه تصادفی «غزه» و راه حل مساله غزه، جنگ غزه… جنگ که نمیتوان گفت بلکه یک قدرت نظامی، افراد بومی را به بهانه پنهان نمودن چند تروریست در نزد خود بمباران میکند. من با کمال تعجب٬ که ابدا برایم قابل فهم نیست٬ خواندم که در محله مانهاتان نیویورک که از برج تشکیل شده است در هر کیلومتر مربع ۲۵۰۰۰ نفر و در نوار غزه ۷۸۰۰۰ نفر، زندگی میکنند؛ در چنین تجمعی در صورت وقوع تيراندازى يا بمباران! اصابت آن به افراد غیرنظامی اجنتاب ناپذير است. پس بهتر نيست بگویند که هدف اصلى آنان غیر نظامیان هستند.
پاسخ: غزه یکی از متراکم ترین مکانهای جهان است٬ چرا که دو سوم ساکنین آن از پناهندگان آواره سال ۱۹۴۸ تشکيل شده اند. نوار غزه نه تنها با تراکم زیاد بلکه بشدت فقیر است. خانهها و زمينهاى ساکنین نوار غزه، قسمتی در خط ساحلی قرار دارند. یاخا، اشکلان که امروزه مَجذدَل* فلسطینی است.
مردم رانده شده، از تمام دهکده های اطراف می آیند و در نوارغزه٬ که بیش از حد متراکم است٬ بصورتى فشرده در کنار هم زندگی ميکنند و با فقر و بدبختی دست بگریبانند. (چند کیلومتر طول دارد؟ ک.ج.)۳۶۰ کیلومتر مربع·
۸ کمپ بزرگ پناهندگان فراری وجود دارد. این تراکمی که شما یاد کردید، به کمپ پناهندگان « شتیلا» معتلق است. تراکم جمعیت نوار غزه در هر کیلومتر مربع کمی بیشتر از۴۰۰۰ نفر، در مقایسه با ملت اسرائیل، با تراکم ۳۵۰ نفری، تقریباً ۱۲ برابر اسرائیل است٬ که در شرایط محاصره یک فاجعه مداوم اخلاقی محسوب ميشود.
گرسنگی مداوم و گسترده در آنجاست. (مردم درمجموع) فقط چند ساعت در روز٬ اگر برق موجود باشد، برق دارند. بیکاری۴۸٪! و۸۰٪ آنان به کمکهای تغذیه بینالمللی وابسته هستند. محاصره از سال ۲۰۰۵ که اسرائیل از (ویبلا) عقب نشینی کرد ادامه دارد و آنرا با بهانههای مختلف تقویت مینمایند و ازسال ۲۰۰۷ بمنظور ايجاد گرسنگى محاصره اى را ایجاد کردهاند٬ و از آنزمان به بعد ميزان ورود مواد خوراکی به غزه را تا درجه اى محدود نموده اند که از مردم گرسنگى نميرند· براى ممانعت از مرگ – ه ناشى از گرسنگى این مقدار کالُری از طرف متخصصین اسراییلی دقیقاً محاسبه شده است (ولی مردم فلسطین رشد ميکنند؟ک. ج). بله غزه دارای رشد زیادی است و همچنان ادامه دارد اکنون ۸۰٪ افراد زیر ۵۰ سال و۵۰٪ِ آنان زیر ۱۸ سال٬ که جوانی ملت فلسطین را نشان میدهد٬ هستند.
پرسش: این یک بمب طبیعی زنده است زیرا بخاطر رشد جمعیت٬ محاسبه ى تغذیه هر فرد٬ کاربرد خود را از دست ميدهد. هدفمند اعلام نمودن تغذيه ناکافى براى نوزادان توسط استعمار بسیار حیرت آوراست· شاید براى اينکه بلافاصله بمیرند و در اثر عدم کفايت غذا، مانع از باردارى زنان بشوند! اینرا چه میتوان نامید؟ این چه نوع سیاستی است؟
پاسخ: این سیاست را دانشمندان و حقوق دانان بینالمللی بعنوان نابودی مزمن مشخص نموده اند· بعنوان مثال سوء تغذیه دائمى در نزد کودکان نوار غزه رشد منحنی بدنی و رشد بی قاعده مغز را سبب ميشود، امرى که در سالهای اخیر بشدت افزايش يافته٬ و ناشى از محاصره تشخيص داده شده است·
در حال حاضر مشکل آب هم بدان اضافه شده. نود درصد آبها، آشامیدنى نیستند. یعنی مردم دائماً آبى را مینوشند که آلوده است. نیترات! فاضلابها٬ بدلایل مختلفی که در اثر محاصره بوجود آمدهاند٬ به آب زیرزمینی روانند، و مصرف دائمی چنین آبی امراض فراوان و مهلکی را تولید میکند.
وضعیت سلامت مردم بسرعت و دائما تضعيف ميشود و ضایعات روانی فراوانى نيز بدان اضافه میگردد٬ زیرا غزه همیشه و از زمان غصب آن از سال ۲۰۰۲ مستمرا تحت خشونت وسرکوب ارتش اسرائیل قرار داشته است.
بخصوص در کودکان شدت ضایعات روانی بسيار بیشتر است و نتایج آن قابل پیشبینی نیست. پژوهشى انجام شده در سال گذشته از طرف سازمان ملل متحد میگوید٬ نوار غزه تا سال ۲۰۲۰ قابل سکونت نخواهد بود. بخصوص بخاطر آب که یکی از مواد حیاتی برای زنده ماندن محسوب ميشود. سوال اينجاست که این وضعيت تا چه مدت قادر به ادامه حيات است.
پرسش: شما آينده را چگونه پيش بينى ميکنيد؟ آیا اسراییل دراینباره فکری کرده است؟ این مانند یک بمب بیولوژیکی است که به آنجا ميايد و برای مردم آنجا فاجعه ساز بوده٬ امرى که روزی فاش خواهد شد. نابود نمودن آنها از طریق امراض و یا بمباران هدف اسرائیل است! با این شرایط روشن است که آنها چیزی برای از دست دادن نداشته، و براى انجام هر عملى آماده اند.
پاسخ: حمله راکتها از نوارغزه به کانساد/اسرائیل از زمان اجرای محاصره غزه آغاز شد. غزه نشان میدهد که ما هنوز زندهایم و میخواهیم بزندگی ادامه دهیم و از مرگ بدون اعتراض سرپیچی میکنیم.
در غزه روشن است که باز هم افرادی بقتل خواهند رسید. هستند سیاستمداران و دانشمندان اسراییلی که میگویند «آری فشار وارده بر روى مردم غزه بيش از حد است .. مثلاً «عمان زاخه»/ جغرافى دان٬ یکی از معماران عدم عقب نشینی (دیس اِنگِیجمنت)٬ دارای منطق خاص خود است·
او در سال ۲۰۰۴ در مصاحبه اى با روزنامههای اسراییلی گفت که «برای حل مسئله ى در اکثریت ماندنِ یهودیان٬ باید نوار غزه را بمنظور بهتر دستکارى کردن اعداد جدا نمود». او میگوید٬ در صورت گسترش رشد جمعيت در غزه به اين ترتيب٬ بايد در انتطار فاجعه اى بود. فشار بر مرز اسراییل دائما افزايش يافته و اسرائیل بمنظور تحمل فشار وارده از جانب مردم بصورتى بی وقفه، مستمر و هر روزه به انجام قتل و غارت ناگزير خواهند شد!
پرسش: در مقايسه با نوار غزه زندگى در کرانه باختری کمی بهتر است. آیا وضعيت در اين دو منطقه مختلف است و اگر هنوز چنین است، آیا به اینجا هم سرایت خواهد نمود و در اینجا نيز مانند غزه شرايط فاجعه بار خواهد شد؟.
پاسخ: کمربند سبز نشانده خط آتش بس بین کشورهای عربی و اسرائیل بعد ازجنگ ۱۹۴۸ است٬ و بخاطر رشد متفاوت شرایط در سه بخش فلسطین، وجود اختلاف شرایط زندگی در داخل کمربند سبز، کرانه باختری و نوار غزه٬ امرى طبيعى است· ولی در اصل و بطور کلی سیاست يکسانى در مورد فلسطینيان به اجرا گذارده ميشود، فقط با شرایطى متفاوت:
در داخل کرانه باختری ودر داخل خط سبز شبیه به آپارتاید میباشد.
طبق گفتههای متخصصین آفریقای جنوبی در داخل کمربند سبز شرایط آپارتاید خیلی ملایمتری از آفریقای جنوبی موجود است، اما در کرانه باختری اوضاع بسيار وخيمتر از آفریقای جنوبی میباشد. فلسطینيان در داخل خط سبز٬ در حال حاضر کمی زیر ۵ میلیون نفر که در برابر ۵٬۵ تا ۶ میلیون یهودی اسراییلی٬ در اقلیت اند· امرى که تحرک دیگری را سبب شده است·
در کرانه باختری در زمان غصب٬ یعنی٬۱۹۶۷ یک میلیون و اکنون در مجموع ۴٬۵ میلیون نفر هستند· این کاملا رقم ديگرى است و نشان دهنده رشد شديد تقابلات· در مقايسه با کرانه باخترى سیاست در داخل خط سبز بصورت کاملا دیگری تکامل يافته است·
پرسش: آیا کشوری مانند اسرائیل بدون جنگ مستمر، قادر به ادامه حيات خواهد بود؟ (نه پرواضح است که نمیتواند. پ و) پس آنرا چه باید نامید؟ اسرائیل تنها کشور دموکراسی در خاور میانه محسوب ميشود. خنده… خانم وایلد چرا میخندید؟
پاسخ: من بیاد زمان دانشجویی خودم میافتم. ابعاد اتنوکراتیِ دموکراسی اسراییل (دموکراسی وابسته به قومیت) که از جانبى اتنوکرات و جانبى دیگر دموکرات است.
خیلی در باره اش فکر کرده ام، من از گفته های «اورین لیف تافل»٬ روزنامه نگار منتقد اسراییلی استفاده میکنم. او میگوید که اتنوکراتی و دموکراسی از نظر مفهومی یکدیگر را نفی میکنند. دموکراسی به علائق مشترک شهروندانى مربوط میشود که برای یک منطقه تعریف شده اند.
اسرائیل دارای مرز ثابتی نیست، یعنی یک منطقه تعریف شده مصداق ندارد و در ميان شهروندان ساکن این محدوده نيز علائق مشترکِى وجود ندارند. اسرائیل یک دولت قومی و مذهبی است که ميتوان از آن از عبارات دولت یهودی استفاده کرد. حقوق کامل شهروندی فقط شامل یهودیان میشود.
بر اساس حقوق شهروندی درسال ۱۹۵۰ هر فرد یهودی میتواند بسرعت به تابعيت اسراييل درآيد· در صورتيکه براى فلسطینيان که از هزاران سال پیش در آنجا زندگی کرده ا ند، بازگرداندن خویشاوندانشان که در سال۱۹۴۸ پاکسازی شدهاند قانونا و کاملاً غیر ممکن است.
پرسش: آيا اين درست است که بمنظور ممانعت از ايجاد خانواده اى به اهالى بيت المقدس و هبرون اجازه ازدواج٬ زير يک سقف زندگى کردن و ملاقات داده نميشود· بکلامی دیگر با هدفى روشن میخواهند به طريقى از شر ملتی راحت و یا نسلشان را کاملاً ریشه کن نمايند( نسلی را ریشهکن کردن جزو الفاظ مشکل زاست.پ.و.)· هدف آنها چيست؟ میخواهند در خفا قوانین نازیها٬ مانند اینکه یهودیان اجازه ندارند در پارکها روی نیمکت بنشینند، یهودیان اجازه ندارند شطرنج بازی کنند، یهودیان اجازه ندارند قناری درخانه نگهدارند· اینها تماماً کوششی است براى اضمحلال و نابود نمودن انسانها. و این هشداری است به آنها که شما زیادی هستید و بهر شکلی بایستی ناپدید شويد· من آنها را مشابه میبینم.
پاسخ: من به چنین «مقایسههای تاریخی» (آنالوگی= مقایسه کردن در مواردیکه حداقل یک وجه مشترک دارند) تمايل ندارم. در صورت تمايل به انجام چنين مقايسه اى از کشورهای استعماری استفاده میکنم·
پرسش: ولی اينها دارای خشونت مشابهی هستند. آلمانیها با مقایسه با تاریخ خود مشکل دارند. ولی این خود قسمتی از يک روش است که بوسيله آن تاریخ آلمان باید نمونه و استثنایی نشان شود. ولی میبینیم که تاریخ آلمان نمونه نبوده و خشونت انسانی برعلیه انسان دیگر٬ تا چه اندازه خوشنتگرا٬ بزمان و فن آوری در زمان خود مربوط میشود· انسانها درواقع همیشه برابر میمانند٬ فقط امکاناتی را بکار میگیرند که زمان در لحظه مناسب٬ که در جریان است٬ با خود میآورد1)*. این مقایسه با تاریخ آلمان، شايد قدری زیاده روی بنظر بيايد. ولی باید محتوی آنرا فهمید. اتفاقاً مردمی که «هلوکاست» را تجربه کرده ا ند باید در اینباره حساسيت بيشترى از خود نشان بدهند· بایستی دقیقاً در اينجا درک دقيقترى از خود نشان داده و در تاريخ خود نشنه هاى آشنايى از آن را مشاهده کنند·
پاسخ: این تصور که قربانیان از تاریخ فرا گیرند٬ که خود مرتکب چنین جنایاتی نشوند اشتباه است. برای مثال خیلی از فرانسويهاى یهودی به هلند رفته و از هلند به آفریقای جنوبی (فرار از تعقیب گشتاپو- م).
از جمله سفيد پوستان نژاد پرست ومخوف « آرتور کاپلانژ» است که سابقه یهودی تباری و فرار از هیتلر را پشت سر داشت. تعداد زيادى از ایرلندی ها٬ مردمى که۶۰۰ سال تاریخ جنگ و استعمار انگلیس و گرسنگی ها و جنایات متعلق به آنرا تجربه نموده بودند! به آمریکای شمالی مهاجرت کردند. در آنجا چه کردند؟ آنها بعنوان حاکمان در استعمار آنجا شرکت کرده و سیاست جارى در آنجا را٬ یعنی سیاست نابودی افراد بومی٬ بکار گرفتند.
اصولا ایده٬ قربانیان خود نبایستی متعدی گردند، اشتباه است. قربانی بودن عکس العملى ايجاد نموده و رفتار ما از آن نشئت میگیرد. موردى که درحین تحصیلاتم نظرم را خیلی بخود جلب کرد گفته خانم روانکاو اسراییلی هوخانا ناتَنْ بود. وی میگوید: مردم اسرائیل صدمات روانی خود را٬ که از تعقیب فاشیسم و «هلوکاست» خورده بودند٬ چندین برابر در مورد فلسطینی ها تلافی کرده اند. آنهم به نحوى بد و بدون رابطه·
پرسش: چرا وایتس گفت که اجتماع اسرائیل، به روانکاو احتیاج دارد؟
پاسخ: من فکر میکنم که صهیونیسم برای یهودیان تکاملى فاجعه آمیز را به ارمغان آورده است. تا زمانیکه این مناسبات استعماری موجود است٬ تا زمانیکه استعمارگری در آنجا ادامه دارد و منطقه را استٽمار و فلسطینيان را پاکسازی مینماید٬ نـــه تنها دشمنی وجود داشته بلکه دشمنان جدیدی نيز بوجود می آورد!
بسيارى از اسراییلیان بدليل یهودی بودن، و به دليل اينکه یهودیان همواره تحت تعقیب و آزار بودهاند٬ این دشمنی را حقیقتاً بعنوان یهود ستیزی تلقى و بالا دستيها طبیعتاً آنرا هرروزه تبلیغ میکنند· این دشمنی به این صدمات روانی روزانه شدت بخشیده٬ و به درمان این صدمه روانی قادر نيستند. بنابراین تازمانیکه مناسبات استعماری پابرجاست بوجود آوردن مناسبات درست و فهم درست آن برای بهبود و پردازش این مرض روانی غیر ممکن است. خاتمه مناسبات استعمارى تنها راه ممکن است·
پرسش: آنها باید دانسته باشند که تا پایان استعمار، به انجام مستمر جنايات جنگى ناگزيرند· (بلی همینطور است پ.و.). یعنی این جنایات برای دفاع از خود انجام نميشوند بلکه دفاعى است اضطراری· اجازه بدهيد که در مورد جنایات جنگی صحبت کنيم. سالهای ۴۷- ۱۹۴۸ پاکسازی مسلماً یک جنایت جنگی بود، براساس اسناد موجود در کتاب شما یهودیان دهکده به دهکده رفته و با سه شماره سر زنان و کودکان را متلاشی و پاکسازی میکرده اند. مانند همیشه در جنگها، اين زنان و کودکان هستند که پيش از همه مورد خشونت قرار میگیرند. با نگاه به وقایع رخداده در غزه و توجه به استاندارد ها و در نظرگرفتن قدرت جنگی٬ کارنامه این اعمال چگونه ارزيابى ميکنيد؟ آیا در اسرائیل امروزی جنایات جنگی٬ که باید توسط رسانههای غربی بشدت رتوش شود٬ در دستور روز قراردارد؟
پاسخ: ماهيت شهرکسازی در سرزمین غصب شده یک جنایت جنگی بوده و بدین منوال ادامه دارد و بهمين خاطر نمیتواند قطع شود.
پرسش: شهرک سازی ادامه دارد ومیسازند، میسازند و بازهم میسازند! این حمایت سازمان ملل متحد کجاست ، سازمان مللی که برای حمایت از حقوق اقلیت ها تاسیس شد، در آنجا چه میکند؟
پاسخ: اين به تناسب نيروهاى بين المللى بستگى دارد· در سازمان ملل تعداد زيادى زیر مجموعه در باره فلسطین تشکیل شده است· از جمله «کمیته برای از بین بردن تبعیض و آزار نژادی» که برای مثال در سال ۲۰۰۷ گفت: سیاست اسرائیل در داخل کمربند سبز بخشا معیار های تبعیض نژادی/آپارتایدی و تبعیض نژادی/تحت دستگاه کنترل دولتی و پلیسی است٬ که هیچ وقعی بدان گذاشته نمیشود·سازمان ملل متحد و شورای حقوق انسانی بروشنی و همواره از جنایات جنگی و لغو تحریم سخن میگویند و جنگ در غزه را جنایت جنگی و جنایت بر علیه انسانیت مينامند، اما تا کنون هیچ نتیجهای نداشته است. این به تناسب قوا بازميگردد. طبیعی است که اسرائیل متحد تنگاتنگ آمریکا و کشورهای اروپایی است که حمايتش میکنند. (چرا؟ آیا دارای منافع اقتصادی هستند؟ک.ج.) نه، من معتقدم داراى منافع دراز مدت نظامی(سوق الجیشی) هستند. جواب این سؤال سر در گم همان سیاست «کلنیالیسم شهرک سازی» بمعنی کلی آن در سرزمین مادر است. «کلنیالیسم شهرک سازی» همواره به معنای ارتباط با اروپا و دیگرکشورهای غرب٬ که وظايف دراز مدت خود را بروشنى انجام داده٬ است. صهیونیسم در انگليس زاده شد، کنفرانس «بیدنا» در سال ۱۹۴۲ انتقال آنرا از قدرت استعماری انگلیس به قدرت جهانی٬ ایالت متحده٬ اعلام و تا کنون در کنترل آمریکا بوده است. بر اساس تجزيه و تحليهاى انجام شده در گذشته، اسرائیل نقش کنترل کننده منطقه و تقسیم منطقه را بر عهده داشته است. فلسطین دقیقاً مابین مناطق عربی غرب و شرق قرار دارد و از سالهای ۴۰ تلاش ملل عرب برای اتحاد اعراب، مانند پان عربیسم، ناصریسم وغیره، آغاز شده است· هدف که مبارزه با استعماردر جهت اتحاد ميان اعراب، سوسیالیسم و تکامل به پیش و غیره بوده بدليل قرار داشتن اسرايىل در ميان کشورهاى عربى امکانپذير نگشته است·
پرسش: یعنی اسرائیل خواهان یک «اپک» بزرگ است؟ من در باره «فیس» «اتحادیه دولت های اسلامی» که باید تمام کشورهای نفتی را تا اعماق آفریقا تحت کنترل اسراییلی ها در آورد، شنيده ام. منظورم اينست٬ تا زمانیکه اسراييليها کسی را در آنجا دارند که حاکم و مسلط است منافع اصلی امپریالیستها محفوظ است؟
پاسخ: نه نه، این فقط یک بخش از منافع است و موارد ديگرى نيز به آن اضافه ميشود! اسرائیل در همان اوان تاسیس، نمایندگی منافع امپریالیستهای غربی را برعهده گرفت· در حال حاضر شاید بروشنی آنزمان نباشد. هنگاميکه جمال عبدالناصر در سال ۱۹۶۵ کانال سوئز را٬ که متعلق به استعمار فرتوتِ انگلیس بود٬ که بخشی از رهایی از استعمار را شامل میشد، ملى کرد٬ اسرائیل با حمايت و اتحاد انگلیس و فرانسه به مصر حمله کرد.
اهدفشان سرنگونی ناصر و تملک مجدد کانال سوئز که باید در اختیار قدرتهای غربی قرار میگرفت بود٬ که عملی نشد· اما دوباره از راهی دیگر شروع و ادامه یافت٬ امرى که تصورات گذشته اعراب را از عملکرد ونقش اسرائیل مورد تأیید قرار داد. در سال ۱۹۶۷ اسرائیل بمنظور سرنگون نمودن ناصر جنگ بر علیه کشورهای عربی همسایه را آغاز نمود، زیرا وی یک ضد امپریالیست وضد صهیونیست بزرگ در دنیای عرب بود· او اکثر توده ها را سازماندهی و الهام بخشِ آنان برای یک رهایی نهایی از تسلط استعمار و امپریالیسم غرب بود. رهایی فلسطین فقط بخشی از تجسم «دنیای آزاد عرب» بود، زیرا میدانستند که بدون آزادى فلسطین آزادی کشورهای عربی امکانپذیر نخواهد شد. امپریالیستها از در بیرون رانده شدند ولی از پنجره وارد شدند. بهمین خاطر فلسطین تا این اندازه مهم بوده و هست. در جنگ ۱۹۶۷ اسراييل با باصطلاح جنگ شش روزه بخش بزرگی از سرزمین سه کشور عربی را در شش روز غصب و سرزمینش را بشدت گسترش داد و این شکست نابود کننده اعراب شرايط سقوط ناصریسم را فراهم آورد٬ امرى که به سقوط کامل وى منجر شد (همه را خجالت زده کرد؟ ک.ج.). تمام امید ها را ازبین برد و از آنزمان ببعد فشاری غمگین کننده و زوال شجاعت حاکم شد.(۲)
پرسش: در حال حاضر نوعی از دلسردی که شرايط از چاله بیرون آمدن را دشوار نموده حاکم است٬ که میتوان آنرا در بهار عربی و درمصر٬ مصری که به رها نمودن خود قادر گشته است و اکنون باز بغرب روى آورده و باصطلاح دمکرات شده است٬ مشاهده نمود. آیا کشورهای عربی قادر به رها نمودن خود از تنگنای استعمار آمریکایی/غربی نيستند؟
پاسخ: دستکم گرفتن ارزش معناى «اتساق»(پاکسازی عربها از فلسطین بزرگ و به قوم اسرائیل هم گفته میشود) اشتباه است· پس از جنگ جهانى دوم غرب تمام تلاش خود را بر روى جهان عرب متمرکز و با تمام وسایل و نیرو در جهت مهار جهان عرب تلاش شده است· به جهان عرب اجازه رهايى و استقلال از غربيها داده نميشود· اقتصاد عرب در سال ۱۹۷۰ در جهت پيدا نمودن راه خود٬ سريع و فراگير براه خود رفتن و آزادانه شنا کردن تلاش نمود. بعد از شکست در جنگ ژوئن سادات در مصربر سر کار آمد و جهت گیری بسمت شرق را آغاز نمود و سپس «صندوق جهانی پول)آی دبلیو اِف)» آمد و یکی بعد از دیگری اقتصاد مصر را تخریب وبه نابودی کشانید. (همانى که در حال حاضر در ایران در جريان است– م.)
دنیای عرب در سطوح مختلف حقیقتاً ضربه خورد. نباید فراموش کرد٬ پس از ۱۹۴۸ جايى در جهان یافت نمیشود که به اين اندازه جنگ و مداخله نظامی٬ آنهم کوتاه مدت و بدنبال هم٬ براه انداخته شده باشد. هر ده سال يکبار جنگ بزرگى رخ داده است.
پرسش: خانم وایلد اسرائیل با منتقدان خود چگونه رفتار میکند؟
پاسخ: خیلی سخت! فکر میکنم تضعیف نسبی اسرائیل سبب موقعیت حساس و شکننده آن گردیده است، در نتیجه منتقدان با مشکلات زیادی روبرو و با قوانین مسخره ای تعقیب میشوند.
پرسش: چرا اسرائیل ضعیف شده است؟
پاسخ: به دلايل مختلف· اول اينکه اسرائیل از انتفاضه ی دوم تا کنون با خروج بيشتر يهوديان اسراييلى به خارج و ورود کمتر مهاجر به اسراييل مواجه بوده و در ترکیب ساکنین اکثریت بودن یهودیان با مشکل روبرو شده است. اقلیتی اسراییلی در سرزمینی فلسطینی! حدس زده ميشود که یک میلیون اسراییلی بصورت دائم در خارج زندگی میکنند. این عدديست بسیار بالا بويژه برای کشوری عضو اُ اس سی دی. این براى اسراييل به مسئله اى مبدل شده است. دوم اینکه دو جنگ آخری بهیچ وجه پایان خوبی برای اسرائیل نداشته است. اينکه ارتش اسرائیل که شکست ناپذیری اش امر مسلمی بود به پيروزى در جنگى قادر نيست٬ که نتایج محسوسی دارد٬ پدیدهای نوین است. در سال ۲۰۰۶ در جنگ غیر منظم شکست خورد و باید مجسم نمود که در سال ۱۹۶۷ در طى شش روز بخش بزرگی از سه کشور را به تصرف خود در آورد و در ۲۰۰۶ ٬ در مقام مقایسه٬ همان ارتش به ورود به لبنان هم قادر نگرديد· مقاومت لبنانی آنان را در همان دهکده های مرزی اول متوقف نمود. این از اهميت بسيارى برخوردار است· این گرایش نوینی است و مردم اسرائیل، دولت و ارتش اسرائیل را کاملاً غافلگیر نمود. بهمین خاطر ژنرالی خاطر نشان کرد که جنگ در نوار غزه بمنظور ترميم حيٽيت از دست رفته ارتش ضرورى بود. بله این برای ارتش بسيار دشوار است.
ادامه دارد