یادداشت یک فعال حقوق زنان
زنان ایرانی در وضعیت کنونی علی رغم همه موانع و مشکلاتی که وجود دارد با سعی و تلاش و حمایت خانوادهها در مسیر پیشرفت علم و دانش حرکت میکنند. به طور مثال با وجود شرایط غیر عادلانهای که زمینه رقابتهای آموزش عالی وجود دارد، دختران به روند جهشی که از دو دهه پیش آغاز کردند ادامه میدهند.
هرچند تلاشهایی برای توقف آن همیشه وجود داشته اما به دلیل نگاه تساوی طلبانه خانوادهها و نیاز دختران این روند ادامه پیدا کرده است. با این حال مشکل اساسی بعد از فارغ التحصیلی دختران پیش میآید، چون برنامه ریزی درستی برای شکوفایی استعدادهای دختران وجود ندارد. ما نیاز به یک کار تحقیقاتی و مطالعاتی گسترده در این زمینه داریم که البته پیش از این در دوره اصلاحات چنین اقدامی انجام شده بود.
اواخر دهه هفتاد در کمیته دختران جوان مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری پیشنهاد شد یک پروژه تحقیقاتی به صورت نظر سنجی برای بررسی نیازها و مطالبات واقعی دختران انجام شود. این کار پژوهشی در سطح استان تهران و نواحی اطراف انجام شد که پژوهشگران آن را قابل تعمیم به کل کشور هم میدانستند اما متاسفانه در برنامه ریزیها به نتایج این پژوهش توجهی نشد و بازهم شاهد تصمیمهای سلیقهای بودیم. طبق نتایج آن نظر سنجی الویت اول دختران مسائلی مثل تحصیل، اشتغال و فعالیتهای اجتماعی عنوان شده بود که باید بر مبنای آن برنامه ریزی صورت میگرفت.
جالب اینجاست طبق آن پژوهش ازدواج الویت چهارم و پنجم اکثر شرکت کنندگان محسوب میشد. حالا هم بعد از گذشت ۱۵ سال نیازبه مطالعات مشابه به روز شدهای است تا بر مبنای آن برنامه ریزی صورت بگیرد. در حال حاضر نیاز به حضور در اجتماع بین دختران کاملا محسوس است و حتی نیاز به داشتن شغل هم با توجه به شرایط خاص اقتصادی کشور به یک نیاز اساسی تبدیل شده است. با قطعیت میتوان گفت دیگر درآمد سرپرست خانوار برای تامین هزینههای خانواده کفاف نمیدهد و این اهمیت نیاز به شغل میان دختران را دوچندان میکند. اگر امروز بحث تفکیک جنسیتی مطرح میشود بلافاصله بعد از آن خانه نشین شدن دختران پیش میآید که به نیازهای اقتصادی دختران صدمه میزند.
یکی از نیازیهای ضروری دیگر دختران موضوع مشارکت سیاسی است. افق دید دختران گستردهتر شده و حتی بعضی از آنها درگیر تشکیل خانواده شدن را مسئلهای پیش پا افتاده قلمداد میکنند. دختران باید جایگاه اجتماعی خودشان راپیدا کنند و به طور مثال در انتخابات شوراها دقیقا شاهد همین مسئله بودیم. در مجموع میتوان گفت هم چنان فرصتهای انتخابی زنان بیشتر از فرصتهای انتصابی آنهاست. هرچند این نگرش در میان مردم وجود ندارد و این فاصله بین فهم عموم مردم و درک مسئولین قابل مشاهده است.
هرچند تشکیل خانواده امری بسیار مهم تلقی میشود و ضامن بقای جامعه است اما این تفکر هم که دختران برای ادامه حیات نیاز دارند در یک رده سنی خاص ازدواج کنند در حال تغییر است. خانوادهها اعتقاد دارند برای داشتن یک زندگی سالم تنها گزینه موجود ازدواج نیست و حتی باید به نظر کسانی که تجرد قطعی را انتخاب کردهاند هم احترام قائل بود. باید پذیرفت ممکن است تاثیر گذاری این افراد بر جامعه از سایرین هم بیشتر باشد. حرکت دختران به سمت استقلال اقتصادی باعث شده نگاه خانوادهها نسبت به ازدواج زودهنگام تعدیل شود. ضمن اینکه از نظر فرهنگی هم این تغییر نگرش قابل مشاهده است. اگر در مورد مسئله بالا رفتن سن ازدواج قرار باشد اقدامی هم انجام شود باید از طریق پژوهشهای اجتماعی و روانشناسی انجام شود. باید به جای توجه به معلول و انجام اقدامات هیجانی، مطالعه و بررسیها لازم انجام شود و بعد اقدامی صورت بگیرد.
در نهایت نکتهای که باید مورد توجه برنامه ریزان قرار بگیرد نیاز ضروری دختران و همه جوانان به «تفریح» است. چون در خانوادهها امکانات محدود است و اکثر آنها تمکن مالی لازم را برای فراهم کردن تفریح ندارند، باید حوزههای عمومی مثل دولت و شهرداری امکانات رفاهی و تفریحی لازم را فراهم کنند. باید خیلی از محدودیتها برداشته شود تا دختران در محیطی آرام و امن، به دور از مداخلات و امنیتی کردن فضا به تفریح بپردازند. اگر چنین فضایی وجود نداشته باشد قطعا جامعه و خانوادهها متضرر میشوند. در هر دورهای برنامه ریزیهایی برای این موضوع انجام شده اما بعد از مدتی شاهد توقف آن بودهایم. انتظار میرود در دولت جدید این اقدام انجام شود تا امیدی که در دلها به وجود آمده تقویت شود و این نیاز ضروری دختران برطرف گردد.