
در شهری که همه شهروندانش زبالههایشان را در خیابان میریزند اگر یک روز کارگران شهرداری کار نکنند و شهر را بهحال خود رها کنند، شهر به یک زبالهدان بزرگ تبدیل خواهد شد.
اینجا شهرداری منطقه 5 تهران است؛ جایی که عنوان بهترین منطقه شهر از نظر پاکیزگی و زیبایی شهری را به خود اختصاص داده است. کارکنان اصلی این مجموعه که بار اصلی کار شهرداری را به دوش میکشند داخل مجموعه شهرداری نیستند و حتی داخل نواحی مختلف شهرداری شاید هیچوقت گذرشان هم نیفتد اما، همه این افراد به صورت دستهجمعی داخل سرای محله در هر ناحیه شهر زندگی میکنند؛افرادی که در زیر مجموعه بخش خدمات شهری و شهردار ناحیه کار جمعآوری پسماند، رفت و روب معابر، شستوشوی جداول، نصب اعلانها و اموری نظیر این را سر و سامان میدهند. همه این کارهای مهم هر شب در ساعاتی که ما کمتر متوجه آن میشویم رخ میدهد یعنی 12 شب تا 7 صبح. هر روز شهر با تمام جلوههایش در روز در تراکم رفتوآمد آدمها و خودروها تکرار میشود و شب در عمق سکوت و آرامش کارگران شهرداری همه آن چیزی که از روز در اثر این عبور و مرورها در شهر باقی مانده را پاک میکنند و آن را مثل روز اول تحویل ما میدهند تا فردا دوباره این قصه تکرار شود.
سرای محله افغانیان
تعداد زیادی اتاقک سولهمانند کنارهم قرار گرفته که محل اسکان کارگران است. پیمانکار که مسئول همه کارگران و سرکارگران مجموعه است، میگوید: این ناحیه حدود 130 کارگر، 5سرکارگر، یک مامور ویژه پیامهای 137 به اضافه سه دستگاه خاور و شش دستگاه مکانیزه جمعآوری زباله دارد که همه زیر نظر پیمانکار فعالیت میکنند. او میگوید: 80 درصد کارگران افغانی هستند. وقتی از او علت استفاده از این افراد را بهجای نیروی کار ایرانی میپرسم، میگوید: بیمه کارگران طبق قانون 810 هزار تومان است اما برای پیمانکار 500 تومان میریزند؛ بهعبارت دیگر برای کسی که 8 ساعت کار میکند 3 ساعت بیمه رد میشود. کدام ایرانی حاضر میشود کار به این سختی را انجام دهد آن هم در ازای نصف مبلغ حقوقش؟ بنابراین ما مجبوریم از افرادی استفاده کنیم که مجبورند به دلیل حضور غیرقانونی در کشور این شرایط را تحمل کنند.
تماسهای مردمی برای حل معضلات
مامور ویژه پیامهای 137یکی از افرادی است که زیر نظر پیمانکار کار میکند. او درباره شغلش میگوید: تماسهای مردمی که با مرکز گرفته میشود به هر ناحیه ارجاع داده میشود و ما آن را پیگیری میکنیم. او درباره محتوای تماسها عنوان میکند: هر نوع تخلف شهری یا حتی موضوعات زیستمحیطی به ما گزارش میشود و ما برای پیگیری آنها در محل حاضر شده و حتی با ارگانهای دیگر نظیر نیروی انتظامی همکاری میکنیم. او میگوید: از تخلفات ساختوساز گرفته تا قطع درختان و نابودی بناهای قدیمی به ما گزارش شده است و بسیاری از این گزارشات باعث شده با حضور به موقع ماموران در صحنه جلوی ضررهای بزرگی گرفته شود.
زندگی من فقط یک جاروست
رفتگرها شناختهشدهترین کارگران شهرداری هستند اما کارگران شهرداری فقط آنهایی نیستند که کار رفتوروب را انجام میدهند، افرادی که مخزنهای زباله را جابهجا میکنند، باغبانانی که از فضای سبز پارکها مواظبت میکنند، افرادی که با ماشینهای مخصوص به شستوشوی جداول و گاردریلها میپردازند جزو این مجموعه هستند و با هم کار یا حتی زندگی میکنند. یکی از رفتگرهای تبعه افغانی این ناحیه میگوید: فکر نمیکنم در هیچ کشوری به اندازه ایران مردم روی زمین زباله بریزند. کشور ما یعنی افغانستان را هر شب جارو نمیکنند. امرا… میگوید: ما اینجا داخل این سولهها میخوابیم اما برای حمام و دستشویی داخل پارکها رفته و با شلنگ خودمان را میشوییم. او میگوید: اگر مردم میدانستند برای برداشتن هر پوست تخمه یا پستهای که آنها راحت روی زمین میریزند ما چه زجری میکشیم تا با جارو همهاش را پاک کنیم شاید دلشان برای ما میسوخت و کمتر زباله میریختند. او درباره مشکلات زندگی در سرای محله میگوید: ما شهر را پاکیزه میکنیم اما خودمان برای پاکیزگی باید از آب فاضلاب استفاده کنیم. امرا… میگوید: زندگی من فقط یک جاروست؛ کارم را دوست دارم اما کاش مردم کمی بیشتر رعایت میکردند و شهر را مانند خانه خود میدانستند. یکی دیگر از دوستانش که مامور بلندکردن مخزن است، میگوید: با اینکه این مخزنها در همه جای شهرها وجود دارد بازهم مردم زبالههای خود را اطراف مخزن میگذارند و کسی نیست بگوید تو که زحمت کشیدهای و تا اینجا آوردهای چرا داخل مخزن نمیگذاری، بعد گربهها به سراغ این زبالهها آمده و آن را پخش میکنند. اینها را سیفا… میگوید و امرا… در تائید حرفهای او میگوید: همه زبالههایی که مردم از صبح در خیابان میگذارند تا شب در کل خیابان پخش میشود و هرروز هم که تمیز کنی کافی نیست. پیمانکار درمورد مشکلات کار رفتگران میگوید: چند وقت پیش یک رفتگر زحمتکش درون یکی از خیابانهای تهران با خودرویی برخوردکرد و جان سپرد. کار کارگران بهویژه رفتگران باید جزو مشاغل سخت باشد اما اینها حتی شبرنگهای مناسب هم ندارند و در حاشیه بزرگراهها وقتی شبها کار میکنند اگر خودرویی آنها را نبیند حادثه میآفریند. کاشکی کسی پیدا میشد که کمی به فکر این افراد باشد. اینجا منطقه 5 شهرداری تهران است اما بعضا به افغانستان شباهت دارد . شاید دلیل اصلی استفاده از نیروی کارافغان بهجای ایرانی، بیادعا بودن این افراد و سازگاری آنها با شرایط سخت است. اما آیا استفاده از نیروی کار بیگانه باعث میشود تعداد زیادی از افراد بومی که تعدادشان هم کم نیست بیکار بمانند و آیا استفاده از اتباع بیگانه در مشاغل داخلی دولتی باعث نمیشود این افراد به این ماندن غیرقانونی تشویق شده و برای مثال اطرافیانشان هم به این کار رو بیاورند؟