آمریکا “حسن نیت” داشت ، ما نمی فهمیدیم!!!

خسرو صدریwefcfw543

“بی بی سی” فارسی به تازگی مطلبی منتشر کرده است با عنوان: ” وقتی سیا از تدارکات جنگی صدام به دولت انقلابی(ایران) اطلاعات می رساند”! ازکامبیز فتاحی.

به باور نویسنده مقاله ، آمریکای خیرخواه یک سال پیش از حمله عراق به ایران تلاش نمود تا مقامات ج.ا.ا را متوجه خطر نظامی رژیم صدام سازد. سه هفته دیرتر ولی”جوانان رادیکال” سفارتش را هم اشغال کردند. او سپس می نویسد:

” …اما شواهد و مدارک حاکیست که آمریکایی‌ها‌‌ همان یک بار و فقط در مورد عراق نبود که به دولت بازرگان اطلاعات دادند. بنا بر اسناد وزارت خارجه آمریکا که به تازگی از حالت طبقه بندی بیرون آمده، واشنگتن دست کم در یک مورد از «افزایش مداخلات شوروی» در امور داخلی افغانستان به طرف ایرانی گزارش داده بود”.(لینک مقاله)

رادیو فردا هم به تاریخ 30 شهریور1389 مطلبی دارد با این تیتر:” لدین : آمریکا اطلاعات محرمانه زیادی در باره ارتش عراق در اختیار ایران گذاشت”!

تشابه محتوای دو مقاله از عناوین آن ها پیداست و علایق و انگیزه های مشابهی را هم برای ناشران آن می توان حدس زد. ولی اگر فکر می کنید که بی بی سی با سادگی از روی دست رادیو فردای 4 سال پیش تقلب کرده است، حرفه ای های این “ابر رسانه” را دست کم گرفته اید.

رادیو فردا همانجا می نویسد:”…- يعنى منظور شما اين است كه آمريكا بر خلاف باور عمومى به ايران در طول جنگ كمك كرده؟- مایکل لدین:دولت آمريكا از همه حمايت كرد. بستگى دارد، درچه محدوده زمانى صحبت مى كنيم. آمريكا در ابتدا ايران را حمايت كرد. اما بعد استراتژى خود را به حمايت از عراق تغيير داد. در مرحله بعدى باز به ايرانى ها كمك كرد. اين روند به همين شكل ادامه داشت…”( لینک مقاله).

نویسنده عاقل بی بی سی ولی در مقاله مفصل خود، کوچکترین اشاره ای هم به “کمک آمریکا به صدام” نمی کند.در واقع هدف آمریکا از این دودوزه بازی، داغ کردن هرچه بیشتر تنور جنگ بوده است.

نتیجه آن که تنها با انگولک کردن اسناد و حقایق می توان چنین تلقین کرد که آمریکایی ها خیر خواه ما بوده اند و ما قدرشان را نمی دانستیم؟!

 

12 Comments

  1. p { margin-bottom: 0.25cm; line-height: 120%; }
    چه خوش گفت مجید تیزبین،

    اما آنهم از آن اما ها

    من با سخنان شما کاملاً هم عقیده هستم، بخصوص نه تنها پس گرایی نظام سرمایه داری کنونی در جهان بلکه تمایل به سازشکاری سرمایه داری ایران و اصولاً تمام «بریکسی» ها با امپریالیسم، را علاج نشدنی میدانم(همانا آن امپریالیسمی که بر علیه امپریالیسم میرنده رزمیده و می‌رود تا جایش را بگیرد).

    من فقط بخشی از جمله آخرین شما را که روی آن تأکید کرده ام، قابل سؤ استفاده از طرف خط سومی ها و سبزهای ۸۸ تی «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» میدانم.(یکی از چپ و یکی از راست که هردو بهم میپیوندند)

      شما آورده اید:

    «…که امپریالیسم خود را از طریق نهاد سرمایه اعمال می‌کند و منافع ژئوپلیتیک و جنگ‌‌ها فقط شکل بُروز خارجی امپریالیسم است.(تا اینجا کاملاً درست) در یک کلام مبارزه با امپریالیسم جدا از مبارزه با سرمایه‌داری نیست

    در اینجا باید یک تقدم برای یکی از آن‌ها قائل شد و آنهم مبارزه با امپریالیسم و درنغلطیدن به «گرداب جهان وطنی» که حقوق بشری ها و هانگتینگتونی های منصور حشمتی(خدا بیامرز ربابه که دیگر خبری از وی نیست) و دیگر عناصر امپریالیسم غرب رسما و سرمایه های شرقی عجین با سه اهرم نام برده شده صندوق پول بین اللمللی… که همگی برای غارت کشورهای عقب نگه داشته شده درست شده است، لب از انتقاد از آن میبندند، میباشد.

    بهر صورت بسیار جای خرسندی است که جهان این چنین سریع بجلو می‌رود و امپریالیسم خود چگونه چشم عقب‌مانده ترین اقشار جامعه را(فقط رویزیونیسم بطور کلی و رویزیونیسم خرشچف – برژنفی  خیلی جان سخت است و خیلی دیر حاضر می‌شود سنگری را از دست بدهد که به بهانه دیگری روی می آورد، تا از مسلم ترهای مسلم هایی که نامبرده اید راه فراری در گفتار برای خود بیابد)، که  تکامل مقالات مندرج در همین مجله آنراثابت میکنند، بیدار میکند.

    تن درست و شاداب بمانید

    شعله

  2. خانم شعله
    من با افزودن “سرمايه‌داري بي‌ريشه” به عبارت شما منظورم را به‌طور فشرده ادا كرده‌ام. به هر حال سرمايه‌داري در جامعه‌ي ما اصولا بر اساس منافع امپرياليسم قوام يافته است. اين، البته، به اين معنا نيست كه اگر با چراغ موشي در كوچه پس كوچه‌هاي تاريخ‌مان بگرديم نتوانيم تعداد اندكي سرمايه‌دار با ريشه بيابيم. اما اين استثنا قاعده را نقض نمي‌كند. به‌ويژه در عصر جهاني شدن سرمايه و ادغام سرمايه‌ها در سطح جهان ديگر صحبت از مترقي بودن سرمايه ـ در معناي ضدامپرياليسم بودن ـ چيزي بيش از بي‌خردي طلب مي‌كند. مدعي ضدامپرياليسم بودن سرمايه، يا حتا بخشي از آن، درست به اين معنا ست كه بگوئيم امروز سرمايه به مرحله ي تاريخي تيشه به ريشه زدن خود رسيده است. امروز كدام سرمايه‌دار متصور است كه بتواند مستغني از جهان سرمايه‌داري، به ويژه كشورهاي امپرياليستي، به بقاي خود ادامه دهد؟ وقتي شما مي‌تواني، صرف نظر از مليت‌ات، سهام هر كارخانه و موسسه‌ي اقتصادي را در هر نقطه‌ي جهان بخري، وقتي كه براي توليد نيازمند كالاهاي سرمايه‌اي و كالاهاي واسطه‌اي (نيمه ساخته) هستي، وقتي كه بازار فروش كالاهايت جهاني شده است، با چه منقاشي مي‌توان سرمايه‌ي بومي را از سرمايه‌ي جهاني جدا كرد؟ اما اين حرف‌ها براي متعذرين بي‌فايده است. آن‌ها عزم خود جزم كرده‌اند كه به هر طريق واقعيت را بر تئوري‌هاي عهد قجري خود منطبق نمايند و نه بلاعكس تئوري را از واقعيت استنتاج كنند. براي آن‌ها مبارزه‌ي ضدامپرياليستي در هيئت دعواهاي حيدر نعمتي متجلي مي‌شود، دعواهايي كه هر چه بيش‌تر آدم جمع كني شانس از ميدان به در كردن حرف‌ات بيش‌تر مي‌شود. آن‌ها نمي‌توانند اين واقعيت ساده را درك كنند كه امپرياليسم خود را از طريق نهاد سرمايه اعمال مي‌كند و منافع ژئوپليتيك و جنگ‌‌ها فقط شكل بُروز خارجي امپرياليسم است. در يك كلام مبارزه با امپرياليسم جدا از مبارزه با سرمايه‌داري نيست.

  3. مجید عزیز،

    خنده ولی نباید باعث میشد:

    چنانچه معتقدی که بورژوازی ایران مترقی بوده است، لطفا قدری ذهن خاک گرفته مرا روشن نمایی!

    تا آنجا که من از تاریخ چند صد ساله گذشته در خاطر دارم، با آمدن پرتقالی ها در ایران در زمان صفویه و بعد از آن، بجز انقلاب تنباکو و انقلاب مشروطیت که بگذریم که دومی را هم  مدینون رفیق حیدر خان عمواقلی، اولین مهندس ایران، اولین محدث کارخانه در ایران «برق»  و اولین نماینده ایران در اینترناتسیونال سوم در کنار لنین و اولین ایرانی حاظر در جلسات لنینی و استالینی و از اولین آورندگان ایده های عامیون اجتماعیون از طریق باکو و سپس روشنگری سوسیالیسم میان زحمتکشان وروشنفکران و  کارگران  و فعله ایرانی که سردار جنگل را در کنار ستار خان و باقر خان، سامان داد؛

    که  وی خود را کمونیست میدانست، لطفا بمن فرادهید در کدامین اقدام سرمایه داران  در طرف مناففع ملی، زحمتکشان، کارگران  و در مجموع خلقهای ایران قرار داشته اند؟ تنها «انقلابی» را که بخاطر می آورم انقلاب سفید بود که معرف حضورتان باید باشد.

    لطفا بنویسد کدام قدم آنان  در جهت ترقی بوده است.

    من از دانشمندان ایرانی  پژوهشگر و کارساز،  مانند امیرکبیر و دیگران سخن نمیگویم، من از بورژوازی بعنوان یک طبقه با وظیقه تاریخی انباشت سرمایه که  آنهم با شرایط زیر ساختی بسیار خوبی که بارث برده بود(مانند چینی ها چه از نظر ابنیه سازی و چه از نظر شبکه های جاده های سنگ فرش سراسری و چه صنعت گران ماهر و زرنگ …مردمی با فرهنگ)، باید بر دوش، میکشید سخن میگویم.

    شعله

  4. من كامنت بالا را با عنوان خانم شعله نوشته بودم كه متاسفانه تايپ نشده بود.

  5. بر آن بودم كه كامنت‌ام را در بسط آخرين پارگراف نوشته شما، مبني بر اين كه بورژوازي ايران بي‌ريشه است و “هيچ‌وقت مترقي نبوده و به وظايف تاريخي خود در مقابل استعمار عمل نكرده و از خيانتي به خيانت ديگر دست يازيده است.” بنويسم. اما چشمم به كامنت بالائي افتاد و نتوانستم خواننده را از خنده ـ يا شايد لبخندي تلخ ـ در اين دنياي بي‌خنده محروم كنم.
    در كامنت بالايي به آقاي احمد مزارعي سپاس گفته شده است “به‌خاطر تلاش بي‌شائبه‌اش در جهت روشنگري و ترويج آرمان‌هاي انساني”! واقعا چه بر سر معيارها و ارزش‌ها رفته است كه از مدافعان قاتلان ـ قاتلان زيباترين فرزندان آن سرزمين، آن “جغرافياي تاريخي مشخص” ـ اين گونه تمجيد مي‌شود. حاشا كه اين چيزي از فروش خرز در بازار گهرفروشان كم داشته باشد. اين يك سان گرفتن شائبه با شعبده است، اين از سكه انداختن ارمان‌هاي انساني است. اين بالا بردن كسي است كه خود از ارتفاع وحشت دارد. او حتا خود از خود چين ياد نمي‌كند، آن‌جا كه حتا از بازگو كردن هويت خود طفره مي‌رود، خود را زير چتر “چپ” پنهان مي‌كند، و كودكي مي‌نمايد كه در سن سي سالگي، به‌هنگامه‌ي انقلاب، توسط “چپ” اغفال شده است و نتوانسته است “هم‌مانند هزاران جويبار بهاري” رهسپار جبهه‌هاي “حق عليه با طل” شود. گويا كسي دست او را گرفته بود. نه آقا! آن كه “چون جويبار بهاري” عازم جبهه‌هاي “حق عليه باطل” بود، دست كم اگر نه از آگاهي سياسي لااقل از صفاي باطن برخوردار بود. او كجا و كودك سي ساله‌ي بي‌هويت نادم كجا. بگذار به‌سان كبكان سر خود زير “ّبرف سفيد زمستاني” فرو برند و ديگران را نبينند، با اين خيال كه ديگران هم آن‌ها را نمي‌بينند.

  6. بادی بهاری وزیدن گرفته است.
    این دیدگاه‌ها نشان از این باد بهاری دارد، منهم با آقای مزارعی هم عقیده هستم که اولاً نیروی ذهنی انقلاب نمیتواند از طریق افرادی که دونسل نان طبقه کارگر کشورهای امپریالیستی اروپا و آمریکا را خورده آند و در مبارزات طبقات آنان شرکت نجسته اند، ایجاد گردد!
    آن‌ها باید وظیفه خود میدانستند که در همان اوان همچون رفقای توده‌ای ضد خروشچفی/ برژنفی که در کشورهای عربی، دست به اشاعه چگونگی مبارزه با استعمار، استثمارو سالار پرستی در میان کارگران صنعت نفت این کشورها، مانند معلمان خود حیدرخان عمواقلی و رفیق تقی ارانی زده بودند، دست بتجهیز کارگران کشورهای میزبان خود میزدند یا لااقل در میان آنان رنگ میگرفتند و مانند من عمری در کنفدراسیون سیاه نمیکردند.
    آن‌ها اکنون بی‌تفاوت از چه ریشه‌ای میباشند اکنون دو نسل تمام و یا سه نسل است که در خارجه زندگی میکنند و فرزندان آنان دارای مقامهایی در کشور میزبان میباشند و از وهله های مختلف تجهیز کارگران و تشکیل گردان فرماندهی کارگران، فرسنگهای نوری بدور افتاده اند، باوجودیکه از نظر تئوریک بتوانند اعجاز نمایند.
    باید توجه کرد که نباید از امکانات مادی معنوی امپریالیسم و مانور های وی که روز بروز کمرنگ تر می‌شود، زیرا امپریالیسم غالب، به قله گندیدگی خود رسیده است و چاره‌ای جز تلاشی و دادن جای خود به امپریالیستهای تازه نفس تر ندارد، غافل شویم.
    ام. آمریکا فقط میتواند یک دوره دیگر با مهره‌های جمهوری خواهان( که حتی اکنون هم حرف آخر را میزنند و با دموکراتها هیچگونه فرقی ندارند) رجز خانی نموده و چند منطقه دیگر را به خاک خون بکشد ولی ریختن خانه مقوایی آنها پس از آن حتمی است.

    وضعیت پا در هوایی و تحمیل جنگی دیگر به مردم ایران متعلق به انسجام و هشیاری و برحق بودن نقش طبقه حاکمه در فرماتسیون اجتماعی کنونی ایران نبوده که مستلزم شکوفایی و ترقی هر کشوری میباشد و از ضعف امپریالیسم و قدرت مردم در صحنه ایران بخصوص طبقه کارگر و روشنفکرانی که باین طبقه بخاطر نبودن شغل پیوسته اند مدیون میباشیم. (در ایران کارگر دکتر از اقلیت‌های ملی کم نداریم، مهندسین و کارگذاران ارشد تهرانی که بعنوان کارگر کار مینمایند، که حتی تاکسی رانان فرودگاهی هم شده اند میگذریم)
    درغیر اینصورت قطاب زاده از همان اوان میخواست رسما مستعمرگی ایران که بدست شاهنشاه سایه خدا، رسمی شده بود را دوباره اجرا نماید.
    اکنون هم بطوریکه دیدگاه نویس فوق، خوشچین ِ جرج سورسی و یا کیهان لندنی ورشکسته عرض اندام میکند، همراه با تمام حقوق بشری ها، خط سومی ها، منصورحکمتی ها و مجاهدین به طمع رسیدن به نان و آبی، دست از پارکابی کردن غربی‌ها مانند داعشی ها بر نداشته و مذبوحانه همراه با بی بی سی و بقیه ساز نوازان امپریالیستی، دست اندر کارند.
    خوشبختانه حوادث در کشورهای سپر بلای ایران یعنی فلسطین و لبنان … و حوادث آن که مردم ایران بعیان بدان واقفند و حتی رسانه‌های غربی بدان اذعان دارند و گاهی دیرتر مجبور به اعتراف بدانها هستند، طبقات زحمتکش ایران را چشمانشان را باز و دانش سیاسی اضداد موجود در جهان را در آنان بقدری بالابرده است که از غربی‌های سیاسی هم جلوتراند(فقط کافیست، عدم عملکرد ناسیونالیسم پان ترکی در میان کارگران تراختور تبریز را دقت کنید، از کارگران اصفهانی و تهرانی گذرمیکنیم که نتنها استعمار را بلکه سرمایه داری را هم از رادیاتورش وارد می‌شوند و از لوله اگززش خارج) .
    آنهم با وجود افراد نامعلوم الحال که با عکس‌های شش در چهار و یا بزرگ‌تر در سرفصل روزنامه‌ها دستورات اعتصاب و ادعای حزب کارگری… دارند و هر چند یکبار هم حضور خود را از نو با عکسی پرجلاتر که ماهم هنوز هستیم اعلام می دارند.
    وسعی در سوء‌استفاده از کارگران را دارند. شما در هر روزنامه و یا رسانه میتوانید چیزی یاد بگیرید بغیر از در باره کارگران که جز رجز خوانی و سردرگمی چیز دیگری نمیباشد.
    ولی در عین حال باید اعتراف کرد که اگر حد اقل حکومت ایران(نه طبقه حاکم) مانند سوریه به نقش این سه ابر اهرم دقت نکند و آنرا از حیز انتفاع نیاندازد، ایران را میتواند بسرنوشت بدتری از سوریه دچار سازد.
    اکنون نتنها بانک مرکزی و اکثریت بانکهای دولتی مانند بانک تجارت خارجی و بانک ملی بلکه بانک های خصوصی ایران، در «آچمز این سه اهرم» قرار دارند.

    اسد تمام مقاومتش را در برابر امپریالیسم غرب مدیون همین یک عمل میباشد. زیرا این سه اهرم مانند باکتریهایی که بجایی بچسبند آنقدر خود را پرور میکنند که در گند خود خفه شوند، کاری به آینده ندارند و فقط در یک جهت ادامه میدهند، تا میزبان خود را نابود نمایند. تازه اگر هم بدین شکل، مرحله(پروسه) تضعیف بخواهد طولانی شود با «بیماریهای پنتاگونی ایدز و ابولا و دیگر طاعون ها…» به تضعیف مقاومت مردم آن کشور دست میزنند!
    این است که نباید باری بهرجهت امید وار بود که همه چیز درست میشود. این در درجه اول وظیفه افراد آگاهی میباشد که مردم آن‌ها را شناخته و در کنار مردم میباشند، حتی افرادی که در خارجه سه نسله شده‌اند و دست بروشنگری میزنند و تا کنون هم موفق بوده اند، باید مصرانه بدان ادامه دهند!
    شما از بازاریان یاد کردید. از زمان تاسیس سه اهرم فوق، بخصوص پس از (شکست مالیات بر اضافه درآمد)، بازار هر چند مدتی چهره‌ها عوض میشود. شما هرگز به بازاری های قدیم بر نخواهید خورد و جدیدی‌ها هم بدنبال همانی هستند که هر سرمایه داری میباشد.
    (البته تا زمانیکه حزب توده سالهای ۲۰ و سی یعنی حزب طبقه کارگر ایران دوباره احیا گردد، گر چنین شود راه درازی در پیش نداریم و در غیر اینصورت با نبودن چنین حزبی در دراز مدت بی‌مایه فطیر است. در عین حال حزب توده را رفیق تقی ارانی پایه ریخت ۵۳ نفر را تربیت کرد که جوانترین آن‌ها ایرج اسکندری بود و اینان از صدقه سر متفقین بوجود نیامده بودند این نیروی شدن بود، خودپویایی«دینامیک» درونی تکامل صنعتی شدن و رشد کارگران و زحمتکشان در جهان آنروزی و اثرکرد آن در ایران بود، آنهم با فرهنگ بس مترقی ایرانیان پایین مقامی ها عجین با دانشمندانی مانند امیر کبیرها بوده است)
    دلیلش هم پرواضح است. بورژوازی ایران هرگز نتوانسته است از خود چیزی بجز قاجار ها بیرون دهد. از همان اوان در جنبش جنگل جز طمع و آز و جیب خود چیز دیگری در چنته نذاشت و حیدر خان عمواقلی را بقتل رسانید، هرچند که وی آن‌ها را سازمان و تعلیم داده بود.
    بورژوازی ملی ایران هم که خدمت حضور هستند، اگر حزب توده نبود همان اوان سیا بدست شاه آن‌ها را بلعیده بود(شاه باید بماند و سلطنت کند و نه حکومت- جبهه ملی)، تازه دکترفاطمی بود که فرار شاه را سبب شد و در دربار را مهرو موم کرد. این سرمایه داری ملی که درایران در کنار روحانیت اکنون عنان اختیار رادر دست دارد، با اینکه کودتای اول را حزب توده خنثی کرد، حاضر نشد دست از همکاری با استعمار بر دارد.(اعتراف مصدق رهبر ملی ایران در احمد آباد)
    در ضمن فراموش نفرمایید، بدنام نشدن و بقای روحانیت در میان مردم، چه برای سال ۱۳۴۲ و چه در زمان انقلاب شکوهمند بهمن را روحانیت مدیون حزب توده ایران ۲۰ و سی بوده است. کدام حزب بود که شعار «نه قم خوبه نه کاشون، لعنت به هر دوتاشون» و آیته الله هایی که کله شان بوی قرمه سبزی گرفته بود(در سفارت انگلستان قرمه سبزی تناول میکردند) را از حیز انتفاع انداخت، در غیر اینصورت با اعمال خیانت آمیز بعدی کاشانی ها و فلسفی ها، خویی ها… چنان موردننگ مردم ایران قرار میگرفتد که هرگز نمیتوانستند با ۲۵۰٬۰۰۰ طلبه در خرداد ۴۲، روحانیت و بازار قدرت را بدست بگیرند.
    اگر چنین بود که میفرمایید، باید در آفریقا پس از جنگ که خلاء از همه جا بیشتر بود و یا کشورهای دیگر آسیایی دور و بر حکومت شوراها، بایستی همگی چنین احزابی میداشتند، ولی بطوریکه خود بالا آورده‌اید حد اقل در کشورهای عربی ساحلی همه‌اش میوه باغ حزب توده سالهای ۲۰ و سی تا گرویدن به خروشچف بوده است. این اقتخار متعلق به طبقه کارگر ایران بوده و نه بورژوازی!
    آن‌ها از زمان صفویه که با مانوفاکتورهای بزرگ در کاشان و سپس اصفهان پا میگرفتند، هیچ‌وقت مترقی نبوده و به وظایف تاریخی خود در مقابل استعمار نایستادند و از خیانتی به خیانت دیگری دست یازیدند. ننگشان باد.
    Shoaleh

  7. با سپاس ازاحمد مزارعی عزیز به خاطر تلاش بی شائبه اش در جهت روشنگری و ترویج آرمان های انسانی. دو دوست عزیزی که انتقاداتی را مطرح کرده اند، بنابر این با تمام سازمان و شخصیت های مترقی امروز جهان، چون کاسترو و چاوز و گونتر گراس و… می بایست مخالف باشند که ازمواضع جهانی ج.ا.ا در مقابل آمریکا حمایت می کنند. بزرگترین خطردر حال حاضر تثبیت هژمونی آمریکا بر جهان است که در سال های اخیر خوشبختانه با چالش جدی روبرو شده است. از این رو مبارزات داخلی ما ایرانیان، می بایست بدون تضعیف مواضع منطقه ای و جهانی کشورمان در مقابل آمریکا واسرائیل صورت پذیرد.تلفیق این دو کار ساده ای نیست. وگرنه جورج سوروس هم متحد ما خواهد شد. آن گونه که در ونزوئلا ، هنگ کنگ و یا به گونه ای دیگر در اوکرایین شاهد آن هستیم.

  8. با پیروزی انقلاب اسلامی (همان “انقلاب شکوهمند” احمد مزارعی”) در ایران به رهبری ژنرال هایزر آمریکایی‌، آمریکا متوجه و مطمئن شد که پشت جبهه‌ “قدرتمندی” را در جهت سیاستگذاری‌های آینده ناتو در خاورمیانه و آسیا مرکزی سر و سامان داده است. رژیم دست نشانده حاکم بر ایران دست در دست کارفرما یان غربی‌اش در مدت بیش از ۳ دهه خدمات شایان توجه ایی به آمریکا و اسرائیل در قالب شعار “نبرد با آمریکا” کرده است که از شمارش خارج است. در واقع اسلام گرایان حاکم بر ایران خارج از آنچه محافل امپریالیستی دیکته می‌‌کنند نه قادر به سیاستگذاری هستند و نه میتوانند موضع گیری کنند ما شاهد بودیم که رژیم آمریکایی‌ ایران، هیت حاکمه دست نشانده ناتو در ترکیه و شیخ‌های عرب در همکاری با آمریکا قصد تجزیه عراق را داشتند، اما نشد که نشد!! جنگ استعماری ۸ ساله بین عراق و ایران هم مفتضح تر و افشا شده تر از این حرفها بوده و هست که بتوان مواضع خرده بورژوا‌های ناسیونالیست را بعد از بیش از ۲ دهه در مورد آن باز تکثیر کرد – ناسیونالیست هایی که قلبشان همچنان در دوران نورانی و طلایی امام خمینی “ضدّ امپریالیسم شان” می‌‌طپد. اما من خبر بدی برای آنها دارم، غرب و آمریکا به دلیل تو سری‌هایی‌ که از روسیه و تا حدودی از چین دریافت کرده‌اند مجبور به عقب نشینی هایی شده اند و مزدوران محلی و منطقه‌ای آنها بدون سر پرست شده اند، نامه محرمانه خامنه‌ای به اوباما یک نمونه از آن است!!

  9. با درود فراوان شعله
    ممنون از توضیحات مفیدتان ، به باور من جمهوری اسلامی تغییر نکرده وهمان بوده که هست ، جمهوری بازاریان مسلمان که میان قرون وسطی وعصر جدید در نوسان است ، از انسو نیروهای تازه ای برای به چالش گرفتن آن به میدان آمده اگر چه ضعیف اما روبه رشد اند ، جنبشی که امروز در ایران پا میگیرد ، روی پای خود ونه همچون گذشته که امید اردوگاهی داشت، اساسا جنبش سالهای 20 از درون نجوشیده بود بلکه در سایه حضور متفقین پاگرفت وبا رفتن آنها هم افتاد مگر کودتاچیان چند نفر بودند ؟ آنروز مردم در صحنه نبودند ، امروز همه در صحنه وبا در نظر گرفتن معادلات داخلی وجهانی ووجود استعمارگران در منطقه مبارزه میکنند، جنبش کنونی درایران ومنطقه جنبش واقعی ،فکور ،ضعیف ولی واقعی است ، بهمین دلیل هم آمریکا در باتلاق مانده است وآینده اسرائیل هم تیره وتار است، اوضاع جهانی هم همینطور است ، در ایران بانک جهانی و../ مشکل قدرت بگیرند زیرا خونخواهان دهها هزار اعدامی ویکصد سال مبارزه در انبانشان، حضور دارند.
    حرف شما درست است که کشورهای منطقه زیر سلطه ایران در نمیآیند وایران هم چنین سیاستی نه دنبال میکند ونه میتواند خود را بر آنها تحمیل کند، تجربیات ملت عراق یمن سوریه فلسطین بحرین که وامصیبتا از 1953 که حزب کمونیست تشکیل داده اند لا ینقطع مبارزه اشان ادامه دارد بخشی از بنمایه آن متعلق به توده ایهائی است که در بنادر تبعیدی بودند و بعد از کودتا به بحرین رفته وبدنه جنبش دموکراتیک را تقویت کردند ، خلاصه روشنفکران کشورهای عربی برای مبارزات ضد استعماری ایران ومقابله آن با استعمار ارزش زیادی قائلند وبسیار درست است، ولی در عین حال خود دارای شخصیت وتجربیا تاریخی خود هستند وتن به استعمار ایران ویا هیچ کشوری نمیدهند من باور دارم مجموعه تجربیات منطقه معادله تازه وخوبی در بر خواهد داشت ، والبته نباید جنبش جهانی ضد سرمایه داری را با داشتن تجربه دوره سوسیا لیستی دست کم گرفت وبرای نمونه بریکس عکس العمل همان است .
    جمهوری اسلامی از ابتدا سیاستی دوگانه داشته واکنون هم دارد ولی من وجه غالب شیوه تولیدی در ایران را خورده بورژوازی میبینم ودر کنار آن مبارزات رو به رشد کارگران زنان روشنفکران ووجود نیروهای پراکنده چپ در درون ، مانع از بلعیده شدن ایران بتوسط بانک جهانی خواهد شد.
    آلتر ناتیو واقعی در مقابل نظام سرمایه داری سوسیالیسم است ولی برای برقراری سوسیالیسم نیاز به ابزارهای خودش یعنی اتحاد طبقاتی کارگران وزحمتکشان واز همه مهمتر حزب کمونیست است که در حال حاضر وجود ندارد ویک وقت خدای نخواسته نباید فکر کرد که میشود در خارج حزب کمونیست تشکیل داد. ولی در داخل سو سو هائی در افق دیده میشود باید آنرا تقویت کرد.

  10. تکمیلی:
    در اینکه کشور ایران در مجموع یعنی مردم در صحنه و با دانایی خود که طبقه حاکمه کنونی را مجبور به ماندن در خط ضد امپریالیستی قرارداده است شکی نداریم.
    ولی آیا این برای شما چنین سیاست شناسان جهانی روشن نیست که طبقه حاکمه ایران راه جدیدی از طریق بانکهای خصوصی ایران و شرکت در بازار بورس بین المللی… را برای رفتن انتخاب کرده است؛
    که نیروی اقتصاد، عمل کننده در این بانکها میباشد و بخصوص سیاست بدون پشتوانه مردمی از عهده چنین بانک هایی در هیچ نقطه‌ای از جهان تا کنون بر نیامده و نخواهد آمد بجز انقلابی سوسیالیستی.
    بزودی شاهد تکامل در یونان خواهیم بود؛
    جمهوری سرمایه داری ایران بخوبی میداند و تاکنون مراعات کرده است که هرگونه همرهی با استعمار کهن و بخصوص استعمار امپریالیسم آمریکا، از هر سمی برایش مهلک تر است.
    شعله

  11. خطاب به نویسنده مقاله و آقای مزارعی:
    در اینکه بی بی سی و ویس آو آمریکا در پی چه چیزی هستند، را در ترازنامه عملیات ۳۰۰ ساله استعمار کهن و فرزند خلفش آمریکا زاده اروپا که نامبرده اید، میتوان مشاهده کرد.
    این اعمال سبب نه تنها پاکسازی قومی در آمریکای شمالی(سرخ پوستان)، در استرالیا و زلاند نو شد بلکه باعث از بین بردن تمدن و فرهنگ ساکنین بومی این کشورها مانند «آوواراجی»… بوده است. نتیجه آن‌ها بر هر کودکی اکنون روشن است.
    در اینکه این ابر رسانه‌ها با نامهای مختلف و مخلوطی که انتخاب میکنند، چگونه عمل مینمایند آنهم باید برای اکثریت ایرانی‌ها مانند مرگ خانم« ندا» در حال جان دادن(زنده) در اروپا و دیگر کشورهای جهان پخش میکردند و سردر آوردن «دوست پسرش» در اسراییل، کاملاً عیان است.
    اصولاً استعمار چنین بوده و چنین خواهد ماند و اگر غیر از این باشد، استعمار نیست که اکنون بانظامی امپریالیستی و شکل استعمار نوین، بدان ادامه می دهد.
    ولی شما در مورد حکومت ایران زیاده روی میکنید. حکومت ایران پس از طرد و خانه نشین کردن منتظری کلاً تغییر خط داد و از مردمی(لااقل از پستیبانی ۷۰ درصدی مردم ایران که برخوردار بود، پس از پاکسازی زندانها از زندانیان سیاسی ۱۰ سال پس از انقلاب و همان اواخر جنگ شروع به تخریب نهاده و به ضد مردمی تبدیل شد.

    چنانچه شما هم حق داشته باشید و جمهوری سرمایه داری اسلامی ایران قادر گردد تمام منطقه را به تسلط خود در آورد(که چیزی محال است، زیرا این مردمی که در منطقه عمل کننده بوده و مادر تمام عملیات میباشند، اگر استعمار غربی را از گرده خود پایین بیاورد، هرگز استعمار جدیدی را، چه غربی و چه شرقی و پرواضح است ایرانی، هرچند که بقچه ای بر سر و بازبان وی(عربی شکسته) سخن گوید، پذیرا نخواهد شد)؛
    و باز هم ناصر ها و بن بنلا ها و فلسطینی های این چنینی دست بتقابل و همانطوریکه یعقوب لیث هم قسم خورد با نان و پیاز و نمک خواهد ساخت(به فلسطین نگاه کنید در جهنم موجود، با زاد ولد و کثرت خود در بدترین شرایط در سراسر جهان، مقاومتش روبه رشد است. درخت دیدن مانع از دیدن جنگل نگردد منظور از درخت کمکهای ایران است.) و این خلافت استعماری را بزیر خواهد کشید، اینبار هم این استثمار کنندگان را بزیر میکشند که خیلی راحت تراز استعمار کهن و نوین با «سه اهرم بانک جهانی، صندوق پول و سازمان تجارت جهانی» خون نتنها ایرانیان بلکه تمام زحمتکشان دنیا را میمکند، را بزیر خواهند کشید.
    شکست امپریالیستها در فلسطین بزرگ و در تمام جنگ‌های آزادی بخش، نتیجه نیروهای عمل کننده از خارج از منطقه نیست؛
    همانطور که ظفار(یمن شمالی؟) توانست آنقدر از سربازان ایرانی کشته و پشته روانه قبرستانهای شهر شیراز نماید که شاه را تا پایه فرار، پایین کشید!
    مردم این منطقه هستند که نیروبخش تمام مقاومت‌ها هستند و نه سرمایه داری بانکهای دهساله خصوصی ایرانی که در ایران تمام سرنخ های تجاری صنعتی و بزودی حکومتی را ببرکت سه ابر اهرم نامبرده جهانی، بدست میگیرند.
    (به مقاله آقای پرویز صداقت رجوع کنید)
    حتی گاهی این شکوه ها با اشک هایی از چشمان رهبریت اینجا و آنجا بچشم میخورد. سرمایه داری ایران هم مانند تمام نظام های سرمایه داری از غرب گرفته تا شرق، از ام.آمریکا تا چین، خود قاتلین خود هستند و آنهم تولید سرریز تولید برای ثابت نگه داشتن نمو رشد نرخ سود که در نظام سرمایه داری فراری از آن میسر نیست.
    هیچ نسخه درمانی برای آنان موجود نبوده و نخواهد بود بجز زدودن نظام سرمایه داری و استثمار انسان از انسان.
    رفیق عزیز آقای مزارعی ما از شما بیش از این‌ها انتظار داشتیم.
    شعله

  12. آمریکا حسن نیت دارد ،” بر منکرش لعنت”
    با پیروزی انقلاب شکوهمند بهمن ، آمریکائیها متوجه شدند که از این پس “مسجد جای خرابکاری نیست” بنا به کتابی که با نام “اسرار وخفایا حرب العراقیه الایرانیه” بتوسط حامد الحمدانی تاریخ نویس ، وعضو سابق حزب کمونیست عراق منتشر شده است دولت آمریکا متوجه شد که انقلاب تازه ایران ، تن به سازش با استعمار نخواهد داد ، لذا رامسفلد که آنزمان معاون پنتاگون بود به عراق فرستاد تا حسن البکر را تشویق به جنگ با ایران کند ، خوزستان را جدا کنند ودولتی پوشالی سر کار آورده ونفت آنرا بالمناصفه تقسیم کنند وعراق جای ایران زمان شاه را بگیرد ، البکر قبول نکرد ، رامسفلد به صدام معاون بکر مراجعه کرده وبا وی موضوع را در میان نهاد ، صدام موافقت کرد وبکر را با زور خانه نشین نمود وموج گسترده ای از اعدام مخالفان به راه انداخت تا نفس کشی نباشد که مخالفت کند، اکثریت مطلق مردم عراق پشتیبان انقلاب ایران بودند ، چند سال بعد که جنگ اجبارا ادامه پیدا کرد ، عده ای از افسران عراقی تصمیم به کشتن صدام با کمک ایران گرفتند ، عبدالامیر رکابی (اکنون رئیس جبهه ملی عراق، چندی پیش در مقاله ای ما وقع را نوشت) از طرف آنها محرمانه به ایران رفت وبا منتظری دیدار کرد وقرارهائی گذاشتند، در بازگشت از ایران دستگیر شد و… ، جنگ با حمایت آمریکا آغاز شد دولتی که در ایران سر کار امده بود علیرغم همه ضعفها مقاومت کرد همین جبهه ای که امروز بر ضد سوریه لبنان فلسطین ایران وعراق میجنگند آنروز متحدانه وبا کمک همه جبهه سرمایه داری جهانی بر علیه ایران وارد جنگ شدند،همه حکام فاسد کشورهای مذکور قبل از این همه از دستبوسان شاه بودند وکسی هم از شیعه وسنی حرفی نمیزد، ملت رنجدیده ایران وارسته از استعمار 300 ساله به دفاع برخاست جنگ برای از میان برداشتن ایران به عنوان یک کشور مستقل بود ، نیروهای چپ موضعگیری درستی نسبت به جنگ نداشتند والبته طبیعی بود چون یا از خارج آمده بودند ویا از زندان آزاد شده بودند ، درحالی که جنگ گسترده جهانی ایران را تهدید به نابودی میکرد وهدفش سرکوب انقلاب بود ما چپها مینوشتیم جنگ ادامه سیاست است وبورژوازی حاکم برای منافعش میجنگد، کلمات وجملات جسته گریخته ای را از لا بلای کتابهای مارکسیستی در میآوردیم که بتواند مصلحت طلبی وفرار ما از واقعیت را توجیه کند ،بعضی سازمانها نیرو به جبهه فرستادند ولی “چراغشان در ان خاک نمیسوخت” به اروپا تشریف فرما شدند، واین در حالی بور که موکلین ما که همان زحمتکشان بودند با تمام وجودشان از انقلاب ووطنشان در برابر جبهه تجاوز جهانی آمریکا ونوکرانش در منطقه ، حمایت میکردند ، ملت رنجدیده ایران همانندهزاران جویبار بهاری از سراسر شهر وروستاهای ایران ، تبدیل به سیل خروشانی ، بسوی جبهه ها سرازیر میشدند . رفسنجانی در مقطعی ای با قراری محرمانه از آمریکائیها اسلحه خرید وتوافق دران قرار داد این بود که آمریکا مانعی برای ایران در بازار جهانی برای خرید اسلحه ایجاد نکند ، اما آمریکائیها طبق معمول قرار را نقض کرده و اولین عکس العمل ایران به قتل رساندن هفت نفر از ماموران عالیرتبه سی آی ا ، در لبنان بود ودر ادامه دهها آمریکا گروگان گرفته شده وبقتل رسیدند، خیابانهای بیروت شکارگاه آمریکائیها شده بود ،تری وایت را نکشتند که معامله خوبی انجام دهند، و درنهایت حمله انفجاری به مرکز نیروی دریائی آمریکا در بیروت بود که نزدیک به چهار صد نفرشان کشته شدند (1)، فرانسویها نیز بی نصیب نمانده و200 کشته دادند ، واین جنگی است که تا به امروز ادامه پیدا کرده ، ودامنه آن به سوریه ، لبنان ، عراق ، یمن واکراین کشیده شده است وطلایع پیروزی آن امروز شاهد بودیم ، این توافقنامه به این علت امضا شد که ارتش اکراین در استانه فروپاشی قرار گرفته بود، واروپای نیمه ور شکسته طاقت ور شکستگی نه فقط ارتش فاشیستی اکراین را نداشت ، بلکه همه اکراین در استانه خراب شدن بر سر اروپا بود .
    نه روسیه ، نه ایران ، نه سوریه یا عراق ویمن وسایر مقاومتهای منطقه نه عجله دارند ونه کم وکسری ،زیرا هم منطقه وهم آینده از آن آنها میباشد ، ، سرزنده تر وامیدوارتر به پیش میتازند، داعش زیر ضربات ستمکشان عراقی در حال لت وپار شدن است ، آمریکا از سر درماندگی ، هذیان میگوید که میخواهد نیروی زمینی به عراق بیاورد ، وجعفری وزیر خارجه عراق فورا به خزعبلات اباما پاسخ دندان شکنی داد که “مارا به خیر تو امید نیست شر مرسان” ، مثل اینکه فرار “مشعشعانه” سال 2008 را فراموش کرده است ،ملل خاور میانه در ابتدای کار خود وکم کمک دارد طعم پیروزی را میچشد ، اما روزهای سیاهی در انتظار مولود “ولد الزنای” نظام سرمایه داری ، یعنی اسرائیل است ، در روزهای گذشته پیش روی های ارتش عربی سوریه خواب را از سر فاشیستهای اسرائیل ربوده است.
    (1) راننده ای که از طرف حزب الله لبنان، مرکز نیروی دریائی آمریکا را در بیروت منفجر کرد ، یک دختر داشت که نگرانش بود ، قذافی سر پرستی دخترش را بعهده گرفته ودر کاخ خود وی را بزرگ کرد، حمله هواپیماهای امریکائیها درسال 1996 ، به منزل قذافی برای کشتن همان دختر بود . دقیقا معلوم نشد که وی به قتل رسیده ویا اینکه هنوز زنده است ؟.

Comments are closed.