آثار و اندیشه های مارکسیستی لنینیستی عمدتا توسط چه کسانی در ایران پخش گردید ؟

نوشته بیژن پویا

21/11/93

در 19 بهمن 1349 حرکتی بسیار شجاعانه و ستایش برانگیز در حمله به پاسگاه سیاهکل از طرف گروهی رزمنده انقلابی جان بر کف صورت گرفت .. در روز ها و هفته ها و ماه های بعد هم چندین عملیات مسلحانه بطور پراکنده از طرف سازمان چریک های فدایی خلق ( سچفخا ) انجام گرفت که در شرایط تیره و تار و رکود در جنبش سیاسی آنزمان موجی از ستایش و تحسین در میان بخش مهمی از دانشجویان و جوانان برانگیخت و روحیه مقاومت و اعتراض را در میان آنان بالا برد ..

این حرکت پیام نه را هم به رژیم شاه رسانید که مدام ادعا می کرد که ایران ” جزیره ثبات و آرامش ” است ، و مطلقیت رژیم را برای مدت کوتاهی بچالش گرفت .. اما آنچه که قرائن و شواهد تاریخی نشان می دهد اینست که این عملیات قهرمانانه در فضای خاموش توده های خلق انجام گرفت و انفعال سیاسی توده ها همچنان ادامه یافت .. علاوه بر این ، عملیات قهرمانانه سچفخا با واکنش سریع و متقابل کماندو های ” ضد تروریستی ” ساواک روبرو گشت و شمار زیادی از این بهترین فرزندان خلق در درگیری های خونین بدرجه شهادت نائل شدند ..

باز هم قرائن و شواهد تاریخی حاکی از آنست که که بسیاری از کمونیست های داخل ایران با حداقل دانش سیاسی ناچیز خود و همچنین بسیاری از کمونیست های خارج از کشور با انبوهی از اطلاعات سیاسی و تئوریک نسبی خود در آنزمان ، ضمن ستایش از شجاعت و از خود گذشتگی این قهرمانان ، تئوری و برنامه سچفخا را مورد نقد علمی و مارکسیستی قرار دادند و بنوبه خود نقش برجسته و ارزشمندی در رشد و اعتلای مارکسیسم لنینیسم در ایران ایفا نمودند که درود بر همگی آنها باد ..

واقعیت آنست که در ایران قبل از انقلاب ، اختناق مطلقه فاشیستی وابسته به امپریالیسم بر ایران حاکم بوده و فضای فکری کاملا بسته و تنگ قبرستانی بر زندگی همه مردم ایران حکمفرما بوده است .. تحت چنین شرایطی ، امکان رشد فکری و سیاسی برای جوانان بسیار محدود بوده است .. بویژه آنکه بعد از یورش سرکوبگرانه متقابل رژیم به قهرمانان سچفخا ، اختناق و بگیر و به بند ها بصورت تصاعدی بالا رفت .. کار بجایی رسید که اگر تا قبل از واقعه سیاهکل مجازات خواندن یک کتاب یکسال محکومیت بود ، این محکومیت در سال های بعدی به 5 تا 15 سال ارتقا یافت .. در چنین فضای بسیار تنگ و مضاعف مبارزه با ” تروریسم ” از طرف پلیس ساواک ، ضربات هولناکی به کلیت جنبش چپ ایران از جمله گروه های زیر زمینی مارکسیستی لنینیستی ایران وارد آمد که تا آنزمان سابقه نداشت ..

اما در نتیجه انقلاب 57 ایران و بازگشت گروه های مارکسیستی خارج از کشور به داخل ایران ، مارکسیست های ایرانی که که بداخل کشور باز گشته بودند توانستند ظرف حدودا 3 سال بطرز درخشانی که تا آنزمان سابقه نداشت حجم عظیمی از ادبیات مارکسیستی را به داخل ایران منتقل سازند .. آمار فروش کتب عموما و فروش کتب مارکسیستی خصوصا به بالا ترین سطح خود تا آنزمان رسید و این رویداد مانند توپ در دنیا پیچید .. جوانان داخل ایران با شور و شوق وصف نشدنی از این آثار و نشریات استقبال فراوان کردند .. بحث های فراوان در کوچه و خیابان های تهران و شهرستان ها پیرامون اندیشه های نوین کمونیستی از مارکس گرفته تا رفیق مائو تسه دون در میان جویندگان شیقته حقیقت وزیدن گرفت ..انتقال اینهمه ادبیات مارکسیستی لنینیستی علیرغم همه کمبود ها و کاستی ها بداخل جامعه ایران عمدتا توسط روشنفکران چپ و مارکسیست خارج از کشور انجام گرفته بود .. این روشنفکران عمدتا همان روشنفکرانی بودند که منتقد تئوری و برنامه سچفخا در سال های اختناق شاهنشاهی 50 – 49 بودند ..

واقعیت آنست که اکثریت قریب باتفاق رهبران و تحلیل گران سچفخا از آغاز تا کنون گروه های مارکسیست لنینیست را به افراد و گروه های ” حراف ” ، ” وراج ” ، و ” فاقد هر گونه عمل و اقدام انقلابی ” متهم کرده اند .. اما قرائن و شواهد تاریخی نشان میدهد که چنین اتهامی بدین گونه کاملا بی اساس است ..

گروه های مارکسیستی لنینیستی که از خارج آمده بودند توانستند همراه با گروه های مارکسیستی لنینیستی که در سال های اختناق مبارزه زیر زمینی کرده بودند ، و همچنین همراه با جوانان تازه آشنا به مارکسیسم لنینیسم علیرغم مدت کوتاهی که از عمر آزادی می گذشت ، همچنانکه در بالا ذکر گردید حجم عظیمی از ادبیات مارکسیستی و اندیشه های جدید کمونیستی را سیل آسا در میان جوانان اشاعه دهند .. بطوریکه موجب هراس و وحشت خمینی و حامیان امپریالیست و صهیونیستش گردید .. خمینی بعربده جویی افتاد که این کتاب ها ضاله هستند .. این کتاب ها را بسوزانید ..

سرانجام شمار عظیمی از ناقلین و پیام آوران مارکسیست لنینیست توسط مزدوران خمینی دستگیر و زندانی شدند و یا تیرباران گشتند ..

بدیهی است که مارکسیست لنینیست های ایران هم مانند قهرمانان سچفخای 50 – 49 قابل نقد علمی و مارکسیستی هستند ..آنها هم خطا های فراوان داشتند و علیرغم تلاش های فداکارانه و انقلابی خود نتوانستند از آن فرصت دست و پا شکسته و کوتاه سه ساله ناشی از انقلاب استفاده بهینه را در خدمت به خلق و پیشبرد انقلاب بعمل آورند و امر دمکراسی پایدار را به پیش برند .. این مسئله می تواند جداگانه و مفصلا بررسی گردد ..

اما فارغ از همه این مسائل بیاد داشته باشیم که مارکسیسم لنینیسم ، تئوری علمی و پیچیده طبقه کارگر است و آماده سازی انقلاب خلق ایران مستلزم تحقق پیش زمینه تئوریک طولانی ، طاقت فرسا ، و به روز رسانیده شده مارکسیست لنینیست های ایران برای شرایط خاص جامعه ایران است..

این پروسه سخت و طولانی تئوریک توام با پراتیک خاص ایران باید صورت گیرد تا سرانجام تئوری انقلابی منسجم و خاص ایران و مبتنی بر آن ، برنامه انقلابی کمونیست های متشکل در حزب پرولتاریا تدوین یابد ..

بنابراین اینگونه نیست که از یک طرف صرف تشکیل چند خانه تیمی و چند عملیات مسلحانه در شرایط اختناق پلیسی و فاشیستی رژیم پهلوی را ” عمل ” نامید و از طرف دیگر اشاعه دادن ادبیات مارکسیستی لنینیستی و مبارزات سیاسی طولانی در ایجاد زمینه سازی تئوریک و سیاسی انقلاب را ” حرافی و وراجی و بی عملی

” نام نهاد ..

تا آنجائی که من میدانم مارکسیست لنینیست های ایران چه در داخل ایران و چه در خارج ایران به شجاعت و بی باکی ستایش برانگیز قهرمانان واقعه سیاهکل ارج فراوان نهادند .. اما اینکار را همراه با نقد مارکسیستی انجام دادند و در اینمورد از آثار آموزگاران بزرگ پرولتاریا بهره گرفتند که این امر یکی از درخشانترین تلاش های سیاسی آنها در دهه 50 است .. مارکسیست لنینیست های ایران همواره تشابه عملیات قهرمانی سچفخای ایران در سال 50 – 49 را با عملیات نارودنیک های نیمه دوم قرن 19 روسیه گوشزد می کردند و موضع لنین را مبنی بر ستایش عملیات قهرمانی نارودنیک ها از یک طرف ، و افشاء و محکوم کردن بیرحمانه برنامه و تاکتیک نارودنیک ها از طرف دیگر مشروحا توضیح می دادند ..

کسی که از گرامیداشت حماسه خونین سیاهکل پرهیز کند اصلا مارکسیست لنینیست نیست ..

و کسی هم که منتقدین صدیق و جان بر کف مارکسیست لنینیست های ایران نسبت به برنامه و تاکتیک های سچفخا ، مبارزات سخت و کمر شکن سیاسی آنها در شرایط اختناق پلیسی و فاشیستی رژیم پهلوی و تحمل شکنجه های طاقت فرسا و حبس های طویل المدت در دو رژیم اهریمنی شاه و خمینی را ” حرافی و وراجی و بی عملی ” بخواند ، نمی تواند از صداقت انقلابی طبقاتی پرولتاریا برخوردار باشد ..

بیائید بجای اینهمه پیله کردن و پاپیچ یکدیگر گشتن ، دست به دست یکدیگر نهیم و شاگردان خوبی برای مارکس ، انگلس ، لنین ، استالین و مائو تسه دون باشیم ..

بیائید پرچمی را که در دست حیدرخان عمواغلو ، دکتر تقی ارانی ، وارطان ، خسرو روزبه ، و تمام رهروان صدیق و جان بر کف مارکسیست لنینیست از هر گروه و سازمان و حزب در راستای استقلال ، آزادی ، عدالت اجتماعی و نهایتا سوسیالیسم بوده است همچنان برافراشته داریم …