» استالین- نوته «و کنفرانس امنیتی مونیخ

خسرو صدری

 

» استالین- نوته «و کنفرانس امنیتی مونیخ

کنفرانس امنیتی مونیخ امسال نیزچون سال پیش، تحت تاثیر وقایع اوکرایین قراردارد.بااین تفاوت که سال قبل درچنین روزهایی هنوزدولت قانونی یانوکوویچ به وسیله کودتایی که اخیرا اوباما هم به دخالت در انجام آن اعتراف کرد،سرنگون نشده بود و ماشین تبلیغ و تحریف سوداگران جهان در کنفرانس سال گذشته وظیفه زمینه سازی تحولات آتی اوکرایین را به دوش داشت. با آن که روسیه آن روز هاغایب بزرگ تحولات «میدان» در اوکرایین بود ، سران غرب با فرار به جلو ،شرکت در مراسم افتتاح المپیک زمستانی «سوچی » در روسیه را که پارسال ،دقیقا در روزی چون امروز(7 فوریه) برگزار شد ،تحریم کردند. زیرا نمی توانستند همزمان در کنار پوتین بنشینند و به توطئه در اوکرایین بپردازند. البته برای توجیه کارخود، شعارچهارفصل «حقوق بشر» را مطرح نموده و گروه «پوسی رایت» را دوباره علم کردند.وظیفه اصلی کنفرانس امسال مونیخ هم ظاهرا فشار به روسیه برای قطع کمک به شورشیان شرق اوکرایین است.

در سخنرانی و پاسخ به پرسش امروزسرگی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در کنفرانس مونیخ ، نکته مهمی وجود داشت که مایلم به آن اشاره کنم. ابتدا ولی نگاهی به خلاصه گفتار او:- غرب حامی کودتا در اوکرایین بود؛-غرب دولت اوکرایین را به جای تشویق به گفتگو با مخالفانش در شرق کشور، به حمله به این مناطق تشویق می کند. در جاهای دیگر ولی اگر یک اپوزیسیون طرفدار غرب پیداشد، به دولت آن ها فشار می آورند که به خواست این مخالفان توجه کند؛- الحاق کریمه به روسیه ، مطابق قوانین بین المللی و با رای قاطع مردم صورت گرفت. استقلال کوزووو را اماغرب بدون انجام انتخابات ، با وجود اخطار روسیه به رسمیت شناخت. وحدت همین آلمان هم بدون انتخابات صورت گرفت؛- می گویند که «ناتو» سازمانی مردمی است. پس یوگسلاوی و لیبی را برخلاف تصمیمات سازمان ملل چه کسانی بمباران کردند؟

و اما در بخش پاسخ به سوالات، لاوروف اشاره ای دارد به این واقعیت تاریخی که: «اتحاد شوروی پس از جنگ مخالف دوقسمت شدن آلمان بود». هنگام بیان این جمله صدای خنده هیستریک برخی حضار بلند شد. لاوروف هم گفت که: «شما هم وقتی صحبت می کردید من خنده ام می گرفت. ولی توان کنترل خودم را داشتم».

جریان از این قرار است که برخلاف دروغ های بسیاری از رسانه های غربی ، این نه شوروی بلکه آمریکایی ها و دولت «کنراد آدنائر»، متحد آن ها در آلمان بود که پیشنهادات مکرر اتحاد شوروی، برای یکپارچه ماندن آلمان ، معروف به Stalin-Noten یا «پیام های استالین»، را رد کردند. در این «پیام» های چهار گانه به تاریخ 10 مارس، 9 آوریل ، 24 مه و 23 اوت سال 1952 ، اتحاد شوروی پیشنهاد می کند که آلمان کشوری واحد و بی طرف بماند.اما آمریکایی ها با خوابی که برای اروپا درجنگ سرد و شرکت در پیمان های نظامی ضد شوروی دیده بودند، تمایلی به بیطرفی آلمان نداشتند. با این حال در این چند دهه، درپی میلیون ها بار نوحه سرایی»بی بی سی» و «سی ان ان» و رسانه های خود آلمان بر سر»دیوار برلین» ، حتی یک بارهم این ها به علت پدیدآمدن دیوار ، که همان رد پیشنهاد اتحاد شوروی است ، اشاره ای نکرده اند. عدم قبول » پیام های استالین» هرچند هنوز هم دربین روشنفکران سیاسی آلمان مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد ولی اکثریت مردم این کشور، از این حادثه مهم تاریخی شان بی اطلاعند.

 

کتاب «یک شانس بربادرفته»:

استالین -نوته 10 مارس 1952 و وحدت دوباره

نوشته تاریخ نگار آلمانی: رولف اشتاینیگر

خسرو صدری

 

 

 

 

1 دیدگاه برای «» استالین- نوته «و کنفرانس امنیتی مونیخ»

  1. این مقاله حقایق زیادی را از گذشته روشن مینماید.
    چیزی که آقای خسرو صدری از گفتنش خود داری مینماید، پیشنهاد و رهنمود هایی بود که استالین به بازماندگان حزب کمونیست آلمان، در مسکو در سال( ۱۹۴۵ یا ۴۶؟) پس از پیروزی تاریخی ارتش سرخ کرده بوده است:
    طبق کمینترن، استالین بدانان(موسسین KPD، یعنی کمونیست های آلمانی که در آنزمان ساکن مسکو بودند در هتل معروف وزارت خارجه) پند داده بود که در بخش آزاد شده آلمان، دست به تشکیل حکومتی نزده و بایستی در میان مردم با کار و کوشش خود آنچنان قلب آنان را بخود جلب کنند تا مردم خود، آنان را به نمایندگی انتخاب نمایند. (همانطوریکه حماس را فلسطینی ها در شرایط بسیار نامساعد تری و فرهنگ پیش از تاریخ که تنها نیرویی بود که بدون سازش برعلیه صهیونیسم جنگیده بود، انتخاب کردند.)
    استالین گفت:
    «دیکتاتور ها مانند هیتلر می آیند و میروند، آنکه می ماند خلق آلمان است»
    این جمله را در اوان حکومت اولبریشت، بصورت تابلو در مرزهای ورودی کشور آلمان شرقی نصب کرده بودند، که آهسته آهسته محو گردیدند.
    این جمله را در زیر عکس استالین چندی در کشور DDR سوسیالیستی آلمان شرق در زمان خراب کردن دیوار و یکماه پس از آن در تابلوهای ۱۵ مترمربعی تبلیغات نصب کرده بودند که در تلویزیون کانال ۳ آلمان آن را نشان دادند.
    در ثانی اولبریشت هم که از همان اوان (نیمه اول ۵۰)به دارو دسته رویزیونیست ها مشروطا پیوسته بود، که هونکر مسلحانه طبق خواست خروشچف از مسکو آمده و وی را عزل نمود، پس از تظاهرات کارگران در تابستان ۵۳ در برلین،‌ اولبریشت در باره آن چنین گفت:
    «مردم ما را نفهمیده اند»
    برتولت برشت در پرسش ناشر کتابش «زورکامپ» که حوادث از سقف فهمش پیچیده تر شده بود با نامه ای از برتولت برشت که در کنار ماکسیم گورکی مروف به شاعر کارگران جهان است، خیلی بچه گانه سوال کرده بود: مگر میشود که کارگرها بر علیه خودشان تظاهرات نمایند؟
    برتولت برشت هم قصیده ای سرود خطاب به آقای اولبریشت که تاریخی گردیده است:
    «آقای اولبریشت اگر خلق آلمان شرق شمارا نمیتواند بفهمد، وی را معزولabwählen و خلق دیگری را جهت حکومت انتخاب فرمایید».
    اینجاست که دم خروس نزد تمام روزیزیونیست پرستان بعد از قرباچف که دیگر بادی در بادبان مانند سالهای ۶۰ تا ۹۰ ندارند، از آن مانند جن از بسم الله فرار میکنند، آشکار میگردد.
    دیوار برلین را استالین نساخت و در زمان پاگیری باند خروشچفی ها برنامه اش را باتایید طبقه کارگر ولی بی‌خبر (جهت جلوگیری از چپاول مواد غذایی و پوشاک مردم شرق که صد ها برابر ارزان تراز غرب بود، صورت گرفت، بدین خاطر بود که کسی بجز تبلیغات جهت دار غرب که در باره فرار مردم در آن سالها غلو میکردند و از فرار مردم غرب آنهم عناصر مشهور و ثروتمند که به شرق فرار میکردند، حتی رئیس کل «امنیت آلمان غرب، ٰفرفاسونگ شوتس» بنام «دیتکه» را مسکوت میگذارند) بر خلاف اراده طبقه کارگر شوروی و آلمان شرق ریخته بودند.
    این ننگ به کارگران نه در شوروی و نه در آلمان شرق نمی چسبد!
    سپیده

    لایک

امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.