نابودی محیط زیست و فحشای گسترده دانشمندان در نظام کاپیتالیستی…

 

» … ولی الان برای تفکر هیچ وقت باقی نمانده است. حتی اگر بشریت تاثیرگذاری منفی به آب و هوا را بشدت کاهش دهد باز هم برخی نواحی هست که آن‌ها را ممکن نیست از محو شدن نجات داد. » ه

وقوع حوادث پیشبینی شده تا اواسط قرن 21 اجتناب‌ناپذیر است. متأسفانه باید اعتراف کرد که جزایر مالدیو محکوم به محو شدن و نجاتش میسر نیست. سرنوشت بقیه سرزمین ها هنوز به اعمال انسان بستگی دارد… «

چندی پیش در تلویزیون هلند یک فیلم مستند در باره چگونگی دستکاری افکار عمومی و بی اثر کردن هشدارهای دانشمندان متعهد در باره نابودی محیط زیست در 50 سال گذشته دیدم… شرکتهای چندملیتی هر بار که مقاله افشاگرانه مهمی در باره نابودی محیط زیست منتشر شده، فورا با اجیر کردن تعدادی از به اصطلاح دانشمندان به نوشتن مقالاتی مخالف می پردازند و به نوعی ثابت می کنند که افزایش گرمای کره زمین و تحولات جوی ربطی به نوع تولید و مصرف انسانها ندارد! یا اینکه این ارتباط را بطور قطعی نمی توان اثبات کرد!… پس روی آوردن به مصرف انرژی تمیز ضروری و مقرون به صرفه نیست!

در کتاب علم و اعتقاد ترجمه عباس باقری مصاحبه ای بین دو دانشمند نامدار فرانسوی آلبر ژاکار و ژاک لاکاریر هست که از شبکه فرهنگی رادیو سراسری فرانسه پخش شده است، ژاک لاکاریر از آلبر ژاکار می پرسد:
«شما در یکی از کتابهایتان، که تصور می کنم کتاب علم در مخاطره باشد، از مهندسی سخن می گوئید – من از این تامل بسیار لذت بردم – مهندسی که هوش خود را برای اصلاح امور فنی و بازده مالی موسسه ای، ماهیانه به آن موسسه کرایه می دهد، و می پرسید » آیا این مهندس از آن دختر خانمی که ناموس خود را به مشتری ناشناسی کرایه می دهد، که هیچ از او نمی داند، کمتر فحشا می کند؟ این جمله در غایت امر نیاز به تفحص ندارد. من این گفته را درست و دلیرانه می دانم و از خود می پرسم آیا اشخاص زیادی وجود دارند که بتوانند دامنه برد این جمله را در زمینه فحشای گسترده ای که زمانه ما بدنبال می آورد بسنجند. شما در باره ناسازگاری بین دانش … و اوضاع اجتماعی، که انسان را به بی قیدی در همه چیز و یا زیربار هر چیز رفتن وامیدارد، از سوی دیگر، چه نظری دارید؟

ژاکار: … من جهان پیرامون خود را دوست دارم. انسان این شاهکار طبیعت را دوست دارم. وقتی می بینم کار انسانیت دارد به کجا می کشد شگفت زده و در عین حال خشمگین می شوم… بیش از پیش به عصیان کشیده می شوم… ما با پذیرش رقابت و مسابقه، یعنی ضایع کردن آدمها یکی پس از دیگری، سرافکنده دچار فحشای گسترده هولناکی می شویم… وقتی می بینم برخی از همکاران عزیزم زندگانی خود را وقف موفقیت، وقف خدمتگذاری پافشارانه و کارساز در موسسه هایی می کنند که از هدفهای آنها ناآگاهند و نمی خواهند که آگاه باشند، دچار حیرت می شوم. اینان دیگر اشیائی بیش نیستند!» …

» آبه پی یر می گوید: تنها جنگی که باید کرد جنگ علیه فقر است. من شرم دارم از اینکه می بینم شهرداری پاریس با کسانی می جنگد که علیه فقر می جنگند!» …

«مدرسه چه نقشی دارد؟ نقش آموزش کامل مورچگان کارگر آینده، نیازمند و فرمانبردار، که باید در دستگاهی که جز پیاده ای بر صحنه شطرنج آن نخواهند بود جایی برای خود بیابند!… جامعه ای که شایستگی این نام را داشته باشد نباید پایه هایش بر آن چیزی نهاده باشد که قوانین طبیعی یا قانون جنگل نامیده می شود!… »

» ما در یکی از موفق ترین دمکراسی های جهان زندگی می کنیم، اما باید یادبگیریم در برابر اعمال ننگینی که در آن رخ می دهد واکنش نشان دهیم… فوری ترین کار یعنی انقلاب ضروری در سازمان اجتماعی را از یاد نبریم. چه بخواهیم چه نخواهیم، جهان انسانها دگرگون خواهد شد. بهتر آنست که این دگر گونی را هدایت کنیم نه آنکه منفعلانه تحمل کنیم.»
» هوشمند شدن بنایی است بی پایان… هوشمندی، طرح پرسش ها و هرگز قانع نشدن به پاسخ هاست!»…

کاپیتالیسم بر محور قوانین مقدس به اصطلاح اقتصاد آزاد، بازار آزاد، رقابت آزاد… و کسب حداکثرسود ممکن در کوتاهترین زمان ممکن می چرخد. به همین دلیل مخالف هر گونه دخالت دولتی و اجتماعی در تنظیم قوانین «بازار آزاد» هستند! درست مثل بنیادگرایان مذهبی شک و پرسش درباره معجزات «بازار آزاد» و نظام کاپیتالیستی در عمل ممنوع و موجب کفر و ذلالت می شود!
در جوامعی که برای تمامی کشورهای دیگر درس آزادی اندیشه و بیان می دهند، چگونه می توان این وضعیت را توجیه کرد؟

پرستندگان نظام کاپیتالیستی ایمان دارند که در این نظام قانون جنگل خودبخود عادلانه ترین راه را پیدا می کند!… و عدالت با «دست نامرئی بازار آزاد» به بهترین نحو اجرا می شود!… بی جهت نیست که در عدالت کاپیتالیستی 85 نفر بیش از نصف جمعیت کره زمین ثروت دارد! این ثروت بی کران مشتی جهانخوار علاوه بر استثمار بی رحمانه انسانهای زحمتکش… بر استثمار و غارت هرچه بیشتر طبیعت نیز استوار است!… همه اینها به میمنت تقدس قوانین » بازار آزاد و مالکیت خصوصی » فراهم شده است.
بیش از هفت سال است که بحران اقتصادی جهانی ادامه دارد و زندگی میلیاردها انسان را نابود کرده است ولی هنوز در سانه های حاکم هیچ کس جرئت زیر سئوال بردن سیستم حاکم را نکرده است!… راه حلها را نه در بیرون سیستم که باید در درون سیستم جستجو کرد!… عدالت کاپیتالیستی بیش از دو میلیارد انسان را به درآمدی کمتر از دو دلار در روز محکوم کرده است! و شکاف طبقاتی بین فقرا و ثروتمندان هر روز بیشتر می شود!

فقر بالاترین درجه بی عدالتی و درد و شکنجه دائمی است! قربانیانی که در نظام کاپیتالستی مجرم، مسئول فقر خود و اجتماع… شناخته می شوند!

سوسیالیزم و محیط زیست

در سوسیالیسم مارکس، انسانی که از خودبیگانه نیست، بر خلاف کاپیتالیسم بر طبیعت حکومت نمی کند، بلکه با آن یکی می شود!…
مارکس می نویسد: «… کمونیسم بعنوان طبیعت گرایی کمال یافته همان انسان گرایی است و بعنوان انسان گرایی کمال یافته همان طبیعت گرایی است. کمونیسم راه حل واقعی تخاصم میان انسان و طبیعت میان انسان با انسان است. کمونیسم راه حل واعقی تناقض میان وجود و ذات، میان واقعیت یافتن و اثبات وجود خود، میان آزادی و ضرورت و میان فرد و نوع است. کمونیسم راه حل معمای تاریخ است و خود را بعنوان این راه حل می شناسد. »
ص 49 کتاب انسان از دیدگاه مارکس اثر اریک فروم ترجمه محمد راه رخشان

» سوسیالیسم از دیدگاه مارکس … اعتراضی است علیه بیگانگی انسان. آنطورکه آلدوس هاوکسلی می گوید: » ارکان اجتماعی ما در قلمرو اقتصاد، اجتماع و بین الملل و … بر اساس بی عاطفگی سازمان یافته بیش از حدی» استوار است. سوسیالیسم مارکس اعتراضی است علیه این بی عاطفگی، علیه استثمار انسان توسط انسان و علیه موقعیت استثمار گرانه اش در برابر طبیعت، علیه به هرز بردن ثروت طبیعی و به قیمت تباهی قسمت اعظم انسان ها، و فراتر از اینها، به قیمت تباهی نسل های آینده. انسان غیربیگانه، انسانی است که بر طبیعت » حکومت نمی کند» . بلکه با آن یکی می گردد، انسانی که نسبت به اشیاء با طراوت و تاثیر پذیر است بگونه ای که اشیاء برایش زندگی می یابند.»
ص 80 کتاب انسان از دیدگاه مارکس اثر اریک فروم ترجمه محمد راه رخشان

» فرایند تاریخ، فرایندی است که در آن انسان خصوصیات ناب انسانی خویش را، قوای عشق ورزی و فهم خود را، تکامل می بخشد. هنگامی که انسانیت مطلق خویش را بکف آورد، می تواند به یگانگی از دست رفته اش با خود و با جهان بازگردد. … این به معنی یکی شدن انسان با خویشتن، با طبیعت و با انسان های دیگر است و بر این حقیقت استوار است که انسان در فرایند تاریخ خویشتن را متحقق می سازد. »
ص 81 کتاب انسان از دیدگاه مارکس اثر اریک فروم ترجمه محمد راه رخشان

در باره دانشمندانی مانند ژوزف روت بلات، رابرت اوپنهایمر… که به فحشای فکری تن ندادند در فرصت مناسب مقاله مفصلی خواهم نوشت… آنها به محض عدم همکاری برای تولید بمب اتمی و هیدروژنی از طرف سازمان سیا به جاسوسی کمونیستها متهم شدند!… و از شغل خود اخراج شدند!… درست در زمانیکه تئوری پایان ایدئولوژیها را در رسانه های » آزاد» برای جهانیان تبلیغ می کردند به کثیفترین و بزرگترین پاکسازی ایدئولوژیک تاریخی دست می زدند!

در سال 1950 بعداز جنگ دوم جهانی و شروع مکارتیسم در آمریکا و ارتش سری گلادیو در اروپا تحت رهبری سازمان سیا و ناتو… در جنگ با کمونیستها، فاشیستهای دیروزی به دوستان دوران جنگ سرد تبدیل شدند! فاشیسم تنها از نظر نظامی شکست خورد. در بعد ایدئولوژیک فورا مبارزه با کمونیسم را جایگزین فاشیسم کردند… لشگری از ایدئولوگها و فیلسوفان و دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی و … در بعد تئوریک در خدمت اربابان جهان پرچمدار مبارزه با هر ایده سوسیالیستی و مارکسیستی شدند… بی دلیل نیست که حتی ایرن کوری و شوهرش ژولیو کوری که برندگان جایزه نوبل و موسسین مرکز انرژی اتمی فرانسه بودند، بخاطر تمایلات کمونیستی از این مرکز اخراج شدند!…
در سال 1954 از عضویت ایرن کوری در انجمن شیمیدانان آمریکا به خاطر تمایلات کمونیستی جلوگیری شد…!

آیا در پاکسازی ایدئولوژیک بین اعمال رهبران بنیادگرای جمهوری اسلامی و رهبران بنیادگرای نئولیبرال آمریکای «متمدن و مهد آزادی» در برخورد با کمونیستها و اخراج آنها از دانشگاه ها… و جایگزاینی عناصر بی لیاقت به خاطر وابستگی ایدئولوژیکی کوچکترین فرقی مشاهده می کنید؟
در نهایت تاسف در نظام کاپیتالیستی همه چیز حتی طبیعت و انسان را به سطح کالای قابل فروش تنزل می دهند… بارها در تلویزیون دانشمندانی را می آورند که می گوید هر کس مرا کرایه کند چه برای ساختن بمب اتمی، چه زندان، چه بیمارستان من کارم را انجام می دهم! در نظام کاپیتالیستی کارمند خوب مهم نیست چقدر نابغه هست باید در مقابل کسانیکه نیروی جسمی یا ذهنی او را کرایه کرده اند، رل سرباز پیاده مطیع و بی اراده شطرنج زندگی را بازی کند تا «موفق» شود! برای تداوم سود مشتی شرکت چندملیتی وظیفه چنین دانشمندانی این است که با نوشتن مقالاتی شبه علمی احتمال مقاومت توده ها در برابر سیستم جنایتکار را تضعیف یا در حالت ایده آل نابود کنند! تا اربابان جهان به تجاوز بی مرز خود به انسان و طبیعت ادامه دهند!

او باید نبوغ خود را در خدمت کسانی بکار برد که طبیعت و انسان را نابود می کنند. نیروی ذهنی او را برای گمراه کردن توده ها از ریشه خطرات واقعی اجتماعی و محیط زیست کرایه کرده اند، پس مثل برده سربراه یا فاحشه ای که بدنش یا ذهنش را کرایه کرده اند… باید با تمام توان وظیفه خود را نسبت به کسیکه او را کرایه کرده است انجام دهد…!

در نظام کاپیتالیستی و حاکمیت قانون جنگل برای رقابت و کسب حداکثر سود ممکن کوچکترین امیدی به نجات طبیعت و بشریت نیست!

بقول آلبر ژاکار: » … باید یادبگیریم در برابر اعمال ننگینی که در این ( نظام ) رخ می دهد واکنش نشان دهیم… فوری ترین کار یعنی انقلاب ضروری در سازمان اجتماعی را از یاد نبریم. چه بخواهیم چه نخواهیم، جهان انسانها دگرگون خواهد شد. بهتر آنست که این دگر گونی را هدایت کنیم نه آنکه منفعلانه تحمل کنیم.»

نائومی کلاین می گوید:
زمانی باقی نمانده است، یا تغییر می دهی یا مورد تغییر واقع می شوی!
احمد پوری ( هلند ) 31 – 01 – 2015

وقت خدا حافطی با جزایر مالدیو رسیده. بعد نوبت کدام سرزمین است؟
http://persian.ruvr.ru/2015_01_18/282203855/