چرا کمونیست های ایران تا کنون نتوانسته اند قدرت سیاسی را بچنگ آورند ؟

بيژن پويا

نزدیک به 1.5 قرن است که کمونیست های ایران علیرغم مبارزات و جانفشانی های فوق العاده خود موفق نشده اند قدرت سیاسی در ایران را بچنگ آورند .. راز شکست های پی در پی آنها در چیست ؟

میدانیم که بلشویک های روسیه با تمام قوا به انقلاب مشروطه ایران کمک کردند .. به حزب کمونیست ایران کمک کردند .. در دوره ای بعد ، شرایط ناشی از جنگ جهانی دوم و ورود ارتش سرخ هم به ایران بوجود آمد و فضای مناسبی برای فعالیت گسترده کمونیست ها در ایران بوجود آمد .. حتی در دوران اختناق مطلقه قبرستانی پهلوی ها هم کمونیست های ایران مبارزات سختی را به پیش بردند .. در انقلاب 57 شرکت فعال و فداکارانه داشتند و از آرمان های انقلاب ( استقلال – آزادی – عدالت اجتماعی ) با تمام توان خود سرسختانه دفاع کردند و جان و هستی خودرا در این راه از دست دادند .. اما همه این فعالیت ها در دوره های مختلف توسط ضد انقلاب پهلوی و ضد انقلاب خمینی با حمایت کامل امپریالیسم و صهیونیسم سرکوب گردید ..پس چرا کمونیست های ایران هنوز هم حتی حزب کمونیست خودرا تشکیل نداده اند ؟

آیا صرفا بخاطر اینهمه اختناق های سریالی ساخته و پرداخته امپریالیسم بوده است ؟

آیا بخاطر وجود ریشه دار افیون مذهب در تار و پود بخش عظیمی از جامعه ایران بوده است ؟

آیا بخاطر تغییرات ساختاری در جابجایی طبقاتی نیرو های اجتماعی ایران بوده است ؟

واقعیت اینست که جواب به همه این سئوالات ، آری است ..

همه عوامل فوق موانع جدی بر سر تشکیل حزب کمونیست ایران بوده است .. اما هیچیک از آنها علت اصلی عدم موفقیت کمونیست های ایران نبوده است ..

می گویید چرا ؟

آخر مگر در روسیه قرن 20 – 19 و قبل از انقلاب اکتبر اختناق تزاری و استولیپینی نبوده است ؟

مگر مذهب و خرافات عجیب و غریب و از جمله پدیده راسپوتین در روسیه تزاری نبوده است ؟

مگر تمام امپریالیسم جهانی توطئه فراوان برای شکست انقلاب اکتبر راه اندازی نکرد ؟

همه عوامل فوق موانع جدی بر سر راه بلشویک ها بودند .. اما بلشویک ها بر همه آنها غلبه کردند و پیروز شدند ..

لابد در مورد چین هم می خواهید بگویید که در چین قرن 19 و 20 قبل از انقلاب ، شورش های دهقانی بسیار وسیع و سریالی بوده ست که کمونیست های چین با استفاده از این شورش ها بقدرت رسیدند .. ولی چنین شورش هایی در ایران نبوده است !!!

اما واقعیت اینست که در ایران چه در اواخر دوره قاجار ، چه در دوره پهلوی ها ، و چه در دوره حکومت پان اسلامیست ها ، اعتصابات کارگری بیکران و شورش های توده ای فراوان و همچنین ظزف یک قرن دو انقلاب مشروطه و 57 را داشته ایم و کمونیست ها در هر دو انقلاب حضور فعال هم داشته اند .. ولی باز هم کمونیست های ایران نتوانستند با استفاده از اینهمه مبارزه طبقاتی وسیع و گسترده خلق به قدرت سیاسی دست یابند ..

باز هم لابد می خواهید بگویید که در ایران ضد انقلاب پهلوی و ضد انقلاب جمهوری اسلامی پول نفت سرشاری در قبضه داشتند و توانستند بکمک این درآمد سرشار کشور را اداره کنند و همین عامل مانعی جدی بر سر موفقیت کمونیست ها بوده است ..

البته درست است .. این عامل تاثیر جدی داشته است ..

اما مگر در روسیه قرن 20 – 19 و قبل از انقلاب اکتبر منابع سرشار افتصادی نبوده است ؟به دنبال رفورم ارضی الکساندر تزار روسیه در نیمه دوم قرن 19 مناسبات سرمایه داری تا قرن 20 و قبل از انقلاب اکتبر بسیار گسترش یافت و بخشی از انقلاب صنعتی روسیه در همین فاصله زمانی قرن 20 – 19 صورت گرفت که پیش نیاز بقیه انقلاب صنعتی
تحت رهبری رفیق استالین بود .. بدون شک درآمد بسیار هنگفتی در چنگ رژیم تزاری بوده است و توانسته است کشور پهناور روسیه را بنوعی اداره کند .. با وجود همه اینها باز هم بلشویک ها توانستند از سد این درآمد عبور کنند و بر امواج اعتصابات کارگری روسیه ( که آنهم فقط در دو منطقه مسکو و سن پطرزبورگ ) سوار شوند و سرانجام به پیروزی برسند ..

اما در ایران چه شد ؟

در ایران علیرغم پول سرشار نفت ، بحران های اقتصادی بدنبال جنگ جهانی اول ، جنگ جهانی دوم و بحران های دوره ای ( که گفتنش مثنوی 70 من است ) در ایران بوده است .. اما باز هم کمونیست ها ی ایران نتوانستند سوار بر جنبش های توده ای شوند و به پیروزی برسند ..

پس راز اینهمه شکست پی در پی کمونیست ها در ایران چیست ؟

این راز را باید در داخل خود جنبش کمونیستی ایران جستجو کرد .. اسناد و شواهد تاریخی نشان می دهد که کمونیست های ایران از انقلاب چین ، انقلاب روسیه و انقلاب کوبا الگوبرداری کرده اند .. از کشور های سوسیالیستی دنباله روی کرده اند .. ارتباط تنگاتنگ با توده ها نداشته اند .. و بالاخره احزاب و سازمان های کمونیستی ایران هرگز بر پایه سانترالیسم دموکراتیک رفیق مائو تسه دون بنا نشده اند …بدیهی است که اعتراف به این اشتباهات جدی و مزمن می تواند تضمین کننده نصف پیروزی های آینده کمونیست های ایران محسوب شود …

10 Comments

  1. مطمئن هستم، که همین شعله خانم نمی تواند اشکال تئوریک شعار «لغو کار مزدی» را توضیح بدهد. اگر آدم مخالف خط مشی گروه و یا سازمانی باشد، قاعدتا می بایست شناختی از اشکالات آن جریان را داشته باشد. همینجوری کیلویی، که نمی شود فالانژوار فریاد مرگ بر، درود بر را سر بدهیم!
    شعله و دوستانش اگر اهل کاوش در مسائل تئوریک می بودند، امروزه دنباله روی از حزب توده و توفان را کنار گذارده بودند. و اگر کسی تا این اندازه توانسته باشد به درکی از تئوری برسد، چندان هم برایش مشکل نخواهد بود، که فوتی بگویی «ف»، بتواند بقیه اش را بگوید. اما هزار بار هم برای شعله تعریف کنی، که گیر تئوریک منصور حکمت در کجاست، نه چیزی می فهمد، نه می خواهد بفهمد. بهتر می داند به هرکسی برخورد، او را به منصور حکمت بچسباند و شعار بدهد! اصولا توده ایها همیشه همینگونه بوده اند: چند تا از رهبرانشان از دور دستی بر آتش داشته و چیزهایی را از بر کرده بودند، که برای جوانان تازه گرویده به جنبش چپ، می توانستند «آگاه و کادر تئوریک» به شمار بیایند. بقیۀ جوجه توده ایها هم فقط به درد تظاهرات و هورا کشیدن می خوردند. امروز هم همان جوجه توده ایهای قدیمی هنوز در همان فاز مانده اند و منتظرند یکی از «بالایی ها» بیاید و بهشان «رهنمود» بدهد.

  2. این شعله کوچولو که امیدوارم همان “سپیده” یا “سبزه” (سپیده و سبزه یک نفرند) نباشد، من را به یاد هوادران فالانژ و ساندیس خور سازمان مجاهدین می‌‌اندازد. آنها هم به هر کسی‌ که به رهبران مزدور‌شان یا سازمان اسلام گرای‌شان بگویند بالای چشمتان ابرو است لقب مامور وزارت اطلاعات اهدا میکنند. حال این فرزندان ناقص الخلقه حزب توده هم وقتی‌ کفگیرشان به ته دیگ می‌‌خورد همه را فله‌ای منصور حکمتی میداند. “منصور حکمت” کیلوئی چند است؟ ما به همان اندازه که او را منفور و منحط می‌دانیم، فرزندان ناقص الخلقه حزب توده را هم “ارتجاعی و ناسیونالیست” ارزیابی کرده ایم!! کمونیست ستیزی بعضی‌‌ها چه ارتباطی‌ به تو و حزبت دارد؟ وسط دعوا برای خودتان نرخ تعیین میکنی‌. شما، همان بهتر که برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رژیم دلخواهتان در ایران در میعادگاه‌هایی‌ هورا بکشید.

  3. منصور حکمتی ها به چنان موقعیت ذلیلی دچار شده اند که آهنگر در باره حزب توده سالهای ۲۰ و ۳۰ مینویسد، و این خدامرادی ها در باره اقلیت و اکثریت!
    آنهم با نامهایی که در زیر هر مقاله ای کمونیست ستیزی خود را جار میزنند.
    من جای شما باشم چند بار خود مقاله و دیدگاه آقا و یا خانم آهنگر و آقای مزارعی را را میخوانم تا اصولا بفهمم حاوی چه پیامی است.

    در ضمن فراموش نکنید که آمریکا بعنوان یک کشور استعمارگر در کشوری کشتار میکرد که در آنزمان۸۰۰ میلیون(بدون رجوع به آمار؟) سکنه داشت.
    من میتوانم در مورد ویتنام بگویم که ژنرال های آمریکایی که با بالگردها فرار میکردند، در درونش بیشتر از کامیون هایی که خوک میریختند پر بود. از این که بگذریم، حتی از طنافی همیشه ‍۱۴ تا پانزده تا «جانی ستاره دار» آویزان شده هوای تازه میخوردند و فرار میکردند.
    آری برای سرمایه داران و جوجه های کیهان لندنی و منصورحکمتی گنده اش، فهمش مشکل است.
    شعله

  4. شعله نازنین و کوچولو! آن جنبش کمونیستی که مد نظر من است، در آن حزب “پلیسی‌ – امنیتی” توده جایی‌ ندارد. منظور من آن جنبش کمونیستی است که بر خلاف حزب توده با نیروهای “اطلاعاتی – امنیتی” رژیم آمریکایی‌ حاکم بر ایران همکاری نکرده و نمیکنند!! امیدوارم که متوجه منظورم شده‌ای.

  5. ببین خانم شعله! چند تا اسم داری؟ آهنکار، ا.م.شیری هم خودتی، مگر نه؟
    حالا دست به جعل سخن برای مائو می زنی؟ «اگر رفقای چینی اعلام نمیکردند که در ازای هر کمونیستی که در ایران تیرباران شود، ۱۵ ژنرال آمریکایی را اعدام خواهند کرد». آخر عقل سالم اول این را می پرسد: رفقای چینی از کجا اینهمه ژندال آمریکایی را می توانستند به دام بیاندازند و در برابر اعدامیان حزب توده آنها را «قصاص اسلامی» بکنند؟ یک چیزی بگو، که بگنجد! شما هنوز بچه هستید. اما دیگران را بچه نپندارید! اینگونه چرندبافی ها توهین به شعور خوانندگان است! فرض کنیم 100 تا توده ای و مبارز اعدام شده باشند، چین مائوئیست از کجا 1500 تا ژندال آمریکایی گیر می اورد؟ ارتش آمریکا چند تا ژنرال داشت؟ امروز آیا 1500 تا ژنرال دارد؟
    بله، آقای شیری از اینگونه ترجمه های خنده دار زیاد دارد. اما آیا یک بچۀ 14 ساله می تواند چنین چیزهایی بپرسد؟ آیا کس دیگری برایش انشاء ننوشته است؟ تازه اگر خود مطلب راست باشد!
    بدون آنکه به این مقاله کاری داشته باشم، باید بگویم: راه برون رفت از این بحران، تنها و تنها زدن پنبۀ ایدئولوژیک حزب توده و خط توده ای است. تا این بختک از میان نرود، جنبش چپ ایران همواره دچار تنش خواهد بود. با مبارزه علیه همۀ دستگاه ایدئولوژیک حزب توده، می توان به شناخت درستی از مارکسیسم رسیده و انحرافات دیگر را هم از سر راه برداشت.

  6. …چون بختک بر روی جنبش کمونیستی ایران…»
    آقایان جواد شهرام خوشچین؛
    دست چپ خدامراد فولادی
    کدام جنبش کمونیستی ایران منظورتان است؟ نکند جنبش ایران تریبونال را منظور دارید؟
    بکوری چشم تمام سرمایه داران چه نوع فکل کراواتی مانند شماها و چه نوع آخوندی آن که هردو جز قدرت و انباشت سرمایه فکر دیگری ندارند و پادوان آنان همچون شماها، که بکاسه لیسی آنان مشغولند:

    آری پس از تقریبا دو نسل است که امپریالیسم غرب بسرکردگی آمریکا، با عجله از شکستی بشکست دیگر میشتابد.
    بیخود نیست که نفشه های آنان در سوریه و در دولت اسلامی داعش این چینین سریع رسوا و از کار میافتند
    به اعترافات خانم کلینتون در مورد ساختمان داعش و القاعده و….در کتاب خاطراتش نوجه نمایید.

    از این ها که بگذریم در همین مجله مترقی تر از دیگر مجله ها یعنی مجله محترم هفته روزی نیست که برای سردرگمی تحت نام کارگران و یا زندانیان سیاسی نامه های سردرگم کننده چاپ نکنند،
    روزی نیست که تحت انتقاد بر آمریکا و مبارزه آمریکا برله چین مقاله ای در نشان دادن قدرت آمریکا ننویسند و غلو در ترساندن مبارزان ننمایند
    «… روباتیک٬ و موشک های سریع السیر دارد٬. آمریکا تنها کشوری در جهان است که می تواند هر هدفی را در هر کجای دنیا با فشار دادن چند دکمه در عرض کمتر از سی دقیقه نابود کند»
    اینجا باید گفت زکی! پس معطل چیست. من آدرس آنرا فردابا دیدگاهی از خود در زیر این دیدگاه خواهم نوشت.
    آری شناخت انسانها بسیار بالا رفته است.
    حتی بورژوازی مجبور شده است که تحقیقات مارکس را به گنجینه ارث بشری بیافزاید. روزبروز جنبش ها قوی تر میگردند و تبلیغات کمونیستی رساتر و دقیقتر گردیده و دولت هایی مانند دولت رفاه بدون اعدام ۳۰۰ تن از سیاسیون، اکثرا اقلیت های ملی، نـــه توانست، دولتی این چنینی را سامان دهد. اینها همگی از موضع ضعف آنان است.
    اینها بطور یقین از … لیسی شما افراد بوجود نیامده است.

  7. ایرانی‌ ها کم حزب “کمونیست” ندارند، احزاب درب و داغونی که صفت “کمونیست” ، “حزب طراز نوین طبقه کارگر” و….. را یدک میکشند. اگر آنها حزب کمونیست نیستند، پس چی‌ هستند که ایرانی‌‌ها به حزب دیگری نیازمند هستند؟ آیا احزاب خود خوانده “کمونیست” ایرانی‌ موجود، همگی‌ تقلبی(که هستند!!) هستند؟ که نویسنده پیشنهاد تاسیس حزب دیگری را ارائه میدهد. آن رازی‌ که نویسنده مقاله بدنبال آن است، خصلت اکونومیستی و اپورتونیسمی است که به جز مقاطع کوتاهی در تاریخ ایران چون بختک بر روی جنبش کمونیستی ایران افتاده است.

  8. اگر نویسنده یکی از دلایل پیروز نشدن کمونیستها را این می داند که “از کشورهای سوسیالیستی دنباله روی کرده اند” و “الگوبرداری کرده اند” پس چرا خودش در نوشته ای دیگر از یک کشور غیر سوسیالیستی یعنی چین کنونی که در آن سرمایه داری افسارگسیخته و بدون قید و بند حاکم است الگو برداری کرده و دنباله روی راه آنست؟
    بله ، دلایلی که برای شکست کمونیستها ذکر می شوند صحت دارند و می توان به این لیست چیزهایی اضافه هم کرد، اما شما برای غلبه بر این ضعفها کار نمی کنید بلکه می خواهید آنها را تشدید کنید.

  9. با درود فراوان ، موضوع بسیار مهمی را مطرح کرده ودلایل خوبی هم آورده اید ، بنا به همان ئلایلی که آورده اید ، ما در انقلاب بهمن نسبت به مسائل اصلی که در جامعه اتفاق افتاده وروندی که داشت کاملا بیگانه بودیم ، برای مثال در کنفرانس وحدت که “کمونیستهای طراز اول” شرف حضور داشتند ، ودر انعکاسات بیرونی ، دعوای حیدری ونعمتی بود بیشتر تا کوشش در جهت ایجاد یک تشکل دموکراتیک که بتواند در جامعه باقی بماند، همه میخواستند بدون داشتن تشکیلات مردمی ونه با سمه ایهائی که کاریکاتور تشکیلات بودند ، دست به انقلاب دیگری زده ورژیم را سرنگون کنند ، وبسیاری چیزهای دیگر ، پیروز باشید

  10. ای کمونیست خوب و آرزومند به یافتن چراها،

    شما خیلی خوب به شباهت های اقتصادی و اجتماعی کشور ایران و کشور روسیه تزاری پرداخته اید که اگر بشما حق داده شود، باز هم احتیاج به تفحص بیشتری دارد.

    رفیق کبیر وعضو اینترناسیونال سوم و همرزم حضوری با لنین و استالین، حیدر عمواقلی، بسیاری از عوامل مترقی از کارگران باکو و جنبش کمونیستی در دنیارا از طریق اینترناسیونال سوم به کارگران ایران فرا داد.
    وی بی رحمانه بدست سرمایه داران ایرانی که حیدرخان آنانرا سامان داده بود یعنی «سردار جنگل» کشته شد. از این تاریخ ما شاهد خیانت های متعدد نمایندگان سرمایه داری تا زمان محمد رضای نوکر و دست نشانده آمریکا، جبهه ملی ایران، با تمام حمایت های کمونیست های ایرانی باز مجذوب ریش آمریکایی ها گردیدند که مصدق خود در احمد آباداین اشتباهش را گوشزد میکند:
    «…من فکر میکردم که آمریکایی ها آدمان عاقلی میباشند، ولی آنان بچه های ریش دار از آب در آمدند».
    در سرتاسر زمان پهلوی ها شاهد این خیانت سرمایه داران ملی به منافع کشور ایران بوده ایم. و حتی کشف کودتای۲۵ مرداد توسط حزب توده و خنثی کردن آن، سرمایه داران ملی و مصدق را نتوانست چشمانشان را باز نماید.
    ولی در همین زمان کوتاه که حزب توده ایران(سالهای ۲۰) از دکتر تقی ارانی گرفته تا شاگردان ۵۳ نفریش، در تمام ضمینه های مبارزاتی و فرهنگی اعجاز کرده اند که اگر آنها را از فرهنگ کنونی سرمایه داری ایران حذف کنی بغیر از شر و ور چیزی باقی نمی ماند.
    منتها اشتباهات بر ای راهی نرفته همیشه زیاد است که لنین در کتاب «کنگره کشورهای مشرق زمین» آنرا بیان نموده است را، کمونیست ها در آنزمان دروازه انقلاب خوانده که مائوتسه تونگ انقلابی کبیر که انقلاب دموکراتیک نوین را به پیروزی رسانید، از این دروازه عبور کرد!(گویا از استالین است)!
    ولی مائوتسه تونگ هرگز نتوانست انقلاب سوسیالیستی را به سرانجام برساند، و در کتابهایش از بورژوازی ملی مخصوص چین سخن میگفت و تئوری خویش را فقط برای چین صحیح میدانست و سرمایه داران ملی تا اواخر عمرش که بقدرت رسیدند(تینگ سیائوپین) ۲۵ درصد سود سرمایه از دولت دریافت میکردند و خلع مالکیت بجز از زمین داران بزرگ صورت نپذیرفت. بیخود نبود که هنوز زنده بود که تئوری «سه دنیا» در سراسر جهان حتی از طرف رویزیونیستهای خروشچفی تبلیغ میگردید.
    در مورد شکست حزب توده و اعدام های سه دوره ای که اگر رفقای چینی اعلام نمیکردند که در ازای هر کمونیستی که در ایران تیرباران شود، ۱۵ ژنرال آمریکایی را اعدام خواهند کرد، فکر کنید که چقدر از افراد دیقیمت مانند وارطان ها ساخالیان ها روزبه ها سیامکها وکیلی ها… که لیست درازی است، چگونه استعمار غدار، بصورت فیزیکی برما صدمه زده است.
    هنوز این درد و این زخم مرحم نیافته بود که رویزیونیسم «خرشچف- برژنف ای» تا یلتسین ضربه دیگری بر نیروهای ایرانی که از نو از خاکستر خود زنده میشدند زد.
    این خسارت بطور کلی بتمام کمونیستهای جهان زده شد. از ۲۷ میلیون قربانی انسانهای کشور شوراها اکثرا بلشویک ها بودند که در خط اول جبهه داوطلبانه قرار میگرفتند، این باز سازی حد اقل ۲ نسل بطول انجامیده است. (جوانه های آنرا در نامه جوان ۱۴ ساله ای در روسیه ترجمه آقای ابراهمی شیری رجوع نمایید)
    باز فراموش ننمایید که چه نیروی عظیمی در اثر تکامل نیروهای تولیدی بصورت ارتش های کشورهای امپریالیستی هر مبارزه ای را در نطفه تا کنون خفه میکرده است.
    آری پس از تقریبا دو نسل است که امپریالیسم غرب بسرکردگی آمریکا، با عجله از شکستی بشکست دیگر میشتابد.
    بیخود نیست که نفشه های آنان در سوریه و در دولت اسلامی داعش این چینین سریع رسوا و از کار میافتند
    به اعترافات خانم کلینتون در مورد ساختمان داعش و القاعده و….در کتاب خاطراتش نوجه نمایید.
    از این ها که بگذریم در همین مجله مترقی تر از دیگر مجله ها یعنی مجله محترم هفته روزی نیست که برای سردرگمی تحت نام کارگران و یا زندانیان سیاسی نامه های سردرگم کننده چاپ نکنند،
    روزی نیست که تحت انتقاد بر آمریکا و مبارزه آمریکا برله چین مقاله ای در نشان دادن قدرت آمریکا ننویسند و غلو در ترساندن مبارزان ننمایند «… روباتیک٬ و موشک های سریع السیر دارد٬. آمریکا تنها کشوری در جهان است که می تواند هر هدفی را در هر کجای دنیا با فشار دادن چند دکمه در عرض کمتر از سی دقیقه نابود کند»
    اینجا باید گفت زکی! پس معطل چیست. من آدرس آنرا فردابا دیدگاهی از خود در زیر این دیدگاه خواهم نوشت.
    آری شناخت انسانها بسیار بالا رفته است.
    حتی بورژوازی مجبور شده است که تحقیقات مارکس را به گنجینه ارث بشری بیافزاید. روزبروز جنبش ها قوی تر میگردند و تبلیغات کمونیستی رساتر و دقیقتر گردیده و دولت هایی مانند دولت رفاه بدون اعدام ۳۰۰ تن از سیاسیون، اکثرا اقلیت های ملی، نـــه توانست، دولتی این چنینی را سامان دهد. اینها همگی از موضع ضعف آنان است.
    چیزی که کم داریم حزبی است که به کار تعلق دارد تا کار انقلاب را یکسره سازد، که جوانان کمونیست گذشته ایران در این راه سخت کوشا هستند.
    آهنکار

Comments are closed.