موضعگیری طبقات کارگر نسبت به تضاد بین امپریالیسم و پان اسلامیسم

bhgf5578بهروز فرهیخته

٢٩ دی ۱٣٩٣

ترور گردانندگان هفته نامۀ فکاهی شارلی ابدو شکاف فکری بین طرفداران چپ را افزایش داده است. برخی از آنان که مخالفت خود را با جریانات به اصطلاح اسلام سیاسی متمرکز کرده اند و از این دیدگاه به این حادثه می پردازند به نقش امپریالیسم و دولت های امپریالیستی در آفرینش و تشدید تضادها بی توجه اند و بخشی دیگر که همۀ این گونه حوادث را صرفا ناشی از ستم امپریالیسم و دولت های امپریالیستی و یا ساخته و پرداختۀ آنها می دانند و معتقدند که عمل جریانات مذهبی صرفا واکنشی نسبت به عملکرد دولت های امپریالیستی است رویه ای مداراجویانه و گاه سازشکارانه در زمینۀ اصول را با جریانات مذهبی تبلیغ می کنند و گاه حتی این مدارا و سازش اگر نگوئیم به تأیید، دست کم به چشم پوشی از حرکات ارتجاعی و جنایت های این جریانات منتهی می شود. به اعتقاد ما چنین شکافی هایی محصول یکسونگری است در حالی که اگر به تضادهای واقعی ای که همۀ این حوادث از آنها برمی خیزند به گونه ای همه جانبه نگریسته شود زمینۀ حل صحیح این گونه اختلافات در درون گرایش های چپ می تواند فراهم گردد.

ما بی تردید بر هرگونه آزادی بیان و از جمله بر آزادی تبلیغات ضد دینی و حتی حق کفر گویی پای می فشاریم. از نظر ما نه تنها اعمال جنایکارانۀ تروریستی به ضد آزادی بیان، بلکه ایجاد هرگونه اختناق و سانسور به ضد آزادی بیان به شدت محکوم است. البته ما موافق تحریک پیروان ادیان با توهین به معتقدات آنان نیستیم. ولی باید توجه داشت که برخلاف ارزیابی برخی از «نسبی گرایان»، کشتار اعضای هیئت تحریریۀ شارلی ابدو و به گلوله بستن افراد حاضر در فروشگاه یهودی پاریس ناشی از عمل فردی و به جوش آمدن خون دو یا سه متعصب مذهبی نبود. اساسا در هیچ موردی از این قبیل چنین نیست. همان گونه که فتوای قتل سلمان رشدی از جانب خمینی و صدها مورد دیگرمحصول غلیان تعصب مسلمانان معمولی نبوده و نیستند. این گونه اعمال معمولا با دستور تشکیلاتی و با طراحی سردمداران پان اسلامیست حکومت ها و یا سازمان های پان اسلامیست صورت می گیرند. بدین سان برخورد اغماضی به چنین دیدگاهی و عملش که مستقیما حقوق شهروندی انسان معاصر را هدف گرفته، نادرست است.

ما در بررسی این نوع مسایل از اصطلاح «اسلام سیاسی» استفاده نمی کنیم، زیرا به طور خلاصه باید بگوییم که اسلام به طور اعم مانند هر دین دیگری با سیاست در ارتباط است و حتی منافع ویژۀ روحانیان همۀ ادیان ایجاب می کند که دستگاه روحانیت با سیاست در ارتباط باشد. در مورد اسلام ما اصطلاح تاریخی پان اسلامیسم را به کار می بریم. این اصطلاح ناظر بر اعتقاد و عمل بخشی از روحانیت اسلامی (هم سنی و هم شیعی) و پایگاه اجتماعی آنها است که خواهان سلطۀ دستگاه روحانیت بر حکومت و قدرت سیاسی هستند. هدف پان اسلامیسم برقراری حکومت اسلامی نخست در کشورهای مسلمان نشین و سپس در سراسر جهان است. با ظهور امپریالیسم و به ویژه امپریالیسم بریتانیا و سلطه اش بر هند، بخش هایی از مالکان، خان ها، روحانیان و ایدئولوگ های اسلامی مناطق غربی مسلمان نشین این کشور در مبارزه با امپریالیسم چاره دفع آن را در وحدت اسلامی و حکومت اسلامی دیدند. یا به عبارت دقیق ترمی کوشیدند «جنبش آزادی بخش به ضد امپریالیسم را با تلاش برای تقویت موقعیت خان ها، زمینداران، ملاها و غیره، ترکیب کنند» یعنی از جنش ضد امپریالیستی توده ها برای کسب قدرت خود و پایگاه اجتماعی شان استفاده کنند. در همان حال شاهد همدستی و همکاری آنها با امپریالیسم های گوناگون و قدرت های محلی در طول تاریخ هستیم: گرایش های پان اسلامیستی در طی تاریخ با امپراطوری عثمانی، امپراطوری آلمان و فاشیسم و نیز در مقاطع مختلف با امپریالیست های انگلیس و آمریکا در ارتباط نزدیک و حسنه بودند. اندیشۀ پان اسلامیستی از آن زمان تاکنون به بخش غربی هند که پاکستان کنونی را تشکیل می دهد محدود نشد، بلکه به افغانستان، تمام خاورمیانه و همۀ مناطق مسلمان نشین شمال و شرق افریقا گسترش یافت. مبارزۀ پان اسلامیسم با امپریالیسم که مبتنی بر منافع طبقات دارا، استثمارگر و کهن این کشورهاست، مبارزه ای رهایی بخش و مترقی با امپریالیسم نبود و نیست. پان اسلامیسم ایدئولوژی ارتجاعی ای است که با منافع توده های مردم و به ویژه با منافع طبقۀ کارگر مطلقا ناسازگار است.

لنین در سال ۱٩٢۰ در «طرح مقدماتی تزهای مربوط به مسألۀ ملی و مستعمراتی» نسبت به پان اسلامیسم هشدار می دهد. او در بند ۱۱ این تزها که مربوط به کشورهای عقب مانده و زیر سلطه است، شش نکتۀ ویژه را دربارۀ آنها خاطرنشان می کند که دوتای آنها چنین اند:

«دوم، ضرورت مبارزه به ضد روحانیان و دیگر عناصر مرتجع و قرون وسطائی صاحب نفوذ در کشورهای عقب مانده»

«سوم، ضرورت مبارزه به ضد پان اسلامیسم و گرایش های نظیر آن که می کوشند جنبش آزادی بخش به ضد امپریالیسم اروپائی و آمریکائی را با تلاش برای تقویت موقعیت خان ها، زمینداران، ملاها و غیره، ترکیب کنند.»

در شرایط کنونی، پایگاه اجتماعی پان اسلامیست بر حسب کشورهای مختلف زمینداران، برخی سران عشایر، بخش هائی از بورژوازی تجاری و برخی سران نظامی هستند. روحانیان خواستار قدرت سیاسی و طرفدار حفظ امتیازات روحانیت نیز یکی از ارکان مهم پان اسلامیسم در همۀ کشورها به شمار می روند.

لنین در «کاریکاتوری از مارکسیسم» به صراحت می گوید: «ما از هر مبارزۀ ضد امپریالیستی نباید پشتیبانی کنیم. ما از مبارزۀ طبقات ارتجاعی به ضد امپریالیسم پشتیبانی نخواهیم کرد؛ ما از قیام یک طبقۀ ارتجاعی به ضد امپریالیسم و سرمایه داری پشتیبانی نخواهیم کرد.»

بدین سان هنگامی که پان اسلامیست ها و امپریالیست ها بر سر منافع غارتگرانه و ارتجاعی خود با یکدیگر وارد درگیری و مبارزه می شوند، وظیفۀ طبقۀ کارگر و توده های زحمتکش پشتیبانی از هیچ کدام نیست، بلکه افشای این دو نیروی ارتجاعی و ضد کارگری است. همان گونه که سازش ها و همکاری آنها نیز باید برای همۀ مردم افشا شود. این وظیفۀ پرولتاریای تمام کشورهاست.

با این همه، موضعگیری طبقات کارگر ملت های مختلف به ویژه موضعگیری طبقات کارگر ملت های ستمگر و ملت های ستمدیده نسبت به این گونه تضادها نمی تواند دقیقا یکسان باشد. با آنکه مبارزۀ طبقات کارگر همۀ کشورها به ضد سرمایه داری و امپریالیسم مبارزه ای مشترک است ولی موضعگیری طبقات کارگر ملل ستمگر نسبت به تضاد بین امپریالیسم و پان اسلامیسم با موضعگیری طبقات کارگر ملل ستمدیده متفاوت است. در تضاد بین امپریالیسم و پان اسلامیسم، طبقات کارگر هرکدام از آنها، باید تمرکز مبارزۀ خود را بر روی ارتجاع حاکم خودی بگذارند، ضمن آنکه هیچ گونه اغماض یا مدارائی نسبت به طرف مقابل نباید داشته باشند. طبقات کارگر کشورهای امپریالیستی در تضاد امپریالیسم و پان اسلامیسم، باید در درجۀ نخست به افشاگری امپریالیسم و مبارزه با آن بپردازند و طبقات کارگر کشورهای تحت سلطه به ویژه در آنجا که پان اسلامیسم مسلط است به افشا و مبارزه با آن بپردازند. ضمن آنکه هر دو در کل ِ مبارزاتشان باید هم با امپریالیسم و هم با پان اسلامیسم (و هرگونه ارتجاع محلی دیگر) درگیر باشند.

در زیر قطعاتی از سخنان خطیب موقت نماز جمعۀ تهران موحدی کرمانی را در روز ٢٦ دی که موضع واقعی رژیم جمهوری اسلامی نسبت به تروریسم پان اسلامیستی است و متعاقب ترور هیئت تحریریۀ هفته نامۀ فکاهی شارل ابدو بیان شده اند می آوریم تا نشان دهیم که محکوم کردن این ترور از سوی دولت حسن روحانی دروغی بیش نبود که به ملاحظات دیپلماتیک گفته شد. موحدی کرمانی می گوید: «توهین به ساحت پیامبر اعظم (ص) به دلیل هراس غرب از پیشروی اسلام در اروپا بود … بگذارید این جانیان [منظور او از جانیان همۀ کسانی است که پان اسلامیسم را مورد نقد قرار می دهند] چهرۀ کریه خود را نشان دهند و دشمنی خود را با اسلام آشکار کنند تا دنیای اسلام بیدار شود و دل به ناکسان نبندند. جای تأسف است که با کمال بی شرمی حمایت از این بی احترامی را حمایت از آزادی می دانند … از این عجیب تر اینکه این جانیان و کسانی که خود تروریست واقعی هستند به راه افتاده اند، راه پیمایی کرده و تروریسم را محکوم می کنندالحمدﷲ آنهایی که از تروریسم ها حمایت کردند و آنها را در آستین پروراندند حالا همین تروریست ها و داعش به جان خودشان افتاده اند. … در ایام شهادت فدائیان اسلام [که یک گروه پان اسلامیستی تروریستی بود و از جمله ترور احمد کسروی را در پروندۀ اعمال خود داشت] صفوی، طهماسبی، ذوالقدر و واحدی هستیم که در ٢٧ دی ۱٣٣۴ به شهادت رسیدند [بخوانید به جرم چند ترور اعدام شدند] و دین بزرگی به گردن ما دارند. اینها در آن فضای رعب و وحشتی که شاه ایجاد کرده بود وارد عمل شدند [بخوانید دست به ترور زدند] و پشت دشمن را لرزاندند …» [تکیه بر کلمات از ما است]

بدین سان به روشنی شاهد شادی و شعف موحدی کرمانی از کشته شدن کاریکاتوریست ها و نویسندگان شارلی ابدو و حاضران در فروشگاه یهودی پاریس هستیم. واقعیت غیر قابل انکار این است که همۀ جریان های ارتجاعی شیعی و سنی پان اسلامیستی تروریسم را بخشی از وسایل پیشبرد اهداف خود می دانند و هر زمان که شرایط ایجاب کند به آن متوسل می شوند. اعمال جنایتکارانۀ پان اسلامیست ها و از جمله ترورهای آن به هیچ وجه محدود به القاعده، النصره، دولت اسلامی (داعش) و بوکوحرام نیست. تاریخ اخوان المسلمین و پان اسلامیست های ایرانی (همان گونه که موحدی کرمانی به خاطر این اعمال خدا را شکر می کند) و رژیم جمهوری اسلامی پر از ترور است. آیا ترورهای رژیم جمهوری اسلامی از مخالفان سیاسی خود در خارج از کشور، یا کشتار هزاران زندانی سیاسی در دهۀ ٦۰ و قتل های زنجیره ای فراموش شدنی اند؟

ترورهای اخیر پان اسلامیست ها در پاریس، مانند سیاست عمومی پان اسلامیسم، به نفع امپریالیست ها و صهیونیست ها تمام شد. دولت فرانسه که از لحاظ اقتصادی، سیاسی و اخلاقی در ورشکستگی به سر می برد، از این ترور جانی گرفت و فرانسوا اولاند و کابینۀ او که هر روز از جهات مختلف مورد حمله و اعتراض بودند توانستند برای مدتی آسوده خاطر شوند و ضمن تقویت اقدامات امنیتی داخلی برای دخالت گری های امپریالیستی و نظامی خود توجیه و بهانۀ بیشتری پیدا کنند و میلیتاریسم فرانسه را بیشتر تقویت کنند.

وظیفۀ طبقۀ کارگر ایران و روشنفکران طرفدار طبقۀ کارگر در عرصۀ پیکار سیاسی در درجۀ نخست مبارزه با ارتجاع پان اسلامیستی حاکم بر این کشور یعنی رژیم جمهوری اسلامی، هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی این رژیم است، زیرا پان اسلامیسم حاکم تودۀ مردم را در رنجی عظیم گرفتار کرده و مانع مقدم پیکار طبقۀ کارگر برای آزادی است.