لنین – بخش یازدهم

استفان ليندگرن

لنين

١١- خائن

مترجم: پيام پرتوى

cvrrt65

بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم

بخش پنجم

بخش ششم

بخش هفتم

بخش هشتم

بخش نهم

بخش دهم

لنین در تاریخ ٣ (١٦) آوریل٬ ساعت ١١صبح٬ با لکوموتیو بخاری ٢٩٣ همراه با رفیق قدیمیش هوگو جالاوا در کنار دستکهاى آن٬ به ایستگاه فنلاند در پطروگراد وارد شد·١ آنروز٬ روز قبل از چهل و هفتمین سال تولد لنین بود· او با نزديکتر شدن قطارشان به ايستگاه٬ نواى موزيک ارکستر ارتش را شنيد که سرود انقلابى لامارسيلايز* را مينواخت·

کارگران٬ سربازان و ملوانان برای خوش آمد گویی به وى به آنجا آمده بودند· پرچمهای سرخ٬ گلهای طبیعی٬ گارد احترام از جانب ملوانان کرنشتاد٬ خودروهای زره پوش٬ هئیتی رسمی از سوى شوراى پطروگراد٬ دشمن قدیمی دولت را مورد استقبال قرار دادند.

این باید تجربه ای تقريبا شگفت انگيز بوده باشد· پس از هدايت لنين به اتاق انتظار تزار٬ آنجایی که توسط رئيس شوراها چيدزا به او رسما خوش آمد گفته شد٬ مسئله شکل دیگری به خود گرفت·

روسیه توسط مخالفان لنین٬ منشویکها٬ رهبری میشد· او به سقف مجلل اتاق انتظار قیصر نگاه کرد٬ به روى دسته گلها دست کشيد٬ کلاه شاپوى خود را کمى بلند کرد و قبل از اتمام نطق مستقبلين٬ نطق بدون مقدمه خود را برای جمعیت گرد آمده در آنجا آغاز نمود.

لنین ناگزير به روی خودروهاى زره پوش رفت و نورافکن دژ پيتر پل راه را٬ از ایستگاه راه آهن فنلاندی تا محل خوابگاه همسر لهستانی و بالرین تزار ماتيلدا کريزينسکا که در آنجا زندگی و اکنون به مقر بلشویکها مبدل شده بود٬ روشن میکرد·

کروپسکایا مینویسد٬ لنین آغاز انقلاب را با تمام تار و پود هستی خود احساس و باید بسرعت نطقی را از بالکن ایراد مينمود· او در داخل مقر فرماندهی سخنان ناطقان جدیدی را که جهت خوش آمد گویی در انتظار بودند براى انجام نطقی ارتجالى در مورد انقلاب که یک ساعت و نیم بطول انجامید نیمه کاره گذارد·

پس از آن مباحٽ مدتها ادامه یافتند· لنین و کروپسکایا شدیدا سرگرم بودند و گفتند که در آنروز بسختی قادر به مبادله کلمه ای با یکدیگر شدند· دولت ميلى يوکوف٬ کرنسکی و شرکاء به محاکمه لنین تصميم داشتند٬ که همراهان لنین پیش بینی نموده بودند· اما در آنزمان چگونگی استقبال در پطروگراد شهامت برپایی این دادگاه را از دولت ساقط نموده بود·٢

صبح زود روز – ه بعد از ورود لنین به پطروگراد٬ او و همراهان بلشویکى اش به اولین کنگره قريب الوقوع تمام روسى شوراها برده شدند· او در طبقه فوقانی کاخ تاٸوريسکا با بلشویکها صحبت ميکرد در حالیکه منشویکها در طبقه تحتانی جلسه داشتند٬ پس از آن به جلسه مشترک در سالن بزرگ کاخ آمد· لنین در هر دو جلسه «تزهای آوریل» را که طی سفر خود به پطروگراد نوشته بود ارائه نمود·

اولین وظیفه وى تشديد مواضع بردبارانه بلشویکها در مقابل دولت موقت بود· او تاکيد نمود که٬ جنگ٬ جنگیست غارتگرانه امپریالیستی و حتى کمترین امتیاز به «دفاع محبت آمیز انقلابی» غیر قابل پذيرش است· برادری میان نیروهای در جبهه تبلیغ ميشد و توده های وسیع به اينکه «بدون سرنگونی سرمایه داری پايان جنگ غيرممکن بود» متقاعد ميشدند·

لنین انقلاب فوریه را مرحله اى موقتی اعلام نمود· در آن لحظه روسیه آزادترین کشور جهان بود و از اين آزادى در جهت افشاى دولت موقت که از خاتمه دادن به جنگ امتناع ميورزيد بهره بردارى ميشد· حزب بجاى یک «جمهوری پارلمانی» یک جمهوری شورايى را تقاضا مينمود٬ جمهورى که پلیس٬ ارتش و بوروکراسی را از میان بر ميداشت. شعار این بود: «تمام قدرت به شوراها!»

یک جمهوری٬ متشکل از شوراهاى کارگران٬ کارگران مزارع٬ و دهقانان در سراسر کشور ساخته ميشد٬ از پایین تا بالا· پلیس٬ ارتش و گروه ماموران دولتی از میان برداشته٬ همه کارمندان دولت انتخاب و در هر زمان جايگزين ميشدند٬ و دستمزدى برابر با ميانگين دستمزد کارگران واجد شرایط دريافت مينمودند·

کليه املاک مالکان مصادره٬ به عبارت دیگر ملی ميشدند· حق استفاده از زمین به شوراهاى منطقه ای داده ميشد٬ تحت نظارت شوراهاى منطقه اى زمینهای بزرگ به کشاورزيهاى نمونه مبدل و توده های مسلح جایگزین ارتش حاضر ميشدند·

تزهای لنین به عنوان «احمقانه» از جانب منشویکها محکوم و حتی فراکسیون درون بلشویکها نیز بر علیه لنین بپاخاست· تزهای آوریل هرگز مورد قبول واقع نشدند بلکه به عنوان پیوستی از جانب لنین منتشر شدند·

لنين بمنظور گذاردن تاٽیر بر روی اوضاع شهر از هر فرصتی بهره بردارى مينمود٬ در مقابل اجتماعات کوچک مردم نيز صحبت میکرد و٬ میانگین٬ دو مقاله در روز برای آنان میخواند·

او در حالیکه از همان لحظه اول در مورد سرنگونی دولت موقت سخن میگفت٬ از جانب پرودا که توسط استالین و کامنف صفحه آرائى و تنظيم میشد مبارزه ای معتدل بر علیه کرنسکی به پیش برده ميشد· کامنف «دفاع از وطن» را بمنظور حمایت از پیروزیهای انقلابیون تقویت مینمود·

توسط بلشویکهای پطروگراد یک هفته پس از ورود به روسیه کنفرانسی با شرکت مقامات بلند پايه شهر برگزار و در آنجا مواضع لنین پیروز شد· او اما در شوراى پطروگراد طی نطقی بر عليه جنگ مورد تمسخر قرار گرفت و رهبران شورا به حمايت از «وام آزادی»٬ عملا یک بودجه جنگی جديد٬ تصميم گرفتند· تبلیغات شدیدی بر علیه «خائن به وطن»٬ یعنی لنین٬ آغاز شد·

در صورت اعتماد به مطالب کتابهاى نوشته شده در اين باب لنین قبل از انقلاب اکتبر تقریبا در پولهای آلمانی شنا میکرد·٣ دولت پادشاهى آلمان پنج يا بعبارت دیگر ٥۰ میلیون مارک طلا به بلشویکها پرداخت نموده بود·

شواهد فراوان بنظر میرسند· در سال ١٩١٧ این اطلاعات مورد تاييد دستگاه جاسوسی فرانسه٬ سوسیال دمکراتهای آلمانی و رهبر انترناسیونال دوم ادوارد برنشتاین قرار گرفتند·

اريش لودندورف٬٤ رٸيس ستاد ارتش آنزمان آلمان در جبهه شرق نيز در خاطرات خود اطلاعات را مورد تاييد قرار داد و سولژنتسين مدارک آلمانى آنرا منتشر مینماید·٥ دريافت کمک مالى از آلمان توسط لنین یکی از ادعاهای لاینقطع قرن ما بوده٬ با اینحال طی ٨۰ سال مدرکی دال بر حقانيت آن شناسايى نشده است

اينکه لنین جاسوس آلمان باشد اتهامى بود مطرح شده از جانب دول متحد غربى به منظور شعله ور نگاهداشتن تنور جنگ· از جانب این اتحادیه تقاضای «بدون غرامت جنگی و تصرفات» – ه لنین براى صلح با آلمان تهدیدى تلقی میشد·

صلحی جداگانه با قیصر ويلهم شرايط را براى آلمان جهت بکار گيرى تمام قدرت نظامى خود بر عليه غرب مهيا مينمود· بهمین دلیل لنین بعنوان «جاسوس» آلمان معرفی شد· همانطور که مارکس گفت منافع دروغ نمیگویند·

در روزنامه های پطروگراد سندى به چاپ رسید که دستگاه جاسوسی فرانسه در ٢٣ ژوئیه «در دسترس قرار داده» و بعنوان مدرک نشان ميداد که لنین ٣٧ میلیون روبل دریافت نموده بود· این اتهامات اساس کیفر خواست بر علیه لنین شدند·

در اينجا خواندن یاداشت سفیر فرانسه٬ موريس پالٸلوگ٬ ١٧ سپتامبر ١٩١٥ ٬ هنگام گفتگو با یکی از اعضای دستگاه جاسوسی خود٬ خالى از لطف نيست: پالٸلوگ سوال کرد: «آیا لنین حاضره برای ما جاسوسی کنه؟» «نه٬ لنین آدمی نیست که بشه بخریش· او آدم متعصبیه٬ اما بصورتی غیر معمول درستکار و از احترام عمومی برخورداره.» پالٸلوگ این مطلب را اینچنین تفسیر نمود: «پس در اینصورت او خطرناکتره».٦

اتهامات وارده بر لنین از چنان ماهيت ساختگی برخوردار بودند که حتی سیاستمداران دول متحد غربى نيز بر آنان باور نداشتند· اما جنگ داخلی و مداخله گرانه در روسیه مانعى بر سر راه تکرار چندين باره آنها مانعى ايجاد ننمودند·

در شب ١ مارس ١٩١٨ ٬ ادگار سيسون یکی از کارکنان سفارت آمریکا در پطروگراد٬ در تبانی با برخی از روسها ربودن صندوقهايى را سازماندهى نمود که در اسمولنى مستقر و حاوی مدارکى بودند· دولت روسيه٬ دقیقا در همانزمان٬ در حال مهاجرت از اسمولنى در پطروگراد به کرملین در مسکو بود.٧

سرانجام پس از آمدن ادگار سيسون با آن مدارک «مهم» به لندن انگلیسیها گفتند که همان اسناد را قبلا از سرهنگ سامسونوف نامى خریده بودند٨. در آمریکا نیز با ادگار سيسون با بی اعتمادی برخورد شد اما بهر حال مجوز انتشار مدارک را دريافت نمود· اسناد در آمریکا توسط کمیته ای متشکل از زبانشناسان اسلاوی و مورخان٬ در حاليکه داده هاى ادگار سيسون دست اول بودند٬ منتشر شدند·٩

اما معلوم شد که اغلب این اسناد کپی برداری از مدارکى ادعایی و تقلبی آشکار بودند· در یکی از تلگرافهای منتشر شده (شماره ٦٧) گفته میشود که يک بانک سوئدی٬ واربورگ٬ با دريافت ماموریت از سندیکالیستى «رن وستفالن» مخارج خرید اسلحه برای ترتسکی و بلشویکها را٬ جهت تحویل در لولٸا و واردو (دو شهر سوٸدى- م)٬ پرداخت٬ و در لولٸا شرکت «اسن و پسر» انتقال پول را به جى· فورستنبرگ (با نام مستعار هانٸکى) سازماندهی نموده بود·

این سند از طرف سازمان جاسوسی دولت روسیه منتشر شده بود٬ به عبارت دیگر همان سازمانی که مدارک قلابى معروفی نظیر «پروتکل بزرگان صهيون»* را جعل نموده بود

در ١٦ اکتبر ١٩١٨ نیویورک تایمز مانند پيج٬ سفیر آمریکا در لندن٬ در مورد واقعى بودن این مدارک ترديد نمودند· جرج کنان٬ متخصص امور روسیه و سفیر چندين ساله آمریکا در مسکو تقریبا چهل سال بعد گفتگو در مورد مدارک سيسون را با اينکه آنها «از آغاز تا پایان»١٠ قلابی بودند خلاصه نمود·

در جنگ جهانی سیاستمداران آلمانی البته در جهت تمرکز نيروهاى خود بر روى جبهه غرب و رها نمودن جبهه شرق تلاش نمودند· و همانطور که کنان اشاره مينمايد فلسفه بلشویکها شامل «چيزى نميشد که دريافت کمک مالى از آلمانیها را منع نموده باشد و آنها قبل از بدست گيرى قدرت چنین کمکهايى را دریافت نموده بودند»·١١

اما نه مدارک سيسون و نه ديگر مدارک ارائه شده از بایگانیهای باز شده آلمانیها٬ روسها و یا دیگر بایگانیهای دولتی٬ قادر به تاييد اينکه چنین پشتیبانی مالی واقعا رخ داده باشد نبوده اند· ادغام اطلاعات درست و نادرست یکى از قوانين بنیانی در هنر – ه محدود نمودن اطلاعات بحساب ميايد·

حقیقت این بود که هانٸکى بعنوان تاجر٬ در شرايط ضرورى قادر به فراهم آوردن پول براى بلشويکها بود· لنین در آوریل ١٩١٧ به او تلگرافی زد و از او در مورد کنار گذاردن ٢ تا ٣ هزار کرون پول جهت مصارف سفر تقاضا نمود· این نیز واقعيت دارد که هانٸکى برای شرکت تجاری در کپنهاک کار ميکرد که با آلمانیها معاملاتی داشت و در آنجا آلکساندر هلپهند٬ که لنین از تماس با وى بدلیل همکاريش با آلمانیها سرباز ميزد٬ یکی از سهامداران بود·١٢

اما اينکه هانٸکى در رساندن پول به لنين نقش واسطه را ايفا نموده باشد بسختى قابل اٽبات است· لنين شايعات برعليه هانٸکى را بعنوان «تبليغات سرمايه دارى» بى پايه و اساس خواند و پس از انقلاب وى را بعنوان کارمندى عاليرتبه در وزارت دارايى روسيه و بانک دولتى منصوب نمود· آيا لنين يک «جاسوس آلمانى» را در پست مهمى منصوب نموده بود؟١٣ بعيد بنظر ميرسد·

مدرکى دال بر آلمانى بودن پولهاى هانٸکى در دست نيست٬ اين امر مورد تاييد لوئيس فيشر٬ يکى از شرح حال نويسان منتقد لنين٬ نيز قرار گرفته است·١٤ محقق سوئيسى ويلى گاٸوشى با صراحت هر چه بيشترى ميگويد که لنين قادر به دريافت کمک مالى از آلمانيها نبود٬ بهر حال نه قبل از مارس ١٩١٧.١٥ و او در آوريل ١٩١٧ در کجا ميتوانست اين مبالغ را٬ زمانيکه توسط افسران انگليسى در تورنيو مورد بازرسى بدنى قرار گرفت٬ صرف نموده باشد؟

علاوه بر این ما میدانیم که لنین و همراهانش جهت تامين پول سفرشان با مشکلات فراوانى روبرو بودند· فابيان مونسون در پارلمان براى مسافرت لنين مبلغى را جمع آورى و از اين راه «٦۰۰ کرون» براى او فراهم آورد·

از جمله وزير دست راستى و امور خارجه٬ آرويد ليندمان٬ ١۰۰ کرون را امضاء و اينچنين توضيح داد: « اگر لنين همين امروز اينجارو ترک کنه من با کمال ميل زير ١۰۰ کرون را امضاء ميکنم »١٦

در مورد وضعيت بد اقتصادى لنين مدارک بسيارى وجود دارند· مادر وى تا هنگام حياتش تا ١٩١٦ بصورتى منظم به او کمک مالى پرداخت مينمود. لنين همچنين مبالغ کمى بابت تدريس و سخنرانيها دريافت ميکرد· او گاهى با صداى بلند شکايت و براى مثال در سال ١٩١٦ در نامه اى به شلیاپنیکف در استکهلم اينچنين نوشته بود: «من بايد بزودى درآمدى براى خودم دست و پا کنم· در غير اينصورت در همان جايى که هستم ميميرم· باور کن!»١٧

صندوقدار سوسيال دمکراتها در سوئيس ريسى کاريتونوا پيش از سفر لنين به کشور حکايت کمکش را به او براى دريافت ٩٥ فرانک از بانک بازگو مينمايد·

او يک حساب بانکى همراه با باقيمانده اش٬ پنج فرانس و پنج- سانتيم را براى کاريتونوا جهت پرداخت حق عضويت براى آوريل سال ١٩١٧ باقى گذاشت٬ اما اين مبلغ را هرگز از حساب بانک برداشت ننمود٬ بلکه به حفظ آن بعنوان حساب بانکى لنين تصميم گرفت· اين حساب بانکى بتدريج به موزه لنين در مسکو منتقل شد·

در سوٸيس پس از باز شدن «حسابهاى بانکى غير فعال» براى عموم٬ نشان داده شد که شخصى به نام ولاديمير اوليانوف مبلغ زيادى پول در آنجا داشت· اين مبلغ ناشناخته بعدها به دختر برادرش اولگا اوليانوا پرداخت شد· بنابر اطلاعات اراٸه شده از جانب منابع بانکى اين مبلغ کمتر از ١۰۰ فرانس سوئيسى بود·

از اين واقعيت نيز که روزنامه هاى بلشويکى از آوريل تا اوت ١٩١٧ تيراژ روزنامه هاى خود را تا ٣٢۰۰۰۰ نسخه افزايش داده بودند اينگونه برداشت شده و گفته ميشود که سرمايه هاى آلمانى در اينجا نقشى داشته اند·

در اينجا استدلال بى رنگ ميشود· با اينحال کسى بايد روزنامه ها را درخواست و خوانده باشد· بازدهى روزنامه ها با چنين تيراژى معمولا بسيار خوب هستند· و اگر لنين واقعا متحد قيصر بود بايد در جهت متوقف نمودن انتشار انقلاب در آلمان تلاش مينمود· قيصر آلمان ظرف يک سال سرنگون شد·

١ـ چند سال بعد رئیس جمهور فنلاند ککونن قطار را به اتحاد جماهیر شوروی اهدا نمود و بازديد از اين قطار همچنان امکانپذير است·

* http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%AF_%D9%85%D9%84%DB%8C_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87

٢- ميشا سيى کاژا در پرودا ۴/۱۶ ۱۹۲۷

٣- آلکساندر سولژنتسين: لنين در زوريخ (اودوالا ۱۹۶۷)٬ هانس بيورکه گرن: پست روسى (کریستینستاد ۱۹۸۵) و غيرو

٤ـ ورورتز ۱۴ و ۲۰ ژانويه ۱۹۲۱ 1921

٥- آلکساندر سولژنتسين: لنين در زوريخ (اودلوالا ۱۹۶۷)

٦- موريس پالىلوگ: Tsarskaja Rossija vo vermja mirovoj vojny٬ مسکو ۱۹۹۱ ٬ ص ۹

٧- ايى· سيسسون: صد روز سرخ· شرح وقايع شخصى از انقلاب بلشويکى٬ نيوهيون ۱۹۳۱· بر اساس اطلاعات ديگرى او تا فوريه همانسال به دست يافتن به اسناد کرنسکى در بايگانيش قادر نشد· («ارتباطات خارجى در آمريکا»٬ ١٩١٨ ٬ روسيه٬ جلد ۱ ص ٣٧١).

٨ـ Polititjeskij sobesedrink شماره ١ ١٩٩١ ٬ ص ٤١.

۹- توطٸه آلمانى- بلشويکى· کميته اطلاعات عمومى٬ واشنگتن ۹۱۸·

* http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%AA%DA%A9%D9%84_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86

١٠- جى· اف کنان: روسيه جنگ را رها ميکند٬ لندن ۱۹۵۷ ص ۵۰۹

۱۱- جى· اف کنان در مجله تاريخ مدرن٬ شماره ۲ ٬ ژوٸن ۱۹۵۶ ٬ ص ۱۵۴

١٢ـ آلکساندر هلپهند با نام مستعار پاروس از ابتدا يک سوسيال دمکرات پيشرو بود٬ از جمله در سال ١٩۰٥ رياست روسيه ـ پطرزبورگ را بر عهده داشت. طى اولين سال جنگ جهانى او به امر تجارت اشتغال داشت (از جمله صادرات کاندوم) در کشورهاى متحد با آلمان· پس از افشاى روابط تجاريش با آلمان لنين از کار کردن با او سرباز زد و حتى پس از انقلاب حق ورود به روسيه را هم نداشت.

١٣ـ در سال ١٩٣٧هانکى توسط استالين به اتهام همکارى با دستگاههاى امنيتى لهستان و آلمان اعدام شد·

١٤ـ لوئيس فيشر: لنين (استکهلم ۱۹۶۷)٬ ص ۱۲۷

١٥- ويلى گاٸوشى٬ لنين در تبعيد در سوٸيس (کلن ۱۹۷۳)٬ ص ۱۷۵

١٦ـ نقل از هانس بيورکه گرن: Aa٬ ص ۲۶۴

١٧ـ ويلى گاٸوشى: aa٬ ص ۱۷۵-۱۷۶