لنین – بخش هشتم

استفان ليندگرن

لنين

78ghbv

بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

بخش چهارم

بخش پنجم

بخش ششم

بخش هفتم

۸- خرس روسی

لنین در ٧ اوت ١٩١٤ توسط پلیس اطریش به جرم جاسوسی دستگیر شد· جنگ اول جهانی آغاز شده بود و او یک روس در کشور دشمن بود٬ اما پس از دخالت نماینده سوسیال دمکرات مجلس اطریش٬ ویکتور آدلر٬ آزاد شد· طى ١٢ ساعت در زندان٬ لنین به سمت نماینده انتخاب و – اگر چه خودش سیگار نمیکشید – مسئول فروش سیگار شده بود·

 

گلوله اى که توسط دانشجوی صربستانى٬ گاوريلو پرنسيپ٬ به سوى شاهزاده اطریشی فرانس فرديناند٬ که برای بازدید در سارايوو بسر میبرد٬ نشانه گرفته شده بود آغازگر جنگ جهانى شد·

 

بدون در دست داشتن مدرکى دال بر مشارکت بلگراد در این ترور٬ قیصر فرانز جوزف و مشاور او در وین به دادن «درس ادبی به صربها» تصميم گرفتند١. ده مطالبه عرضه شد٬ که قبول بسیاری از آنان برای هر کشوری توهین آمیز بودند·

 

صربها تسلیم و ٩ مطالبه از ده مطالبه را پذيرفتند· تنها دهمی٬ پاکسازى ارتش صربستان توسط نماینده اطریش٬ مورد قبول واقع نشد· سران دولت در وین حمایت آلمان را براى اشغال صربستان٬ بدون توجه به پاسخ صربها٬ بدست آورده بودند· تحریکات بر علیه متحد صربستان٬ روسیه که از نظرات آنان حمایت مینمود٬ آغاز شد·

 

در اول اوت آلمان بر علیه روسیه اعلام جنگ نمود و طى ١۰ روز- ه پس از آن اعلاميه هاى جنگى از جانب کشورهای فرانسه٬ انگليس٬ بلژیک و اطریش- مجارستان صادر شدند· پس از اعلام دو طرفه و نهایی جنگ٬ همه اروپا عملا در حال جنگ با یکدیگر بودند·

 

جنگ در بالکان آغاز شد٬ اما امکان بروز آن در هر جايى ديگرى نيز وجود داشت· همانطور که بیسمارک گفت: «همه شبه جزیره بالکان ارزش یک سرباز نارنجک انداز پومرانى را هم ندارد·»

 

اما در پشت پرده اختلافات دیگر و عمیقترى وجود داشتند· مدت زمان درازى بود که حوزه منافع قدرتهای بزرگ در مورد مستعمرات در تضاد با یکدیگر قرار گرفته و این تضاد منافع ايجادگر تضادهایی جدیدی ميشدند·

 

لنین و کروپسکایا از طریق وین به کشور بيطرف سوئیس مسافرت و در آنجا اتاقی را در برن اجاره کردند· کروپسکایا هر روز صبح همسر پرزیدنت سوئیس را ميديد که برای تکان دادن فرشها به بالکن میامد و از آن بعنوان نشان زنده اى از طبيعت ساکن محیط خرده سرمایه داری یاد مينمود·

 

لنین تنیدن شبکه جدیدی را بسرعت آغاز نمود: از میان روسها در ژنو چه کسانی راهی روسیه بودند و آیا چاپخانه ای روسی باقی مانده و قادر به چاپ اعلامیه های روسی بود؟

 

روز بعد از ورودش کليه بلشویکهای باقيمانده در برن براى برگزارى جلسه اى به جنگلى فراخوانده شدند و لنین نظر خود را در مورد جنگ ارائه نمود· قعطنامه ای صادر و در آن جنگ بعنوان جنگی امپریالیسیتی و غارتگرانه مورد ارزیابی و توافق قرار گرفت· پشتیبانی تقريبا جمعى رهبران سوسیال دمکرات اروپایی از کمکهاى مالى ارائه شده پارلمانهايشان به جنگ خیانتی بود به اهداف طبقه کارگر·

 

لنین از سوسیال دمکراتهای روسی انتظار زیادی نداشت٬ اما با اینحال ٤ اوت برای او به رویداد غیر منتظره اى مبدل شد· زینویف گفت که لنین ابتدا از قبول اطلاعات داده شده از برلن امتناع ميورزيد·

 

به تصور او آن کدى بود جعل شده توسط ستاد ارتش آلمان از ورورتز* اما پس از اٽبات وجود اتحاد ميان «سوسیالیستها» و امپریالیستها٬ مسئله شکل دیگری بخود گرفت: «از امروز من ديگر سوسیال دمکرات نیستم. من یک کمونیستم»٢

 

این خیانت هر چه بیشتر احساس میشد چرا که لنین و روزا لوکزامبورگ مصوبه اى را در بین الملل سوسیالیسم به تصویب رسانده بودند که کليه احزاب سوسیالیست را موظف به مخالفت با جنگ مینمود· در سال ١٩۰٧ در دومین کنگره بین الملل در اشتوتگارت لنین و روزا لوکزامبورگ بندی را٬ که پس از برخی اصلاحات به عنوان ضمیمه به قعطنامه های شبیه به جلسات ١٩١۰ و ١٩١٢ نيز اضافه شد٬ پیشنهاد نموده بودند·

 

«در صورت محتمل بودن جنگی٬ ممانعت از آغاز آن از وظایف طبقه کارگر کشورهای درگیر و نمایندگان آنها در پارلمان است···· در صورت بروز جنگى٬ دخالت سريع بمنظور متوقف نمودن آن و بهره بردارى از بحران حاصل از جنگ بمنظور ترغيب توده ها و از آن طريق تسريع سقوط ديکتاتورى سرمايه دارى وظيفه آنهاست»·٣

 

سوسیالیسم بین الملل در صورت آغاز جنگ خود را به انجام اعتصاب سراسرى مقید نموده بود· اکنون پس از مبدل شدن جنگ به يک واقعيت٬ تمامی این قطعنامه ها و تصمیمات به باد فراموشى سپرده شده بودند· برای لنین «خطرناکتر از همه» کارل کائوتسکی و ميانه روهاى حول او بودند٬ چرا که به راديکالتر بودن از اعضای رهبری حزب شهرت يافته و دقیقا بهمین دلیل حمايتشان از جنگ آسيب فراوانى را سبب شد·

 

همکار لنین آلکساندرا کولنتاى در برلن بسر میبرد· هراسان از مواضع حزب آلمان٬ خواستار ملاقات کائوتسکی در مجلس شد· کائوتسکی به عنوان یکى از رهبران مقتدر مارکسیست و یک رهبر کارگری نابغه و رادیکال در سراسر اروپا شهره خاص و عام بود· آلکساندرا کولنتاى کائوتسکی – ه بشدت گیج و خسته را در سالن مجلس ملاقات نمود· هر دو پسر او دقیقا در همانزمان احضار شده بودند: «در این شرایط حساس باید هر یک از ما بتونیم صلیب خودمونو حمل کنیم »٬ او به آلکساندرا کولنتاى گفته بود· «ما باید نشان بدیم که حتی سوسیالیستها هم میتونن برای حفظ مادر وطن بمیرن.!»٤

 

آلکساندرا کولنتاى به آنچه که شنیده بود باور نداشت· پس از اعلام پشتیبانی حزب از مخارج جنگ توسط رهبر گروههای سوسیال دمکرات٬ در مجلس آلمان به راى گيرى در مورد آن اساسا نیازى نبود٬ پس از آن مجلس بسرعت منحل شد·

 

کليه اخطارهای لنین در مورد کائوتسکی کلاهبردار به اٽبات رسیده بود· به عقیده لنین «او دشمنى بود نقابدار با سياستى بزک شده که افق ديد کارگران را محدود٬ روحیه و توانایی درک کارگران را تضعیف و آنان را نسبت به مسائل بی تفاوت مینماید·»

 

قیصر آلمان بجز احزاب آلمانی حزب ديگرى را نميشناخت· زمانیکه کارل ليبکنخت٬ فرانز مهرينگ٬ رزا لوکزامبورگ و کارل زتکین اعتراض نامه ای را بر علیه مواضع رهبران حزب نوشتند٬ براى انتشار آن هیچ روزنامه آلمانی وجود نداشت! ابتدا در پایان اکتبر بود که آن در سوئیس منتشر شد·

 

در فرانسه نیز حزب سوسیالیست با گسد و واليانت در راس آن٬ به انحراف شونیستی کشیده شده بود· در انگليس تنها حزب مستقل کارگر در مقابل فشارها ایستادگی نمود·

 

روسیه در آغاز با تمام اعضای فراکسیون سوسیال دمکرات مجلس بر علیه جنگ رای داد٬ اما منشویکها به سرعت تغییر موضع داده و بلشویکها به ادامه فعاليتهاى مخفى ناگزير گشتند و تمام اعضای فراکسیون بلشویکی در مجلس روسیه به شرق سیبری به تبعید دائمی فرستاده شدند·

 

در پاریس پلخانف در تجلیل از مهاجران روسی که داوطلبانه به ارتش فرانسه ملحق شده بودند سخنرانی پرشوری را ایراد نمود· این عمل او مایه تاسف شدید لنین شد که تصور مينمود٬ شاید سابقه نظاميش عامل این شوخی بوده باشد· بجز سوسیال دمکراتهای روسی تنها چند بلغاری و دو نماينده صربى در پارلمانهاى خود از دادن رای مٽبت به جنگ خودداری نمودند·

 

روحیه ناسیونالیستی ايجاد شده از جنگ در روسیه مخالفان آنرا در موضع ضعف قرار داده بود· بعنوان مٽال در شهرهای روسیه مغازه های متلعق به آلمانیها بصورتی منظم غارت شدند· نام رسمی شهر سن پطرزبورگ که در گوش طنینی آلمانی داشت به پطروگراد تغییر داده شد·

 

فرانسه نيز با کمال تعجب به شمارى اندکى از فراریان از جبهه اشاره نمود· یکی از معدود افراد مخالف جنگ ژان ژورس – ه سوسیالیست٬ یکروز قبل از آغاز جنگ توسط یکی از هواداران جنگ بقتل رسید·

 

در هفته های اول در انگليس ٧٥۰۰۰۰ نفر داوطلبانه٬ و علاوه بر آن یک میلیون نفر طی هشت ماه بعد٬ ٽبت نام نمودند· در اولین زمستان جنگ تعداد زيادى بخاطر اشتیاق بسیارشان برای نجات وطن در میان برف دست به تمرینات نظامی بردند و بدینسان مجازات خود را دريافت نمودند· بسیاری پيش از بدست گرفتن سلاحى کشته شدند·

 

سوسیال دمکراتها خیانت نمودند٬ اما لنین از امکانات موجود انقلابی غافل نبود· مانند انقلاب سال ١٩۰٥ که بخاطر شکست روسیه در مقابل ژاپن رخ داد٬ شکست دیگرى برای روسیه در جنگ جهانی قادر به ايجاد انقلاب دیگری ميشد· او در سال ١٩١٣ به گورکی نوشته بود:

«جنگى میان اطریش و روسیه میتوانست بصورت بیسابقه اى برای انقلاب قابل استفاده باشد (در سطح تمام اروپا)٬ اما اعطاى چنين لطفى از جانب فرانس جوزف و نيکى به ما چندان محتمل نيست·»٥

 

لنین ميگفت که این جنگی بود غارتگرانه و کارگران به حمايت از هیچ یک از طرفین متخاصم مجاز نبودند· «جنگ بمنظور تقسیم مستعمرات و به چنگ آوردن زمینهای دیگر ملل آغاز شده است· دزدها با هم دعوا میکنند»·

 

به عقيده لنین نتیجه جنگ اساسا اهمیت نداشت٬ اما برای طبقه کارگر شکست ارتش خودی بهتر خواهد بود٬ بخصوص شکست روسیه شکستی ميشد برای حکومت تزار و ارتش آن که لهستان٬ اوکراین و تعداد بسیاری از ديگر خلقهاى روسیه را مورد شکنجه قرار ميداد·

 

در ديستلوگ در برن شکلى از زندگی روستایی کاذب حاکم بود· لنین و همسرش در کنار جنگل بزرگی٬ روبروی آنها اينسا آرماند و به فاصله پنج دقیقه زینویف با اعضای خانواده اش٬ زندگی میکردند·

لنین٬ کروپسکایا و اينسا آرماند در راههای جنگلی پوشیده از برگهای زرد پاییزی راهپیمایی نموده٬ گاهی از کوه شراتينفلو بالا میرفتند و گلهای رز آلپی٬ میوه های جنگلی و قارچ کارل يوهان را میچییدند· لنین بر روی سخنرانيها و متون خود٬ بسیاری از آنها منتشر نشدند٬ کار میکرد·

کروپسکایا٬ در حالیکه اينسا دامن میدوخت٬ کتاب آموزشی عيد مقدسان را بزبان ایتالیایی میخواند· او طی دوران زندگیشان در کراکف٢۰۰۰ روبل به ارٽ برد· پس از برداشت بخشى از آن توسط يک دلال پول بعنوان کميسيون٬ ۱۰۰۰ روبل آن باقی ماند· با وجود باقى ماندن ته مانده ای از ارٽيه براى آنان٬ با اینحال تا سال ١٩١٧ ٬ یعنی زمان بازگشت٬ وضعیت اقتصادی لنین و همسرش نگران کننده بود·

 

کروپسکایا در سال ١٩١٥ نوشت: «تمام دارایی ما بزودی تمام٬ و مشکل پيدا کردن نانی برای خوردن و ادامه زندگی هر روز بزرگتر و بزرگتر میشود·» «باید نوشتن را آغاز کنم٬ هر چیزی که شد»٬ لنین شکایت میکرد· «همه چیز بشدت گران است و ما بسختی زندگی خودمان را اداره ميکنيم··»

 

پس از افول اولین موج کاذب ميهن پرستى قلابى٬ کار سازماندهی مقاومت در مقابل جنگ آغاز شد· لنین شعار «صلح» را بعنوان شعاری نارسا و خرابکاریهای مجزا بر علیه جنگ را مردود اعلام نمود· او بجای آن خواهان تبلیغاتی همگانی بود٬ تبليغاتى که بر اساس آن نظامیان و غیر نظامیان باید سلاح خود را بسوی ستمگران کشور خود نشانه میرفتند·

 

در سوئیس رابرت گريم برپایی کنفرانس بين المللى چپ را بر علیه جنگ اعلام نمود· دو کنفرانس برگزار ميشد٬ یکی در سپتامبر ١٩١٥ در زيمروالد و دومی در آوریل ١٩١٦ در کنتال در سوئیس· لنین در هر دو کنفرانس شرکت کرد·

 

در کنفرانس زيمروالد ٣٨ نفر از ١١ کشور حضور داشتند· یک فراکسیون کمونیستی ٩ نفره متشکل از لنین٬ زینویف٬ لتن برزينز و سوئدیها زت هوگلوند و توره نرمان٬ رادک/ لهستانی٬ بوخارت/آلمانی٬ پلاتتن/سوئیسی و رونالد – هولست/ هلندی٬ که بعدها به آنان پیوستند·

اکٽریت پیشنهاد جناح چپ را مردود و اعلامیه سازشکارانه و غير ستيزه جويانه ترى را مورد تایید قرار داد· اين اعلاميه بهر حال مورد تاىيد جناح چپ قرار گرفت·

 

بعدها در سوئد کنفرانسی شبیه به آن تشکیل شد· سه نفر از مبتکران٬ زت هوگلوند٬ ايوان اوليه لوند و اريک هدن٬ به زندانهای دراز مدت محکوم شدند· آنها ابتدا به جرم «ترغیب به خشونت» دستگیر شده بودند ولی بعدها عنوان جرمشان به «تدارک برای خیانت» تغییر یافت·

 

لنین پس از دريافت خبر محکوميت زت هوگلوند بدليل تبلیغات ضد نظامیگری به آلکساندرا کولنتای نوشت«عجب بی عدالتی وحشیانه ای! باور کردنی نیست!»٦ او چنان خشمگین بود که همه متوجه آن میشدند·

 

لنین در فوریه ١٩١٦ بمنظور خاتمه شاهکار خود «امپریالیسم به مٽابه بالاترین مرحله سرمایه داری»٬ که در ژوئن همانسال به اتمام رسیده بود٬ به زوریخ مهاجرت نمود· کروپسکایا تعریف کرد که «ارتباطات با روسیه قطع شده بود· ما نامه ای نمیگرفتیم و کسی از آنجا نمیامد·» ابتدا در پایان سال لنین٬ علیرغم موانع سخت مرزی٬ موفق به قاچاق برخى از نمونه هاى ارگان حزب سوسيال دمکرات به روسیه شد·

 

او خود را بخاطر مخالفانش از کلنیهای مهاجران دور نگاه میداشت· هر روز صبح «زيمجاشكا- ى فقير»٬ بلشويکى که بدلیل گرسنگی دیوانه شده بود به ديدن لنین ميامد· او با چنان چهره پریشان و لباس مندرسى به اینطرف و آنطرف میرفت که به کتابخانه هم راهش نمیدادند·

 

زيمجاشكا بمنظور تماس با لنین و گفتگو با وى همواره تلاش مينمود٬ او معمولا قبل از ساعت ٩ ٬ پیش از رفتن لنين به کتابخانه٬ به دیدنش میامد· گفتگوی با وى چنان تاٽیر بدی بر روی لنین و کروپسکایا گذاشت که آنها سرانجام٬ قبل از رفتن به کتابخانه٬ به بهانه قدم زدن از خانه فرار میکردند·

 

ذوجين اتاقی را در خانه ای قدیمی و تاریک اجاره نمودند· پنجره ها را٬ به دلیل وجود کارخانه اى سوسیس پزی در خانه٬ فقط شبها باز میکردند· بوی سوسیس ترشیده غیر قابل تحمل بود·

 

تمام اروپا بوی تعفن میداد و لنین خود را خسته و پیر احساس مینمود· در اکتبر ١٩١٦ یکبار پس از نطقی در ژنو رفیق گرجستانى و مبارزاتيش Micha Tschakaja سوال کرده بود: «شما چند سالته؟» لنین جواب داده بود: «من پیرم٬ خیلی پیر٬ همین الان ٤٦ سالمه».

 

بهر حال در آن خانه بزرگ٬ تاریک و دلتنگ٬ تنها دلخوشى لنین همسایگانش بودند· در آنجا صاحبخانه٬ کمرر- ه نجار٬ یک کفاش٬ همسر یک نانوای آلمانی که در جبهه بود و یک خانواده اطریشی هنرپیشه با گربه اى به رنگ قرمز تیره زندگى ميکردند·

 

ميان آنان هیچگونه پیشداوری ملیتی وجود نداشت· یکبار همسر کمرر – ه نجار طی جلسه اى در کنار اجاق گاز با خشم فریاد زد: «سربازا باید سر اسلحه خودشونو بطرف دولتهای خودشون برگردونن!»· کروپسکایا مینویسد٬ پس از آن ماجرا لنین مايل به ترک آنجا نبود·

 

در خلال آندوران تمایل رقت انگیزى در نزد لنین وجود داشت که تنها کروپسکایا قادر به کشف آن بود· او بازگو میکند که چه اتقاقى افتاد هنگاميکه لنین٬ که کروپسکایا او را ولادیمیر ایلیچ و یا فقط ایلیچ میخواند٬ یکبار در یکی از خیابانهای زوریخ با سیاستمدارى از تبار سوسیال دمکراتها برخورد نمود:

 

کروپسکایا میگوید: «ما در قسمت دیگری٬ قسمت مدرنتر شهر قدم میزدیم و بصورتی اتفاقی به نوبس٬ سردبیر یک روزنامه سوسیالیستی در زوریخ که به فالانژ چپها تعلق داشت٬ برخوردیم.

 

نوبس پس از افتادن چشمش به ولادیمیر ایلیچ به سوار شدن به قطار شهری تظاهر نمود· اما لنین او را غافلگیر و صحبت در مورد ضرورت یک انقلاب جهانی را آغاز کرد· چهره نوبس فرصت طلب خیلی خنده دار بود· او آنجا ایستاده بود و نمیدانست که چگونه خود را از چنگ این روس پرحرف که یقه اش را گرفته و در مورد عقایدش سخن ميگفت خلاص کند·

 

صحنه تراژیک و مضحک٬ اما بازنده ولادیمیر ایلیچ بود· سرمایه گذاری او نتیجه ای ببار نداد٬ اشتیاق بى اندازه اش برای توده ها بدون استفاده بهدر رفت و آگاهی آشکارش شنونده ای نداشت·

من ناگهان به ياد خرس قطبی بزرگى افتادم که همراه با ایلیچ در باغ جانورشناسی لندن دیده بوديم· ما در مقابل قفس ایستادیم و مدتی دراز به او نگاه کردیم· نگهبان براى ما توضیح داد٬ که همه حیوانهای وحشی بمرور زمان به قفس عادت میکنند: خرس٬ ببر٬ شیر· اين فقط خرس قطبی روسی است که هرگز به اسارت عادت نکرده و شب و روز بر علیه میله های قفس اعتراض ميکند·»٧

 

لنین در مورد مبحث امپریالیسم دانش بسیاری را فراهم آورده و ٧٦۰ صفحه را با ٢۰ دفترچه یاداشت مملو از آمار و نقل قول پر کرده بود· او شبها کروپسکایا را با داستانهای گوناگون و عجیب و غریب در مورد امپراطوری های مختلف سرگرم مینمود· کروپسکایا در دفتر خاطرات خود نوشت: «افسوس که این قصه ها هرگز کتابی نشدند»·

 

قرارداد انتشار قانونى امپریالیسم···· در روسیه تزاری٬ توسط گورکی تهیه و نویسنده ٥۰۰ روبل به عنوان اجرت دریافت مينمود· کتاب اما در حقیقت قبل از سپتامبر ١٩١٧ منتشر نشد و لنین متاسف شد چرا که قادر به تصحيح «دگرگونيهاى هنرى» نشده بود که به دليل سانسور ناگزير به انجام آنان گشته بود· بعنوان مٽال هنگام صحبت از استعمارگرى روسیه اجبارا از استعمارگرى ژاپن و غيرو صحبت کرده بود· اما پیام کتاب کاملا روشن بود.

 

لنین توضیح داد که گذار به سرمایه داری انحصارى و صدور عظیم سرمایه به کشورهای عقب مانده چگونه شروط لازم را برای ایجاد جنگ میان گروههای امپریالیستی فراهم مياورند· برای مٽال منابع نفتی – ه در حال اتمام آمريکا٬ میتوانست جنگ نفت را بمنظور «تقسیم جدیدى» از ذخائر نفتی جهان سبب گردد·

 

او مضافا بر اين اعتقاد بود که امپریالیسم در کشورهای ٽروتمند قادر به ايجاد برخی از گروههای برتر در میان کارگران بود و به نفوذ ایدئولوژی امپریالیستی در ميان آنان اعتقاد داشت· اگر چه لنین مانند بسيارى قادر به پيش بينى آغاز جنگ جهانی نبود٬ ولی امر گام نهادن سرمايه دارى به مرحله فروپاشى از مدتها پيش روشن شده بود·

 

جنگ روسیه و ژاپن در سال ١٩۰٤ ٬ اولین انقلاب روسیه در سال ١٩۰٥ ٬ بحران مراکش در سال ١٩۰٦ ٬ بنیان گذاری entente cordiale (قرارداد روابط حسنه) میان انگليس و فرانسه در سال ١٩۰٤ ٬ گسترش اتحاد سه گانه با روسیه در سال ١٩۰٧ ٬ احیای اتحاد سه گانه (آلمان٬ اطریش٬ ایتالیا) و فروپاشی جنبش کارگری شاهدان صحت اين نظريه بودند· لنین نوشت: «امپریالیسم آغاز انقلاب سوسیالیستی است·»

 

جنگ جهانی تاييدى بود بر درستی نظرات لنین· جمعا ١۰ میلیون کشته و ٢۰ میلیون زخمی شدند· تنها در جنگ وردون ٤٦۰۰۰۰ فرانسوی و ٢٧٨۰۰۰ آلمانی کشته شده بودند· حمله بدون هدف انگلیسیها در سم ٤٢۰۰۰۰ هزار کشته از خود بر جای گذاشته بود· ژنرالهای هر دو طرف روزانه و بدون کوچکترین ترحمی جان هزاران انسان جوان را قربانی مينمودند.

 

ميان ٢٤ تا ٣۰ آوریل ١٩١٦کنفرانس دوم زيمروالد در کنتال برگزار شد· جنگ جهانى پس از گذشت ۸ ماه گسترده تر و شرکت کنندگان رادیکالتر شده بودند· اینبار اعضاى جناح چپ زيمروالد نه هشت بلکه ١٢ نفر عضو داشت و به گفته لنین قطعنامه ها گامی به پيش نهاده بودند·

 

«در تاریخ جهان هرگز اطلاعاتی الهام بخش تر٬ بالاتر و عظيمتر از اين منتشر نشده بودند و اینکه به واقعیت مبدل نمودن آن هنر جمعی ما خواهد بود· هیچ فداکارى بزرگتر و هیچ دردی سنگینتر از رسیدن به این هدف نیست: صلح میان مردم·

 

کارگران و برگزیدگان آنان! پدران و مادران! زنان شوهر از کف داده و فرزندان بی پدر! زخیمیها و انسانهای عاجز و زمین گیر! اين شما هستيد که بخاطر جنگ و از جنگ در عذابید٬ از سراسر جهان٬ از رزمگاههای پر دود٬ از شهرها و روستاهای نابود شده فریاد برآورید: کارگران جهان متحد شوید·»·

 

تنها در ماه می برای پخش این اعلامیه در سنگرها سه افسر و ٣٢ سرباز در آلمان تیرباران شدند· کارل ليبکنخت٬ که در ماه سپتامبر بعنوان تنها نماینده مجلس بر علیه جنگ رای داده بود٬ از حزب اخراج و به خاطر تبلیغات بر علیه جنگ به دو سال زندان تادیبی محکوم شد·

 

مقاومت در روسیه گسترش یافت· در سال ١٩١٥ بیش از نیم میلیون کارگر در اعتصابات شرکت نمودند· در جبهه روسیه- اطریش تمایلات به برقراری روابط برادرانه میان سربازان دیده میشد· تیراژ روزنامه بلشویکها٬ پرودا٬ به ٤۰۰۰۰ رسیده بود·

 

اما جنگ تازه آغاز شده بود· براى آينده اى قابل پيش بينى انسانها جان ميدادند بدون اینکه نيروهاى مخالف قادر به ممانعت از آن باشند· جنگ برای نیروهای نظامی تزار به بدترین شکل ممکن آغاز شده بود· تزار طی پنج ماه اول جنگ ٣۰۰۰۰۰ نفر را از دست داد·

 

بهار ١٩١٥ آلمانیها ١٥ میل در خاک روسیه پیشروی و در اوت برست را به تصرف خود درآورده و با از جمله استفاده از گاز بعنوان اسلحه نیروهای روسی را در مردابهای پر شاخ و برگ محاصره نموده بودند· رژیم تزار ١٤ میلیون نفر را برای جنگ جهانی بسیج و پيش از پايان جنگ کشور قريب ٦ میلیون نفر را بشکل کشته و زخمى از دست داده بود·

 

تسلیحات ارتش روسیه وضعیت بسیار بدی داشت· ارتش آنان توپخانه سنگین نداشت و تنها صاحب چند هزار مسلسل و تعداد کمی توپخانه سبک بود· افسران ستاد ارتش از نوخواهی نظامی متنفر و پس از شکست در جنگ ژاپن – روسیه درگیر مناقشات داخلی بودند·

 

کرنسکى که خود بعدها یکی از رهبران انقلاب شد مینویسد: «مدتها پيش از سقوط رژیم تزار٬ نشانه هایی آشکار از فروپاشی ارتش آشکار شده بود· در ژانویه ١٩١٧ بیش از یک میلیون نفر از فراریان جنگ در پشت جبهه ها پرسه میزدند·»١۰

 

فراریان جنگى٬ که بعدها تعدادشان به دو میلیون و نیم رسید٬ با گذاردن پاى خود به هر جايى عوامل نگرانی را ایجاد مینمودند٬ به اقوام خود نامه مینوشتند و داستانهای رقت انگیزی را در باب ناگزير نمودن آنان به حمله بدون داشتن سلاحى بازگو ميکردند·

 

لنین هنوز آغاز انقلاب را نمیدید و در مورد امکانات بازگشت خود به کشور بسیار بدبین بود· او در ٢٢ ژانویه در جلسه سوسیالیستهای جوان در ساختمان خانه مردم در زوریخ طی نطقی گفت: «ما انسانهای متعلق به نسلهای گذشته ممکن است که مبارزات تعیین کننده انقلاب آینده را تجربه نکنيم···»

 

* روزنامه سوسيال دمکراتهاى آلمان

١ـ آ· جى· پى تيلور در اثر٬ جنگ جهانى ١٩١٤ـ١٩١٨ (استکهلم ١٩٦٧) در مورد تلاشهاى اطريش در جهت اٽبات اينکه پرنسىيپ از طرف دولت صربستان اجير شده بود: «آنها مدرکى پيدا نکردند. کسى تا کنون چيزى بدست نياورده است سخن ميگويد.»

٢ـ ديميترى ولکوگنوف٬ لنین٬ پرتره سياسى٬ بخش ١ مسکو ١٩٩٤ ص ١٣٩.

٣ـ کنوت بکستروم٬ جنبش کارگری در سوئد٬ بخش ٢ (استکهلم ١٩٦٣)٬ ص ١۰٦. این نقل قول بوسیله يلمار برانتينگ ترجمه شده است.

٤ـ آلکساندرا کولنتاى – من چندین بار زندگی کرده ام مسکو ١٩٨٥ ص١٢٨ .

٥ـ LCC 35:76

٦ـ نقل قول از دیمتیری ولکوگنوف.

٧ـ لنین: زندگی و آموزش استکهلم ١٩٢٥ ص ٨٨.

٨ـ ازوپ برده اى يونانى که تمايل خود را براى آزادى به شکل افسانه بيان نمود.

٩ـ نقل شده از کنوت بکستروم تاریخ جنبش کارگری سوئد٬ قسمت دوم٬ استکهلم ١٩٦٣ ٬ ص ٢٧٥.

١۰ـ نیویورک تایمز ٢٢ می ١٩٢٧