اين مقاله در دسامبر سال ٢۰۰٥ نوشته شده اما حقايقى در آن نهفته است که نميتوان از ترجمه آن خوددارى نمود.
موسسه ايرانى – آمريکايى (IACUS)
چپ ايرانى و جنگ عراق
نواى طبل جنگ يکبار ديگر در آسمان خاور ميانه طنين انداز ميشود· اينبار نوبت ايران است که توسط امپرياليسم همواره گرسنه – ى آمريکا بمباران و منهدم بشود· ما در نشريه پرولتر (ارگان رسمى حزب کمونيست سوٸد م· ل) از حق ايران در توسعه انرژى٬ استقلال و حاکميتش حمايت نموده ايم٬ همزمان مانند پرولتر براى مٽال مراقب بوده و در مورد تظاهرات پشتيبانى نوشته ايم که در حمايت از راننده گان اتوبوس–ه در حال اعتصاب در استکهلم رخ داد ·
به باور ما اين توازنى بسيار خوب است· با نزديک شدن خطر جنگ و هنگاميکه کشور در خطر تجاوز قرار دارد ميتوان در مورد درستى و ياعدم درستى حمايت از اعتصاب به بحٽ و گفتگو نشست٬ اما ما هنوز در آن وضعيت قرار نداريم·
در دوران شاه٬ هنگاميکه که ايران توسط آمريکا و انگليس اداره ميشد٬ هزاران دانشجوى ايرانى در آمريکا٬ انگليس و ديگر کشورهاى غربى تحصيل ميکردند و در آن کشورها ماندند·
با پيروزى انقلاب ۱۹۷۹ و فرار شاه بخشى به ايران بازگشتند اما بخش ديگرى در آمريکا ماندند و در آنجا يک موضع اصولى ضد امپرياليستى را اتخاذ نمودند· بخش ديگرى از ايرانيان با گروههاى مختلفى٬ با نشان چپ٬ همراه شدند· در ضمن سلطنت طلبان٬ که بدنبال بازگرداندن قدرت به شاه توسط آمريکا حسرت ميخورند٬ نيز به آمريکا گريختند·
هدف ما با انتشار اين سند که بخشى از گروههاى به اصطلاح چپ را بحق مورد انتقاد قرار ميدهد اين نيست که همه را با يک چوب بزنيم· اما هنگاميکه سازمان
اى مختلف ايرانى در تلاشند که ما را با خود همراه کنند بايد تکليف خود را بدانيم·
روزنامه آسيا تايمز در ژوٸن ۲۰۰۳ نوشت که آمريکا با متحدان «کمونيست» در مبارزه با دولت ايران کار ميکند· روزنامه از جمله از کمونيستهاى کارگرى در ايران نام ميبرد·
اين «کمونيستهاى کارگرى» در عراق اشغال شده شاخه اى دارند که با جنبش مقاومت عراق مقابله مينمايد· نيازى به گفتن اين نيست که ما از ملايان ايرانى حمايت نميکنيم٬ اما در برابر خطر جنگ بايد جانب احتياط را در مقابل چنين سازمانهاى ايرانى رعايت نمود· بويژه آنهايى که نوک حمله خود را بر روى رژيم ايران متمرکز نموده اند و از آمريکا گدايى ميکنند·از رفقاى مخلتف ايرانى که ميخواهند با ما باشند خواهش ميکنيم سوالات طرح شده در اين سند را مورد بازبينى قرار دهند· نگرانى ما اينست که در جريان حمله يا بمباران ايران گروههاى مختلف ايرانى همان نقش خاٸنانه اى را بازى کنند که حزب موسوم به «حزب کمونيست عراق» در عراق اشغال شده فعلى بازى ميکند·
در تاريخ حمايت برخى از گروهها با لفاظيهاى مارکسيستى از اشغالگران يا کودتاچيان سرمايه دار تازگى ندارد· در پاورقى ششم نام ونزوٸلا برده ميشود· در آنجا شمارى از گروههاى مارکسيستى ناگزير شدند که سازمان «مارکسيست–لنينيستى» ونزوٸلايى خود را (باندرا رويا) از تشکلات بين المللى اخراج نمايند٬ چرا که آنها در سال ۲۰۰۲ از کودتاچيان– ه الهام گرفته از پينوشه در کودتايى بر عليه چاوز حمايت نموده بودند·
ما در جريان جنگ جهانى دوم نيلس فليگ – ه سوٸدى را داشتيم که در پشت عبارات مارکسيستى از هيتلر حمايت مينمود·
اريک آندرشون٬ دبير امور بين الملل حزب کمونيست سوٸد م·ل
۲۲/۰۴/۲۰۱۱
خواننده گان وب سايتها و روزنامه هاى بسيارى از گروههاى “چپ” خارج از ايران بسختى قادر به کسب اطلاعاتى در مورد اين حقيقت هستند که کشور همسايه ايران٬ عراق٬ در شرايط جنگى بسر ميبرد و توسط امپرياليسم آمريکا اشغال شده است·
اين چنين به نظر ميايد که چپ سنتى ايران نميخواهد خود را نگران مقاصد آمريکا کند٬ مقاصدى که بر اساس کنترل بر روى امکانات نفتى خاورميانه قوام يافته است. «پروژه نو محافظه کاران براى آمريکايى جديد (PNAC)» (۱) کمترين اهميت و اساسا اهميتى براى بسيارى از گروههاى دست چپى ايرانى ندارد. بخشى٬ به بهانه مبارزه با ارتجاع اسلامى (۲)٬ بصورتى غير مستقيم از اشغال افغانستان و عراق توسط آمريکا حمايت مينمايند. در واقع٬ اين موضع٬ اشغال عراق٬ انعکاس ناکاميها و ناموفقيتهاى جنبش چپ در خاورميانه است.
بخشى از چپ ايرانى در جهت ناديده گرفتن جنايات آمريکا در منطقه تلاش مينمايد· اما هيچکس قادر به انکار وجود همکارى مستقيم ميان کمونيستهاى عراقى و دستگاه ادارى بوش نبوده است· حزب کمونيست عراق (به استٽناى گروههاى جدايى طلب) و نيروهاى کرد٬ تحت رهبرى جلال طالبانى و مسعود بارزانى٬ بخشى از شوراى حکومتى عراق را تشکيل ميدهند.
اينها با اشغالگران٬ نه فقط در بازداشت٬ شکنجه و کشتار هزاران شورشى عراقى٬ بلکه همچنين در ايجاد دولتى از نوع ليبرال آن همکارى مينمايند٬ دولتى که آينده عراق را (بدون در نظر گرفتن اينکه آنها کرد٬ س
نى يا شيعه هستند) به سرمايه هاى بين المللى٬ مانند بانک جهانى٬ صندوق بين المللى پول و شرکتهاى بين المللى مانند هالى برتون ٬ بکتل و غيرو ميفروشد.
آنها در مبارزه بى ارزش خودشان (اگر نه بطور کامل فاقد صلاحيت) بر عليه رژيم صدام٬ با حکومت اشغالگر با هدف سرنگون نمودن يک حکومت سکولار همکارى نموده اند٬ براى اينکه آنرا در محيطى که بصورت فزاينده اى به جنگى داخلى تمايل دارد٬ جايگزين رژيمى ارتجاعى و دين سالارى نمايند. آيا آنها واقعا تصور ميکنند که ميتوانند حاميانى را٬ زمانيکه اين رژيم دست نشانده نابود بشود٬ داشته باشند؟
متاسفانه اينچنين تمايلاتى در جنبش چپ ايران وجود دارد. به نظر ميرسد که چپها٬ تاثير گرفته از غرب و در وضعيت يک خلاء سياسى٬ بجاى به زير سوال بردن روش و اهداف خودشان در اين مورد که چرا ملايان توانستند٬ و نه چپها٬ قدرت را پس از شاه ديکتاتور بدست بگيرند٬ در انتظارند که دولت جمهورى اسلامى٬ بدون کمترين توجه (يا درکى) به چه چيزى که جايگزين آن خواهد شد٬ توسط امپرياليسم آمريکا سرنگون بشود·
***
قبل به زير سوال بردن نتايج فوق٬ اين روشنفکران بايد سهل انگارى٬ سکوت يا تمجيد خود را با دادن پاسخ به سوالات مطرح شده از جانب ما توضيح بدهند:
١– امپرياليسم آمريکا ميليونها دلار از ثروت متعلق به مردم را مسدود (در واقع دزديده) نموده و بروى آنها دست گذاشته است. چرا چپ ايران در طى تمام اين سالها در مورد آن سکوت اختيار نموده است؟(۳)
٢– در زمانى که امکانات کره زمين٬ سوخت و انرژى٬ در حال تمام شدن است٬ چرا اين گروهها سکوت اختيار نموده اند و يا با استعمارگران (در تبليغات) جهت نفى حق مردم اير
ان در غنى سازى اورانيوم با اهداف صلح آميز٬ هم صدا شده اند؟
٣– سکوت در مقابل جنايات امپرياليسم آمريکا چه معنايى دارد؟
٤– چرا آنها در برابر اين حقيقت که«مکه دمکراسى» خوده آنها در حال ايجاد يک «جمهورى اسلامى» ديگر در خاور ميانه است (در مورد عربستان سعودى و ديگر عروسکان دست ديکتاتور صحبت نميکنم) سکوت نموده اند٬ همزمان سرنگونى طالبانها و صدام حسين را مورد ستايش قرار دادند؟
٥– آنها چگونه ميتوانند ادعا کنند که با جمهورى اسلامى مخالفند زماينکه در مقابل جنايات يک دولت مذهبى ديگر٬ اسرائيل٬ که مردم فلسطين را به بردگى کشيده و اينکه حق غير يهوديان را (و نه فقط مسلمانها) در داشتن کشور خودشان در بسيارى از بخشهاى کشور٬ اينکه با يهوديان ازدواج کنند و اينکه همتراز با يهوديان به حساب بيايند انکار مينمايد٬ سکوت اختيار نموده اند؟
اغلب اين گروههاى دست چپى بجاى کار کردن در ميان توده ها ترجيح ميدهند که بعنوان “مسيح حقيقت گو“٬ ايفاى نقش نمايند٬ و سايتها و نشريات خود را با بيانيه هاى عمومى بى اهميت٬ حقايق بى ربط٬ شعارهاى پيش پا افتاده٬ پر کنند٬ امرى که در ادامه آنها را از توده هاى ايرانى و شرايط زندگى آنها دور خواهد نمود.
بسيارى از گروهها بجاى طرح مسائل اجتماعى٬ که در حال حاضر اجبارا بايد نئو ليبراليسم را بعنوان مسئله اصلى شامل شود٬ خود را با شعارهاى عمومى مانند “دمکراسى” و يا “جمهورى سکولار” در اشکالى بسيار پراکنده مشغول مينمايند(۴)٬که يکبار ديگر عدم شناخت آنان را٬ از اقتصاد جهانى امروز و در نتيجه نقش بين المللى سرمايه هاى مالى٬ نشان ميدهد.
جنبش چپ ايران با اين چنين روشى نه فقط بر روى يک نقطه در جا خواهد زد٬ (که تا به حال ادامه داشته است)٬ بلکه فعاليتهاى بى ثمرشان تنها به حمايت از امپرياليسم آمريکا منجر خواهد شد.
در رابطه با همکارى سياسى با آمريکا٬ ما بايد بخصوص اشاره و محکوم کنيم سازمانهايى را که از جانب سازمان جاسوسى آمريکا کمک مالى دريافت مينمايند و از جانب آن مورد پشتيبانى قرار ميگيرند:
سازمان مجاهدين خلق (۵)٬ که خود را به يک ارتش مزدور مبدل نموده و پيش بردن تبليغات ضد ايرانى را پيشه خود نموده است.
فراکسيونهاى سلطنت طلب٬ که از طريق وب سايتهاى خود و بيست کانال ماهواره اى که توسط CIA تامين مالى ميشوند (از لوس آنجلس٬ کاليفرنيا) اکاذيب فراوانى را در مورد مردم ايران منتشر مينمايند.
و رهبرى ارتجاعى حزب کمونيست کارگرى (حزب کمونيست کارگران) و انشعابات آنها حول ايدئولوژى حکمت (۶).
موسسه ايرانى – آمريکايى (IACUS)
دسامبر ۲۰۰۵