نگاه مختصری به پدیده‌ی حاشیه‌نشینی در شهرها( بخش اول)

مهکامه ابوالفتحی، زینب جوادنیا، آتیه عارف‌پور، ثریا لشگری
مقدمه:
پدیده‏ی حاشیه‏نشینی به مفهوم امروزین آن در کشورهای پیشرفته‏ی جهان بوجود آمده و با صدور برنامه‏های اقتصادی این­گونه کشورها تحت عنوان برنامه‏های رشد و توسعه، در کشورهای جهان سوم نیز گسترش یافته است.
رشد صنعتی کشورهای غربی، باعث بروز مسائل و مشکلات اجتماعی فراوانی بوده که یکی از آنها حاشیه­نشینی است. مناطق صنعتی فعال به عنوان قطب‏های جاذب جمعیت به فراخوانی نیروی کار از نقاط مختلف کشور خویش و دیگر کشورهای جهان پرداخته و مازاد جذب شده‏ی این نیروها را در سکونت‏گاه‏هایی نامناسب و یا سر پناهایی سرهم بندی شده در نقاطی به خصوص از شهر گرد می‌آورند و در این راستا، حاشیه‏نشینی چهره‏ی خویش را آشکار می‌کند. و مشکل حاشیه‏نشینی هنوز هم بصورت مناطقی مشخص در گوشه و کنار شهرهای بزرگ کشورها دیده می‏شود.
اجرای برنامه‏های نو استعماری در کشورهای جهان سوم تحت عنوان برنامه‏های توسعه، در راستای شکست ساختار اجتماعی و اقتصادی سنتی این گونه کشورها عمل کرده و به همراه خود پدیده‏ی حاشیه‏نشینی را به ارمغان آورد. کشورهای جهان سوم به دلیل تحت سلطه قرار گرفتن و عدم توانایی در غارت دیگر ملل، قادر به کنترل ابعاد رو به افزایش این پدیده نبوده و تعداد زاغه­نشینان این کشورها به طور روز افزونی افزایش می‏یابد.
در جامعه‏ی شهری ایران نیز، پدیده‏ی حاشیه‏نشینی یا اسکان غیررسمی، یکی از مهمترین معضلات اجتماعی شهری است. در تبیین کلی، این پدیده‏ی اجتماعی ـ اقتصادی و شهری، ناشی از علل ساختاری مانند نابرابری در فرصت‏ها و توزیع منابع، ثروت و درآمد جامعه می‏باشد که در فرآیند رشد و توسعه به شکل‏های عدم تعادل‏های منطقه‏ای، شهری و روستایی ظهور کرده است. همچنین دگرگونی‏ها و تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که در نیم قرن گذشته در کشورها روی داده، موجب شده با توجه به رشد بالای جمعیت و محرومیت‏های جامعه‏ی روستایی، بخش عظیمی از آن‏ها و نیروی کار روستایی به شهرها کوچ کنند و در پیرامون شهرها و یا در اراضی بایر و غصبی درون آنها به طور غیررسمی اسکان یابند.
مطالعات نشان می‏دهد مسئله‏ی حاشیه‏نشینی در ایران، صرفاً مسئله‏ای فیزیکی و کالبدی نبوده، بلکه مسئله‏ای ساختاری است که در اثر نابرابری‏های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سطح ملی و منطقه‏ای بوجود آمده است. و ویژگی‏های جوامع اسکان غیر رسمی نشان می‏دهد که اغلب حاشیه‌نشینان،‌ از مهاجران تهیدست روستایی و یا تهیدستان و محرومان شهری می‏باشند.
به طور کلی در تبیین پدیده‏ی حاشیه‏نشینی شهری می‏توان به علل زیر اشاره کرد:
الف) علل ساختاری و کلان:
ـ رشد فزاینده‏ی جمعیت کشور در دهه‏های گذشته و مهاجرت نیروی کار انسانی به شهرها، خاصه کلان شهرهای کشور.
ـ فقدان سیاست‏ها و اهبردهای هماهنگ توسعه‏ی اقتصادی، اجتماعی و آمایشی در سطح کلان و منطقه‏ای.
ـ تشدید نابرابری‏ در توزیع منابع قدرت، ثروت و درآمد و بروز عدم تعادل‏های منطقه‏ای.
ـ فقدان ساز و کارهای اجتماعی و اقتصادی در جهت توانمندسازی، مشارکت و تجهیز مردم برای ایجاد شرایط مناسب برای کار و زندگی تازه واردین به شهرها.
ـ نارسایی نظام مدیریت و برنامه‏ریزی توسعه‏ی شهری و منطقه‏ای.
ب) علل غیرساختاری:
ـ فقدان مکان‏های مناسب جهت آموزش کار و حرفه در مناطق روستایی و فقیرنشین شهری.
ـ‌ فقدان برنامه‏ جهت توانمند‏سازی فردی و اجتماعی در مناطق اسکان غیررسمی برای خود اتکایی اقتصادی و اجتماعی در زندگی جدید شهری.
ـ عدم توجه به سرمایه‏گذاری مسکن ارزان قیمت در محله‏های محروم و حاشیه‏‌ی کلان شهرها.
ـ نبود بستر مناسب برای تجهیز و تشکل‏های خود جوش مردمی در مناطق محروم شهری و عدم حمایت سازمان‏ها و مدیریت شهری از شکل‏گیری انجمن‏ها و تشکل‏ها و نهادهای اجتماعی و عمرانی غیردولتی.
مختصری از تاریخچه‏ی حاشیه‏نشینی:
آغاز شهرنشینی در ایران باستان، همزمان با توسعه‏ی اقتصادی، پیشرفت صنایع و گسترش کشاورزی بوده است. امپراطوری آشور، بابل، ماد و هخامنشی از جمله‏ی این سلسله‏ها هستند و اشکانیان در این بافت، تحولات جدیدی بوجود می‏آورند. احداث شهرها تا زمان ساسانیان نیز ادامه می‏یابد و احداث شهرهایی با نقشه‏های مربع، چندضلعی، مدور و بیضی به سبک اشکانیان تداوم می‏یابد.
با ورود نظام سرمایه‏داری به کشورهای جهان سوم و از جمله ایران، شهرهای بدون مرکز پدید می‌آیند. و در این مرحله است که شهرها بدون ارتباط با هم و بصورتی گسسته در جهت ارضای نیازهای سرمایه داری و برای مصرف، رشد معاصر خود را آغاز می‏کنند.
دکتر پرویز پیران روند شکل‏گیری ناهمگون شهرنشینی موجود را به این شرح بیان می‏دارد که:
«در جهت ارضای نیازهای سرمایه‏داری غربی، توسعه‏ی برون‏زا یا تحمیلی مناطقی که به جهان سوم موسوم است و از جمله ایران، بدون توجه به شرایط تاریخی بستر فرهنگی و نیازهای واقعی این قبیل جوامع آغاز، و با هدایت غرب گسترش یافت و در جهان سوم نیز شهر مرکزی غربی، اما این بار فقط برای مبادله و مصرف، به عنوان مقر نمایندگی‏های شرکت‏های فراملیتی و ایستگا‏ه‏های مبادلاتی تکرار شد و در نتیجه پایتخت و با شدتی کمتر چند شهر دیگر به سرعت رشد کرد و شهرنشینی شتابان ولی فوق‏العاده ناهمگون رخ داد.
انبوه روستاییان آشنا شده با شهر پرآشوب، نه از برای چرخانیدن چرخ‏های صنایع نوپا بلکه بیشتر برای پادویی در بخش خصوصی بی‏ضابطه که حتی با بخش‏ خصوصی غربی نیز از هیچ نظر قابل مقایسه نیست، سیل‏وار به شهرها سرازیر شدند و شرایط کنونی پدید آمد.»
در ایران نیز، پس از ورود و استقرار سرمایه‏داری، پدیده‏ی حاشیه‏نشینی به وجود آمد و رشد آن عمدتاً از سال ۱۳۲۰ به بعد شدت یافت. گفتنی است که اصلاحات به اصطلاح عمیق نیز، از همین سال به بعد صورت گرفت. پس از بروز تغییرات عمده در سال‏های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ رشد حاشیه‏نشینی به حدی رسید که دستگاه‏های حکومتی و پژوهشگران اجتماعی را برآن داشت تا برای رفع آن چاره‏اندیشی کنند.
چنانکه در سال ۱۳۵۰ مؤسسه‏ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، بنا به خواست سازمان برنامه بودجه، طرح گسترده‏ای برای مطالعه‏ی حاشیه‏نشینی در کشور تهیه کرد که با مطالعه‏ی شهر تهران آغاز می‏شود و سپس مطالعات عمیق‏تری پیرامون دیگر شهرها آغاز شد.
پیشینه‌ی پژوهش :
در رابطه با منابع مطالعه شده درباره‏ی حاشیه‏نشینی می‏توان به تعاریف زیر اشاره کرد:
ـ مریم هادی­زاده در کتاب حاشیه‏نشین و راهکارهای سامان‏دهی آن در جهان، حاشیه‏نشینی را چنین تعریف کرده است:
«بخش­های مورد غفلت واقع شده‏ی شهری که شرایط زندگی و مسکن در آنجا به شدت نامناسب است. مناطقی که مهاجران فقیر روستایی اولین خانه‏ی ارزان و کوچک خود را در آنجا بنا کرده، و در همان حوالی به دنبال کار و شغل هستند.»
ـ بخش جامعه‏شناسی موسسه‌ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در کتاب بررسی حاشیه‏نشینان تهران، حاشیه‏نشینی را چنین تعریف کرده است:
«مفهوم حاشیه‏نشینی به معنای اعم، شامل تمام کسانی است که در محدوده‏ی اقتصاد شهری ساکن هستند ولی جذب اقتصاد شهری نشده‏اند. جاذبه‏ی شهرنشینی و رفاه شهری، این افراد را از زادگاه خویش کنده و به سوی قطب‏های صنعتی و بازارهای کار می‏کشد و اکثراً مهاجرین روستایی هستند که به منظور گذران بهتر زندگی راهی شهرها می‏شوند.»
ـ منصوریان و آیه‏اللهی در کتاب حاشیه‏نشینان شیراز، چنین تعریفی از حاشیه‏نشینی را ارائه داده‏اند:
«حاشیه‌نشینان، در سکونت­گاه­های غیرمتعارف با ساکنین بافت اصلی شهر زندگی می‏کنند. گروه­های مزبور بیشتر به خاطر نیروهای دافعه‏ی محل زندگی خود، چون فقر و بیکاری و کمتر عوامل جاذب شهری از زادگاه خود روستا، ایل یا شهر رانده شده و به سوی شهرها روی می‏آورند. از آنجا که اکثر این گروهها بی‏سواد بوده و مهارت لازم را جهت جذب در بازار کار شهر ندارند، عامل پس ران شهری نیز آنها را از شهر رانده و به حاشیه کشانده است.»
ـ سعید زاهدانی در کتاب حاشیه‏نشینی، چنین تعریفی از حاشیه‏نشین ارائه داده است:
«حاشیه‏نشینان بیشتر افراد مهاجر روستایی و عشایری و کمتر شهری (از شهرهای دیگر یا خود شهر) هستند که اغلب، فاقد مهارت لازم شهری و بعضاً غیرماهرند. این افراد بیشتر به دلیل عوامل رانش زادگاه خود و کمتر به دلیل عوامل جاذب شهری، زادگاه خود را ترک کرده و به شهرها روی می‏آورند. آنها به دلیل عدم تطبیق با محیط شهری از یک سو و براثر عوامل پس‏ران شهری از سوی دیگر، از محیط شهری پس زده می‏شوند و به تدریج در کانون‏هایی به هم پیوسته و یا جدا از یکدیگر در قسمت‏های ارزان شهری سکنی می‏گزینند به صورتیکه محل سکونت و نوع مسکن آنها با محل سکونت متعارف شهری مغایر است همچنین حاشیه‏نشینان از نظر وضعیت فرهنگی و اقتصادی نیز با جمعیت شهری تمایز دارند.»
ـ در پایان نامه‌ی غلامرضا یاری با موضوع شهرنشینی و زاغه‏نشینی، از حاشیه‏نشینی چنین تعریف کرده است:
«زاغه، عبارت است از یک خیابان، محله یا میدان و … که در یک ناحیه یا شهر کوچک و یا شهر شلوغ قرار گرفته و ساکنین آن را مردمان طبقه پایین تشکیل می‏دهد یا جمعیتی که در خیابان یا محله‏ای متراکم شده و یا محله‏ای کثیف زندگی می‏کنند.»
در رابطه با منابع مطالعه شده درباره‏ی حاشیه‏نشینی، می‏توان به نظریات زیر اشاره کرد:
نویسندگان و پژوهشگران داخلی در مورد پیدایی حاشیه‏نشینی کمتر به علت‏یابی پرداخته و تاکنون نظریه‏ای جامع ارائه نداده‏اند. اما نویسندگان خارجی اغلب سعی در بیان چرایی این پدیده داشته و نظریه‏هایی در این مورد عرضه کرده‏اند.
برخی از پژوهشگران به مساله‏ی حاشیه‏نشینی از دیدگاه بوم‏شناسی شهری (اکولوژی شهری) نگریسته و تلاش کرده‏اند تا با توجه به بافت فیزیکی شهر به توجیه مکانیزم پیدایی حاشیه‏نشینی بپردازند.
ـ مارشال کلینارد نظریه‏های حاشیه‏نشینی را به دو دسته تقسیم می‏کند که عبارتند از:
۱ـ تغییر نحوه‏ی استفاده از زمین
۲ـ کمبود مسکن و عدم تعمیر و نگهداری صحیح آن
در دسته‏ی نخست با توجه به مطالعات ارنست بورکس و لویس ویرث که عمدتاً پیرامون شهرهای ایالتی متحده‏ی آمریکا انجام گرفته است، آورده است:
«در مراحل اولیه‏ی رشد شهر، این‌گونه مناطق محل سکونت طبقات بالا می‏باشد و شهر، منطقه‏ی مسکونی مد روز است. با گسترش منطاق تجاری و صنعتی کارخانه‏ها، انبارها و مراکز عمده فروش در همسایگی این محل رشد می‏نماید و آنها که وضع بهتری دارند از مرکز شهر به سمت خارج حرکت نموده دور از مرکز شهر سکنی می‏گزینند. کارگران کم درآمد که شامل گروه‌های قومی فقیر تازه وارد و گروه‌های نژادی می‏باشند، به این مناطق آمده ساکنین این نواحی می‏شوند. چون مالکان اجاره‏ی کمی جهت تعمیر و نگهداری ساختمان‌ها دریافت می‏دارند، شرایط نزول می‏یابد و به علت شلوغی زیاد، بی‏توجهی و تخریب توسط ساکنین این مناطق به زاغه‏ها تبدیل می‏شوند.»
ـ یکی دیگر از نظریه‏پردازان بوم‏شناسی شهری، هومر است که کلینارد، با توجه به نظریات او در زمینه‌ی نحوه‏ی استفاده از زمین، نظریه‏ی قبلی را کاملتر می‏کند.
براساس این نظریه، مناطق صنعتی در امتداد دره‏ی رودخانه‏ها، کانال‏های آب و خطوط راه آهن از مرکز به سمت خارج شهر گسترش می‏یابند و سکونتگاه کارگران نیز از این روند تبعیت می‏کند و حتی کارخانه‏هایی در لایه‏های خارجی شهر ایجاد می‏شوند. طبق نظریه‏ی قطاعی بهترین نقاط مسکونی در حلقه‏ی خارجی شهر قرار نگرفته و فقط بخش‏هایی از شهر را می‏پوشاند.
کلینارد، این نوع نحوه‏ی استفاده از زمین را خاص کشورهای صنعتی دانسته و در مورد شهرهای ماقبل صنعتی و شهرهای کشورهای جهان سوم، از قول نویسنده‏ی کتاب شهر ماقبل صنعتی می‏گوید: «خانه‏های خارجی شهری، مربوط به ساکنین کم­درآمد است که مشکل‏تر می‏توانند دسترسی به تسهیلات مرکزی شهر داشته باشند».
این مطلب، بوسیله‏ی مطالعات شنور schnore که در مورد چندین شهر امریکای لاتین انجام یافته، تایید می‏شود. سرانجام کلینارد، نتیجه می‏گیرد که الگوی زاغه‏نشینی در کشورهای آسیا، افریقا و امریکای لاتین با امریکای شمالی مغایرت داشته و در این گونه کشورها مناطق حاشیه‏نشینی در حاشیه‏های خارجی شهر تشکیل می‏یابند.
ـ در مورد دسته‏ی دوم نظریات حاشیه‏نشینی، کلینارد به نقل از کولین colean می‏گوید:
«در امر حاشیه‏نشینی، صاحب‏‏خانه‏ها، ساکنین و اجتماع هر سه مقصرند. صاحبخانه‏ها به خاطر منفعت طلبیشان، ساکنین به خاطر فقر و بی‏توجهی و عدم نگهداری صحیح‌شان و اجتماع، به خاطر اینکه اجازه‏ی رشد به مناطق حاشیه‏نشینی می‏دهد و در از بین بردن آنها کوشش نمی‏کند و دولت را در جهت حفظ استانداردهای اجتماعی یاری نمی‏نماید.»
مکینتاش نویسنده‏ی انگلیسی در همین دسته از نظریات چهار عامل را در نظریه‏ی حاشیه‏نشینی مورد توجه قرار می‏دهد.
محیط فیزیکی اطراف خانه، شرایط فیزیکی خانه، صاحبخانه‏ و ساکنین آن. او معتقد است که با بهبود شرایط فیزیکی می‏توان به مساله‏ی حاشیه‏نشینی پایان داد. به عقیده‏ی او می‏باید شرایط محیطی بهبود یابد. صاحبخانه‏ها و ساکنین بهتر از خانه‏ها نگهداری کنند و مقامات دولتی نظارت‏های تخصصی خویش را اعمال کنند.
در این مورد نظریه‏ی دیگری توسط کلود گرون claude gruen ارائه شده است. به گفته­ی وی، نوساز‏ی‏هایی که در شهرها انجام می‏شود، موجب بروز زاغه‏های جدید می‏گردد. به عقیده‏ی او با رشد اقتصادی، اشتغال کامل و کاهش تبعیض نژادی در گزینش کارکنان، درآمد افراد فقیر افزایش یافته و از این طریق وضع مسکن بهبود خواهد یافت.
ـ نظریه‏ی دیگری، مهاجرت را عامل اصلی حاشیه‏نشینی در کشورهای در حال توسعه می‏داند. در کشورهای در حال توسعه، شهرهای بزرگ با سیل عظیم مهاجرین روستایی روبرو هستند.
شهر، به عنوان یک متوقف‏کننده در مورد آنها عمل می‏نماید. بعضی از مهاجرین خوشبخت می‏توانند از دروازه‏ی طلایی شهر عبور کرده و خود را با شهر تطبیق دهند. اما بعضی از آنها نمی‏توانند با شهر، سازگاری داشته باشند و درنتیجه پشت دروازه‏ی شهر تشکیل حاشیه‏نشینی می‏دهند.
ـ بنا به فرمول رابرت ای. پارک، انسان حاشیه‏نشین از لحاظ فرهنگی، انسانی دورگه است که صمیمانه در زندگانی فرهنگی دو جمعیت متمایز زندگی می‏کند و با هردوی آنها شریک است. مایل نیست که از گذشته، خود ببرد و هنوز ابعاد جامعه‏ی میزبان او را به تمامی نپذیرفته‏اند. انسان حاشیه‏نشین نوعی شخصیت است که در زمان و مکانی بوجود می‏آید که در اثر کشمکش نژادها و فرهنگ‏ها، جامعه‏های نو، مردم نو و فرهنگ‏های نو به عرصه‏ی وجود گام می‏نهند.
او درباره‏ی مهاجرت انسان‏ها به عنوان یکی از رویدادهای قطعی می‏نویسد:
«یکی از نتایج مهاجرت، پدید آمدن موقعیتی است که در آن یک انسان واحد، خود را برای زندگانی در میان دو گروه فرهنگی مختلف می‏یابد و درنتیجه یک شخصیت نااستوار انسانی پدید می‏آید».
ـ استونکویست، شاگرد رابرت ای. پارک نیز در مورد انسان حاشیه‏نشین چنین سخن می‏گوید: «در عین حال که حاشیه‏نشینی به روشنی در دو رگه‏های فرهنگی و نژادی دیده می شود، در روابط گروه‌های کوچک مانند طبقه‏های اجتماعی، فرقه‏های مذهبی و جماعت‏ها نیز آشکار است.
کسی که از راه مهاجرت، تحصیل، ازدواج یا تحت تاثیر چیز دیگری گروه اجتماعی یا فرهنگی‏ای را ترک می‏کند، بی‏آنکه خود را با فرهنگ یا اجتماع میزبان به گونه‏ای رضایت‏بخش وفق دهد، خود را در حاشیه‏ی هر دو اجتماع می‏یابد. اما عضو هیچ یک از این دو اجتماع احساس نمی‏کند.»
در رابطه با منابع مطالعه شده، می‏توان به دلایل زیر در ایجاد حاشیه‌نشینی اشاره نمود:
ـ عبدالمعبود انصاری در کتاب ایرانیان مهاجر در ایالت متحده، دلایل حاشیه‏نشینی را چنین بیان می‏کند:
«مهاجرت صرفا به خاطر مشکلات اقتصادی شکل نمی‏گیرد و بلکه مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هم در آن دخالت دارد که مجموع این عوامل می‏تواند در پدید آمدن حاشیه‏نشینی موثرانند.»
ـ مریم هادی­زاده در کتاب حاشیه‏نشینی و راهکارهای ساماندهی آن در جهان، دلایل حاشیه‏نشینی را چنین بیان می‏کند:
«حاشیه‏نشینی و اسکان غیررسمی پدیده‏ای است که به دنبال تحولات ساختاری و بروز مسائل و مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی مانند جریان سریع شهرنشینی و مهاجرت‏های روستایی لجام گسیخته در بیشتر کشورهای جهان به ویژه کشورهای جهان سوم به وجود آمده است. این مشکل شهری صرفاً مسئله‏ی کالبدی و فیزیکی نبوده و از عوامل مکان ساختاری در سطح ملی و منطقه‏ای ناشی می‏شود.
رشد فزاینده‏ی جمعیت شهری از توان سازمان‏های دولتی و غیردولتی جهت توسعه و ارائه‏ی خدمات و تسهیلات شهری برای این جمعیت فزاینده پیشی گرفته و برآورده نشدن نیاز مسکن و سرپناه اقشار کم درآمد در فضای رسمی و برنامه‏ریزی شده‏ی شهر، حاشیه‏نشینی را به گونه‏ای بی‏سابقه گسترش داده است.»
ـ سید سعید زاهدانی در کتاب حاشیه‏نشینی، دلایل حاشیه‏نشینی را چنین بیان می‏کند:
  • شهرهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه با پدیده‏ی حاشیه‏نشینی مواجهند که از جمله عوامل ایجاد حاشیه‏نشینی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
روستاییان مهاجر به علت جذابیت‏های شهری و عدم امکانات روستا به سمت شهر می‏آیند. آن عده از روستاییان که بتوانند خود را با شرایط محیط شهری وفق دهند، جذب مرکز شهر می‏شوند و آن عده از مهاجرین که نتوانند خود را با شرایط شهری وفق دهند به حاشیه‏نشینی روی می‏آورند.
  • پیامد رشد صنعتی کشورهای غربی، بروز مسائل و مشکلات اجتماعی فراوانی بود که حاشیه‏نشینی یکی از آن‏هاست. مناطق صنعتی فعال به عنوان قطب‏های جاذب جمعیت به فراخوانی نیروی کار از نقاط مختلف کشور خویش و یا دیگر کشورهای جهان پرداخته و مازاد جذب نشده‏ی این نیروها را در سکونت‏گاه‌های نامناسب و یا سرپناه‌هایی سرهم بندی شده در نقاط خاصی از شهر گردهم آوردند و در این راستا، حاشیه‏نشینی چهره‏ی زشت خویش را ساخت.
در انتها و در رابطه با منابع مطالعه شده درباره حاشیه‏نشینی می‏توان به راهکارهای زیر اشاره کرد:
ـ غلامرضا یاری در پایان‏نامه شهرنشینی و زاغه‏نشینی چنین راهکاری را ارائه داده است:
«هر زاغه دارای فرهنگ منحصر به فردی است و راه زندگی در آن یادگرفتنی است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‏شود و ساکنین زاغه‏ها تحت تاثیر فرهنگ آن هستند و ارزش‌ها و هنجارهای مخصوص به خود را دارند. بنابراین برای ارائه راه حل در جهت مسئله‌ی حاشیه‏نشینی، باید فرهنگ و آداب و رسوم و روابط قومی و خانوادگی این گروه‌ها را شناخت تا بدون بررسی آن سعی در تغییر شرایط آنان نداشته باشیم و یا تنها به ابعاد فیزیکی آن، مثل خانه‏ها توجه نکنیم.
ـ سید سعید زاهد زاهدانی در کتاب حاشیه‏نشینی چنین راهکاری را ارائه داده است:
  • با توجه به اینکه اغلب آنان از مهارت‏های لازم بی‏بهره‏اند و بیشتر به انجام کارهای یدی مانند دست‌فروشی و کارگری در بخش‌های شهری مشغولند، از جمله کمک‏هایی که می توان به این قشر ارائه داد، توانمندسازی آنان در جهت کسب مهارت لازم برای استفاده از آن در مشاغل شهری است.
  • اقدامات انجام شده برای رفع پدیده‏ اجتماعی حاشیه‏نشینی:
الف) سیاست‏های کوتاه مدت:
۱ـ تغییر شرایط زیست و سکونت حاشیه‏نشینان.
۲ـ تغییر شرایط اقتصادی ـ اجتماعی حاشیه‏نشینان.
که رهیافت‏های کوتاه مدت نه تنها منجر به حل مسئله حاشیه‏نشینی نمی‏شود، بلکه به تشدید مسئله از طریق تقویت سیستم روابط اجتماعی موجود، با تزریق نیروهای جدید کار به داخل آن، می‏انجامد.
ب) سیاست‏های درازمدت:
۱ـ رونق بخشیدن به اقتصاد کشاورزی
۲ـ ایجاد تعادل در توسعه‏ی شهر و روستا
ـ مریم هادی­زاده در کتاب حاشیه‏نشینی و راهکارهای سامان‏دهی آن در جهان، چنین راهکاری را مطرح کرده است: « مهندسان و طراحان شهری بیشتر به مسئله بهداشت عمومی در مناطق حاشیه‏نشینی توجه دارند. مسائلی در زمینه‏ی تهیه آب سالم و جمع‏آوری زباله‏ها و .. و از بین بردن بیماری‏های خطرناک را در این مناطق مهم می‏دانند. چون باعث افزایش بهداشت عمومی در جامعه می‏شود. این گروه معتقدند انجام چنین فعالیت‌هایی نه تنها باعث بهبود شرایط این مناطق می‏شود، بلکه موجب بهبود کل جامعه می‏شود و بنابراین تمام خدمات اساسی شهر باید در همه محلات شهری ارائه شود.»
در پایان می­توان گفت، انسان حاشیه‏نشین به لحاظ فرهنگی، انسانی دارای هویت و فرهنگ مشخصی نیست. یکی از نتایج مهاجرت و حاشیه‏نشینی، پدید آمدن موقعیتی است که در آن یک انسان واحد، خود را برای زندگی در میان دو گروه فرهنگی مختلف می‏یابد و در نتیجه یک شخصیت نااستوار انسانی پدید می‏آید.
از آن جا که پدیده‏ی حاشیه‏نشینی به طور مستقیم متأثر از شرایط اقتصادی و اجتماعی خانوار است، نیازمند نگاه جدی اندیشمندان و برنامه‏ریزان اجتماعی و اقتصادی می‏باشد. از طرفی نیز این پدیده، به حوزه‏ی کار و اندیشه‏ی طراحان مهندسان معماری و شهرسازی مربوط می‏شود، زیرا مفهوم سرپناه، تنها نیاز زیستی خانوار حاشیه‏‏نشین را تأمین نمی‏کند و آنان به انواع خدمات همچون: آب، برق، گاز، تلفن، شبکه‏ی فاضلاب، بهداشت، آموزش و پرورش، تربیت بدنی، امور فرهنگی و… نیازمندند.
در این میان، ضرورت پژوهش­هایی دقیق بر روی انسان‏های زاغه‏نشین در رابطه با موقعیت زندگی، نیازها و خواسته‏هایشان، بیش از پیش احساس می‏شود. و در این میان پرداخت به مسئله‏ی بهداشت جسمی، روانی و محیطی زاغه‏نشینان با در نظر داشتن گستردگی ابعاد آن و ارتباط متقابل با جنبه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… ضرورت و اهمیت وافر پیدا می‏کند. و این امر، توجه و رسیدگی هر چه بیشتر به این قشر را مطرح می‏کند و نگاه جدی پژوهشگران و مسئولین را می­طلبد.
منابع:
ـ جلوه پاک، دکتر محمد صادق محفوظی.
ـ و نمی‏دانند چرا برنامه رادیو ایران، پروفسور دکتر باش (مستشار مالی سازمان بهداشت جهانی)
ـ حاشیه نشینی، سید سعید زاهد زاهدانی.
ـ حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی، جمعی از نویسندگان.
ـ ایرانیان مهاجر در ایالات متحده، دکتر عبدالمعبود انصاریان، ترجمه دکتر ابوالقاسم سری.
ـ آموزش بهداشت عمومی، دکتر فرخ رو پارسای
ـ حاشیه نشینی و راهکارهای سازمان‏دهی آن در جهان، مریم هادیزاده، بزار.
ـ نیازهای اساسی بهداشت، ترجمه شهید شهنواز٫
ـ مجموعه مقالات ارائه شده در همایش اقتصاد بهداشت و درمان
ـ افسردگی، رابرت یانگسون، ترجمه دکتر محمدرضا جهانی و دکتر هادی شیرزاد.
ـ روانشناسی شخصیت در دیدگاه اسلامی، علی اصغر احمدی.
ـ روانشناسی زن، لوئیس فرانکل، ترجمه خونساری نژاد.
ـ پایان‏نامه: شهرنشینی و زاغه نشینی، غلامرضا یاری.