یک قرن پس از جنگ جهانی اول سرمایهداری هنوز نیروی محرکه جنگ است
تارنگاشت عدالت منبع: Controlacrisi
امسال یکصدمین سالگرد جنگ جهانی اول است، که با امضای اعلامیه جنگ توسط فرانز ژوزف امپراتور اتریش در ٢۸ ژوئیه ١۹١۴ آغاز شد. برای نخستینبار در تاریخ، و پس از صدها سال صلح نسبی، همه قدرتهای بزرگ در یک جنگ ماهیتاً جهانی درگیر شدند. گسترۀ خشونت، رنج جنگندگان و هزینه انسانی (١۶ میلیون کشته، که ۶۵٠ هزار نفر ایتالیایی بودند) بیسابقه بود. موازنه سیاسی و اجتماعی تغییر کرد، تحولات انقلابی مانند انقلاب سوسیالیستی اکتبر را تولید نمود. در پایان جنگ، اروپا بیرمق شده بود و با میوه سمی فاشیسم باقی ماند، که به جنگ جهانی دوم، یعنی «نیمه دوم» حتا دراماتیکتر جنگ جهانی اول منجر شد به این دلائل، «جنگ بزرگ»، آنطور که معاصرینش آنرا مینامیدند، طوریکه از دهها انتشارات و رسانههایی که اخیراً برنامههای تلویزیونی و مقالات روزنامهای را به این موضوع اختصاص دادهاند مشهود است حتا امروز بر روان جمعی حک مانده است. علاوه بر این، در بستر هرجومرج وسیع فزاینده در صد سالگی آن شاهد شروع جنگهای جدید، نه فقط در خاورمیانه بلکه همچنین در قلب اروپا، در اوکرائین هستیم که به تشابهاتی میان آنچه اکنون میگذرد و آنچه آنزمان گذشت میانجامد. با این وصف، آیا ممکن است از شباهتها سخن گفت، و در آنصورت تا چه حد و در چه موارد مشخصی؟ جنگ بزرگ پیشبینی نشده؟ حقیقت این است که شروع جنگ بزرگ و ابعاد آن کلاً غیرمنتظره نبود. فردریش انگلس با درایت باورنکردنی در ١۸۸۶ در باره درگیریهای میان قدرتهای اروپایی نوشت: سرچشمههای جنگ جهانی اول بین ١۸۷٠ و ١۸۸٠، ایالات متحده و آلمان، در میان کشورهای صنعتی، به ترتیب اول و دوم شدند و جای انگلستان و فرانسه را گرفتند. اما، در حالیکه انگلستان و فرانسه امپراتوریهای استعماری گسترده و ایالات متحده یک بازار داخی عظیم داشت، آلمان، کوچک و بدون مستعمرات، به تضمین دسترسی به بازار برای کالاهای خود نیاز داشت، در غیر اینصورت باید خطر یک راهحل فاجعهبار برای تضاد بین پتانسل عظیم صنعت خود و دسترسی آن به بازارها را بپذیرد. رقابت مشابهی بین قدرتهای بزرگ برای کنترل نفت، بویژه در بینالنهرین، که آنموقع تحت کنترل ترکیه قرار داشت و امروز از نظر جغرافیاتی با عراق منطبق است، شکل گرفته بود. انگلستان، در مارس ١۹١۴، طرح آلمان را که میخواست بین بغداد و قسطنطنیه راه آهن بکشد، و بدنبال حقوق استخراج نفت از دولت عثمانی بود، مسدود کرد. نتیجتاً، جنگ جهانی اول همه چیز بود غیر از لاابالیگری سطحی دولتهای اروپایی، جنگ جهانی اول پیامد ضروری بحران ساختاری شیوه تولید سرمایهداری و تقابل آگاهانه دولتهای امپریالیستی در مواجهه با بحران قدرت سلطهگر بود. شباهتها با امروز انگلستان توانست کسری تجاری و دولتی خود را با استثمار هند جبران کند، و نتیجتاً ثبات و سلطه پوند را حفظ نماید. بالعکس، ایالات متحده هیچ مستعمرهای ندارد که بتواند مشابه هند عمل کند و کسری بودجه آن باید از طريق حفظ دلار بمثابه ارز جهانی فاینانس شود تا بتواند سرمایه خارجی مورد نیاز خود را جذب نماید. مادام که دلار، در حدی که در مبادلات مواد خام و بویژه نفت بکار گرفته میشود، ارز جهانی بماند، ایالات متحده نمیتواند کنترل منابع انرژی را به رقبای خود واگذار کند. منابع انرژی قبل از همه یعنی خاورمیانه، که بزرگترین ذخائر در آنجا قرار دارد و اروپا، ژاپن و خود چین بخش اصلی نفت مورد نیاز خود را از آنجا وارد میکنند. نزول و شکنندگی پایههای سلطه آنها، ایالات متحده و دیگر قدرتها را در وضعیت دشواری شبیه فرانسه و انگلستان قرار میدهد تا هر چه بیشتر تهاجمی رفتار کنند. جنگهای بوش در عراق و افغانستان بخشی از یک استراتژی تهاجمی با هدف احیای مجدد سلطه ایالات متحده بود. دشواری در مدیریت مداخلات مستقیم موجب شد دولت اوباما استراتژی را برگزیند، که آنطور که در پاکستان-افغانستان، لیبی، سوریه، و امسال در اوکرائین دیده شد، عمدتاً بر ترکیبی از حملات هوایی و جنگهای نیابتی قرار دارد. بهدست آوردن کنترل قلمروهای جدید هدف نیست، بلکه هدف تضغیف دولتهایی است که خطرناک تلقی میشوند، هدف دامنزدن به درگیری بین متحدین آنها و مانند مورد روسیه، جنگ را به مرزهای آنها بردن است. اختلافات اجتماعی، مذهبی و قومی-زبانی اهرمهای است که برای این هدف بکار گرفته میشوند. نتیجه یک وضعیت بیثباتی و هرجومرج فزایده در جهان است. تشدید ماههای اخیر نه فقط در اوکرائین بلکه در عراق- جاییکه نقش ایالات متحده در حداقل ابهام قرار دارد- و در غزه با برخی فاکتهای جدید مرتبط است که چشماندازهای یک تجاوز بسرکردگی غرب را روشنتر میکند. در ژوئن، روسنفت قراردادی را بمدت ٢۵ سال با چین برای تحویل نفت به میزان ۶٠٠ هزار بشکه در روز، دوبرابر مقداری که امروز دریافت میکند امضاء کرد، و پوتین افزایش آن به ۹٠٠ هزار بشکه در روز را نفی نکرده است. در ژوئیه، چین برای قابل مبادلهساختن یوان رنمینبی در جهت ارتقای آن بمثابه یک یک ارز ذخبره و مبادله، گام نخست را برداشت. سرانجام، چین، همراه با روسیه و دیگر کشورهای بریکس یک بانک برای تأمین پولی طرحهای توسعه در کشورهای درحالظهور را تشکیل دادند. پیشبینی یا تعریف سناریوها، ارزیابی این احتمال که تنشهای فزاینده میتوانند به یک جنگ جهانی بین قدرتهای بزرگ بیانجامند، بسیار دشوار است. متغیرهای بسیاری (از جمله نقش آلمان) وجود دارند که باید درنظر گرفته شوند و این هدف این مقاله نیست. جنگ و سوسیال دموکراسی فقط یک اقلیت در مواضع انترناسیونالیسی ایستاد، بویژه بخش بلشویک سوسیال دموکراسی روسیه که توانست جنگ را به نقطه آغازین برای ساختمان نخستین تلاش واقعی در تاریخ برای ایجاد یک حکومت سوسیالیستی مبدل کند. مبارزه برای صلح فقط یک موضوع اخلاقی نیست، بلکه باید به کلمات سیاسی و اجتماعی ترجمه شود. مبارزه برای صلح فقط میتواند مبارزه علیه امپریالیسم و در درجه اول، علیه قدرتهای امپریالیستی خود، و برای یک الگوی جامعه بدیل در مقابل سرمایهداری باشد.
دومنیکو مورو اقتصاددان و یکی از چهرههای برجسته در «حزب کمونیستهای ایتالیا» است. |
من منحیث یکی از علاقمندان مجله هفته از افغانستان، از شنیدن این خبر خیلی متاسف شدم، چراغ مجله هفته در…
با تشکر از همه ی مقالات و زحمات شما، دوباره خواهش میکنم، لینک های مستقیم مقالات رو در انتهای اونها…
با درود، گمان دارم مستقیم و متمرکز باید به پدیده تحریم یا تحریم های آمریکا پرداخت و بدون عمیق شدن…
مقاله بسیار جالب و خواندنی بود. با تشکر از رفیق شیری و ترجمه دقیق و حرفه ای ایشان و سپاس…
دوست گرامی من عضوی از نویسندگان و مترجمان مجله هفته نیستم اما از همکاران آن هستم و گاهی مطالبی را…