گرگ شوپاک
ترجمه راستین عالمی
اگر کسی گمان می برد که آنچه اسرائیل در نوار غزه بجا می آورد- که نوعی مُثله کردن آدمیان می باشد- برای خاطر خودش است پربیراه نبوده. این یک تفسیر کاملا محتمل است که کشته شدن 1284 فلسطینی که حداقل 75 درصدشان غیرنظامی هستند و مجروح ساختن 7100 نفر دیگر را توجیه می کند.
حتی پنداشت ارتکاب یک خونریزی بی دلیل از سوی اسرائیل می تواند نتیجه گیری عقلانی تری می باشد وقتی به سلاخی 63 نفر در شجاعیه با گسیل کردن بمب های پرشمار بر سر مناطق پرتراکم در نوار غزه نگاه می کنیم که بدنهای تکه پاره شده در خیابان بر جای نهاده اند؛ و یا بمباران پناهگاههای سازمان ملل متحد برای آنان که از مهلکه گریخته بودند را درنظر می گیریم. همچین نتیجه گیری ای هم محتمل می نمایاند وقتی نگاهی به گزارشاتی می اندازیم که از خوزعا، دهکده ای در مناطق ساحلی نوار رسیده است. منطقه ای که صحنه یکی دیگر از سلاخی های اسرائیل بوده.
اما اگر همچین سطحی از خشونت را بــی هدف توصیف کنیم آنگاه منطق شایان ذکر رفتار اسرائیل در خلال عملیات آستانه حفاظتی (Operation Protective Edge)، و درحقیقت برای بیشترین بخش تاریخ آن مغفول می ماند.
همانطور که داریـل لـی اشاره می کند “اسرائیل از سال 2005 دست به یک سری آزمایشات غیرمعمول و یا شاید بی سابقه در حوزه مدیریت استعماری نوار غزه زده تا ارتباط فلسطینیان را با دنیای بیرون قطع نموده و آنان را به نوعی مطلقا نیازمند به کمک های خارجی نماید” و همزمان ” اسرائیل را نسبت به آنان سلب مسئولیت کند.”
وی سپس ادامه می دهد که این استراتژی یکی از حربه هایی است که اسرائیل اتخاذ کرده تا یک اکثریت یهودی در مناطق تحت کنترل خود باقی مانده و از این طریق به انکار خود در قبال حقوق برابر برای باقی ساکنین ادامه دهد.
سرکوب شدید مقاومت فلسطین برای موفقیت آمیز بودن آزمایشات اسرائیل صورت می گیرد. اما یک مساله جانبی هم مطرح است که برهم کنشی مدور بین استعمارگری اسرائیل و نظامی گری آمریکا است. بر اساس بیانات بشیـر ابـومانـه بین امپریالیسم آمریکا و سیاست های صهیونیسم رابطه ای برقرار است. سیاست گزاران آمریکایی معتقدند که اتحاد با اسرائیل به آمریکا در کنترل خاور میانه یاری می رساند. از همین رو ایالات متحده اشغال و استعمارگری اسرائیل را ایجاد می نماید که در نهایت برای دخالتهای بعدی آمریکا در منطقه فضای کافی فراهم نموده باشد. دخالتهایی که برای تعمیق هژمونی آمریکایی مسمر ثمر است.
سپس ابومانـه اشاره می کند که حداقل از سال 1967 ” آمریکا همواره تعیین کننده پیامدهای اقتصادی و سیاسی ” در منطقه بوده است و اسرائیل تنها “یک نقش دژخیمانه تحت نظارت آنان ایفا می کند. در {تقابل} اسرائیل-فلسطین این بدین معناست که نیرو و صلح استعماری مبدل به ابزار اصلی سیاست ورزی شده است”. اما با تمام این تفاسیر محل مناقشه که “مقوله ثابت: برتری یهود در فلسطین {به معنای} زمین هرچه بیشتر برای {یهودیان} و فلسطینی هرچه کمتر ” است به قوت خود باقی است.
آنچه که از نقطه نظر هم ابومانـه و هم داریـل لی حائز اهمیت است همان مساله اسرائیل در نگهداری فلسطینیان در حالت عجز و ناتوانی است. تحت تاثیر باور {حق} اقامت-استعمار و نقش اسرائیل به مثابه شریک آمریکایی در سیستم ژئوپولیتیک، اسرائیل می کوشد تا توازنی ایجاد نماید میان تمایلات خود برای وسعت بخشیدن به قلمرو تحت کنترلش در برابر الزام کاهیدن تعداد فلسطینیان ساکن در مناطقی که برای اهداف خود چشم طمع دارد.
یک از همین روشها برای نابودی هرگونه نشانی از توان فلسطینی در طی آستانه حفاظتی مشاهده شد. زمانی که توحش اسرائیلی در تلاش است تا نشانگان استقلال فلسطینیان را نابود سازد، همانچه که وزیر اقتصاد نفتالی بنت آن را مستلزم “شکست حماس” می داند.
نتیجه آنکه فلسطینیان دیگر تنها سوژه در معرض خشونت فزاینده نیستند. بلکه ظرفیت آنان برای یک زندگی خودگردان در فلسطین تاریخی مورد هجمه واقع شده است. ویرانی زیرساخت ها، آنچه که در حمله اخیر به تنها واحد برق صنعتی در نوار غزه شاهد آن بودیم یک نمایی از آن است. نه تنها یورش فعلی اسرائیل پایان بخشی موجودیت فیزیکی افراد خاص فلسطینی را هدف گرفته، بلکه آنان به دنبال پاک سازی فلسطینیان به مثابه مردمی که ظرفیت زندگی خودگردان را در زادگاهشان دارند نیز می باشند.
انکار پناهندگان و حق بازگشت قانونی و طبیعی شان علنی ترین تاکتیکی است که اسرائیل از آن در راستای حفظ برداشت جمعیت نگارانه خود بهره می برد تا شرایطی را ایجاد کند که برای فلسطینیان خودگردان عرصه را تنگ نموده تا در دراز مدت {تئوری} “زمین هر چه بیشتر برای {اسرائیل} و فلسطینی هر چه کمتر” تحقق یابد.
خشونتی که در این منطق وجود دارد تنها مختص صهیونیسم نیست. هسته مرکزی {حق} اقامت-استعمار را شکل می دهد و مصادیق تاریخی دیگری هم دارد برای مثال کشتارهای ممتد(Trail of Tears) آمریکایی و پاک سازی دشت ها و منا
طق جلگه ای طی در قحطی گذاشتن تعمدی بومیان کانادا. {مشاهده می کنید} که آستانه حفاظتی معنای یکسانی دارد.
طق جلگه ای طی در قحطی گذاشتن تعمدی بومیان کانادا. {مشاهده می کنید} که آستانه حفاظتی معنای یکسانی دارد.
سلب استفاده از امکانات موجود از یک مردم نوعی کارشکنی در توانایی شان برای {نیل به} زندگی خودگردان است. حمله اسرائیل به 46 قایق ماهیگیری و یا حملاتش در روز شانزدهم آستانه حفاظتی به مناطق کشاورزی در شمال نوار غزه، شهر غزه، نوار غزه مرکزی، خان یونس و رفاه را می توان در راستای همین منطق درک کرد. لازم است به غیرفعال ساختن دو-سوم کارخانجات گندم غزه بدست اسرائیل و احتیاج 3000 گله دار غزه به خوراک حیوانی (فارغ از ارزش خود حیوان) هم اشاره شود. اینگونه باید افزون یافتگی آنچه استاد دانشگاه هاروارد دکتر سـارا روی از آن با عنوان ویران سازی در راز مدت و توسعه زدایی در اقتصاد نوار غزه یاد می کند را درک کرد که در صورت عدم حمایت مالی آنروا (UNRWA) ممکن است به گرسنگی توده ها ختم شود.
ایجاد این باور که فلسطینیان قادر به حفاظت از خود نمی باشند معادل سلب توانایی شان در نقش آفرینی برای گذران اموراتشان می باشد. که این تلویحا همان مصداق “تجویز داروهای روان گردان برای بیمارانی است که دچار بیماری ذهنی، تروما و اضطراب هستند” و از “کمبود امکانات رنج می برند” و بیمارستان شفا را ” فورا” ترک می گویند در حالی که نیازمند ” جراح اعصاب، متخصص بی هوشی، پلاستیک و جراح عمومی، و متخصص ارتوپد به همراه 20 تخت ICU، یک دستگاه دیجیتال C-Ram برای جراحیهای ارتوپد و سه تخت مختص جراحی و سیستم روشنایی برای 5 اتاق عمل” می باشند.
کشته شدن دو بهیار و زخمی شدن دو تن دیگر درحال بیرون کشیدن زخمیان از زیر خاکستر در شجاعیه پزشکان بدون مرز را واداشت تا در گزارشات خود از اسرائیل در خواست کنند که به “بمباران غیرنظامیان محصور” پایان دهد. از آنجا که اسرائیل 22 مرکز درمانی- من جمله یک حمله مستقیم به بیمارستان الاقصی و نابودسازی بیمارستان توانبخشی الوفا با چندین روز حملات پی در پی – را مورد تهاجم قرار داده نهایتا 24 پزشک و دانشمند در یک نامه سرگشاده در یکی از معتبرترین ژورنالهای پزشکی دنیا ابراز داشتند که” بدلیل کشتار مسلحانه غیرنظامیان در غزه به بهانه تنبیه تروریست ها وحشت زده اند”.
حمله به مراکز مذهبی، که شاخصه تمامی پروژه های اقامت-استعماری است، یکی دیگر از روشهای دخالت در استقلال فلسطینیان است. 88 مسجد در غزه کاملا ویران شده اند و این یعنی 88 منطقه که محل تجمع مردم و ارتباطات مردمی است دچار ویرانی شده.
حملات اسرائیل بر فرهنگ فلسطینیان را می توان مصداق اعمال خشونت بر فلسطینیان به مثابه یک ملت برشمرد. فرهنگ ها ایستا نیستند بلکه در فرآیند بی پایان ایجاد، برانداختن و دوباره سازی متون ایفای نقش می نمایند. و تفسیر آن متون از روشهایی است که گروهها را به شناختی از خودشان به مثابه یک واحد مجزا نائل می کند و همچنین طریقه ای است که دیگر گروهها آنان را فهم می کنند.
توانایی یک گروه در روایت داستان در باب خود یک جنبه کلیدی از وجود خودمحورانه شان است. منع ظرفیت فلسطینیان برای اجرای از این قبیل تمرینات همان چیزی است که اسرائیل در ویران کردن منزل عثمان حسین شاعر و راعد عیسی هنرمند بدان دست می زند. وقتی که تصویربردار خالد ریاض حماد را در شجاعیه و حمدی شهاب راننده واحد خبری مدیا24 غزه را می کشد. وقتی که به روزنامه نگاران عرب زبان در الجزیره و بی بی سی حمله می کند و یا ساختمان ایستگاه رادیویی صوت الوطن را نابود می سازد.
تحلیل بردن توانایی یک ملت در تحصیل جوانان، آموزشهای لازمه به آنان برای بازار کار، و آموزش تفکر نقادانه نیز از جمله روشهای به ورطه نیستی کشاندن موجودیت مستقل یک ملت است. همان {منطقی} که حمله به 133 مدرسه را توجیه می نماید.
همانطور که نابودسازی مراکز فرهنگی و آموزشی یک ملت را از بازتولید خود منع می کند، کشتار جمعی 229 کودک فلسطینی و مجروح ساختن 1949 تن دیگر به دست اسرائیل غریب ترین، و درعین حال بنیادین ترین مانع در برابر ظرفیت فلسطینیان برای ادامه زندگی به مثابه یک گروه است که در سرزمین فلسطین زیست می کنند. به همین دلیل برای اسرائیل کشاندن 194000 کودک فلسطینی به مشکلات روانشناختی لازم می نمایاند. برای همین هم است که مراقبت های بارداری باید تنها به “چیزی حدود 45000 زن حامله در نوار غزه که 5000 تنشان تغییر مکان داده اند” محدود شود.
برای همین هم لازم است که با ویران ساختن مسکن 3695 خانواده امکان تشکیل خانواده منحل شده و شرایطی حاکم شود که رسما در فعالیت های سازنده روزانه ادامه نسلی انسداد ایجاد شود. “قطع دسترسی 1.2 میلیون نفر به منابع آبی و امکانات بهداشتی در نتیجه ویران ساختن سیستم برق و کمبود سوخت برای بکارانداختن موتورها” نمونه هایی از سطح ویرانی است.
برای همین هم تعدا افرادی که به پناهگاه های آنروا کوچیده اند “10 درصد کل جمعیت غزه را شکل می دهد، بعلاوه 170461 نفری که در 82 مدرسه پناه گرفته اند” که “به آب سالم موردنیاز، زیرساختارهای بهداشتی (WASH) لازمه و حتی مکان کافی هم دسترسی نـدارند”. وضعیتی که برای تمامی 1.8 میلیون جمعیت ساکن غزه که زیر جنگ هستند مشابه است.
ماهایی که ساکن ایالاتی هستیم که به اسرائیل در تمام عملیات کمک می کنند باید که دولت را وادار به توقف این حمایت ها کنیم. تا مادامی که این حمایت ها ادامه دارد ما هم در این خشونت ورزی منطقی خوفناک شریکیم.