بنیاد امپراتوری آمریکا: محور شرارت

بنیاد امپراتوری آمریکا: محور شرارت
نوشته: جیمز پتراس
برگردان: آمادور نویدی
منتشر شده در تارنماي اشتراك
حفظ امپراتوری ها با توجه به دشمنان متعهدی که تحریک میکنند آسان نیست: آنها در سطح بین المللی با(رقبای امپریالیستی و ظهور قدرتهای جدید)٬ در سطح ملی با(جنبش مقاومت ملی٬ دست نشاندگان نامعتبر و «سربازان» ارتشی غیرقابل اعتماد) و در سطح محلی با(تحریم٬ خرابکاری و اعتصاب) روبرو هستند.
هنگامیکه امپراتوری در رکود اقتصادی بسر میبرد(از دست دادن سهام بازار یا بدهی های روبه افزایش)٬ زمانیکه با نا آرامیهای داخلی (هزینه های اقتصادی مالیات دهندگان بیش از بازده با اختلاف قابل توجهی روبرو ست)؛ و زمانیکه نخبگان سیاسی داخلی بین طرفداران «نظامیگری» و «بازار آزاد» تقسیم شده اند٬ مشکلات امپراتوری چندین برابر میشود.
امروز امپراتوری آمریکا در میان سراشیب دراز مدتی است که دچار یک سری شکستهای پرهزینه شده است. باضافه٬ واشنگتن برای متحدان جاه طلبی که به دنبال تحمیل «امپراتوری کوچک» خود هستند(اسرائیل٬ ترکیه٬ و عربستان سعودی)٬ تعهدات سنگینی بعهده گرفته است.
کاخ سفید به هزینه تنظیم مجدد روابط امپریالیستی جهت خشنود ساختن شرکای بالقوه جدید اقتصادی و سیاسی خود بطور فزاینده ای تعریفی نظامی از «رهبریت امپریالیستی» اتخاذ کرده است.
همزمان که امپراتوری در سراشیب (سقوط – م) است٬ نخبگان سیاسی٬ با افکار پیشرفته نظامی تنظیم شده٬ شبکه های ناخوانده اطلاعاتی/امنیتی جهانی خود را برای جاسوسی علیه متحدان٬ دشمنان و شهروندان خود گسترش داده اند. واشنگتن در میان متحدان اصلی خود(آلمان و برزیل) به خصومت عمیقی ریسک کرده است و با امتناع از محدود کردن جاسوسی گسترده به تشدید درگیری با رقبای آشتی طلب خود (روسیه) روی آورده است. جاسوسی یک اقدام خصمانه روشن و بخشی از سیاست محور نظامی سازندگان(معماران) امپراتوری است.
امپراتوری ها به اتحادها/ معاهده ها وابسته اند
کل ساختمان امپراتوری آمریکا٬ همانند امپراتوری پیشین بریتانیا٬ از طریق یک سری اتحادهای بغرنج حفظ میشود.
نیروهای نظامی آمریکا در یک کشور وارد شده و اطمینان حاصل میشود که نیروهای نظامی و پلیس محلی جمعیت خود را بطور مؤثری کنترل میکنند و بعنوان مزدور برای جنگهای خارج از کشور٬ در دسترس امپراتوری آمریکا قرار دارند.
در دو قرن گذشته٬ امپراتوریهای استعماری اروپا٬ خصوصا فرانسوی و انگلیسی٬ با حمله و اسیر کردن کشورها از سربازان مستعمرات رنگی(هندی- آفریقایی- م) تحت فرمان افسران امپراتوری اروپایی استفاده کرده اند.
امروز٬ معماران امپراتوری آمریکا در حال انتقال خود به عقب به مدل استعماری قرن ۱۹ هستند. پنتاگون بجای اتکاء به سربازان نیروی زمینی آمریکایی به استخدام نیروهای استعماری تحت فرماندهی ارتش آمریکا روی آورده است.
بدین جهت٬ امپراتوری واشنگتن برای حفظ برتری امپراتوری بسوی ایجاد اتحاد(معاهده) هایی با قدرتهای منطقه ای روی آورده است. این «اتحادها» در مناطقی در آفریقا٬ آمریکای لاتین٬ آسیا٬ و خصوصا در خاورمیانه هستند. معاهده های خاورمیانه ای امپراتوری دهه هاست که دایر است٬ اما در سالهای اخیر٬ آنها بزرگترین منابع را با عواقبی ویرانگر برای امپراتوری به تحلیل برده اند. همچنانکه خواهیم دید.
امروز امپراتوری فقط میتواند بوسیله این معاهدات یا «محور های قد
رت منطقه ای» حفظ شود و عمل کند٬ که در نتیجه این ارزش تجزیه و تحلیل در جزئیات بیشتر را دارد.
محورهای قدرت: خاورمیانه
معماران امپراتوری آمریکا سه محور قدرت منطقه ای در خاورمیانه ساخته اند. آنها به ترتیب اهمیت شامل: محور قدرت آمریکا- اسرائیل٬ محور قدرت آمریکا- سعودی و محور قدرت آمریکا- ترکیه هستند.
محور قدرت آمریکا- اسرائیل بر مبنای توافقنامه دراز مدت است. آمریکا با کمکهای نظامی مالی از گسترش استعماری اسرائیل در فلسطین و سوریه پشتیبانی میکند٬ در حالیکه اسرائیل از طرح های قدرت نظامی و سیاسی آمریکا در کل منطقه طرفداری میکند.
آمریکا از جنگهای اسرائیل و تجاوز به همسایگانش برای تأمین امنیت چندین کشور دست نشانده عرب(بویژه اردن و مصر) استفاده کرده است. اخیرا محور قدرت آمریکا- اسرائیلی گسترش یافته و شامل رژیم دست نشانده در کردستان(شمال عراق) شده است. بعلاوه٬ محور آمریکا- اسرائیلی عمیقا درگیر تأمین مالی و ترویج نیروهای اپوزیسیون همکار در لبنان(در حال حاضر شکل گیری سیاسی حریری)٬ بخشهایی از مزدوران مسلح در سوریه٬ ملیشای پیشمرگه کرد در عراق و تروریستهای باصطلاح مجاهدین خلق در ایران است.
سازمان اطلاعاتی آمریکا(سیا) و موساد(آژانس اطلاعاتی اسرائيل) در عملیات خشونت آمیز مخفی بطور مستقیم برای بی ثبات سازی رژیمهای ملی گرای سکولار و اسلامی مانند ایران٬ در مختل کردن ارتباطات و ترور دانشمندان ایران و رهبران آنها شرکت دارند.
اسرائیل توافقهای امنیتی و سیاسی با مصر و اردن را برای انزوا و محروم ساختن فلسطینیان تأمین نموده است.
آمریکا پایگاه های نظامی و پلاتفرم های عملیاتی را در مصر و اردن جهت حمله به حزب الله در لبنان٬ بشار اسد رئیس جمهور سوریه و دولت ایران تأمین و تضمین کرده است.
با این وضع٬ در حالی که در گذشته هر کشور از محور قدرت آمریکا- اسرائیل بهره مند بود٬ اما اخیرا این رابطه به رابطه ای نامتقارن٬ پرهزینه٬ یک بازی با حاصل جمع – صفر تبدیل گشته٬ که در آن قدرت منطقه ای اسرائیل افزایش یافته ولی قدرت امپراتوری آمریکا رو به زوال است.
اگر کسی به بررسی روشی بپردازد که سیاست خاورمیانه در آمریکا تنظیم شده٬ این نوع وقایع به آسانی قابل درک است. اسرائیل در طول سه دهه گذشته نیرومندترین هیئت قدرتمند(صهیونیستی – م) سازمان یافته ای را در آمریکا ساخته که تاکنون در تاریخ یک دولت امپراتوری نفوذ داشته است. بیش از نیم میلیون یهودی صهیونیست از طریق وفاداری قبیله ای و اطاعت کورکارانه٬ منافع اسرائیل را در مقابل هر لابی خارجی دیگر پذیرفته و باشوق و با تنگ نظر بی نظیری دنبال میکنند. صهیونیستهای برجسته در نهادهای کلیدی دولت٬ از خزانه داری آمریکا٬ بازرگانی و پنتاگون گرفته٬ تا کاخ سفید و شورای امنیت ملی نفوذ کرده اند. آنها در کنگره آمریکا٬ سیستم «دو حزب»٬ خصوصا در پروسه انتخاباتی و نامزدی تسلط دارند٬ تا مطمئن شوند که فقط کاندیدهایی اجازه ورود به انتخابات را دارند که به اسرائیل سوگند وفاداری خورده باشند. بدین صورت هیچ بحث سیاسی در ارتباط با نفوذ خرابکانه اسرائیل مجاز نیست. آنها با تسلط بر رسانه های جمعی اطمینان حاصل میکنند که اخبار و تفسیرها به نفع اسرائیل است و تمام انتقادات از دولت یهودی حذف شده است.
در اینجا ما با تناقص یک متحد امپراتوری روبرو هستیم٬ اسرائیل یک قدرت امپریالیستی را استعمار میکند و امسال با گرفتن کمک خارجی به تل آویو بیش از ۳/۶ میلیارد (سه میلیارد و ششصد هزار دلار) ادای احترام کرده است. مهمتر از آن هیئت قدرتمند صهیونیستی یک نقش کلیدی در براه انداختن جنگ علیه دشمنان تعئین شده اسرائیل بازی میکند و این هیئت برای دولت یهودی یک پوشش دیپلوماتیک در کشتار قومی مردم فلسطین ارائه میدهد.
اتحاد اسرائیل- آمریکا بطور کامل بر طبق شرایط اسرائیل طرح ریزی شده است. حتی زمانیکه در وحشت افکار عمومی جهان٬ اسرائیل هزاران تن بمب بر سر مردم اسیر غزه مثل باران می بارد٬ کاخ سفید آنرا تحسین میکند و کنگره آمریکا به اتفاق آراء به دستور از صهیونیست های قدرتمند پنهان شده در واشنگتن قطعنامه هایی در پشتیبانی از جنایات جنگی اسرائیل تصویب میکند.
هر چیزی که امپراتوری آمریکا از اسرائیل با روش تهدید و تحقیر رهبران عرب در منطقه بدست آورده است٬ از نظر اقتصادی از دست داده است. شرکتهای بزرگ نفتی صدها میلیارد دلار در تجارت و سرمایه گذاری از جنگها در عراق٬ سوریه٬ و لیبی و از طریق تحریم های علیه ایران از دست داده اند. اقتصاد داخلی آمریکا صدها میلیارد دلار در درآمد و سرمایه گذاری در نتیجه هزینه بالای واردات نفت ناشی از جنگها ضرر کرده است.
از نظر استراتژیک٬ اتحاد نامتقارن آمریکا- اسرائیلی٬ آمریکا را به یک «امپراتوری» تبدیل ساخته که توسط جنگ گرایان چیره شده٬ و خصوصا در خاورمیانه متمرکز گردیده است. این تحول به امپراتوری « محور نظامی » باعث بی توجهی٬ کاهش٬ و جابجایی نفوذ امپراتوری آمریکا در پویاترین بخش های رشد اقتصاد جهان- آسیا٬ آمریکای لاتین و روسیه شده است.
این یک تناقض است که قدرت نابرابر محور آمریکا- اسرائیلی در خاورمیانه بشدت باعث تضعیف پایه های اقتصاد داخلی و جهانی امپراتوری آمریکا شده است. بعلاوه٬ «جنگهای سبک استعماری» بیرحمانه در خاورمیانه٬ که توسط استراتژیست های صهیونیست آمریکایی در عراق٬ لیبی و افغانستان ترویج شده است امکان ساخت مجدد دولتهای دست نشانده قابل دوام و بازار این کشورهای تسخیر شده را ازبین برده است. استراتژیستهای نظامی اسرائیلی مدتها خواهان نابودی این رژیمها٬ از میان بردن نهادهای دولتی آنها و درگیری جوامع آنها در نزاع های فرقه ای و قبیله ای بوده اند. در نتیجه٬ جنگهای آمریکا یک دولت دست نشانده تولید نکرده است: ارتش آمریکا به عراق و افغانستان حمله کرد و آنها را اشغال و نابود ساخت در حالی که جنگها را از نظر سیاسی باخته است. این جنگها هیچگونه هزینه ای برای اسرائیل٬ هژمون منطقه ای بدون چالش نداشت٬ در حالی که خزانه داری آمریکا با برچسب سه میلیارد دلاری دست به گریبان است و مردم/عموم آمریکا برای نسل ها رکود اقتصادی را تجربه خواهد کرد.
محور قدرت آمریکا- سعودی
اتحاد آمریکا- سعودی مهمترین محور قدرت دوم در خاورمیانه ست. از دید امپراتوری آمریکا٬ ارتباط با سعودی دارای مزایا و همچنین هزینه های زیادی ست. تأمین مالی عربستان در همکاری با آمریکا در استخدام٬ مسلح و فراهم کردن هزینه چریک های اسلامگرا٬ که دولت سکولار طرفدار شوروی در افغانستان را سرنگون ساخت سودمند بود. ارتباط سعودی با سرویس های اطلاعاتی و ارتشی پاکستان٬ نوکری پاکستان را برای امپراتوری آمریکا تضمین و باقی می گذارد. در حالی که آمریکا مطمئن است که به پایگاههای استراتژیک نظامی خود دسترسی دارد٬ مداخله عربستان در یمن و بحرین به رژیم های دست نشانده حامی امپراتوری٬ و ضد دمکراتیک تکیه کرده است.
عربستان سعودی حامی اصلی تحریمهای آمریکا و مقابله با ایران ست. عربستان سعودی پایگاههای هوایی٬ عملیات اطلاعاتی نظامی٬ و کمکهای مالی به تروریستهای ایرانی٬ مثل مجاهدین خلق را ارائه میدهد. عربستان سعودی بزرگترین بازار صادرات نظامی آمریکا ست. سعودی برای جبران کاهش نفت در بازار جهانی به سبب تحریمها علیه و تخریب تولید نفت پس از حملات آمریکا و نابودی عراق و لیبی تولید نفت خود را افزایش داده است. در مقابل آمریکا حفاظت از سلطنت مطلقه عربستان سعودی٬ امنیت و کمک در سرکوب ناآرامی های داخلی آن را بدست گرفته است.
میلیادرهای سعودی٬ هرچقدر بیرحمانه و فاسد باشند٬ دسترسی کامل به بازارهای مالی پرسود آمریکا دارند. دیکتاتوری مذهبی- پادشاهی بوضوح از نابودی رژیمهای ملی گرای سکولار در منطقه توسط آمریکا سود برده اند. در حقیقت٬ هدف اصلی سعودی از ابتدای راه اندازی سلطنت خود توسط انگلیس٬ سرکوب ملی گرایان سکولار منطقه بوده است.
با این حال٬ محور سعودی- آمریکا مملو از تنش است. رژیم عربستان بطور فعال با پشتیبانی از جنبشهای جهادی افراطی سنی در عراق٬ سوریه و لبنان باعث تضعیف دست نشاندگان نئولیبرال مورد حمایت واشنگتن میشود. تروریستهای مورد حمایت سعودی در لیبی پروکسی (نیابتی)های آمریکا را بی ثبات کرده است. سعودی ها ازکودتای خونین نظامی ژنرال سیسی در مصر پشتیبانی و حمایت مالی کرد. شاهزادگان سعودی از سرنگونی نظامی وحشیانه رئیس جمهور منتخب مرسی و سرکوب اخوان المسلمین مصر بخاطر ایجاد روابط حسنه مرسی با ایران حمایت کردند. این روش سعودی٬ هدف «میانه روی» بیشتر اوباما در راه اندازی یک آرایش تقسیم قدرت نظامی مصر- اخوان المسلمین را در قاهره ازبین برده است.
بعبارت دیگر٬ محور سعودی و آمریکا در مخا
ف با رژیمهای ملی گرا- سکولار همگرا ست٬ اما اختلاف در آلترناتیو/ جایگزین ست. سعودی ها تمایل به انتخاب عقب مانده ترین گروه های افراطی اسلامی دارند٬ که شامل گرایشات مخالف دیگر نئولیبرال های سکولار- محافظه کار تا دمکراتیک٬ ملی گرا٬ و جنبش ها و احزاب سوسیالیست نمیشود. این وضع در نهایت به قطبی شدن سیاسی جامعه ختم میشود که در درازمدت به نفع امپراتوری آمریکا نیست. انتخاب آلترناتیو سیاسی سعودی تمایل به اقلیت هایی دارد که توانایی ندارند یا آشکارا با نظام امپراتوری آمریکا خصمانه برخورد میکنند. علاوه براین٬ عربستان سعودی از نظر مذهبی مخالف اسرائیل٬ شریک اصلی آمریکا در منطقه ست٬ حتی اگر با دولت یهودی علیه دولتهای ملی گرا یا سکولار سوریه٬ ایران و لبنان همکاری میکند.
محور سعودی- آمریکا همانند اتحاد با اسرائیل هزینه زیادی برداشته است. تأمین مالی عربستان به طالبان و دیگر گروه های اسلامی پس از سیزده سال جنگ برای معماران امپراتوری آمریکا٬ صدها میلیارد دلار٬ هزاران نفر تلفات نظامی و یک عقب نشینی تحقیر آمیز هزینه داشته است.
بودجه سعودی برای تروریستهای سنی در سوریه منجر به نابودی گروههای مسلح نئولیبرال مورد حمایت آمریکا شده است. همان گروههای جهادی مورد حمایت سعودی برای بی ثباتی شدید رژیم مالکی که توسط آمریکا در عراق تحمیل شده است٬ بهمان اندازه ضرر زده اند. حملات سعودی بر مذاکرات هسته ای ایران- آمریکا باعث تقویت مخالفان برهبری صهیونیست ها در کنگره آمریکا شده است.
به عبارت دیگر٬ محور سعودی- آمریکا در کوتاه مدت موجب تقویت امپراتوری آمریکا گشته٬ اما به یک مسئولیت استراتژیک تبدیل شده است. طرح های خارج از کشور سعودی ناشی از سیاستهای ارتجاعی داخلی است و منجر به تضعیف تلاش آمریکا برای ایجاد نوکران با ثبات امپراتوری میشود. نباید نقش سعودی را در تأمین مالی القاعده و عاملان حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ بر آمریکا نادیده گرفت.
محور ترکیه – آمریکا
ترکیه برای آمریکا- ناتو خصوصا در دوران جنگ سرد یک دارایی مهم بوده است. رژیم های نظامی- سکولار در آنکارا بیشترین تعداد پرسنل نظامی را در مرزهای اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بسیج کرد و پایگاههای هوایی و مراکز اطلاعاتی متعددی را در اختیار آمریکا گذاشت. در سالهای اخیر٬ ترکیه تحت یک رژیم اسلامی٬ محوری برای حمله مزدوران مورد حمایت آمریکا- اتحادیه اروپا به سوریه شده است٬ و برای سرنگونی رژیم بعثی سکولار در دمشق پناهگاه های نظامی٬ آموزش٬ سلاح و تأمین مالی ارائه میدهد.
رژیم اردوغان با حمایت تلاش امپراتوری جهت سرنگونی رهبران و جنبشهای ملی گرا در منطقه بدنبال بدست آوردن نقش محوری مجدد در ناتو است.
ترکیه از نزدیک با آمریکا و اسرائیل در ایجاد ظرفیتهای سیاسی٬ اقتصادی و نظامی کردهای عراق کار کرده است. آنها(کردها-م) بعنوان یک نیروی مخالف مانند جهادی های مورد حمایت سعودی٬ علیه رژیم ناموفق شیعه در بغداد و طرفداران ملی کردن نفت عراقی دیده میشوند.
ترکیه در حالی که سیاستهای نئولیبرال را در موافقت با طرح امپراتوری آمریکا دنبال میکند و با دست نشاندگان واشنگتن در«کردستان» همکاری دارد٬ جاه طلبی های منطقه ای خود را دارد. اردوغان از رژیم اخوان المسلمین در مصر پشتیبانی کرد و مخالف کودتای ژنرال سیسی بود٬ میترسید٬ شاید٬ یک کودتای مشابه توسط ارتش ترکیه صورت پذیرد. ترکیه تا همین اواخر از طریق سرمایه گذاری در سوریه٬ عراق٬ کردستان و افغانستان برنامه «امپراتوری کوچک» خود را داشت. منازعات اخیر امپریالیستی و بی ثباتی منطقه ای باعث تضعیف رؤیای تجدید حیات نئو عثمانی اردوغان شده است. ۹۵ درصد از افکار عمومی ترکیه از حقوق مردم فلسطین پشتیبانی میکند؛ این وضع حداقل بطور موقت اردوغان را مجبور به دوری از محور آمریکا- اسرائیل کرده است. رژیم ترکیه بهمین ترتیب٬ در حالی که درمخالفت با دیکتاتوری سعودی نیست٬ از همکاری واضح جدا از تجارت و سرمایه گذاری در کشورهای منطقه خلیج فارس خود داری میکند.
در حالی که اتحادیه اروپا – آمریکا در فرایند انزوا سازی و دیو ساختن از روسیه هستند٬ باید ببینیم آیا ترکیه یکبار دیگر محور نظامی ناتو میشود؟! روسیه منبع مهم انرژی و بازاری برای کالاهای ترکیه است. اگر ترکیه تصمیم بگیرد به محور جدید آمریکا جهت مقابله با روسیه بپیوندد٬ از نظر اقتصادی بازنده خواهد شد باید و در منطقه بطور فزاینده ناپایدار بدنبال بازارهای جایگزین و منابع انرژی بگردد. یک ترکیه ضعیف
ممکن ست بیشتر مطیع امپراتوری بشود٬ اما بیشتر در برابر مخالفان داخلی آسیب پذیر ست.
نتیجه گیری
امپراتوری آمریکا٬ مانند امپراتوری های سابق٬ به اتحاد با کشورهای میزبان و محورهای قدرت بستگی دارد تا آنرا حفظ کند و محدودیتهای نظامی٬ سیاسی و اقتصادی را در منابع و پرسنل جبران نماید. با توجه به منطقه اصلی مداخله آمریکا٬ خاورمیانه٬ واشنگتن سه محور اتحاد با همکارانی که یک نقش منتاقص را در هردو٬ حفظ و فرسایش امپراتوری آمریکا بازی کرده اند درنظر گرفته است.
اسرائیل٬ متحد اصلی آمریکا٬ تا حد زیادی یک ساختار سیاسی و نظامی از قانونگذاران آمریکایی طی سالهای گذشته است. این طرح در ابتدا برای خدمت به آمریکا و پلیس(ژاندارم) منطقه بود. در مقابل٬ پس از سالها٬ رابطه کاملا معکوس شده است: قدرت امپریالیستی آمریکا تابع خدمت به جاه طلبی های اسرائیل برای تحمیل برتری بلامنازع بر خاورمیانه شده است. برای اولین بار در تاریخ امپراتوری ها٬ یک ساتراپ(دیکتاتور) امپراتوری بطور اصولی در نهادهای مهم امپریالیستی نفوذ کرده است. تصمیم گیرندگان و نخبگان وفادار به منافع اسرائیل مقادیر بسیار زیادی از منابع نظامی آمریکا و پرسنل آمریکایی را صرف براه انداختن جنگ با هدف نابودی دشمنان اسرائیل کرده اند.
پانصد هزار فعال بخوبی سازماندهی و تأمین شده یهودی صهیونیست آمریکایی٬ امپراتوری جهانی را به تمرکز بر یک منطقه کارگردانی کرده اند: خاور میانه. رسانه های جمعی٬ کنگره آمریکا و نهادهای مشورتی( در نقش «اطاق فکر») در واشنگتن در تدوین سیاستهای آمریکا در راستای منافع استعماری اسرائیل با عواقب وخیمی برای مردم آمریکا مشغول کارند. در نتیجه٬ دولت و جامعه آمریکا توسط هواداران بی قید و شرط اسرائیل «استعمار» شده اند. نفوذ هیئت قدرتمند صهیونیستی ترسناک ترین بیان خود را در تأئيد به اتفاق آرای کنگره آمریکا در کشتار اسرائیل از صدها نفر از شهروندان و کودکان بدام افتاده فلطسین در بمباران تروریستی غزه در ژوئیه ۲۰۱۴ می یابد. این عمل منفور نقطه اوج شدت نوکر مآبی اجباری به ظاهر یک قدرت امپریالیستی جهانی ست که تحت بی قانونی احکام خود٬ متحد نسل کشی ست.
محور آمریکا- اسرائیلی منجر به اطاعت کورکورانه امپراتوری آمریکا از متحد خود٬ اسرائیل شده است: رابطه ای با ابعاد نظامی که کاملا یکطرفه وبنفع اسرائیل ست. این محور از نظر اقتصادی٬ از معیوب ترین مشارکت های امپراتوری ست٬ که یک ساتراپ٬ میلیاردها دلار و سلاح های پیشرفته در سال به ادای احترام سیاسی میگیرد که در ازای آن هیچ چیز دریافت نمیکند! این محور از نظر استراتژیکی٬ سقوط جهانی امپراتوری آمریکا٬ از دست دادن سهام بازار و نفوذ سیاسی در پویاترین منطقه آسیا٬ آمریکای لاتین و آفریقا را میتوان بطور کامل به حفظ تمرکز خود بر خاورمیانه نسبت داد.
محور مصیبت بار «تمرکز ویژه بر خاورمیانه» را میتوان به رهبری٬ تشکیلات و سیاست های امپراتوری نسبت داد.
حمایت های بدون قید و شرط رهبری سیاسی آمریکا از اسرائیل٬ مخرب ترین سیاست ها را در تاریخ آمریکا مرتکب شده است. سیاستگذاران تحصیلکرده نخبه٬ اولین و مهمترین اینها هستند که با دنبال کردن برنامه بی امان نظامی تمام ابعاد اقتصادی را تخریب کرده اند- باعث از بین بردن تولید و فزایش قیمت جهانی نفت٬ بی ثباتی و ضرر سه تریلیون دلار به خزانه آمریکا- با کمترین بازده شده اند.
این «بهترین وزرنگترین» های خود خوانده٬ با مدارک تحصیلی پیشرفته از معتبرترین دانشگاه ها٬ شامل سیاستگذارانی میشود که آمریکا را بنفع اسرائیل درگیر جنگهای بی پایان کرده اند. بسیاری از این قانونگذاران٬ از جمله ولفوویتز(Wolfowitz)٬ ایمانوئل (Emmanuel)٬ فیث(Feith)٬ لیببی(Libby)٬ ابرامز(Abrams)٬ گرینز پان (Greenspan)٬ لیوی(Levy)٬ کوهن(Cohen)٬ فروهمن Frohman)٬ لی یو(Lew)٬ فیشر(, Fischer)٬ برناکه(Bernank)٬ و ییلین به عمد خزانه داری آمریکا را غارت کرده اند تا جنگهای خاورمیانه برای اسرائیل و بانکداران وال استریت ادامه یابد. «چراغ های راهنما» در میان سیاستگذاران صهیونیست٬ که مشاغل با نفوذ را در ساختار قدرت امپراتوری اشغال کرده اند٬ مسئول مصیب های کاهش نیافته هستند: آنها جنگهای شکست خورده را آغاز نمودند٬ کل جوامع را نابود کردند٬ بحرانهای مالی را بوجود آورده و «همکاری» یکطرفه را با دولت نسل کش اسرائیل ترویج کردند. اگر آنها فقط دنبال شغل موفق آمیز و محترم دندانپزشکی٬ دکتری٬ سرمایه گذاری٬ بانکداری یا دانشگاهی برج عاج بودند- میلیونها جان با ارزش از دست نمیرفت…
بهرحال٬ این تنها اتحاد با اسرائیل نیست که امپراتوری را به بحران کشانده است. محور سعودی- آمریکا قدرت بسیار زیادی به عقب مانده ترین ساتراپ ها و گردانندگان شورشی مسلح وحشی در حال جنون در لیبی٬ سوریه٬ عراق٬ افغانستان و پاکستان داده است. یک امپراتوری٬ در ارتباط با انگلی ترین عرب های (رانتی) ست که فرزندان متعصب خود را برای خود کشی و سر بریدن بخاطر نظم نوین جهانی میفرستند که در جهان مدرن اندکی پژواک داشته است.
یک امپراتوری٬ که در اطراف محور شرارت سازماندهی شده و بوسیله رهبران سیاسی وفادار به ساتراپ ها کارگردانی میشود٬ هیچ پایه مادی و معنوی برای توجیه موجودیت خود ندارد.
درباره نویسنده:
جیمز پتراس٬ دارای سابقه ای طولانی در تعهد به عدالت اجتماعی٬ بویژه کار کردن با جنبش کارگران بی زمین برزیل به مدت ۱۱ سال ست. او در سال های ۱۹۷۳-۷۶ عضو دادگاه نظارت بر سرکوب برنارد راسل در آمریکای لاتین بود. او اکنون در ستون ماهانه نشریه مکزیکی لا جورنادا مینویسد٬ و پیش از آن٬ برای روزنامه اسپانیایی ال موندرو مینوشت. او مدرک بی ای خود را از دانشگاه بوستون و دکترای را از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا دریافت کرد.
برگرفته از:
By James Petras
It is not only the empire’s alliance with Israel which is driving the empire to crisis. Continue