ناهید رکسان
در آستانة 26 امین سالگرد سرکشیدن جام زهرمار توسط روحالله خمینی، سایت رادیوفردا یک تحلیل «عمیق و مستدل» و به ویژه مضحک از استعفای ویلیام هیگ، وزیرامورخارجه بریتانیا ـ 14 ژوئیه 2014 ـ ارائه داده که برای تسکین «موقت» دردهای ناشی از یک مجموعه «واقعیات تلخ» میتواند مفید باشد.
طی چند سال گذشته، شکست کودتای سبز در ایران، و فروپاشی کودتاهای «بهارعرب» و سوم اسفند در اوکراین به «سروری» آنگلوساکسون در اتحادیة اروپا پایان داد؛ حاکمیت فرانسه را به تزلزل انداخت، و در رأس این واقعیتهای تلخ میباید به فروپاشی انحصار آتلانتیسم آدمخوار بر ارتباطات دریائی و امور بانکی نیز اشاره کنیم. این فروپاشیها پیامد «ظهور رقیب» برای کانال پاناما، بانک جهانی و «صندوق بینالمللی پول» است. به همین دلیل شیپورهای آتلانتیست، به ویژه در جمکران، اهمیت استراتژیک تصمیمات سران «بریکس» را به سکوت برگزار کردند؛ با بیتفاوتی از کنار استعفای ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا گذشتند؛ و برای گزینة عملیات خرابکارانه در متروی مسکو ـ 15 ژوئیه 2014 ـ نیز هیچ اهمیتی قائل نشدند!
جالب اینجاست که همزمان با حادثة متروی مسکو، و البته از قضای روزگار، شبکة فرانس 24، به دومینیک کوریس، یکی از پادوهای دکان «عفو بینالملل» ـ این دکان را به اختصار ع.ب.ا مینامیم ـ تریبون داده بود تا این شخصیت فرهیخته به بازنشخوار تبلیغات فاشیسم بینالملل بنشیند و با الهام از شیوة گوبلز، به شایعهپراکنی و الصاق برچسب و خلاصه «ژاژخائیدن» مشغول شود. نشخوار ژاژ توسط شاگردحجرة «ع.ب.ا» مفصل است و بررسی یک نمونه از آن برای دریافت ابعاد وقاحت و بیشرمی صاحبان این دکة «انساندوست» کفایت میکند.
ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژخوران
وین عجب نیست که یازند سوی ژاژ خران
چنین گفت مادام کوریس که «ولادیمیر پوتین دشمن فعالان مدنی و همجنسگرایان است»، چرا؟ چون در روسیه تبلیغ «نفیجنسیت» نزد افراد نابالغ «جرم» شناخته شده! و از سوی دیگر، دولت روسیه کسانی را که همچون دارودستة شیرین عبادی با دریافت بودجه از خارج مرزها «او. ان. اجی» به راه میاندازند و سربازگیری میکنند، «مأمور بیگانه» به شمار میآورد. خلاصه از منظر بوق «ع.ب.ا» در فرانسه، هر کس در روسیه و هر کشور دیگر جهان با «نفی جنسیات» و تحرکات «بشردوستانة» سازمان سیا ـ استثناءگرائی، برتری طلبی، آشوبسازی، لاتبازی، عربده جوئی و نظم شکنی ـ مخالفت کند، «دیکتاتور» شناخته میشود. بله، بدانید که «دمکراسی» در غرب، «حاکمیت قوانین انسانمحور» است، ولی در روسیه اگر نظم «انسانمحور» حاکم شود، همه باید آن را «استبداد» شناسائی کنند! از اینرو در دوران یلتسین که آشوب بر روسیه حاکم بود و دست اولیگارکها از جمله اوفسکیهای آمریکاپرست برای تاراج باز بود، «دمکراسی» در روسیه موج میزد!
هیچیک از وقوقساهابهای ناتو، به شرایط اسفبار ملت روسیه در آن دوران اشاره نمیکرد. و اشکالات زمانی شروع شد که یلتسین کنار رفت و «حساب و کتاب» در کار آمد، و تلاش اوفسکیها برای گسترش تاراج و برپائی «امارات اسلامی قفقاز» با مانع برخورد کرد! اینجا بود که معلوم شد «پوتین» خیلی دیکتاتور است و حقوق بشر را نقض میکند! اهداء جایزه «حقوق بشر» به میکائیل کودورکووسکی در کشور مستقل و اشغال شدة آلمان را که فراموش نکردهایم! همچنین فراموش نکردهایم که برنامة «نشست برلن» ـ اوپوزیسیونسازی با اوباش اسلامگرا برای بقاء و دوام حکومت زالممد ـ در همین کشور آلمان به اجرا درآمد. نشستی که موسسة «هاینریش بل» به راه انداخت تا پاسدار اکبر و مهرانگیز کار و آخوند اشکوری و همپالکیهایشان را به عنوان «طرفداران دمکراسی» به عوام حقنه کند. و دیدیم که این جانوران وحشی پس از خروج از کشور به تبلیغ «اسلام خوب» مشغول شدهاند و ضمن طرفداری از آخوند منتظری منفور و «جنبش سبز»، به سینهزنی برای «اجتهاد و فتوی» نشستهاند. خلاصه، محفل ضدلائیسیته دست از «اسلام سیاسی» نمیشوید.
اسلام سیاسی، همچون صهیونیسم و فاشیسم و آتلانتیسم بر ادعای پوچ «برتری» استوار شده. برتری مسیحیان سفیدپوست آنگلوساکسون، برتری شیعه، برتری یهودی، و … و نهایت امر همة فاشیستها خود را «برتر»، و در نتیجه «برحق» میشمارند. به عنوان نمونه کافی است به اظهارات ابلهانة حسن فوتبال در مورد بحران اخیر «اسرائیل ـ فلسطین» نیم نگاهی بیاندازیم. ثمرة تف سربالای مردمی که در همسوئی با ک…شعربافان بیت رهبری، چند روز پیش در سنگر یهودستیزی لنگر انداخته بود و به صراحت میگفت، «جان یک یهودی چه ارزشی دارد که یک ملت را به خاطرش نابود میکنند»، دو روز بعد ناچار شد مزخرفاتاش را «تصحیح» کند، در نتیجه اظهاراتاش خندهدارتر شد!
حسن فوتبال که در حکومت آپارتاید «شیعه» ریاست قوة مجریه را برعهده گرفته، از آپارتاید دولت اسرائیل بسختی «انتقاد» کرده:
«[…]تنها یک رژیم حامی تبعیضنژادی و آپارتاید میتواند دهها هزار زن و مرد و کودک بیگناه را به بهانه کشته شدن سه نفر زیر باران گلولههای توپ و تانک و بمبارانهای بیامان قرار دهد[…]»
منبع: ایسنا، مورخ 16 ژوئیه 2014
بله وقتی زالممد رایش میخواهد از خود تصویر «مخالف آپارتاید» ارائه دهد، کار به مضحکه میکشد. حسن فوتبال فراموش کرده که خود و اعضای دولتاش در فاضلاب آپارتاید «شیعیمسلکی» شناورند، و ملت ایران را با جفنگیات عدالت علوی و صحرای کربلا و شهامت فاطمه و غیره از «حق انتخاب آزاد» محروم کردهاند. حداقل دولت اسرائیل، هر چه هست، از احکام توحش تورات و باورها و اوهام یهودیان «قانون اساسی» سر هم نکرده، جامعه «زنانه ـ مردانه» به راه نیانداخته، و «جرم» را هم در مفاهیم حقوقیاش با «گناه» در ترادف قرار نداده! خلاصه همین اسرائیل، با تمامی کاستیها یکسروگردن از تمامی جهان اسلام بالاتر ایستاده، و در عمل تنها دمکراسی منطقه است. به همین دلیل نیز مردم اسرائیل حتی در دوران جنگ از حق تظاهرات بر علیه سیاست دولتشان برخوردارند. حقوقی که در طویلة اسلامی رایش، حتی در دوران صلح هرگز به رسمیت شناخته نشده و نمیشود. چرا که اصل و اساس در جمکران، باورها و تعصبات «تل موهوم مردم» است، نه منطق و حقوق انسانی! در واقع دولت اسرائیل در وحشیگری به گردپای حکومت عدالت علوی حسن فوتبال نمیرسد. و این مختصر را گفتیم تا گلة سگهای هار که بحرانسازی دارودستة اسمعیل هنیه را در داخل و خارج مرزها به ابزار تکرار مزخرفات روح الله خمینی ـ کشور نامشروع اسرائیل ـ تبدیل کردهاند، دو نکتة اساسی را به یاد داشته باشند.
نخست اینکه سازمان ملل موجودیت اسرائیل را همچون موجودیت پاکستان به رسمیت شناخته و جای هیچ اعتراضی نیست. دیگر آنکه، قربانیان فلسطینی جنگ بر قربانیان اسرائیلی برتری ندارند! غیرنظامیان چه در اسرائیل و چه در فلسطین «انسان» شمرده میشوند و حقوق انسانی دارند. ولی خوب، فعلة فاشیسم با این مسائل «پیشپاافتاده» بیگانه است. درقاموس این جانوران وحشی مردم غزه و به ویژه دارودستة تروریست اسمعیل هنیه در سنگر «حق» نشستهاند و ساکنان اسرائیل هم در سنگر باطل! در نتیجه، وقتی موشک و خمپاره به مناطق مسکونی اسرائیل اصابت میکند، سگهای هار عموسام خوشحال هم میشوند، چرا که در «راه اسلام» است و هیچ اشکالی ندارد:
«[…] سردمداران رژیم تلآویو هیچ مبنا و منطقی برای موشک باران […] افراد بیگناه و غیرنظامی ندارند[…]»
همان منبع
اینکه حسن فوتبال موفق شده در جایگاه «الهی» بنشیند و از «بیگناهی» قربانیان غیرنظامی آگاه شود، تعجبی ندارد! اگر اظهارات ابلهانه و الهی حسن فوتبال را یک مرحلة منطقی به پیش رانیم خواهیم داشت، موشکباران افراد غیرنظامی توسط حماس، مبنا و منطق دارد! چرا که، این غیرنظامیان برخلاف غیرنظامیان فلسطین «بیگناه» و «صالح» نیستند! اشتباه نکنیم همین «جزئیات» است که در دهة 1930 نکبت و ادبار دستگاه نازیسم را بر ملت آلمان حاکم کرده بود. جائی که زالممد سلامالله به پیروی از قواد خلیلالله به قضاوت ارزشی در مورد جمع بنشیند، و انسان نسبی ـ صالح، دیندار، مومن، متعهد، میهنپرست و فرهنگدوست و غیره ـ کشف کند با هیتلر فاصلهای نداریم. حسن فوتبال هم در همین جایگاه توحش نشسته و میخواهد از کسانی که با «نگاه ملی» به فرهنگ والای «ایرانی ـ اسلامی» خدمت میکنند، حمایت هم بکند. تو گوئی فرهنگ این سرزمین طی
این چند هزار سال چشم انتظار حمایت مشتی آخوند «زیردم دریده» بوده:
این چند هزار سال چشم انتظار حمایت مشتی آخوند «زیردم دریده» بوده:
«[…] دولت خود را موظف میداند با نگاه ملی از هر کس که به فرهنگ والای ایرانی ـ اسلامی خدمت میکند، حمایت کند[…]»
همان منبع
بله، رئیس دولت «تفوتکفیر» که همچون اسلافاش، جهت حفظ منافع اربابان آتلانتیست وظیفه دارد تنش و ابهام را بر عرصة اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تحمیل کند، یکروز پس از انتشار خبر تأسیس بانک «بریکس»، گام بلندی در عرصة پوچپردازی برداشت و از لیفة تنبان عموسام فرهنگ والای «ایرانی ـ اسلامی» برای ما ملت بیرون کشید! فرهنگ «ایرانی ـ اسلامی» چه صیغهای است؟ جامعة «زنانه ـ مردانه»، آلودن هنر، ورزش و دانشگاه به «سیاستخیابانی»، شلاق زدن روزهخواران در کوچه و خیابان، سنگسار و قصاص و به ویژه اعدام در ملاءعام و … و از همه مهمتر، تأکید بر اینکه 35 سال پس از «انقلاب اسلامی»، هیچکس حق مخالفت با این انقلاب را ندارد، چون این انقلاب «برحق» است!
بله اگر به یاد داشته باشیم زمانی که توطئهگران گوادالوپ برای براندازی دولت ایران به اجماع رسیدند، حاج روحالله هم خیلی بلبلزبان شده بود، و پیوسته میگفت و بازمیگفت که دلیلی ندارد به راه پدرانمان ادامه دهیم! ولی اینروزها که واشنگتن به افلاس افتاده و لندن چه در اروپا و چه در خاورمیانه مثل خر درگل گیر کرده، و جایگاهش در جزایر فالکلند تهدید میشود ـ چین و روسیه از آرژانتین حمایت میکنند ـ حسن فوتبال «نگاه ملی» پیدا کرده، واکبر رفسنجانی و صادق لاریجانی به میدان آمدهاند تا به قول معروف «پیزی ارباب را جا بیندازند!» ما هم از دمجنبانی شیخ صادق لاریجانی برای ارباب آغاز میکنیم. شیخ صادق ادعا کرده، از آنجا که قوة قضائیه پاسدار نظام است، مورد تهاجم «ضدانقلاب» قرار گرفته:
«[…] ضدانقلاب در داخل و خارج از کشور[…] با اصل نظام مخالفاند و از آنجا که قوة قضاییه در پیشانی نظام قرار دارد و در صیانت از آن به وظایف خود در برابر فتنهگران عمل میکند، مورد حمله این عده واقع میشود[…]»
البته شیخ صادق تاحدودی درست میگوید، حکومت زالممد بساط آشوب و سرکوب است، و قوة قضائیة جمکران هم دستگاهی است حامی آشوبطلبان. و چرا راه دور برویم؟ حاشیة امن برای محمد خاتمی، میرحسین موسوی و شیخ کروبی، رهبران کودتای سبز و تولههایشان شاهدی است بر این مدعا. ولی جالب اینجاست که شیخصادق، غلامبچة سفارت بریتانیا مدعی شده قوة قضائیه با عوامل کودتاهای ناکام 18 تیرماه 1378 و کودتای سبز برخورد کرده و حامیان براندازی نظام که کشتار غزه را نمیبینند، قوة قضائیه را به دلیل قصاص، مورد تهاج
حقوقبشری قرار میدهند:
حقوقبشری قرار میدهند:
«[…] کشورهائی که در آن حوادث […] طمع به براندازی نظام داشتند […] عوامل کشتار کودکان غزه [را نمیبینند] اما به قوه قضاییه جمهوری اسلامی […] که میگوید در برابر قتل، باید حق قصاص وجود داشته باشد، هجمه حقوق بشری می کنند[…]»
همان منبع
بله عبارت گوساله پسند و مبهم «تهاجم حقوق بشری» را از دست ندهیم که از جمله علوفة تولیدی لجنزار سازمان سیاست. این علوفه برای نشخوار در اختیار مقامات حکومت زالممد قرار گرفته و از قرار معلوم به دهان صادق لاریجانی خیلی شیرین آمده. البته سازمان سیا چندین نوع علوفه برای زالممد فرستاده که علاوه بر ایجاد ترادف میان «حقوق بشر و تهاجم»، بتواند مرزشکنی را به زمینههای دیگر حقوقی نیز گسترش دهد. به عنوان نمونه، لاریجانی ادعا کرده، اگر نقض حقوق دیگران عمدی باشد «جرم» شناخته میشود! حال این گوساله که کاخ باکینگهام برای ملت ایران پروارکرده، باید توضیح دهد چگونه میتوان نقض حقوق دیگران را با «نیت» مجرم در ارتباط قرار داد، و با کدام ابزار میتوان به عمدی بودن جرم پی برد؟ البته وراجیهای امثال لاریجانی برای این است که دست خودیها را برای تاراج باز بگذارد و غیرخودیها را هم به سادگی سرکوب کند. به عنوان نمونه، همین قوه قضائیه تولة تاراجگر آخوند طبسی را تبرئه کرد، و مدعی شد تولة حضرت آیتالله «جهل به قانون» داشته! شاید مهدی خاوری، مدیرکل بانک ملی جمکران هم از روی «عمد» سه هزار میلیارد کذا را به جیب نزده؛ ایشان هم «جهل به قانون» داشتهاند! باری شیخ صادق در ادامه، ضمن بازنشخوار هذیانات روحالله خمینی در باب نابودی اسرائیل، خواهان وحدت جهان اسلام شده:
«[…] حوادث فلسطین آشکار میکند که کشورهای استعماری از ایجاد این غدة سرطانی و حمایت از آن چه اهدافی را دنبال میکنند[…]»
همان منبع
با توجه به نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین و حمایت بیقید و شرط ویلیام هیگ و آنجلا مرکل از دولت اسرائیل، میتوان به صورتبندی مطلوب استعماری در منطقه پی برد. لندن و برلن با هیاهو و تبلیغات از اسرائیل «حمایت» میکنند، زالممد هم وظیفه دارد نقش «تایة» دلسوزتر از مادر برای حماس و امت مسلمان فلسطین ایفا کند. به این ترتیب، سازمان آزادیبخش فلسطین که هیچ ارتباطی با اسلامگرائی و دینفروشی و آخوندنوازی نداشته و ندارد، در لجنزار توحش «اسلام سیاسی» غرق خواهد شد. پس شیخ صادق را در همین لجنزار رها میکنیم و میرویم به سراغ اکبر هاشمی رفسنجانی، تروریست سابقهداری که مدتی است با مدد و همکاری «چپنمایان» صورتک مخالف استبداد بر چهرة پلیدش گذاشته و میپندارد با این ترفندها خواهد توانست سوابقاش را از اذهان «بشوید» و در حکومت آینده جائی برای خود و قبیلهاش دستوپا کند:
« […] مثلث شوم استكبار، استبداد و افراطیگری بلای جان جوامع اسلامی است. استكبار و استبداد مكمّل همدیگرن
[…] در تونس، مصر، لیبی، یمن، سوریه، افغانستان، عراق و پاكستان یك عده جاهل چنان عرصه را بر مردم تنگ كردند كه راضی به برگشت نظامیها شدند و بهار عرب را به خزان تبدیل كردند و بیداری اسلامی را به هرج و مرج كشاندند[…]»
[…] در تونس، مصر، لیبی، یمن، سوریه، افغانستان، عراق و پاكستان یك عده جاهل چنان عرصه را بر مردم تنگ كردند كه راضی به برگشت نظامیها شدند و بهار عرب را به خزان تبدیل كردند و بیداری اسلامی را به هرج و مرج كشاندند[…]»
منبع: پیکنت، مورخ 16 ژوئیه 2014
همچنانکه میبینیم استعفای غیرمنتظرة ویلیام هیگ، بعضیها را چنان به هراس انداخته که به زبان بیزبانی از کودتای نظامیان «استقبال» میکنند. اینهمه، در شرایطی که رادیوفردا با مقالات کشکی تلاش دارد، استعفای وزیر امورخارجه بریتانیا را غیرمنتظره ولی «کم اهمیت» جلوه دهد!
رادیوفردا میگوید، کنارهگیری هیگ چندان اهمیت ندارد، چرا که برخلاف آمریکا، پست وزارت امورخارجه در بریتانیا «تشریفاتی» است. و اینکه طی ماههای اخیر، به دلیل حضور در کنار آنجلینا جولی، ویلیام هیگ به شهرت رسید، حال آنکه حضور وی در مذاکرات هستهای چندان اهمیتی نداشت:
«[…] طی ماههای گذشته ویلیام هیگ به دلیل قرار گرفتن در کنار خانم آنجلینا جولی […] به منظور دفاع از زنان در برابر خشونتهای جنسی شهرت بیشتری یافت تا ایفای نقش در مذاکرات اتمی با ایران[…]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 17 ژوئیه 2014
حضور مسئولان محترم و «دانشگستر» رادیوفردا بگوئیم، آنجلینا جولی خود بخشی است از سیاست خارجی لندن که از طریق شبکة وابسته به میلیاردرهای هولیوود اعمال میشود! آنجلینا جولی پس از ازدواج ایدئولوژیک و کوتاه مدت با «جانی لی میلر»، به هالیوود پرتاب شد و در سایة شهرت «براد پیت»، و با همراهی دبیرکل سازمان ملل، در مسیر سیاست کلی آتلانتیسم دست به مرزشکنی و نفی جنسیات زد و پس از چندین سال خدمت در راه حق و عدالت و وقاحت و مرزشکنی، در تاریخ 2 ژوئن سالجاری مورد «تفقد» الیزابت دوم هم قرار گرفت. خلاصه آنها که میخواهند «مقاله» بنویسند بهتر است بدانند که آتلانتیسم یک شاخة هولیوودی هم دارد که از قضای روزگار از دیگر شاخهها قدرتمندتر عمل میکند و جهت گسترش ابتذال، توجیه خشونت، و ارائة تصویر دلپذیر از وحشیگریهای اعضای ناتو عملاش، اگر نگوئیم «استراتژیک»، حداقل الزامی به شمار میرود. بله، متاسفانه مقاله نوشتن با «تعبد» جور در نمیآید، چرا که به «تفکر» نیاز دارد! در این راستا بد نیست رادیوفردا که ادعا کرده، برخلاف آمریکا، پست وزارت امور خارجه در بریتانیا اداری و تشریفاتی است، به ما بگوید جان کری و اسلافاش، امور خارجه آمریکا را با ابتکارات و نصایح و پند و اندرز مامانجانشان اداره میکنند، یا با استخاره و فال قهوه و استفتاء از آیات عظام و تماس با جبرئیل؟
از قضای روزگار، همراهی ویلیام هیگ با آنجلینا جولی طی ماههای گذشته نشان داد که وزارت امور خارجه بریتانیا به دلیل ناکامی در سوریه، ناچار شده برای پیشبرد سیاستهای اسلامیاش، شاخک «هولیوود» را فعالتر کند. در هر حال آنجلینا جولی و ویلیام هیگ هر چند در عرصههای متفاوت فعالیت دارند، در خدمت یک «سیاست» شناخته شده قرار گرفتهاند. سیاستی که طی چند دهة اخیر با تشویق «اسلام سیاسی» و «قوم برگزیده» و «نژاد برتر» به تخریب و جنگ افروزی مشغول است. و نیازی نیست بگوئیم که این سیاست انسانستیز از لندن هدایت شده و میشود! در واقع فاشیسمی که طی دهة 1930 نیز در آلمان، ایتالیا، اسپانیا، پرتقال و فرانسه به قدرت دست یافت، تحت نظارت بریتانیا قرار داشت. و ارتباط با آمریکا به کنار، با توجه به جایگاه بریتانیا به عنوان ریاست «واقعی» اتحادیة اروپا، مشکل میتوان پذیرفت که وزیر امورخارجة بریتانیا «پست تشریفاتی» داشته باشد! اگر این پست تشریفاتی است، چرا در تاریخ 14 ژوئیه سالجاری، بیبیسی به قطع مذاکرات در شب «قدر» چسبیده بود و برای انتشار خبر استعفای ویلیام هیگ فسفس میزد؟! به چه دلیل پس از استعفای هیگ، نامزدی هیلاری کلینتون برای پست ریاست جمهوری در ابهام قرار گرفت و … و از همه مهمتر اگر این استعفا اهمیتی ندارد، چرا سازمان سیا تلاش میکند ناشیانه و هولهولکی با مقالات مضحک و پرتوپلا این عمل «بیاهمیت» را تفسیر کند؟! با توجه به حوزة مسئولیت وزیر امورخارجه بریتانیا مشکل میتوان پذیرفت که این جایگاه تشریفاتی باشد:
«[…] مسئولیت اصلی وزیر خارجه بریتانیا تأمین منافع ملی آن کشور در خارج، حمایت از اتباع بریتانیا و حقوق و منافع تجاری آنها در اقصی نقاط دنیا است. در حقیقت یکی از وظایف اصلی وزیر خارجه بریتانیا نمایندگی فروش تسلیحات و تولیدات صنعتی و خدمات آن کشور است[…]»
همان منبع
بله، این مجموعه «وظائف» تشریفاتی را رادیوفردا برایمان «توضیح» داده. البته تحلیل عمیق و «دانشمندانة» رادیوفردا یک پیام مهم هم دارد، و آن اینکه یانکیها ترجیح میدهند وزیر امورخارجه لهستان، «سیکورسکی» که همچون محمد مصدق از غلامان جاننثار آتلانتیسم و دشمن سرسخت دمکراسی است، جانشین کاترین اشتون شود:
«با پایان یافتن زمان خدمت کاترین اشتون […] و جانشینی احتمالی او با رادوسلاو شیکورسکی، وزیر خارجه لهستان، میتوان انتظار داشت که نقش […] بریتانیا در رابطه با پرونده اتمی ایران در وضعیت انفعالی کنونی باقی بماند[…]»
همان منبع
در هر حال ماه سپتامبر خواهیم دید، وزارت امور خارجة اتحادیة اروپا به دست فاشیستها میافتد یا خیر. ولی تا آنجا که به «انفعال» بریتانیا مربوط میشود در همینجا بگوئیم، سیاستی که برای حل صلحآمیز بحران هستهای ایران فعال شده، از مسکو و پکن میآید. لندن در این میانه، همچون پاریس و برلن و واشنگتن منفعلانه و دنبالهرو عمل خواهد کرد چرا که هرگز خواهان حل صلحآمیز «بحران» نبوده و نیست.
حال تحلیل و تفسیر رادیوفردا و التماس دعا برای نشاندن پیشخدمت لهستانی سازمان سیا بجای کاترین اشتون را کنار میگذاریم، و نگاهی خواهیم داشت به پیامدهای واقعی استعفای ویلیام هیگ: ناکامی اتحادیه اروپا برای انتخاب جانشین کاترین اشتون؛ جمعآوری دکان لاتبازی «تعطیل مذاکرات هستهای برای شب قدر»؛ آغاز حملة زمینی اسرائیل به نوار غزه جهت برچیدن دکان حماس؛ و همچنین اجماع لوتی و عنترهای سازمان سیا در مورد سقوط هواپیمای مالزیا ایرلاینز در اوکراین! بلافاصله پس از انتشار خبر این فاجعه که با خجسته سالگرد میلاد با سعادت آنجلا مرکل، سرور بانوان آتلانتیست تقارن یافت، حضرات در فرانسه به این نتیجة علمی و کارشناسانه رسیدند که «کار، کار پوتین است!» حال باید پرسید، با توجه به «جهاد» رسانههای آتلانتیست بر علیه بنیانگزار بریکس، چگونه میتوان استعفای ویلیام هیگ را آنهم در آستانة نشست سران بریکس در فورتالتزا «کم اهمیت» انگاشت؟!
همزمان با تجمع وزرای امورخارجة آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان ـ کشورهای توطئهگر گوادالوپ ـ در وین، دمجنبانیهای بنیامین نتانیاهو برای اربابان آتلانتیستاش به اوج رسید. نخستوزیر اسرائیل با اشاره به بحران خاورمیانه و «جنگ شیعه و سنی»، رسماً مخالفت خود را با توافق هستهای اعلام داشت:
«[…] اگر ایرانیها […] ظرفیت غنیسازی داشته باشند تا بتوانند بمب تولید کنند، و در عین حال اعتماد بازرسان را نیز جلب کنند، چنین توافقی بسیار بد است […] چنین توافقی بدتر از عدم توافق است […]»
منبع: رادیوفرانس انترناسیونال، 13 ژوئیه 2014
بله نتانیاهو حق دارد؛ این توافق بسیار بد است. چرا که اهرمهای سرکوب ملت ایران و تهدید اتمی مسکو را از چنگ آنگلوساکسونها و نوکران جمکرانیشان خارج میکند، و اسطورة نبرد رسانهای حکومت ملایان با اربابان غربیاش را فرومیپاشاند. از همه مهمتر، پس از این توافق «بد»، مذاکرات صلح خاورمیانه نیز در دستور کار قرار خواهد گرفت و تمام دستاوردهای درخشان آتلانتیسم، به ویژه در اسرائیل و اوکراین بر باد میرود! ولی نخستوزیر اسرائیل بجای اینکه به صراحت این موضوع را مطرح کند، بیثباتی را بهانه کرده تا مخاطب را در ابهام قرار دهد، چرا که ابهام پایه و اساس فاشیسم است. در ابهام است که میتوان «اجماع» ایجاد کرد.
آنچه در اوکراین میگذرد، همان روند «اقلیتزدائی» است که «مرگالله» آن را با اخراج یهودیان از آلمان آغاز کرد، و پس از جنگ دوم جهانی با اخراج فلسطینیان از سرزمینشان ادامه داد. و همین اقلیتزدائی است که در اوکراین از حمایت ناتو برخوردار شده. برخلاف تبلیغات شیپورهای ناتو و به ویژه تبلیغات بیشرمانة «ایریب»، شاخک اسلامی این سازمان که ساکنان جنوب و شرق اوکراین
را «شورشیان مسلح» معرفی میکند، مطالبات مردم این مناطق از «خودمختاری» فراتر نمیرود. ولی وغوغساهابهای ناتو با واقعیت کاری ندارند. وظیفة اینان زمینهسازی برای ارائة تصویر دلپذیر از جنایات آتلانتیسم، جهت ایجاد اجماع رسانهای بر علیه مخالفان این جنایات است. به همین دلیل، گذشته از کشتار سازمانیافتة خبرنگاران خارجی، تهاجم به دفاتر روزنامههای بیطرف در اوکراین، قتل روزنامهنگاران مخالف یورومیدان، و به ویژه سفارش قلب و کلیه و کبد زندانیان «دنباس» به سکوت برگزار شده، تا عرصه ابهام مخدوش نشود:
را «شورشیان مسلح» معرفی میکند، مطالبات مردم این مناطق از «خودمختاری» فراتر نمیرود. ولی وغوغساهابهای ناتو با واقعیت کاری ندارند. وظیفة اینان زمینهسازی برای ارائة تصویر دلپذیر از جنایات آتلانتیسم، جهت ایجاد اجماع رسانهای بر علیه مخالفان این جنایات است. به همین دلیل، گذشته از کشتار سازمانیافتة خبرنگاران خارجی، تهاجم به دفاتر روزنامههای بیطرف در اوکراین، قتل روزنامهنگاران مخالف یورومیدان، و به ویژه سفارش قلب و کلیه و کبد زندانیان «دنباس» به سکوت برگزار شده، تا عرصه ابهام مخدوش نشود:
«[…] اولگا ویبر، جراح آلمانی به سرگئی ولاسنکو، نمایندة مردمی فراکسیون میهن اوکراین، 17 قلب، 50 کلیه، 35 کبد […] و 5 ریه […] سفارش داد […] »
منبع: نووستی، مورخ 10 ژوئیه 2014
سطور فوق بخشی است از مقالة مفصل «یوری گوردوننکو»، متخصص امور سیاسی اوکراین پیرامون شیوة برخورد دولت آلمان با بحرانی که در اینکشور به وجود آمده. یکروز پس از انتشار این مقاله، دامنة افشاگری در داخل مرزهای آلمان نیزگسترش یافت. داگمار هن، یکی از نمایندگان «دی لینک» ـ تشکل چپگرای آلمان ـ در مورد همدستی دولت آلمان با فاشیستها در یوگسلاوی و اوکراین مقالهای نوشت و این مقاله به زبانهای انگلیسی و فرانسه در سایتهای «ولترنت» و«کمیته والمی» انتشار یافت. خلاصه، گذشته از مشکلات اقتصادی و گسترش فقر در آلمان، دولت ائتلافی اینکشور، به ویژه پس از موضعگیری بیشرمانة آنجلا مرکل ـ حمایت رسمی از کشتار غیرنظامیان فلسطینی توسط ارتش اسرائیل ـ متزلزل شده و از آنجا که امکان بازگشت به میعاد نورانی 14 ژوئیه 1933 ـ رسمیت یافتن پوپولیسم ـ وجود ندارد، مافیای فیفا جام جهانی فوتبال را به تیم آلمان اهداء کرد تا از این طریق به همان اجماع جادوئی ناشی از ابهام تحقق یابد!
در تاریخ 14 ژوئیه 1933 «مرگالله» فعالیت تمام احزاب، بجز حزب نفرتفروش نازی را در کشور آلمان ممنوع کرد، و همه موظف شدند از «رهبر»، و شعار نفی ایشان، یعنی همان شعار «نه شرقی، نه غربی» اطاعت کرده، خود را «نژادبرتر» بدانند! بقیة قضایا هم که از توضیح بینیاز است. باری، این روزها که چنین امکانی فراهم نیست، دولت آلمان میباید از یکسو ژست «ضدآمریکائی» بگیرد، و از سوی دیگر احساسات و تعصبات و برتریطلبی و غیره را بر «فوتبال» متمرکز کند. به این ترتیب است که فوتبال میتواند جایگزین بسیار مناسبی برای «ناسیونال سوسیالیسم» باشد، و همین بود دلیل «پیشگوئی» دقیق ما در مورد پیروزی آلمان!
برای نشاندن «فوتبال» بجای حزب نازی کافی است فوتبال را از جایگاه واقعی اجتماعیاش خارج کنیم و آن را به عرصة ابهام تعصبات و تعلقات دینی و بومی پیوند دهیم. به این ترتیب یک ورزش تبدیل میشود به ابزار ع
امفریبی و سرکوب انسان! رفت و آمد پیگیر آنجلا مرکل در خط «آلمان ـ برزیل»، آنهم از آغاز مسابقات جام جهانی بیحکمت نبود! حضرات میخواهند ناسیونال سوسیالیسم بربادرفته را با ناسیونال فوتبالیسم جایگزین کنند. حال بد نیست یک پرانتز «مفرح» برای فینال جام جهانی فوتبال بازکنیم.
امفریبی و سرکوب انسان! رفت و آمد پیگیر آنجلا مرکل در خط «آلمان ـ برزیل»، آنهم از آغاز مسابقات جام جهانی بیحکمت نبود! حضرات میخواهند ناسیونال سوسیالیسم بربادرفته را با ناسیونال فوتبالیسم جایگزین کنند. حال بد نیست یک پرانتز «مفرح» برای فینال جام جهانی فوتبال بازکنیم.
داور مسابقه ایتالیائی بود و همچون موسولینی نظر لطف به هیتلر داشت. میگویند داور چند بار خود را به کوری زد تا خطای تیم آلمان را نبیند، چرا که نازیها پس از اینکه دریافتند تیم آرژانتین قرار نیست مثل تیم برزیل جاخالی بدهد، شروع به لگدپرانی و لاتبازی کرده بودند؛ در نتیجه داور «کور» شد! همچنین آوردهاند که بازیکنان تیم آرژانتین، به ویژه شخص «لیونل مسی» چند امکان گل مسلم را از دست دادند، چرا که کوری داور و رحم و شفقت پاپ فرانسوا مسلماً از طریق چک بانکی به آنان نیز سرایت کرده بود. خلاصه، تیم آرژانتین «چشم بسته» شوت میکرد؛ دلش نمیآمد دل تیم آلمان را بشکند! از قدیم گفتهاند «تا توانی دلی به دست آور!» توپ طلائی هم به لیونل مسی تعلق گرفت، چرا که «دل» آنجلا هیتلر را به دست آورده بود! حال از بخش مفرح وبلاگ خارج شده، باز میگردیم به عرصة واقعیات «تلخ» و بدون ابهام.
در عرصه واقعیت رئیسجمهور آرژانتین در مسابقات فینال حضور نیافت؛ گروهی از طرفداران تیم آرژانتین از شکست گریستند، عدهای برای حضور تیمشان در فینال جام جهانی آنهم پس از 24 سال جشن گرفتند، و از همه مهمتر لاتولوتهای فرصتطلب برای غارت مغازهها خیز برداشتند و از آنجا که پلیس ضدشورش مانع این امرخیر بود، پلیس را مورد تهاجم قرار دادند. خلاصه 13 ژوئیه، روز پرماجرائی بود!
در این روز نمایندة آخوند سیستانی در اوکراین از سوی «شیعیان کییف» برای مبارزه با داعش اعلام آمادگی کرد! شوخی هم درکار نیست! مشتاقان میتوانند به گزارش فارسنیوز، مورخ 22 تیرماه سالجاری باکدخبر:13930421000098 مراجعه کنند! بله، هر کجا فاشیستها حضور داشته باشند، آخوند شیعیمسلک هم التزام رکاب دارد. ولی مهمترین خبر 13 ژوئیه، هدف گرفتن مناطق مسکونی روسیه توسط ارتش اوکراین بود. این عملیات که به ویرانی یک خانه منجر شد و یک کشته و یک زخمی بر جای گذاشت، با انکار ارتش اوکراین روبرو شد و تعجبی هم ندارد! برنامة «یورومیدان» از همان ابتدا مشخص بود؛ واداشتن روسیه به دخالت نظامی در اوکراین! همان سناریوئی که در دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر برای کشاندن ارتش سرخ به افغانستان، و صدور تروریسم به قفقاز به صحنه آمد و آنروزها با موفقیت کامل به اجرا گذاشته شد.
اینبار هم شرایط فراهم است! ایران، عراق، سوریه، لبنان، مصر و لیبی در بحران فروافتادهاند، اسرائیل هم کشتار غیرنظامیان فلسطینی را از سرگرفته و در همسایگی روسیه، ارتش اوکراین از طریق کشتار و تخریب، به «پاکسازی» مناطق روسزبان مشغول شده و در دریای سیاه هم ارتش ناتو مانور نظامی به راه انداخته. در این شرایط، وزیر امورخارجه اوکراین با فوگ راسموسن، دبیرکل ناتو دیدار میکند ـ سایت ایریب، مورخ 12 ژوئیه 2014 ـ و یکروز پس از این ملاقات «پربار» صدور روند کشتار غیرنظامیان جنوب و شرق اوکراین به خاک روسیه عملی میشود، و همزمان «یهودستیزی»، هم در اظهارات رئیسجمهور «منتخب» مطرح میشود: « به خاطر یک یهودی یک ملت را نابود میکنند» ـ فارسنیوز مورخ 21 تیرماه سالجاری ـ و هم در حضور رهبر حکومت زالممد «رسمیت» مییابد.
بله «مداحان» حکومتزالممد که به گزاف ادعای شاعری دارند، پای منبر رهبرشان نشسته و سرودههای شکمیشان را که از آیات «کشکی ـ آسمانی» ملهم شده «تلاوت»کردهاند:
«[…] لهجة عبری و لحن عربی، مکتبشان
نیل را تا به فرات، آنچه که بود، آتش زد[…]
شک مکن، ما همه را مکر یهود آتش زد
[…]
زان که از این قوم، بدی میجوشد
[…]»
منبع: فارسنیوز، مورخ 13 ژوئیه سالجاری
این «ک… شعرها» نتیجة 35 سال تبلیغات آخوند در کشوری است که بزرگترین گنجینة ادبیات جهان را دارد! بله، سرانجام معلوم شد حکومت زالممد برخلاف ادعاهای ابلهفریباش با «صهیونیسم» هیچ مشکلی ندارد؛ در واقع از «یهودی» متنفر است. همانطور که ارتش اسرائیل هم با اوباش حماس کاری ندارد، غیرنظامیان فلسطین را هدف گرفته، تا برای دارودستة اسمعیل هنیه «سنگرحق» بسازد و در افکار عمومی جهان از این تشکل دستنشانده، وحشی و انسانستیز تصویر دلپذیر ارائه دهد! برای تحقق این هدف «الهی» لازم است چهرة پلید رهبران جنایتکار حماس را در پس پردة ویرانهها و اجساد قربانیان پنهان دارند. وظیفهای که ارتش اسرائیل بخوبی انجام میدهد. اینهم یکی دیگر از شیوههای گسترش ابهام و ایجاد اجماع است.
تها
م وحشیانة ارتش اسرائیل به غیرنظامیان فلسطین که با «ابتکار عمل» حماس آغاز شد در واقع تداوم همان سناریوی استعماری است که در سال 1946 ـ یکسال پس از پایان جنگ دوم جهانی ـ با سیاست «مهار مسکو» آغاز شد و به تشکیل دو یوتوپیا ـ اسرائیل و پاکستان ـ انجامید؛ نتیجة این کلان سیاست را هم امروز به ویژه در عراق و ایران به صراحت میبینیم.
م وحشیانة ارتش اسرائیل به غیرنظامیان فلسطین که با «ابتکار عمل» حماس آغاز شد در واقع تداوم همان سناریوی استعماری است که در سال 1946 ـ یکسال پس از پایان جنگ دوم جهانی ـ با سیاست «مهار مسکو» آغاز شد و به تشکیل دو یوتوپیا ـ اسرائیل و پاکستان ـ انجامید؛ نتیجة این کلان سیاست را هم امروز به ویژه در عراق و ایران به صراحت میبینیم.
در تاریخ 12 ژوئیه 1943، «نبرد پروکوروفکا»، اسطورة شکستناپذیری ارتش آلمان نازی را فروپاشاند و همچنانکه شاهد بودیم، جنگ دوم جهانی با تسلیم بیقید و شرط آلمان نازی در تاریخ 8 مه 1945 پایان گرفت. و از قضای روزگار 3 سال پس از پایان این جنگ، در تاریخ 12 ژوئیه 1948، فرمان اخراج فلسطینیان توسط «بن گوریون»، نخستوزیر اسرائیل صادر شد و … و خلاصه بگوئیم، آتلانتیسم آدمخوار میعاد 12 ژوئیه را برای جبران ناکامی آلمان نازی برگزید. برگزاری راهپیمائی «حجاب» و انعکاس خبر «پیروزی» چشمگیرحکومت زالممد رایش در این میعاد خاص حکمتی دارد! این پیروزی بزرگ و پوشالی عبارت است از صدور حکم دادگاه لاهه به محکومیت یانکیها در برابر حکومت ملایان! بله، دادگاه کذا که برای خود مشروعیت بینالمللی قائل شده، 30 سال پس از شکایت جمکرانیان از اربابشان، موفق شده «حکم» صادر کند:
«[…] دیوان داوری میان دعاوی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا […]در شهر لاهه […]پس از گذشت 30 سال از طرح شکایت ایران مبنی بر نقض بیانیه الجزایر توسط آمریکا در سال 1359، ایالات متحده را مقصر شناخت و واشنگتن را موظف به پرداخت کلیه هزینههای حقوقی این پرونده کرد[…]»
منبع: بی بیسی، مورخ 12 ژوئیه 2014
مسلماً انتشار این خبر خیلی خیلی مهم و کشکی دلیل داشته. گویا آتلانتیستها ترجیح دادهاند در سنگر «شکست» لنگر اندازند، تا از این مفر نانی برای پادوهای جمکرانیشان به تنور بچسبانند. این سیاست مزورانه همان است که آنگلوساکسونها در دهة 1930 ـ دوران نورانی هیتلر ـ نیز اعمال کردند تا پادوی وفادارشان را «قدرقدرت» جلوه دهند. روندکار این است که سگ زرد و شغال برای کشتار غیرنظامیان، «جنگ زرگری» به راه میاندازند، و یکی از طرفین به نفع دیگری جاخالی میدهد. شاهد بودیم که در دوران نفسکشطلبی هیتلر نیز، بریتانیا پس پس میرفت تا اینکه ارتش سرخ محاصرة لنینگراد را شکست و آنگلوساکسونها دریافتند که برادران نازیشان «شکستناپذیر» نیستند! اینچنین بود که بریتانیا به ناچار از سنگر فاشیسم بیرون پریده، مخالف فاشیسم شد!
پیشتر در مورد «تغییر سنگر» آنگلوساکسونها به تفصیل توضیح دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نمیبینیم. آنچه برای ما اهمیت دارد، «جنگ زرگری» سگ زرد با شغال است که برای احیاء محور سنتی نازیسم، یعنی ارائة تصویر «مستقل» از تهران و برلن به راه افتاده.
همچنانکه در وبلاگ فوتبال هستهای هم گفتیم، ژستهای خندهدار و
مردمپسند دولت آنجلا مرکل بر علیه آمریکا ـ این ژستها مسلماً مورد تأئید کاخسفید بوده ـ همچون بسیج اصولگرایان جمکران برضد «محمد خاتمی و بدحجابی» بخشی است از روند احیاء فاشیسم که با کودتای سوم اسفند 1392 اوکراین، تهاجم «داعش» به عراق، و به ویژه با موشکپرانیهای حماس به مناطق مسکونی اسرائیل وسعت یافته و فعالتر شده. موشکپرانیهای حماس در واقع ارسال کارت دعوت برای ارتش اسرائیل جهت بمباران غیرنظامیان فلسطینی است. به این ترتیب، دولت اسرائیل و دارودستة اسمعیل هنیه میتوانند «شرایط ویژه» را بر ساکنان اسرائیل و غزه حاکم کنند، و همزمان دامنة بحران منطقه را گسترش دهند تا مذاکرات هستهای، بحران عراق، و به ویژه تاختوتاز قبیله بارزانی در کردستان به حاشیه رانده شود.
مردمپسند دولت آنجلا مرکل بر علیه آمریکا ـ این ژستها مسلماً مورد تأئید کاخسفید بوده ـ همچون بسیج اصولگرایان جمکران برضد «محمد خاتمی و بدحجابی» بخشی است از روند احیاء فاشیسم که با کودتای سوم اسفند 1392 اوکراین، تهاجم «داعش» به عراق، و به ویژه با موشکپرانیهای حماس به مناطق مسکونی اسرائیل وسعت یافته و فعالتر شده. موشکپرانیهای حماس در واقع ارسال کارت دعوت برای ارتش اسرائیل جهت بمباران غیرنظامیان فلسطینی است. به این ترتیب، دولت اسرائیل و دارودستة اسمعیل هنیه میتوانند «شرایط ویژه» را بر ساکنان اسرائیل و غزه حاکم کنند، و همزمان دامنة بحران منطقه را گسترش دهند تا مذاکرات هستهای، بحران عراق، و به ویژه تاختوتاز قبیله بارزانی در کردستان به حاشیه رانده شود.
نیازی نیست که بگوئیم منافع این وحشیگریها، همچون دوران نورانی هیتلر، به بانکهای لندن و واشنگتن سرازیر میشود، و به همین دلیل است که همزمان با عملیات قهرمانانة ارتش اسرائیل ـ بمباران غیرنظامیان غزه ـ توپخانة ارتش کییف هم چند روزی است خاک روسیه را هدف گرفته و … و با در نظر گرفتن حمایت آنجلا مرکل از عملیات وحشیانة دولت اسرائیل، و همچنین تغییر سفرای جمکران در کییف و برلن، به نظر میرسد که احیای فاشیسم در محور «اوکراین ـ اسرائیل ـ ایران» در دستور کار آتلانتیسم قرار دارد. و به استنباط ما تحرکات مضحک حکومت ملایان برای اوپوزیسیونسازی با محمد خاتمی و میرحسین موسوی، جز تحکیم پایههای همین سیاست «نفی و ابهام» هیچ هدف دیگری دنبال نمیکند. کافی است نیم نگاهی به وقوقیة جمعه و به ویژه، ارائة تصویر «آخوندپرست» از شاپور بختیار بیاندازیم تا همسوئی محفل «شیخوشاه» را به صراحت ببینیم.
پیش از بررسی وقوقیه جمعه به دروغپردازی با توسل به شاپور بختیار میپردازیم که در سایتهای فارسی زبان، از جمله در گویانیوز در دسترس همگان قرار گرفته.
حضرات از اعلام مواضع شاپور بختیار، یعنی برگزاری رفراندوم و امکان برقراری جمهوری فاکتور گرفتهاند، تا او را با شیخ مهدی بازرگان روی یک سکو بنشانند! بله، 35 سال پس از کودتای «مردمی» ارتش ناتو در ایران، لازم است دوران نخستوزیری شاپور بختیار را فراموش کنیم و به یاد داشته باشیم که خواست بختیار تشکیل یک حکومت ملی بود که مطیع روحانیون باشد:
«[…] پیش از اعلام نخستوزیری […] و پنج روز پیش از عزیمت دکتر سنجابی به پاریس[…] دکتر بختیار از لزوم تشکیل یک دولت ملی سخن میگوید[…] دکتر شاپور بختیار، عضو هیات اجرائی جبهه ملی در مصاحبه با کیهان گفت: جبهه ملی به وظایف خطیر خود در برابر ملت ایران آگاه است […] ما تشکیل یک حکومت ملی را تنها راه حل فوری میدانیم […] این حکومت استقرار حاکمیت ملی و گشودن راه آزادی را باید نخستین هدف خود قرار دهد و بدون همکاری و مشارکت و راهنمایی روحانیت کوچکترین گامی برندارد[…]»
منبع: گویانیوز، مورخ 12 ژوئیه 2104
نفی مواضع صریح بختیار در دوران نخستوزیریاش، یا بهتر بگوئیم «تحریف تاریخ»، محصول جنگ زرگری سگ زرد و شغال پیرامون «جبهة ملی» است. جبههای که پس از برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی ساخته و پرداخته شد، تا زمینة تاختوتاز و لاتبازی محمد مصدق و فدائیان اسلام را فراهم آورد. همچنانکه پیشتر هم گفتیم جبهة کذا همچون دارودستة ملاممد خاتمی، جز آشوبسازی و هیاهو و به ویژه کوفتن بر طبل توخالی «قانون اساسی» جهت سازمان دادن به تاراج و کودتا هیچ برنامهای نداشت. منتهی در دوران جنگسرد، اوباش محفل «شیخوشاه» برای کودتا به سکوت مسکو و دخالت بیگانگان نیاز داشتند؛ پس از فروپاشی اتحاد شوروی، شرایط عوض شد. مسکو دیگر از کودتا حمایت نمیکرد. در نتیجه، محفل شیخوشاه در مسیر دیگری قرار گرفت. مسیر آشوبسازی، و گسترش سرکوب، بدون براندازی! این روند در دورة محمد خاتمی آغاز شد. از 18 تیرماه دانشگاه در آشوب فرو رفت، و پس از اینکه «هوبر ودرین»، وزیرامور خارجه فرانسه از «دولت قانونی ایران» حمایت کرد، حکومت جمکران ناچار شد لشکرکشی 23 تیرماه را به راه اندازد؛ حسن روحانی هم تغییر سنگر داد و یک سخنرانی ابلهانه ایراد کرد:
«[…] اینها خیلی پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا […] آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل میشود […] این صبر و متانت، در یکی دو روزه برای این بود که ماهیت این چند صد نفر اوباش بخوبی برای مردم ما روشن میشود[…]»
بله حکومت زالممد «صبرومتانت» به خرج داد تا ببیند اجازة کودتا صادر میشود یا خیر؛ ولی در هر حال مزاحمتی برای محمد خاتمی، صحنهگردان این آشوبها ایجاد نشد. همین نمایش مهوع را یکبار دیگر با توسل به مراسم تف سربالای مردمی و اعلام پیروزی میرحسین موسوی در سال 1388 تکرار کردند، و باز هم نتیجة مطلوب به دست نیامد. در نتیجه، علی خامنهای که یک هفته در خفقان فرو رفته بود، و به قول حسن فوتبال صبرومتانت به خرج میداد، ناچار شد حساباش را از میرحسین موسوی جدا کند و باز هم شاهد بودیم که مزاحمتی برای محمد خاتمی ایجاد نشد.
دلیل هم اینکه، محفل فاشیسم بینالمللی به محمد خاتمی لطف دارد! این فرد برای «واگذاری» حکومت شاه به شیخ مورد استفاده قرار گرفت و اینک نیز میباید حکومت شیخ را به شاه تحویل دهد. از اینرو سازمان تبلیغات اسلامی برای ارائه تصویر دلپذیر از دارودستة شیاد اردکان، چنین القا میکند که مدافعان سیاسی شدن دانشگاه از آزادی پوشش زنان طرفداری میکنند! ساتاس در کمال حماقت چنین میپندارد که به این ترتیب مخالفان «تحمیل حجاب» در کنار اصلاحطلبان و میرپنج پرستان قرار خواهند گرفت و سنگر توحش «اسلام سیاسی» مستحکمتر میشود! البته ابله در مرز پرگهر فراوان است. طرفداری از دولت اسرائیل، «از لج» حکومت اسلامی شاهدی است بر این مدعا، و تبلیغات ساتاس هم برای ابلهان تنظی
م میشود:
م میشود:
«[…] احمد جنتی در خطبههای این هفته نمازجمعه تهران با اشاره به سالروز حمله مأموران شاه به مسجد گوهرشاد […] اظهار کرد: حجاب نقش اثر گذاری در جامعه دارد و تنها مسئلهای شرعی نیست؛ چرا که حجاب فلسفهای دارد که جلوی حرامزادگی را میگیرد و پاکدامنی را حفظ میکند[…]»
باری جکی پس از تأکید مکرر بر اهمیت «حجاب»، زبان به نکوهش دارودستة اصلاحطلبان میگشاید و به این ترتیب بیحجابی را به دانشگاه سیاسی «وصله» میکند:
«[…] باید ستادی مقتدر برای بررسی مسئله حجاب به وجود آید […] خطیب جمعه [در ادامه افزود] فتنهگران با چراغ سبز و کلمه اعتدال امیدوار شدهاند […] و در دانشگاه ها فعال شدهاند[…] شاهد انتصاب افرادی هستیم که در غائله 18 تیر 78 و فتنه 88 تأثیرگذار بودهاند[…]»
همان منبع
همچنانکه میبینیم پس از انتقاد از «بدحجابی»، جنتی آناً به سراغ اصلاحطلبان و طرفداران میرحسین موسوی میرود و با حضور آنان به ویژه در دانشگاه مخالفت میکند! اینهمه به این امید که به مخالفان حکومت توحش جمکران «بباوراند» که اوباش پیروخطامام و بنیانگزار سلطنت پهلوی با بیحجابی و بدحجابی کاری نداشتهاند! حال آنکه سیاسی کردن پوشش زن، چه در قالب «کشف حجاب»، و چه به صورت «تحمیل حجاب» دو روی سکة فاشیسم است. و شاید به همین دلیل حکومت زالممد، 12 ژوئیه را «روز حجاب و عفاف» نامیده:
«[…] همزمان با 21 تیرماه سالروز کشف حجاب توسط رضاخان و نامگذاری این روز به نام روز عفاف و حجاب، راهپیمایی با حضور خواهران بسیجی و محجبه […] برگزار شد[…]»
منبع: فارسنیوز، مورخ 21 تیرماه سالجاری
طی سالهای گذشته، در میعادهای پیروزی ارتش سرخ بر ارتش آلمان نازی، حکومت اسلامی پیشرفت میکرد و موشک و هواپیمای بدون سرنشین «فوق مدرن» به نمایش میگذاشت، اینک که کفگیر به ته دیگ خورده، ستاد کل نیروهای مسلح به عنوان کمکوقوقیه، بیانیه میصدورد، و «چادرسیا» را به عنوان «نماد» پیشرفت تکنولوژی «نظامی ـ هستهای» زالممد به ارزش میگذارد!