پرش به محتوا

فروش تسلیحات جنگی و نظامی کردن منطقه وایجاد نا امنی.

فروش تسلیحات جنگی و نظامی کردن منطقه وایجاد نا امنی.

به گزارش یک روزنامه غیر دولتی آلمانی ( یونگه ولت، شماره 285)به تاریخ پنج شنبه 8 دسامبر 2011 تولید وسائل نظامی وکشتار جمعی در آلمان افزایش بی سابقه ای کرده است و آمار آن فاجعه آمیز است .
ارزش صادرات اسلحه از آلمان در سال 2010، حدود 2،1 میلیارد یورو بوده است. این گزارش نشان می دهد که این افزایش درمقایسه با سال 2009 که حجم صادرات بالغ بر 1،3 میلیارد دلار بوده است یک رشد 58 درصدی داشته است . برطبق گزارش موسسه خدمات تحقیقاتی در امریکا در سال 2010 ، کشور آلمان بعد از امریکا و روسیه سومین صادر کننده تجهیزات نظامی در دنیا بوده است.

افزایش تسلیحاتی از 52 میلیون یورو در سال 2009 به 108 میلیون یعنی دو برابر ارتقا یافته است . از این رقم تنها 65میلیون یوروبه پاکستان و 27،6 میلیون به عراق ارسال شده است .
مجموعا در سال 2010 صادرات تجهیزات نظامی بالغ بر 4،7 میلیارد یورو گزارش شده است.این رقم، 290 میلیون یورو از سال قبل کمتر میباشد. از این رقم صادراتی، 70 درصد شامل کشورهای اروپایی و ناتو و 365 میلیون یورو برای کشورهای درحال توسعه بوده است .
بزرگترین کشور غیر اروپایی وارد کننده سلاح و تجهیزات آلمانی در سال 2010 کره جنوبی بوده است که ارزش آن بالغ بر 270 میلیون یوروبوده است . امارات متحده عربی با خرید 262 میلیون یورو دومین وارد کننده اسلحه از آلمان میباشد. عربستان صعودی که در رده دهم دریافت کننده اسلحه از آلمان بوده است مبلغ 152 میلیون یورو تاکنون پرداخته است.
بایستی دقت کرد که اسلحه های خریداری شده توسط عربستان به کدامیک از متحدین در حال جنگ در منطقه فرستاده میشود.آیا این اسلحه ها برای گروههای القاعده فرستاده نمیشود؟
دولت آلمان همچنین در تابستان امسال حدود 200 لیوپارد مدل 2 به کشورهای عربی صادر کرده است . عربستان سعودی قصد دارد 70 تانک از یک شرکت آلمانی بنام «کرواس مافی ـ وگمن» خریداری کند . این خبر مورد تائید ژنرال «عبدالله ال صالح» وزیر دفاع عربستان و نیزمسئول روابط عمومی کنسولگری آلمان در ریاض قرار گرفته است .

تنشهای سیاسی در بین کشورهای منطقه، تا حد دخالت نظامی

در هفته های گذشته در پی گروگانگیری چهل و هشت تن از شهروندان ایرانی و کشته شدن سه تن از آنها توسط مزدوران القاعده در سوریه، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس اسلامی، ترکیه را مسئول جان اتباع ایرانی دانسته. در این رابطه رئیس ستاد نیروهای مسلح ایران، حملات تندی به قطر و عریستان میکند. همزمان با این بحران، ج . اسلامی کنفرانسی برای حمایت از بشار اسد را سازماندهی میکند.
شواهد زیادی مبنی بر این است که در سوریه ، تمامی جهان در آغاز یک جنگ فراگیر میباشد وجود دارد. فقط زمان میتواند وسعت این جنگ را نشان دهد.
با نگاهی منتقدانه به تغییر و تحولات منطقه، میتوان دریافت که خاورمیانه به یک جنگ بزرگ طولانی مدت نزدیکتر میشود. این جنگ ابتدا توسط رسانه ها با تبلیغات گسترده دامن زده میشود.
دولت سوریه مدعی میباشد که علیه تروریستهای القاعده میجنگد. این ادعا، بارها توسط رسانه های رسمی و مراکز خبری که رابطه نزديکی با دولت آمريکا دارند به عنوان «تبليغات غلط» رد ميشد. اما اکنون غرب با کمرویی اقرار ميکنند که نه تنها سازمان القاعده در سوريه فعال ميباشد بلکه مورد حمايت نيز قرار ميگيرد .
در هفته های گذشته تمامی فرستنده های بزرگ آمريکايی گزارشهايی در باره حضور القاعده در سوريه منتشر نمودند. در ماه گذشته نيويورک تايمز گزارش داد که القاعده در «قلب انقلاب «سوريه بوسيله سه گرو ه فعال ميباشد:النصر «جبهه ملل شرق مديترانه»،گردان «عبد الله اعظم» و و گردان شهيد «البارا ابن مالک.»
بنا به جديدترين ارزيابی رسانه ها، جنگجويان اسلامی از مسافتهای دوری مانند چچن از طريق مرزها ی ترکيه به سوريه وارد ميشوند همچنین از عراق ، ليبی ، عربستان سعودی ، يمن ، اردن وديگر کشورهای اسلامی گروههای زیادی به سوریه گسیل میشوند.
در این میان جنگجويان القاعده، که از تعصب مذهبی ، تجربه جنگی از عراق و همچنین از سمپاتی کشورهای سنی های اطراف خليج فارس برخوردار هستند، مشهورند.
در ضمن کشور آلمان با در اختیار قرار دادن تسلیحات نظامی به اسرائیل و کمک به نیروهای مخالف سوریه در مرزهای ترکیه به این درگیریها دامن میزند.
همانگونه که شاهد هستیم تغییر و تحولات منطقه تنشهای زیادی بین احزاب و دولتهای این کشورها بوجود آورده است . این تنشها گاهی به شکل یک درگیری نظامی خود را نشان میدهد.
درپی یکی از این تنشها خبر گزاری فرانسه اعلام کرد»در روز یکشنبه حدود نوزده تن از نیروهای پ ک ک در یورش ارتش ترکیه به مرزهای جنوب شرقی ترکیه و شمال عراق کشته شدند «.
در تاریخ ۹ مرداد، «احمد داود اغلو»، وزیر امور خارجه ترکیه اظهار نموده که ۳ موضوع میتواند دلایل دخالت نظامی ترکیه در سوریه را توجیه کند:
قدرت گیری پ.ک.ک، حزب کارگران کردستان در منطقهی مرزی ترکیه و سوریه.-
به وجود آمدن مراکز حاکمیت پراکنده در نتیجهی شرایط بحرانی سوریه و تجزیهی این کشور.
سواستفاده پ.ی.د (حزب اتّحاد دمکرات کردستان) از شرایط فعلی سوریه و عدم وجود اقتدار در شهر حلب و حمله به پناهجویانی که در حال فرار به ترکیه هستند.
حکومت ترکیه در دومین نشست کنفرانس «دوستان سوریه» که در فروردین همین سال در استانبول تشکیل شده بود، موضع خود را در مقابل بحران در سوریه و منطقه تعیین کرده بود.
دامنه این تنشها حتی تاثیر خود را بر روابط دو کشور ایران و ترکیه میگذارد. بطوریکه «بولنت آرینچ» معاون نخست وزیر ترکیه، در بهمن ماه از ایران نیز انتقاد کرده و گفت: » دولتهایی که در مقابل کشتار مردم سکوت میکنند باید کلمهی اسلام را از روی اسم خود بردارند».
در این راستا نیز روابط دولت ترکیه و عراق نیز تیره شد.
دولت «مالکی» که اکثریت شیعه را در عراق نمایندگی میکند، نزدیکی زیادی به سیاست ایران نشان میدهد. نمونه های این نزدیکی، تحت فشار قرار دادن مجاهدین در خاک عراق میباشد.
«مالکی»، سفیران خود را به خاطر نقض حاکمیت عراق از آنکارا بیرون آورد. این اعتراض، عکسالعملی بود در مقابل قراردادهای نفتی بین کردها و دولت ترکیه.

دولت عراق ، قراردادهای حکومت اقلیم کردستان با ترکیه، در اکتبر سال ۲۰۱۱ با شرکت آمریکایی «اکسانموبیل» برای در دست گرفتن صادرات نفت به ترکیه را غیرقانونی میداند.

در این رابطه مسعود بارزانی رهبر حکومت خودمختار کردستان عراق، در مصاحبهای که متن آن روز یکشنبه هشتم مرداد در وبسایت الجزیره منتشر شد گفت «ما کم کردن بودجه منطقه توسط بغداد را به منزله جنگ و اعلان جنگ تلقی خواهیم کرد و بغداد مسئول تبعات این کار خواهد بود.»

نوری المالکی همچنین در روزهای اخیر حکومت اقلیم کردستان را متهم به «قاچاق نفت» کردهاست. درجلسه هیات وزرای عراق، وزیر نفت این کشور با اظهار اینکه فروش جداگانه نفت توسط حکومت اقلیم کردستان «شکافی هشت میلیارد دلاری» در بودجه عراق بهجا گذاشته خواهان کاهش بودجه اختصاصیافته به کردستان به همین میزان شد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، نوری المالکی، نخستوزیر عراق، گفته است که امضای این قراردادها توسط حکومت محلی مستقر در اربیل کردستان، «اقداماتی بسیار خطرناک هستند که ممکن است به وقوع جنگ و شکستن اتحاد عراق بینجامد.»

خطر جنگ هر لحظه بیشتر میشود. در تاریخ 20.08.2012 دولت ترکیه برای سیادت نقش خود در منطقه، کاروانی متشکل از ۲۰ خودروی ارتشی به مناطق مرزی سوریه گسیل کرده است. به نقل از خبرگزاری آنادولو، سربازان ترکیه همراه با تانک و پدافند موشکی به استانهای کیلیس و هاتای اعزام شدهاند. سوریه و ترکیه مرزی به طول ۹۱۱ کیلومتر دارند و این اولین بار نیست که ارتش ترکیه به اعزام نیرو به این نوار مرزی اقدام میکند.
در طرح جدید نظامی ترکیه علیه رژیم بشار اسد، ارتش ترکیه مخالفین رژیم سوریه را به سلاح ضد موشک «سینگ»
مجهز میکند. استفاده از پرتاب این موشکها نیز فقط بر عهده افسران ترکیه میباشد.

اکنون سازمان مجاهدین نیز که مخالف رژیم ایران هست و در طی چند دهه بارها تلاش کرد با دریافت کمک از صدام و غرب با رژیم ایران مقابله کند به این مجموعه اضافه گشته.
در تاریخ 25 تا 27 ژوئیه جلسه ای در کردستان با حضور افسران آمریکائی و ترکیه ای و پیشمرگان وابسته به مسعود بارزانی و چند نفر از سازمان مجاهدین برگزار گردید و تصمیم گرفته شد که اعضای مجاهدین خلق را به جبهه داخلی سوریه بفرستند. دولت ترکیه و شخص اردوغان نیز متعهد شده که تحت هیچ شرایطی آنان را به ایران تحویل ندهند. مسعود بارزانی نیز متعهد شد تا امکانات لجستیکی ، پایگاه ، و دفتر کار در اربیل در اختیار مجاهدین قرار دهد. از این پس پایگاه اصلی مجاهدین در اربیل کردستان خواهد بود.
دولت آمریکا و ترکیه به مجاهدین تضمین دادند که دولت قطر و عربستان مشترکا مخارج سازمان مجاهدین را بعهده بگیرند و در ابتدا 250 میلیون دلار در اختیار آنان قرار داده و از زمان شروع شرکت در جنگ نیز ماهانه مبلغ 100 میلیون دلار در اختیار آنان قرار دهند.
تصمیم دولت آمریکا مبنی بر انتقال مجاهدین به اربیل برای دولت مالکی غیر منتظره بود زیرا دولت عراق نیز بتازگی مجاهدین را به کمپ لیبرتی منتقل کرده بود تا ترتیب خروج کامل آنها از عراق را بدهد.

رادیو آلمان در تاریخ دوشنبه 20 آگوست 2012 به نقل از مقامات اردنی اظهار کرد «چهار موشک توسط ارتش سوریه به مناطق شمالی اردن در شهر مرزی «تورا» شلیک شد و منجر به زخمی وکشته شدن چندین شهروند اردنی گشت. در پی این عمل اردن، سفیر سوریه را احضار کرده و کتبا اعتراض خود را اعلام نمود.
بنا بر گزارش خبرگزاری فرانسه در تاریخ 20 آگوست، اسرائیل درنزد یکی مرزهای سوریه به بهانه حمله موشکی گروههای اسلامگرا از مصر یک سامانه موشکی مستقر کرد. این حمله موشکی احیانا توسط گروههای اسلامگرای مصر، از صحرای سینا به شهرهای مرزی «ایلات» شلیک شده بود. اما روشن نیست که آن کدام یک از گروههای اسلامگرا در مصرمیباشد.
با توجه به مستندات بالا میبینیم که سوریه و کل منطقه خاورمیانه درگیر یک جنگ بزرگ منطقه ای خواهند شد.مطمئنن این جنگها هیچگاه در جهت منافع مردم این کشورها نخواهد بود و همچنان ساختارهای دموکراتیک و توان انقلابی مردم این کشورها را تضعیف و نهایتا تخریب خواهد کرد.

استفاده ابزاری از فرقه های اسلامی توسط امپریالیسم.

جرج دبليو بوش٬ در نطق خود براى آمریکائیان از مفهوم «افراط گرايان شيعه» استفاده میکرد. انتخاب این عبارت نشاندهنده سیاست خارجی آمریکا در مورد بخش مرکزى خاورميانه بود. مسئله بر سر شيوه کلاسيک امپرياليسم مبنی بر متلاشى نمودن وغارت سرمایه ملی کشورها در منطقه است . اين سیاست با دامن زدن به اختلافات فرقه اى (قومى-مذهبى) امکانپذير ميشود.
دستگاه ادارى بوش جهت مبارزه با «افراطيون شيعه مذهب» و حامى نيرومند آنها ايران با اشتياق فراوان از گروههايى استفاده ميکند که در گذشته با آنها مبارزه ميکرد.
شاخه هاى تندرو در ميان اسلام سنى٬ مانند سلفيسم (مومنان) يا وهابيها (شاخه اى از سلفيستها) ،از جمله جرياناتى هستند که از «افراطيون شيعه» و در مجموع مسلمانان شيعه متنفرند.
اساس سیاست آمریکائیان بر اساس تئوری اتاقهای فکر کلیدی غرب «تاویستوک» میباشد که معتقد است » استفاده از ترور دولتی و یا گروهی، انسان را به کودکی تبدیل میکند که تفکر عقلانی ، انتقادی را از او میگیرد و واکنش احساسی او در مقابل حوادث از قبل، قابل پیش بینی میگردد. این عمل به سود کسانی تمام میشود که با این سیاست به هدف خود میرسند. بنا بر این،با نظارت بر میزان اضطراب شخص و گروه، به طرف مخالف،اجازه داده میشود، تا گروه بزرگ اجتماعی را به زیر کنترل خود درآورند.»

بر پایه این تئوری و با استفاده از ابزارهای متناسب با آن، آمريکا مانند سالهای گذشته تلاش میکند به تضادهاى فرقه اى ميان مسلمانان شيعه و سنى دامن بزند. نمونه های آن در شرق ایران در نواحی مرزی ایران، پاکستان توسط «جنداللاه» بود. جنداللاه با عملیات بمبگذاری تعداد زیادی از سران نظامی ج اسلامی را کشت. شدت این حمله چنان زیاد بود که رژیم وحشیانه به بلوچهای ایرانی مخالف حمله میکرد و اعدامهای خیابانی هر چه شدیدتر داو کرده بود.
آمريکا همچنين در عملياتى محرمانه بر عليه ايران و متحد او سوريه شرکت نموده است.از جمله این فعالیتها، تقويت گروههاى سنى مذهبى بوده است که نگاهى شبه نظامى به اسلام دارند و با آمريکا دشمن و با القاعده همدردى مينمايند.
در اين ميان نقش عربستان سعودى تعيين کننده است. در حاليکه بخشهاى بزرگى از مردم سعودى در شرايط اسفبارى زندگى ميکنند٬ خانواده سلطنتى حاکم بر کشور در پولهاى نفت غوطه ور است. در ضمن عربستان سعودى کشور وهابيهاست و به همين دليل پيوند ميان جنبشهاى متعصب سنى مذهب در سراسر جهان اينچنين محکم است.

هرش در مارس ٢٠٠٧ مينويسد که» آمريکا پذيرفته است که به عربستان سعودى کمک مالى و تدارکاتى براى کار، جهت تضعيف پرزيدنت بشار العسد ارائه نمايد.»
حتى درهمانزمان متحدان آمريکا در لبنان به آمريکا خاطر نشان نمودند که «اخوان المسلمين»همان جنبش مخالف سوريست که آمريکا ميبايست بر روى آن سرمايه گذارى ميمنود.
در حال حاظر میتوان به خوبی نقش اخوان المسلمین را در راس شورای ملی سوریه مشاهده کرد.
در واشنگتن پست اشاره میشود که چگونه دولتهاى حوزه خليج فارس با حمایت مالی ازمخالفین سوری حمایت میکنند، و آمريکا چگونه پشتيبانى و تحويل سلاح را به مخالفان مسلح سازماندهى مينمايد.
اگر به تحولات گذشته بنگریم خواهیم دید که چگونه در سال ٢٠٠٧ در کشور همسايه لبنان يک زورآزمايى آشکار رخ داد. دولت ناتوان هوادار آمريکا و عربستان سعودى در لبنان و شخص » حريرى» توسط جنبشهاى داخلى به رهبرى حزب الله شيعه مذهب بشدت تحت فشار قرار گرفت. در همین دوران «حریری» توسط انفجار بمب کشته شده و گناه کشتن او به گردن سوریه و ایران گذاشته شده بود. پس از این انفجار درگیریهای درونی در لبنان شدت پیدا کرد، به گونه ای که همه احزاب متفق القول به خاطر وحشت ازخطر جنگ ، مانند جنگ داخلی دهه هفتاد، مجبور به تشکیل جبهه آشتی نمودند. از قرار معلوم همه احزاب لبنانی به این موضوع پی برده بودند که عمل انفجاری توسط احزاب مخالف نبوده ، بلکه دستهای سرویسهای جاسوسی خارجی اسرائیل و غرب در آن دخالت داشته است.
اما همیشه برای غرب و متحدین داخلی اش در لبنان این سوال مطرح میشد که چگونه ميبايست با حزب الله مبارزه نموده و ابتکار عمل را بدست آورد؟ راه حلى که پيدا شد انتشار پول و تحويل سلاح به جنبشهاى متعصب سنى مذهب٬ در ميان آنها گروهى به نام «فتح الاسلام»٬ بود. هر دو٬ روزنامه هاى آمريکايى و انگليسى در آنزمان گزارش دادند که «آمريکا ٦٠ مليون دلار به برنامه اى محرمانه جهت تقويت گروههاى مخالف با حزب الله، شیعه اختصاص داده است.»
نگرش خوشبینانه سیاست آمریکا به القاعده مانند دهه هشتاد، به آنها اجازه ميدهد که به حمایت از «فتح الاسلام» بپردازند.
اما استفاده از نیروهای مذهبی مرتجع برای پیش بردن سیاست برون مرزی غرب، همیشه مثبت نبود و گاها مخرب نیز بود. دراین مورد جاسوسان انگلیس به آمریکا در مورد استفاده از نیروهای القاعده در خاک لبنان هشدار میدادند
پس از گذشت دو ماه و نيم سیاست حمایت از «القاعده» صحت و سقم این نگرش غیر واقعبینانه آمریکا ثابت شد.
افراطيون مذهبی القاعده فراتر از آنچه که متصور میشد رفتند.
در اواسط ماه مای گروه فتح السلام در نزدیکی اردوگاه فلیسطینی نزدیک مرزهای لینان سنگر گرفته وفلسطینیان را مجبور به پیروی از یک تفسیر از شریعت وادار کردند. آنها که تعدادشان بیش از سیصد نفر بود از بسیاری از کشورهای مسلمان منطقه آمده بودند. آنها با سلاح سنگين به اردوگاه شليک کرده و. ٣٠٠٠٠ فلسطينى ساکن شهر ناگزير به فرار شدند. اگر چه شمار افراد فتح الاسلام بيش از چند صد نفر نبود٬ اما با اينحال براى ارتش لبنان پيروزى در اين جنگ سه ماه بطول انجاميد. ادامه غیر قابل کنترل این نوع سیاست، طبیعتا با سیاست غرب در منطقه همخوانی نداشت و تنشهایی ایجاد میکرد که نمیتوان آینده آن را به روشنی ترسیم کرد.
در جولاى سال ٢٠٠۸ سيمون هرش مقاله اى تکميلى را در مورد عمليات محرمانه آمريکا در ايران به رشته تحرير درآورد. بر اساس اظهارات منابع هرش ٤٠٠ ميليون دلار بر روى گروههاى تروريستى سرمايه گذارى شده بود.
يکى از آین گروهها ، سازمان سنى مذهب تحت نفوذ القاعده به نام» جنداللاه» بود. در اکتبر ٢٠٠۹ اين گروه جنجاليترين حمله خود را بر عليه نشستى ميان رهبران طايفه هاى شيعه و سنى در شرق ايران٬ در نزديکى مرز پاکستان٬ به اجرا گذاشت. در اين حمله ٤٢ تن٬ در ميان آنها افسران سپاه پاسداران ايران٬ کشته شدند.
هدف آمریکا در حمایت از چنین نیروهایی وارد کردن » شوک روانی» و ایجاد نا امنی مبنی بر ناتوان بودن رژیم ایران در کنترل بر اوضاع داخلی بود. رژیم ایران با دریافت این شکست، با عکسالعمل هر چه وحشیانه تر، بسیاری از نیروهای مخالف قومی و مخالفین خود را در ایران اعدام کرد.در حقیقت آمریکائیان رژیم اسلامی را جریحتر کرده و نتیجه این سیاست کشتار مردم ایران بود.
در سوریه نیز برای تقویت جنگ داخلی، از افراطیون سلفیست در کشتار مسیحیان و علویهای شیعه استفاده میشود.
جنگ و اغتشاشات کنونی در سوریه و بسیاری از کشورهای منطقه را کشورهای امپریالیستی و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا برای مستعمره سازی سوریه آغاز کرده و ادامه می دهند. دراین جنگ بجای ارتشهای منظم، گروهها و سازمانهای مزدور و تروریستی بخدمت گرفته شده اند.
واقعییت آشکار این است که استفاده از نیروهای مزدورو تروریست در سوریه ، تحولات نیروهای مدافع دموکراسی در این کشورها را به حاشیه میراند.
به همان مقدار که جنگ در سوریه شدت میگیرد، به همان مقدار نیز این تنشها در احزاب کشورهای منطقه و دولتها یشان شدت میگیرد.
حزب الله لبنان، «حسن نصرالله » اشکارا «میشل سلیمان» را مورد تهاجم قرار داد. او در مراسم افطار دیشب حزب الله، به تندی و صراحت ، رئیس جمهوری- مورد حمله قرار داد و حزب رقیب خود جنبش 14 مارس را متهم کرد که می خواهد سلاح های «جنبش مقاومت» را به آمریکائی ها تحویل دهد.
میشل سلیمان تاکید کرده بود که «امنیت کشور، تمامیت ارضی لبنان و استفاده از قدرت نظامی ، بطور انحصاری در حوزه اختیارات ارتش لبنان است.
ژنرال میشل اعون رهبر بزرگترین حزب مارونی های مسیحی لبنان نیز از حزب الله فاصله گرفت و تاکید کرد که لبنان نباید به مناقشاتی که به منافع ملی لبنان مربوط نیست کشیده شود.

در رابطه با طرح «خاورمیانه بزرگ» نیز، ترکیه و اسرائیل تلاش میکنند که نقش خود را در منطقه تقویت کنند.
در حقیقت جنگ «حلب» در سوریه، در درجه اول جنگ ترکیه و اسرائیل است.
هدف اصلی ترکیه و اسرائیل از جنگ «حلب» آن است تا بتوانند سوریه را تقسیم کرده، حکومتی تحت الحمایه در شمال و حکومتی پوشالی نیز در دمشق ایجاد کنند تا بدینوسیله بتوانند پرونده های بلندیهای جولان و مسئله لاینحل مانده استان اسکندرون را برای همیشه ببندند و حزب الله را در لبنان در محاصره و منزوی قرار دهند.
در ضمن اسرائیل هنوز از وحشت بیش از یک چهارم میلیون موشک های حزب الله و سوریه جرات تکان خوردن ندارد.
در مورد ترکیه باید گفت که این کشور از درون روزگار سختی را میگذراند، وحشت اسلامیون ترکیه «حزب رفاه» از این است که ژنرال ها در فرصتی مناسب اتاترکیسم را به ترکیه بازگردانند.
دولت ترکیه برای جلوگیری از قدرت نظامیان اتاتورکیسم، تعداد بیش از هزار و پانصد نفر از سران نطامی ارتش ترکیه را دستگیر کرده . همه اینها با سکوت غرب انجام شد.
در مورد کشمکشهای ترکیه و سوریه باید گفت که این جنگ بخشی از یک مبارزه تاریخی میان ترکیه و روسیه نیزمیباشد.
اگر ترکیه بخواهد از طرف جنوب وارد فضای حیاتی روسیه گردد، روسیه طبیعتا عکسالعمل نشان خواهد داد. در ضمن در طی بیش از سه قرن تاکنون اتفاق نیفتاده که ترکیه بتواند در جنگ های بزرگ و کوچک فراوانی که میان او و کشورهای پیرامونی بوقوع پیوسته پیروز شود.
با در نظر گرفتن حقایق بالا ترجیحا باید گفت که جنگ حلب، در حقیقت جنگی خواهد بود میان ترکیه و تل آویو و هم پیمانان آندو یعنی صاحبان مخازن مالی و رسانه ها و دستگاه های عریض و طویل تبلیغاتی آنان و سوریه و روسیه از سوی دیگر، در اینجا این ترکیه هست که در محاصره میباشد و نه سوریه. ترکیه در حقیقت توسط دوستان روسیه و از هر طرف در محاصره قرار دارد.
غیر از دمشق و مسکو و رابطه تنگاتنگ آنان، ایران، ارمنستان، یونان، بلغارستان و سایر کشورهای پاره پاره شده ی بالکان، هیچکدام از دوستان ترکیه نیستند و بلکه روابطشان برعکس است.
غیر از همه آنچه که گفته شد در داخل مرز های ترکیه بیست میلیون کرد، علوی و تقریبا بیست ملیت دیگر زندگی میکنند.در ضمن کردهای سه کشور ایران، عراق و ترکیه نیز با دولت ترکیه در تقابل جدی قرار دارند.
در مورد اسرائیل باید گفت در پرتو پیش بینی های که از جنگ حلب بدست میاید و بر اساس طرح خاورمیانه بزرگ، این کشوررل خود را به عنوان کشوری مهم در منطقه از دست خواهد داد.

اما ببینیم نقش رژیم اسلامی در این تغییر و تحولات چیست و چرا رژیم خود را در خطر تهاجم میبیند.

آیا تاریخ مصرف ج اسلامی به پایان رسیده است ؟. به نظرم اینطور نیست . این رژیم تا پایان ویرانی و جنگ در منطقه و نابودی ساختارهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی در ایران و منطقه خواهد ماند.
اما ببینیم که چرا رژیم اسلامی از فروپاشی خود وحشت دارد؟.
جنگ صليبی غرب که در سوریه تحت نام» دمکراسی و حقوق بشر» درجریان است، قبل از همه ، جنگ کثيفی است که باخشونت بی رحمانه علیه مردم سوریه همراه میباشد. غرب تلاش میکند رژيمی را تضعیف کند که رابطه ديرينی با تهران دارد.این جنگ با توجه به کمکهای گسترده ای که به آن میشود، قرار نیست در کوتاه مدت به نتیجه مطلوبی برسد.این جنگ فقط برای تزلزل و ویرانی در منطقه بوجود آمده.
اسرائیل و غرب نیز همچنان تلاش میکنند «حزباللاه لبنان و گروههای فلسطینی و سایر گروههای اسلامی متمایل به ایران را تضعیف کنند. رژیم اسلامی با آگاهی از این قواعد بازی و در دست داشتن کارت بازی تلاش میکند، همچنان بر رل خود، مبنی بر داشتن نقش خود در منطقه «همگامی با مدیریت جهانی» در میدان باقی بماند.
ايران بوسيله فرستاده خود «سعيد جليلی» که به دمشق سفر کرده بود ، اعلام کرد که آگاهی پيدا کرده است که «آنچه که در سوريه اتفاق ميافتد ، تنها مساله سوريه نيست ، بلکه بين محور مقاومت ودشمنان در منطقه وجهان است «.
نيويورک تايمز نیز به اين موضوع اعتراف کرد که چنين تشخيصی تا حد زيادی درست ميباشد و «غافلگير کننده هم نيست که تهران جنگ داخلی در سوريه را بخشی از يک جنگ بين المللی گسترده ميبيند، که کارت های برنده یکی پس از دیگری از دست ایران خارج میشود.
اگر نگاهی به نقشه بياندازيم . ايران از سال هزار ونهصد وهفتاد ونه، بطور مداوم از يک شبکه از پايگاههای نظامی آمريکايی در کشورهای همسایه محاصره شده است
بدون شک خاورمیانه کانون جنگهای بزرگ و کوچک خواهد بود که برنده اصلی آن غرب خواهد بود. غرب سالهاست که در تسلیحات نظامی سرمایه گذاری کرده و انتظار فروش سلاحهای خود را در آینده ای نه چندان دور دارد. بدون شک این «بازی جنگ» بدون رژیم اسلامی نمیتواند به فاز دلخواه امپریالستها برسد. این ادامه همان جنگهایی است که پس از جنگ دوم جهانی و به مراتب مخربتر در خارج از مرزهای اروپایی آمریکایی میباشد.

نقش ارگانهای حقوق بشری… مرتبط با غرب

همانطور که به خوبی میدانیم ، پس از جنگ جهانی دوم تا کنون بیش از صد و پنجاه جنگ توسط کشورهای غربی و با دخالت مستقیم ارتشهای امپریالیستی بوجود آمده . بسیاری از ارگانهای دیگر مانند «یو، ان» ، در بوجود آمدن و تشدید این تنشها نقش برجسته ای بازی کرده اند. نمونه آن نقش «یو، ان» در تنشهای بین اسرائیلیان و فلسطینیها و کشورهای هم مرز با اسرائیل بوده است.نقش ارگانهای مرتبط با غرب، مانند «ارتش صلح» که قرار بود از درگیریهای بین مرزی و درگیریهای قومی جلوگیری کند جدایی پاکستان ازهند را تسریعتر کرد. نقش این ارگانها در بسیاری از کشورهای جهان فاجعه بار بود. پروژه امنیت شیمیایی و بیولوژیک، تیمهای بازرسی و کنترل انرژی هسته ای و بسیاری از ارگاهانهای حقوق بشری ساخته شده در غرب، نقش اهرمهای فشار را بازی میکنند.در نمونه بمباران شیمیایی کردها در عراق هیچکدام از این ارگانها به منبع تولید سلاحهای شیمیایی که غرب بود اشاره نکردند. در نمونه جنگ ایران و عراق تعدادی از سربازان ایرانی که تحت تاثیر بمبهای شیمیایی مجروح شده بودند، مانند موشهای آزمایشگاهی به بیمارستانهای غرب فرستاده شدند تا درجه تاثیر سلاحهای تولید شده بر روی آنها ارزیابی شود. بسیاری از موسسات تحقیقاتی حتی نمیخواهند بدانند که چه کسی عامل بوجود آوردن این جنایتها میباشد. چه کشورهایی در تولید بحرانهای اجتماعی، اقتصادی، تشدید جنگ، تولید مواد شیمیایی، تولید اسلحه و بلاخره در تشدید فقر در جهان مسئول هستند.

سیروس کار 2011
باز نویسی2013
………………………………………………………………………………………………………………………………
توضیح نویسنده در شرایط فعلی منطقه وجهان :
با نگاهی دوباره به شرایط فعلی در منطقه خاورمیانه و جهان میبینیم که وضعیت اسفبارتر از آن است که احتمال میرفت. نیروهای تحت حمایت غرب و متحدان آن به جنگی دامن میزنند که هستی مردم را بر باد خواهد داد. نیروهای اسلامگرا پس از پیروزی بشار اسد در ماههای قبلی برای مدتی سوریه را به حال خود واگذار کرده اند . گویی قرار نبود که سوریه هر چه زودتر سرنگون گردد. در هر صورت بازسازی سیاسی، افتصادی سوریه سالها به طول خواهد کشید. این همان چیزی بود که غرب انتظار داشت. جنگ داخلی سوریه آغاز جنگهای بزرگ منطقه ای در آینده خواهد شد. اکنون نیروهای جنگ طلب «داعش» در عراق فعال شده اند و از قرار معلوم نیز توان به چالش کشیده رژِیم اسلامی را خواهند داشت. مطمئنن این به چالش کشیدن، رژِیم اسلامی را به سوی سرنگونی نخواهد کشید ولی میتواند به ساختارهای سیاسی اقتصادی و اجتماعی مردم ایران ضربه مهلکی وارد کند. مرزهای ایران از طرف پاکستان توسط باقیمانده های طالبان و احیانا افغانستان مورد تهدید قرار دارد. در هفته های گذشته نیز ارتش پاکستان نیز قسمتهایی از مرزهای ایران را بمیاران کرده. رژِیم اسلامی که خود پایه گذار اولین حکومت شریعت و اسلامی در خاورمیانه بود ، اکنون توسط نوع دیگری از اسلام سلفی مورد تهاجم قرار گرفته است. از قرار معلوم رژِیم اسلامی در جنگهای آینده همانگونه که خمینی در جنگ هشت ساله ایران ـ عراق لبیک گفته بود پای خواهد گذاشت. رژِیم اسلامی همانگونه که در دولتهای قبلی همواره اشاره میکرد میخواهد «در سیاست منطقه و جهان با غرب مشارکت داشته باشد». اما اینبار این مشارکت، فرو رفتن در باطلاق جنگی خانمانسوزتر از گذشته خواهد بود. اگر به نقش ج. اسلامی را در تحولات گذشته بپردازیم ، میببینیم که در هم شکستن ساختار سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی ایرانیان در طی بیش از سی سال به نفع رژِیم اسلامی بود و هست. آیا رژِیم اسلامی واقعا به تداوم قدرت خود و امنیت اعتقاد دارد یا نابودی کشور؟ برای درک این موضوع اشاره میکنم که در واقع ، شالوده بخشی از رژِیم اسلامی بر اساس همان تفکر » اخوان المسلمین» که در ایران تحت نام «حجتیه» تشکیل شده و فعال است قرار گرفته . آنها هنوز نمایندگان خود را در درون رژِیم اسلامی حفظ کردهاند. آنها اعتقاد دارند که باید آنقدر فسق و فجور در ایران و جهان کسترده شود تا مهدی صاحبالزمان ظهور کند. این نوع از اندیشه مذهبی جدا از اندیشه های دیگر شاخه های اخوان المسلمین در سایر کشورهای اسلامی نیست. این همان اندیشه ای است که اسلام با آن قدرت گرفت و امروزه در خدمت سیادت جهانی سرمایه عمل میکند. در جهانی که ناسیونالیسم و مذهب دست در دست سرمایه جهانی علیه خلقها عمل میکنند جبهه ای از نیروهای انترناسیونالیست علیه جنگ طلبی ضروریست .
سیروس کار
25.06.2014
 
%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: